به بهانه 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری:

عطار نیشابوری جاودانه ای درآینه تاریخ ایران سرزمین فرهنگ های تمدن ساز

 به گزارش خبرگزاری شبستان / خراسان رضوی

آفرین جان‌آفرین پاک را                      آن که جان بخشید و ایمان خاک را

 

*****فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را 513 و بعضی سال ولادتش را 537 هجری.ق می دانند. او در قریه کدکن یا شادیاخ که در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد. از دوران کودکی او اطلاعی در دست نیست جز اینکه پدرش در شهر شادیاخ به شغل عطاری که همان دارو فروشی بود مشغول بوده که بسیار هم در این کار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فریدالدین کار پدر را ادامه می دهد و به شغل عطاری مشغول می شود. او در این هنگام نیز طبابت می کرده و اطلاعی در دست نمی باشد که نزد چه کسی طبابت را فرا گرفته، او به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی به وجود آمد و در این مورد داستان های مختلفی بیان شده که معروفترین آن این است که:

شرح انقلاب روحی درعطار نیشابوری

*****درباره پشت پا زدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه‌گیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستان‌های زیادی گفته شده‌است. مشهورترین این داستان‌ها، آن‌ست که عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت. چیزی که نمایان است این است که عطار پس از این جریان مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری می‌گردد و تا پایان عمر (حدود 70 سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم‌سخن گشته و به گردآوری داستان‌های صوفیه و اهل سلوک پرداخته‌است. و بنا بر داستانی وی بیش از 180 اثر مختلف به جای گذاشته که حدود 40 عدد از آنان به شعر و دیگر نثر است.

 

*****پدر عطار به شغل عطاری (دارو فروشی) مشغول بوده و "فریدالدین" هم پس از مرگ پدرش به همین شغل روی آوردکه عطار علاوه بر دارو فروشی به کار طبابت هم مشغول بود و خود در این مورد می گوید:

به داروخانه پانصد شخص بودند        که در هر روز نبضم می نمودند

عطار درباره نام خود در مصیبت نامه می نویسد:

من محمد نامم و این شیوه نیز                ختم کردم چون محمد ای عزیز 

 وی که پرورش خودرا وام دار چنین پدر و مادری می دانست، از آنان به نیکی یاد می کرد؛ در اسرار نامه پس از ستایش پدر، دعای او را هنگام جان دادن و آمین مادرش را این گونه بیان می کند:

به آخر دم چنین گفت آن نکوکار                خداوندا محمد را نکودار 

پدر این گفت و مادر گفت آمین                وزان پس زو جدا شد جان شیرین 

 

عطار در نگاه دیگران

*****وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است؛ چنانکه مولوی درباره او می‌فرماید:

هفت شهر عشق راعطار گشت              ماهنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

او که داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدّین بغدادی فرا گرفته‌بود، به کار عطاری و درمان بیماران می‌پرداخت. او را از اهل سنت دانسته‌اند اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی شعرهایش بر این باورند که وی پس از چندی به تشیع گرویده یا دوست‌دار اهل بیت بوده است البته لازم به ذکر است که استناد این افراد به اشعاری از ایشان است که از نظر اکثر اساتید این حوزه و عطارشناسان به نام، منسوب به ایشان هستند و توسط افرادی هم تخلص یا به نام ایشان سروده شده اند و این مهم را می توان به راحتی از ابیاتی در خسرونامه فهمید هر چند که ایشان در مقدمه منطق الطیر(مقامات طیور) به نکوهش متعصبین پرداخته اند و به این افراد توصیه کرده اند که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین.

 

آثار

نام برخی از آفرینه‌های به جا مانده از عطار بدین شرح است.

سروده‌های مثنوی:

*****اسرارنامه، اشترنامه، الهی‌نامه، بلبل‌نامه، بیان ارشاد (مفتاح‌الاراده)، بی‌سرنامه، پندنامه،  جواهرنامه، جوهرالذات، حیدرنامه، خسرونامه، دیوان قصاید و غزلیات، سی‌فصل، شرح‌القلب

گل و هرمز، لسان‌الغیب، مختارنامه، مصیبت‌نامه، مظهرالعجایب، منطق‌الطیر، نزهت‌الاحباب

هیلاج‌نامه، وصلت‌نامه، ولدنامه

 

نثر:

اخوان‌الصفا، تذکرة الاولیا،البته به عقیده عطار شناسان بزرگ عصر ما نظیر، دکتر شفیعی کدکنی بسیاری از این آثار از عطار نیستند و آثار مسلم وی منطق الطیر، اسرار نامه، الهی نامه، مصیبت نامه، تذکره اولیا، دیوان و رباعیات (مختار نامه ) وی است و دیگر اثار از عطار نیستند.

مصیبت نامه که اندوه جهان است                    الهی نامه که اسرار عیان است

به داروخانه کردم هر دو آغاز                       چگویم زود رستم زین و آن باز

مصیبت نامه زاد رهروان است                      الهی نامه گنج خسروان است

جهان معرفت اسرار نامه است                       بهشت اهل دل مختار نامه است

مقامات طیور امّا چنان است                         که مرغ عشق را معراج جان است

چو خسرونامه را طرزی عجیب است              ز طرز او که مه را نصیب است

 

 ویژگی سخن عطار:

*****عطار، یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است انتخاب کرده است. او اگر چه در ظاهر کلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد ولی آن گفتار ساده که از سوختگی دلی هم چون او باعث شده که خواننده را مجذوب نماید و همچنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستان ها و حکایات مختلف یکی دیگر از جاذبه های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته اند چنانکه مولوی گفته است: 

عطار روح بود و سنایی دو چشم او           ما از پی سنایی و عطار آمدیم

عطار در داستان‌سرائی به مراتب چیره دست‌تر از سنائی است در آثار عطار می‌توان یک نوع سیر تکاملی درونی را به وضوح مشاهده کرد که در مورد شاعران دیگر نادر است.

 تألیف‌ها و تصنیف‌های عطار را در نظم و نثر به عدد سوره های قرآن 114 دانسته‌اند.

معروفترین تألیف‌ها و تصنیف‌های عطار:

دیوان قصیده ها و غزل‌های او که در حدود ده‌هزار بیت است. دیگر الهی‌نامه، پندارنامه، خسرونامه، اسرارنامه، مصیبت‌نامه، و از مثنوی های بسیار مشهور او منطق‌الطیر است که نزدیک به هفت هزار بیت دارد و مراتب سیر و سلوک و رسیدن به حق و توحید را از زبان مرغان که در طلب سیمرغ حرکت می‌کنند بیان می‌دارد، و هفت منزل، طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فنا را در آن شرح می‌دهد.

سرمشق عطار در این کتاب به نحو اکمل "رساله الطیر" منثور غزالی است که آن را با "منطق الطیر" از مشاجره‌ی بین انسان و حیوان که رساله‌ی معروفی از اخوان صفا است در آمیخته و علاوه بر آن از"سیرالعباد الی‌المعاد سنائی" نیز سود جسته است.

از تألیف‌های مهم شیخ عطار به نثر فارسی تذکره‌الاولیاء است که آن را در سال 617 هجری تألیف کرده و شرح حال و اقوال و کرامت‌های نود و شش تن از پیشوایان طریقت تصوف و عارفان بزرگ را به نثری ساده و شیوا نگاشته است.

شیخ عطار از  شاعران بزرگ و از عارفان نامی ایران است که مقام معنوی و تأثیر وجود او در تاریخ تفکر معنوی ایرانیان بسیار با اهمیت و در خور توجه و دقت می‌باشد.

جامی در نفحات‌الانس آورده است که جلال‌الدین رومی (بلخی) گفته:"نور منصور (حسین بن منصور حلاج) بعد از صد و پنجاه به روح فریدالدین عطار تجلی کرد و مربی او شد." این نکته را مؤلفان هفت اقلیم و بستان‌السیاحه و سفینه‌الولیاء و خزینه‌الاصفیاء و روز و روشن آورده‌اند.

شیخ فریدالدین عطار نیشابوری یکی از حاملان بزرگ فلسفه اشراق بوده است که شرح آن در ورق های پیش در این تألیف نوشته شد و غزل معروف:(مسلمانان من آن گبرم که بتخانه بنا کردم ) وی نیز مؤید این نظریه می‌با‌شد. بدیهی است شهادت شیخ شهاب‌الدین یحیی سهروردی فیلسوف بزرگ ایرانی در سال 587 هجری که شیخ عطار در آن موقع پنجاه سال داشته است در روحیه‌ وی بسیار افتاده و کتاب اسرارنامه را که در آن می‌گوید:

ز بس معنی که دارم در ضمیرم              خدا داند که در گفتن اسیرم

 ز مـا چندان که گویی ذکر ماند              ولیـکن اصل معنی بکـر ماند

 با آگاهی بر واقعه‌ی دلخراش مرگ شیخ اشراق در آن عصر سروده است. برخی گفته‌اند که کتاب مصیبت‌نامه را نیز تحت تأثیر همین واقعه تأثرانگیز به نظم درآورده است.

