رساترین تریبون کربلا

خبرگزاری شبستان: جریان فاجعه کربلا و اسارت اهل بیت به گونه‏اى عجیب بود که مردم مدینه گروهى را براى تحقیق به شام فرستادند تا درباره مجرم اصلى واقعه کربلا یعنى خلیفه مستقر در شام تحقیق کنند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، مى‏توان ادعا کرد رویداد کربلا جزو حوادثى است که بسیارى از جزئیات آن در تاریخ ثبت شده و براى ما به یادگار مانده است و از چنان وضوحى برخوردار است که توجیه‏گران دستگاه حاکمه بنى‏امیه، فقط با چشم پوشى از برخى حقایق توانسته‏اند در جهت تطهیر حکومت بنى‏امیه گام بردارند. حجت الاسلام علی اکبر ذاکری، عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(ع) در یادداشت زیر به نقش اسارت اهل بیت(ع) در روشنگری و تحریف زدایی از این حادثه بزرگ پرداخته است.

"به اسارت رفتن اهل بیت رسول خدا(ص)، نقش مهمى در نقل و ثبت واقعه کربلا داشت و مانع رواج ساخته‏هاى دستگاه خلافت اموى شد. زمانى که یک گروه به عنوان اسیر وارد شهر بزرگى مانند کوفه و مرکز پایتختى مانند شام بشوند، براى کسانى که آنها را مى‏بینند و افرادى که در مناطق دیگر خبر آن را مى‏شنوند پرسش‏هایى مطرح مى‏شود و همه در پى کسب اطلاعات بیشتر درباره این واقعه مهم برمى‏آیند.

این جاست که بسیارى از پرسش‏ها، پاسخ لازم را مى‏یابد. برخى پرسش‏ها از خود اسیران مى‏شده و پرسش کننده پاسخ خود را مى‏یابید، به ویژه که این اسیران از مردم هند و دیلم نیستند و با زبان مردمى سخن مى‏گویند که به استقبال آنها آمده‏اند و به اسارت بردن جمعى همراه با سرهاى مردان در اسلام سابقه ندارد.

اسیران نیز افرادى نیستند که شهادت بزرگان و مردان و فرزندان آنها سبب خمودى آنها شود و آنان را سرافکنده کند، زیرا آنان براى دستیابى به هدفى بزرگ و مقدس کشته شده‏اند و در جامعه اسلامى نیز برترین موقعیت اجتماعى را دارا بودند.

حرکت آنها همراه با روشنگرى و نقل تاریخ حادثه کربلا بود. آنان با هر گونه تبلیغ و تحریفى که از سوى دستگاه خلافت انجام مى‏گرفت مبارزه مى‏کردند. سخنرانى حضرت زینب (سلام الله علیها) در دروازه کوفه، مناظره وى و امام سجاد(علیه السلام) در مجلس عبیدالله بن زیاد، همه حکایت از این شهامت وصف‏ناپذیر آنان داشت. اعتراض شدید عبدالله بن عفیف ازدى، به سخنان دروغ عبیدالله بن زیاد، در هنگامى که در اوج قدرت بود و هیمنه خود را به رخ مردم مى‏کشید، حکایت از تأثیر تلاش این اسیران در بند دارد.1

وقتى سرها بالاى نیزه قرار مى‏گیرد، همه سؤال مى‏کنند این‏ها کى هستند؟ و چرا سرهاى آنها قطع شده و چرا آنها را کشته‏اند و چه کسانى در قتل آنها شرکت داشتند؟ به ویژه که شمارى از سرها از مردم کوفه بودند و قاتلان نیز در همین شهر به سر مى‏بردند و این‏جاست که جریان فرزند حبیب بن مظاهر خود را، نشان مى‏دهد که وقتى نمى‏تواند سر پدر را از حامل آن بگیرد وى را تعقیب مى‏کند و در فرصتى مناسب به انتقام پدر، او را مى‏کشد.2

