بخشعلی قنبری، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در گفتگو با خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان در مورد ویژگی های تفسیر المیزان گفت: علامه طباطبایی آثار زیادی از خود به یادگار گذاشته است اما مهمترین کارش در دو حوزه فلسفه اسلامی و تفسیر قرآن بوده است. علامه طباطبایی در حوزه فلسفه تا جایی که می توانستند مسائلی را طرح کردند و کتاب های زیادی در این راه نوشتند و حرف های زیادی در این زمینه برای گفتن دارند که اهل تخصص در این زمینه باید نظر دهند.
وی افزود: دومین کار عمده ای که علامه طباطبایی انجام داد، تفسیر است. منتها تفسیر علامه طباطبایی نیز رنگ و بوی فلسفه دارد اما وی در تفسیر کاری را انجام داد که خیلی مهم است و آن این است که روش تفسیر قرآن به قرآن را مطرح کرد. این روش بعدها کاملتر شد و دانشمندانی در آمریکا این روش را برای فهم متون در نظر گرفتند. البته اسم تفسیر متن به متن را برایش در نظر نگرفتند و اسم آن را «سمانتیک» یا معناشناسی گذاشت. منتها سمانتیک به دو گونه است یک بار علم سمانتیک است و دومی روش سمانتیک است البته این روش و علم کاملا به هم مرتبط هستند.
وی با اشاره به اینکه مراد از روش سمانتیک یا معناشناسی این است که ما در فهم یک متن به چند تا نکته مهم توجه داشته باشیم، اظهار کرد: یک نکته مهم این است که در فهم متن به معناشناسی تاریخی دست بزنیم. در معناشناسی تاریخی اعتقاد بر این است که یک متن روی پایه هایی ایستاده است و از آن پایه ها یاد می کنیم به مفاهیم اساسی و کلیدی آن متن توجه داریم یعنی در نهایت این متن می تواند مفهومی مرکزی داشته باشد، لذا معناشناسان متن را به خیمه ای تشبیه می کنند که این خیمه، عمود اصلی و مرکزی دارد و در کنار این عمود مرکزی چند تا پایه دیگر در دور تا دور این خیمه وجود دارد.
این کارشناس ادیان در ادامه سخنانش تصریح کرد: معناشناسان بر این اعتقاد هستند که اگر ما بتوانیم این مفاهیم را که در جایگاه عمودهای خیمه هستند می توانیم به مراد صاحب متن دست پیدا کنیم، منتها برای اینکه به مراد صاحب متن دسترسی پیدا کنیم ناچاریم حداقل چند تا مسأله مهم را مد نظر قرار دهیم: اولین مسأله این است که در هر متنی واژه ها را باید استخراج کنیم، بعد واژه ها را در تاریخ شان مورد بررسی قرار دهیم.
وی افزود: به تعبیر بهتر به تاریخ واژه ها بپردازیم. بگوئیم که مثلا این واژه چه زمانی متولد شد و تا زمان متن مورد نظر ما چه تطورات و تحولاتی را پشت سر گذاشته است تا از طریق آن بفهمیم که این واژه چه مراحلی را دنبال کرده تا به اینجا رسیده است و آن وقت در متن مورد نظر ما آیا واژه به همان معنای خارجی به کار رفته است یا صاحب متن واژه را در معانی دیگری به کار برده است، یعنی به آن واژه قیدهایی زده است.
قنبری در ادامه سخنانش بیان کرد: بعد از این کار مفاهیم نسبی متن را استخراج می کنیم. بعد از این کار سه کار دیگر باید انجام شود؛ کار اول این است که بر اساس آن متن باید مفاهیم جانشین این مفهوم مورد نظر ما چه متنی هستند مثلا می خواهیم «ایمان» را در قرآن بررسی کنیم و فرضا در سوره بقره به کلمه ایمان رسیدیم آن وقت باید بیائیم ببینیم ایمانی که در اینجا به عنوان مفهوم نسبی و یکی از عمودهای این متن به کار رفته چه معنایی دارد. برای اینکه معنای این ایمان را به دست بیاوریم ما باید سه کار انجام دهیم: کار اول این است که بیائیم ببینیم مفاهیم جانشین ما چه کلمه هایی هستند، یعنی چه کلمه هایی به جای ایمان در معنای ایمان به کار رفته اند(با قدری تغییر معنایی).
وی افزود: کار دومی که باید انجام دهیم این است که ببینیم مثلا کلمه ایمان در قرآن با کدام مفاهیم همنشین شده است، چون همنشینی باعث می شود که معنای کلمه ایمان مقید یا موسع شود. در مرحله سوم باید ببینیم که ایمان در مقابل کدام کلمات به کار رفته است. براساس «تعرف الاشیاء باضدادها»، به مراد قرآن از مفهوم ایمان دست پیدا کنیم. البته در تفسیر علاوه بر این کارهایی که بر روی واژه ها انجام می دهیم با استفاده از روش معناشناسی توصیفی با استفاده از آیات دیگر معنای یک آیه را به دست بیاوریم و علاوه بر این کارهایی که انجام می دهیم آیات را به کار می بریم تا معنای قرآن به دست بیاید تا به تعبیر معناشناسان به مراد قرآن نزدیک تر شویم.