مسلمانان من آن گبرم که بتخانه بنا کردم           شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم

 صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان           که من آن کهنه بتها را دگر باره جلا کردم

  به بکری زادم از مادر از آن عیسیم می‌خوانند    که من این شیر مادر را دگر باره غذا کردم

  اگر"عطار" مسکین را درین گبری بسوزانند      گوه باشید،ای مردان که من خود را فدا کردم

 عطار نیشابوری هم تحت تأثیر حکمت افلاطونی جدید قرار گرفته بود که اصول عقاید آن از این قرار است:1-  هر چه هست خداست،2- هر چه در جهان بوجود آمده از خداست،3-  روح انسان در زندان بدن محبوس است و بر اثر این حبس رنج می‌برد و میل دارد که به مبدأ خود یعنی خدا واصل گردد،4-  راه رستگاری روح عشق است.

 این چهار اصل در مکتب های گوناگون تصوف و عرفان وسعت پیدا کرد و هر بانی مکتب چیزی بر آن افزود و به خصوص عارفانی که بانی مکتب‌های جدید بودند این اصول چهارگونه را طبق استنباط خود توسعه دادند.

 از جمله گفتند که عشق بدون ریاضت بدست نمی‌آید و کسی که می‌خواهد برخوردار از عشق شود باید ریاضت بکشد و مرحله اول ریاضت کشیدن عبارتست از امساک در اکل و شرب و خواب و مرحله‌ دوم آن عبارتست از نفس کشتن از راه زیر پانهادن خواهش‌های نفس و مرحله‌ سوم عبارتست از اینکه انسان در نظر خلق حیثیت اجتماعی خود را از دست بدهد و مردم انسان را به نظر تحقیر بنگرند و در این مرحله انسان، چون دیگری امیدی از خلق ندارد و خود را محتاج توجه و عنایت آن نمی‌بیند فقط متوجه خالق می‌شود و می‌فهمد که جز خالق دوست و نقطه اتکاء ندارد.

مزامین بلند شعر عطار، مورد تایید بزرگان ادب قرار دارد. محدّث‌ قمی‌ در دو کتاب‌ "الکُنی‌ و الالقاب‌" و "هَدیَّة‌ الاحباب‌" درباره عطار می گوید: "مصنّفات‌ او غالباً شعر است‌؛ و در توحید و معارف‌ و حقایق‌ سخن‌ گفته‌ است‌".

 

عطار از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر یا پادشاهی را ستوده باشد یافت نمی‌شود.

 

***** شعرهای عطار همگی بیانی ساده دارند او با سوز و گداز سخن می گوید و سادگی گفتار او وقتی با دل سوختگی همراه می شود، بسیار تأثیرگذار است. عطار در مثنوی "منطق الطیر" با بیان رموز عرفان، سالک این راه را قدم به قدم تا مقصود پیش می برد وی از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر یا پادشاهی را ستوده باشد یافت نمی‌شود.

عطار در سرودن غزل های عرفانی نیز بسیار توانا است و اندیشه ژرف او به بهترین شکل در این اشعار نمود یافته است او برای بیان مقصود خود از همه چیز از جمله تمثیلات و حکایت هایی که حیوانات قهرمان آن هستند بهره جسته است و امروزه می توان مثنوی "منطق الطیر" را یکی از مهمترین فابل ها در ادب فارسی دانست.

بدون شک عطار سرمایه های عرفانی شعر فارسی را که سنایی آغازگر آن است به کمال رساند و به راستی می توان گفت که عطار راه را برای کسانی چون مولوی باز کرده است.

 

حکایتی از بایزید بسطامی

*****نقل است که شیخ را همسایه ای گبر بود و کودکی شیرخواره داشت و همه شب از تاریکی می گریست، که چراغ نداشت، شیخ هر شب چراغ برداشتی و به خانه ایشان بردی، تا کودک خاموش گشتی، چون گبر از سفر باز آمد، مادر طفل حکایت شیخ باز گفت. گبر گفت: "چون روشنایی شیخ آمد، دریغ بُوَد که به سر تاریکی خود باز رویم".