در شام نیز امام سجاد(علیه السلام) با شمارى سخن مى‏گوید و خود را معرفى مى‏کند و به پرسش‏هاى افراد پاسخ مى‏دهد و حتى خود براى آنها سؤال طرح مى‏کند.3 و با خطبه خود در مجلس یزید و سخنرانى حضرت زینب (سلام الله علیها) به روشنگرى اذهان خفته شام مى‏پردازند. به گونه‏اى که یزید تلاش مى‏کند تمام گناهان را متوجه عبیدالله بن زیاد نموده و خود را تبرئه کند، که راضى به کشتن حضرت نبوده است.4 اما برنامه استقبال از اسرا و آذین‏بندى شام و مجلس آرائى کاخ امارت و خلافت در کوفه و شام و شخصیت‏هایى که به آن مجلس دعوت شده‏اند، وجود چوب خیزران در هر دو مجلس و زدن آن به لب‏ها و دندان‏هاى امام حسین(علیه السلام) و اشعارى که خوانده مى‏شود، همه حکایت از هماهنگى کامل در برگزارى این دو مجلس دارد.

افشاگرى اسیران، چنان توفنده بود که یزید چاره‏اى جز متهم کردن عبیدالله نداشت، او مى‏خواست مردم را آرام کند و از اثرات نفوذ کلام اسیران بکاهد. اگر واقعاً یزید راضى نبوده و عبیدالله مجرم بوده است، چرا او را عزل نکرد، حاکم مصر در زمان عثمان یک نفر را کشت، مصریان به مقابله با وى پرداخته و خواهان عزل او شدند. عثمان نیز پذیرفت و محمد بن ابى بکر را حاکم مصر قرار داد.5 اما ابن زیاد شریف‏ترین و برترین و گرامى‏ترین شخصیت جهان اسلام را به شهادت رساند، نه تنها مجازات نمى‏شود و عزل نمى‏گردد، بلکه به او پاداش داده مى‏شود و در بزم خصوصى یزید حضور مى‏یابد. عبیدالله حقیرتر از آن بود که بدون اجازه یزید دست به چنین کار مهمى بزند و فاجعه آفرینى کند.

زمانى عبیدالله بن زیاد خانه‏هاى افرادى را که از مردم بصره نزد برادرش سلم بن زیاد به خراسان مى‏رفتند خراب کرد سلم جریان را به اطلاع یزید رساند، یزید طى نامه‏اى که به عبیدالله نوشت از او خواست هر خانه را که خراب کرده با گچ و آجر و ساج تجدید بنا کند، عبیدالله هم با کمال حقارت برابر دستور یزید عمل کرد.6 این نشان مى‏دهد که عبیدالله به هیچ وجه نمى‏توانسته برابر خواست خود عمل کند.

جریان فاجعه کربلا و اسارت اهل بیت به گونه‏اى عجیب بود که مردم مدینه گروهى را به رهبرى عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه براى تحقیق به شام فرستادند تا درباره مجرم اصلى واقعه کربلا؛ یعنى خلیفه مستقر در شام، تحقیق کنند و آنان پس از بازگشت به مدینه، مردم را به مبارزه علیه خلیفه دعوت کردند. بدیهى است که در روند چنین حوادثى جزئیات واقعه کربلا نیز روشن و ثبت مى‏شود.

منابع:

1. مقتل الحسین، ج مقرم، ص 327.

2. وقعة الطف، ابومخنف، تحقیق محمد هادى، یوسفى، ص 231، مؤسسة النشر الاسلامى.

3. ر.ک؛ مقتل الحسین، مقرم، ص 9.

4. الاکتفاء، تحقیق محمد جواد جلالى، ص 756، ح 247؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 1، ص 94 - 90.

5. تاریخ الطبرى، ج 3.

6. الفتوح، ج 5 - 6، ص 159.

منبع: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

پایان پیام/

 

کد خبر 312212

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha