به گزارش خبرگزاری شبستان، «بنیادگرایی و سلفیه؛ بازاندیشی طیفی از جریانهای دینی» به کوشش حسین هوشنگی و احمد پاکتچی به همت انتشارات دانشگاه امام صادق (ع) منتشر شده است.
بنابراین گزارش، بنیادگرایی به عنوان اصطلاحی غربی از سوی پژوهشگران به وام گرفته شد تا بر طیفی وسیع از جریانهای احیاگر، سلفگرا و اسلام گرا اطلاق شود که در عین تنوع و تفاوتهایی، با نوعی عطف نظر به قرآن و بنیادهای عملی و عقیدتی صدر اسلام، و با تهذیب آن از زنگارها، با مقاصد سیاسی به تجدید حیات اسلام روی آوردهاند.
بکارگیری اصطلاحی واحد و در عین حال برگرفته از فرهنگی دیگر، منشأ آشفتگیها و آمیختگیهایی شده است؛ به گونهای که بعضا ویژگیهایی اختصاصی به سایر جریانها نیز تعمیم داده شده است. آنچه به ویژه خطیر بودن مسئله خلط را مشخص میکند، یکسان انگاری جریانهای تندرو و افراطی سلفی همچون القاعده و طالبان با جریان اسلام انقلابی و سیاسی در ایران است.
حال آنکه از طرفی مخالفت گروههای یاد شده سلفی با اصل تشیع تا حد تکفیر هم بالا گرفته است و از سوی دیگر جریان تفکر شیعی که پشتوانه انقلاب اسلامی ایران است، خود از منتقدان جدی جریان تندرو سلفی و عملکرد آن محسوب میشود.
بر این اساس، بررسی مفهومی بنیادگرایی و مفاهیم مشابه مانند اسلام گرایی، اسلام سیاسی، اسلام انقلابی، اصلاح گرایی، احیاگری و بیداری اسلامی و تمایز نهادن میان جریانهای گوناگون سلفی سنی و غیر سنی از سویی، و مشخص کردن وجوه فارق در مبانی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران از این جریانها، واجد اهمیت بالایی است. طبیعتا این فرقگذاری به لحاظ علمی در پرتو مداقه در مؤلفههای نظری و عملی این جریانها و توجه به تفاوت طیفی آنها در بسیاری موارد است؛ به دیگر سخن، اختلافات نوعا در تأکید افراطی بر یک آموزه یا اصل در برابر اتخاذ موضع متعادل نسبت به آنهاست.
کتاب حاضر در 13 فصل به شرح زیر منتشر شده است. فصل اول با عنوان «تعریف و رابطه دو مفهوم»؛ در طرح حاضر نیز کوشش شده است یک تعریف شبکهای با رویکردی میانرشتهای ـ البته محدود به جهان اسلام و از منظر مسلمانان ـ دربارة بنیادگرایی و رابطه آن با پدیده دینی سلفیه ارائه شود. آن اندازه که به زمینههای تاریخی موضوع مربوط میشود، هم تاریخ مکتوب و هم زمینههای اجتماعی- فرهنگی این جریان در بستر تاریخیاش کاویده شده است.
در ادامه، زیرساختهای نظری جریانهای بنیادگرا/ سلفی از منظرهای متنوع دینشناختی، حقوق، علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی مورد تدقیق قرار گرفته است تا تصویری چندجانبه و میانرشتهای از تحقق نظری بنیادگرایی ارائه شود.
فصل دوم با عنوان «زمینههای تاریخی سلفیه»؛ نگارنده از زمان بوجود آمدن سلفیه از سدههای نخست تا زمان حال را بررسی کرده است. فصل سوم با عنوان «بنیادگرایی سلفی: مبانی مشترک نظری»؛ با اذعان به دشواری تحدید مفهومی و مصداقی آنچه بنیادگرایی خوانده میشود، این مقاله میکوشد برخی از بنیانهای نظری اندیشه سلفی و بنیادگرایی را با تأکید بر آثار ابنتیمیه، قطب و محمد بن عبدالوهاب آشکار کند.
فصل چهارم با عنوان «تاریخ فرهنگی سلفیه: از متن گرایی تا زمینه گرایی»؛ بیان میدارد که جریان سلفیه در دو رویکرد «متنمحور» و «زمینهمحور» باعث ایجاد گرایشهای مختلف در جامعه اسلامی شده، که اولی گرایش اخباریگری و وهابیگری و دومی نوگرایی اسلامی و احیای هویت اسلامی را به دنبال داشته است. این مقاله به دنبال بررسی تاریخ فرهنگی سلفیه از متنگرایی تا زمینهگرایی است.
فصل پنجم با عنوان «آموزهها در حوزه تهذیب دینی»؛ ضمن بررسی پیشینه تاریخی، به بررسی جریانهای معاصر اهل سنت، و تشیع پرداخته شده است. فصل ششم با عنوان «نگاهی به عدالت در آراء اندیشمندان سلفی معاصر»؛ نگارندگان در این مقاله به بررسی آرای برخی از اندیشمندان سلفی در خصوص عدالت پرداختهاند. بر همین اساس؛ برخی عدالت را در زمره اوصاف حاکم و یا بهعنوان وظیفهای برای حکومت به بحث گرفتهاند و برخی دیگر با نیمنگاهی به مباحث عدالت در غرب به این مقوله پرداختهاند، دستهای دیگر به بحث از عدالت در روابط میان ملل اشاراتی داشتهاند. برخی اندیشمندان سلفی عدالت را در نسبت آن با مساوات و از منظر مادی و اقتصادی به بحث گذاشتهاند. آنچه در این میان حائز اهمیت است، تلاش دستهای از اندیشمندان سلفی برای تقلیل کلیت اسلام به مقوله عدالت است. اینان چنان از ظلم و استبداد اجتماعی متأثر بودهاند که در تفسیر خود از عدالت، اسلام را مترادف با عدالت تفسیر کردهاند، بهنحوی که اگر عدالت در جامعه برقرار شود، گویی که اسلام و احکام اسلامی نیز به مرحله اجرا درآمده است. این گزارش میافزاید: فصل هفتم با عنوان «بازخوردهای بنیادگرایی و سلفیه: چالشهای نظری با جریانهای روشنفکری و سنتی»؛ نگارنده در پی مقایسة تاریخی سه جریان بنیادگرایی با جریانهای روشنفکری و سنتی؛ از جهت شناخت تقابلها در حوزه مبانی نظری هر یک میباشد. در بخش نخست، به تقابل بنیادگرایی با نظامهای مدرنیته و اندیشة سکولاریسم بهمثابه بدعت و کفر برخورده و رویکرد تطبیق شریعت نزد بنیادگرایان تحلیل شده است.
در بخش دوم، تقابل با سازمان سنتی روحانیت و تطورات تاریخی اندیشه دینی بررسی شده و نگرش ایدئولوژیک و انحصارگرایانه و شمولی بنیادگرایان به برداشت دینی خود مورد مطالعه قرار گرفته است. در پایان شاخصههای ارائه شده، در خصوص دو نمونه معاصر بنیادگرایی شیعی در عراق تطبیق داده شده است.
فصل هشتم با عنوان «زمینههای اجتماعی رشد بنیادگرایی و سلفگرایی در عصر مدرن در جهان اسلام»؛ پس از بررسی تعاریف و برداشتهای مهم از بنیادگرایی اسلامی در ادبیات معاصر جامعهشناسی دین، با اتخاذ رویکردی جامعهشناختی و با روش توصیفی- تحلیلی به نقش اساسی تغییرات اجتماعی حاصل از برخورد جامعه مسلمان با پدیده مدرنیته و مدرنیزاسیون میپردازد. بر اساس دیدگاه و فرضیه متخذ در این مقاله، پیامدهای مدرنیته در جوامع اسلامی یکی از اصلیترین عوامل بروز بنیادگرایی بودهاند. عوامل فرعی دیگری نیز در پیوند با ایفای نقش مدرنیته مورد بررسی قرار گرفتهاند که مهمترین آنها عبارتاند از: عصبیت قومی و عربی، فقدان دموکراسی، فقدان تحصیلات کلاسیک دینی و برخی رویدادهای منجر به بازگشت دین در کشورهای مختلف اسلامی. مقاله سپس به زمینههای کنونی موجود در جهان اسلام برای بنیادگرایی اشاره کرده و تداوم گرایشات اینچنینی را بر پایة دادههای تاریخی پیشبینی کرده است.
فصل نهم با عنوان «جریانشناسی بنیادگرایی در جنبشهای اسلامی»؛ بر آن است تا بنیادگرایی را ابتدا براساس وضع تعیینی آن تعریف کرده و در ادامه، با تطبیق نهادها با یکدیگر نه با نگاه ارزشی، بلکه بهصورت پدیدههایی عینی و FACTهایی تاریخی، جنبشهای بنیادگرای اسلامی را مورد شناسایی قرار دهد. فصل دهم با عنوان «ارزش (ضد) امنیتی بنیادگرایی؛ با تأکید بر نهضت سلفی- وهابی»؛ نگارنده، ضمن ارائه الگوی امنیتی ایجابی، به بررسی پیامدهای امنیتی ناشی از ظهور بنیادگرایی سلفی در گستره جهان اسلام و نظام بینالملل پرداخته و نشان داده که چگونه آسیبهای ناشی از این حرکت بر فرصتهای احتمالی ناشی از آن، غلبه دارد.
فصل یازدهم با عنوان «نسبت بنیادگرایی و زیرساختهای فکری انقلاب اسلامی»؛ به دنبال بررسی نسبت بین زیرساختهای انقلاب اسلامی و اصول بنیادگرایی است. به عبارت دیگر، سئوال میکند که آیا اسلامگرایی براساس قرائت شیعی آنکه زیربنای ایدئولوژیکی انقلاب اسلامی است، یک ایدئولوژی بنیادگرا محسوب میشود؟ بر همین اساس در این مقاله شش رکن برای بنیادگرایی توضیح داده میشود که ایدئولوژی انقلاب اسلامی در برخی موارد با آن دارای اشتراک و در مواردی دیگر همراه است. از جمله اینکه هر دو مبانی دینی را ماده اصلی تفکر سیاسی میدانند، اما از بُعد افراطگرایی و رهیافت دگماتیک در مشی دینی با هم اختلاف دارند.
فصل دوازدهم با عنوان «بازشناسی بنیادگرایی و سلفیه در دوران معاصر با تأکید بر طالبان و القاعده»؛ تلاش دارد ریشههای دینی و سیاسی تفکر سلفی و آموزههای جنبشهای رادیکال سلفی معاصر بهویژه القاعده و طالبان مورد بررسی اجمالی قرار گیرد.
فصل سیزدهم با عنوان «بنیادگرایی و اصلاح طلبی سلفی: نحوه مواجهه با جایگاه زن در جامعه»؛ کوشش دارد تا با تفکیک موضع بنیادگرایان و سلفیه - که خواهان اصلاح جوامع اسلامی بودند- با نظر به تعریفی که هر یک از آنها درباره هویت فردی و اجتماعی زنان ارائه دادهاند، به تبیین آرای آنان در باب جایگاه زنان پرداخته شود. ضمن توجه به تحولات دو سده اخیر و طرح جنبههای مختلف مباحث مربوط به هویت زنان، آرای متفکران هر دو جریان درخصوص دو مسئلة بنیادین آموزش زنان و خانواده بررسی میشود.
شایان ذکر است، «بنیادگرایی و سلفیه؛ بازاندیشی طیفی از جریانهای دینی» به کوشش حسین هوشنگی و احمد پاکتچی در 511 صفحه و قیمت 9 هزار تومان منتشر شده است.
پایان پیام/
نظر شما