وی با اشاره به اینکه حالا بیائیم ببینیم آیا مرحوم علامه طباطبایی این کار را در المیزان انجام داده است یا نه؟، گفت: قصد مرحوم علامه طباطبایی این بود که از همین روش در تفسیر قرآن استفاده کند. واقعیت این است که بکارگیری این روش در تفسیر قرآن کار بسیار زمان بری است به همین دلیل مرحوم علامه طباطبایی از این روش فاکتور گرفت و کل روش را به کار نبرد و به جای اینکه روش معناشناسی را بکار گیرند، روش معناشناسی توصیفی را به کار بردند یعنی دیگر معناشناسی تاریخی یا به طور کامل در تفسیر المیزان مورد توجه قرار نگرفت یا بسیار اندک استفاده شد و به کار آمد.
وی تأکید کرد: به این ترتیب مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر خودش بر اساس روش معناشناسی توصیفی تا حد امکان توانست به مراد قرآن نزدیک تر شود که امروزه دانشمندان بر این باور هستند که روش معناشناسی بهترین روش موجود در فهم مراد یک متن است که علامه طباطبایی توانست روش معناشناسی توصیفی را بکار ببرد، لذا آنچه که ایشان به عنوان تفسیر آورده اند قطعا از بقیه تفاسیر به مراد قرآن نزدیک تر است. معلوم است علامه طباطبایی در این زمینه توفیقات بسیار بالایی را به دست آورد. هر چند که تفسیر المیزان دقیقا تفسیر معناشناسی به معنای عام و تام کلمه نیست، چون معنای معناشناسی تاریخی کمتر مورد ملاحظه قرار گرفته است.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سؤال که آیا علامه طباطبایی این روش را آموخته بود یا به خودش به آن دست یافته بود؟، گفت: مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه کوتاهی که به المیزان نوشتند در مورد اینکه این روش را از کجا به دست آوردند، آیا جزو ابداعات خودشان است یا خیر اشاره ای نکرده اما براساس قرائنی که از نوشته های خود مرحوم علامه طباطبایی به دست می آید وی براساس آیات و روایات این روش را به دست آورد.
وی عنوان کرد: روایاتی وجود دارد که وقتی راجع به تفسیر قرآن از معصومان (ع) پرسیده شده در باب قرآن فرمودند که «یفسر بعضه بعضا» برخی از آیات قرآن برخی دیگر را تفسیر می کنند. مرحوم علامه طباطبایی این روایت را مبنا قرار داده است و براساس این مبنا تفسیر قرآن به قرآن را مطرح کرده است. واقعیت این است که این روش در گذشته بکار می رفت و بودند کسانی که در تفسیر قرآن به آیات قرآن استناد می کردند اما به جرأت می توان گفت حجمی که مرحوم علامه طباطبایی به کار بسته بی نظیر است.
قنبری با اشاره به اینکه در غالب تفاسیر نکاتی مطرح شده که هیچ دلیل عقلی و نقلی برای آنها وجود ندارد برای اینکه بگوئیم مراد قرآن این است، بیان کرد: برخی از بزرگان مانند شیخ روزبهان بقلی در تفسیر «عرایس البیان فی حقایقالقرآن» به برخی از واژه ها که می رسد خیلی صریح اشاره می کند که این واژه اشاره دارد به قلب مؤمن. در حالی که واقعا هیچ دلیلی وجود ندارد. به چه دلیلی می توان گفت که قرآن می خواهد به چنین تعبیری اشاره کند. نقدی بر این تفسیر نوشتم که منتشر هم شده است.
وی در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: یا در برخی از تفاسیری که به بعضی از عرفا منسوب است مثلا کلمه طاووس را به نفس آدمی تعبیر کردند، ممکن است بین برخی از کارهایی که طاووس انجام می دهد با برخی از کارهایی که نفس آدمی مرتکب می شود شباهت هایی وجود داشته باشد ولی واقعیت این است که هیچ دلیلی وجود ندارد که ما بگوئیم کلمه طاووس در آیه قرآن اشاره به نفس اماره انسان دارد. واقعیت این است چون با متن مقدس مواجه هستیم مجاز نیستیم که هر چیزی که دلمان خواست بگوئیم. مرحوم علامه طباطبایی از این جهت کارها انجام نداده یا می توان گفت در حداقل است. در عین حال واقعیت این است که المیزان انسان را به مراد قرآن نزدیک تر می کند، البته جا داشت که مقدمه ای بر تفسیر المیزان نوشته می شد که روش علامه طباطبایی کاویده می شد. علامه مقدمه مستوفایی را نیاورده که همه جوانب امر را ذکر کرده باشد.
پایان پیام/
نظر شما