 

مرگ عطار

*****آنگاه که مغولان مردم نیشابور را می کشتند، عطار که پیری ناتوان بود، به چنگ مغولی اسیر افتاد. مغول وی را پیش انداخت و همراه برد، در راه کسی شیخ را شناخت، پیش آمد و از مغول درخواست، تا چندین سیم از وی بستاند و شیخ را به وی ببخشد، اما شیخ روی به مغول کرد و گفت که بهای من نه این است. مغول پیشنهاد مرد نیشابوری را نپذیرفت. پس از اندکی، آشنایی شیخ را شناخت، پیش آمد و از مغول درخواست تا چندین زر از وی بستاند و شیخ را را به وی ببخشد، شیخ باز سخن خود را تکرار کرد. مغول نیز که می پنداشت، شیخ را به بهای گزاف از وی خواهند خرید، نپذیرفت و هم چنان با شیخ به راه افتاد. در نیمه راه، روستایی ای پیش آمد که خر خویش را می راند، شیخ را بشناخت و از مغول درخواست تا وی را رها کند، مغول از وی پرسید که در برابر آن چه خواهد داد و روستایی گفت یک توبره کاه، این جا شیخ رو به مغول کرد و گفت: بفروش که بهای من این است، مغول بر آشفت و در دم شیخ را هلاک کرد...

 

روایت مرگ عطار از زبان شیخ بهایی

 

*****شیخ بهائی در کتاب کشکول خود درباره مرگ عطار می نویسد:

... وقتی که خون از رگ او می ریخت و مرگش نزدیک شده بود، شیخ با انگشت خود از خون خود بر دیوار، این رباعی را نوشت:

در کوی تو رسم سرفرازی این است                   مستان تو را کمند بازی این است 

با این همه رتبه هیچ نمی یارم گفت                    شاید که تو را بنده نوازی این است

 

آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در محله باستانی شادیاخ نیشابور

**** آرامگاه عطار در نزدیکی شهر نیشابور واقع شده است ،مقبره عطار در شهر نیشابور، کنار آرامگاه حکیم عمر خیام و در جوار امام زاده محروق قرار دارد و زیارت گاه اهل دل است.

 

زادگاه عطار در هجوم خانمان سوز مغول

*****هنگامی که عطار 76 ساله بود، ایران میدان تاخت و تاز بی رحمانه مغول شده بود. این قوم وحشی، حمله های خود را از سال 616، آغاز کردند و مانند مور و موریانه از آسیای مرکزی به سوی ایران سرازیر شدند و هر بنایی را که سر راه خود می دیدند، ویران و هر جان داری را بی جان می کردند. در کتاب جهان گشای جوینی، درباره این واقعه می گوید:

از این وحشتناک تر، واقعه نیشابور بود؛ زیرا در مدافعاتی که حصاریان این شهر انجام می دادند "تغاجار" داماد چنگیز کشته شده بود و به خون خواهی او، غیر از چهار صد تن پیشه ور که به اسارت بردند، همه اهل شهر را به قتل آوردند و فرمان رسید که شهر را از خرابی، چنان کنند که در آن جا زراعت توان کرد و هیچ کس حتی سگ و گربه را زنده نگذارند و بنا به مشهور در این واقعه، یک میلیون و نیم تن ره سپار دیار نیستی شدند.

 

کلام آخر:

*****تندیس پروفسور هلموت ریتر، شرق‌شناس و عطارشناسِ آلمانی در کنار آرامگاه عطار نیشابوری که به سفارش انجمن دوستداران گوته و حافظ ساخته‌شده است شاید ادعایی برای افتخار این پرفسور آلمانی است که درکنار عارف دانشمند ایرانی جای گرفته است و سوالی را به ذهن هر متفکری فرامی خواند که آیا خود ایرانیان آن طور که شایسته و بایسته است عطار را شناخته اند؟...

نمونهٔ اشعار

جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد        رمزی ز راز عشقت، در صد زبان نگنجد

سودای زلف و خالت، در هر خیال ناید        اندیشهٔ وصالت، جز در گمان نگنجد

هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را        زیرا که راه کویت، اندر نشان نگنجد

آهی که عاشقانت، از حلق جان برآرند         هم در زمان نیاید، هم در مکان نگنجد

آنجا که عاشقانت، یک دم حضور یابند        دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد

اندر ضمیر دلها، گنجی نهان نهادی            از دل اگر برآید، در آسمان نگنجد

عطّار وصف عشقت، چون در عبارت آرد     زیرا که وصف عشقت، اندر بیان نگنجد

 

منابع:کتاب منطق‌الطّیر اثر عطار با تصحیح و مقدمهٔ احمد خوشنویس و میرزا محمد حسین خان ذکاالملک

آصفی (مهدوی دامغانی)، تاجماه: الهیات شعر فارسی از رودکی تا عطار، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1376ش.

2)احمدی، بابک: چهار گزارش از تذکره الاولیای عطار، تهران، نشرمرکز، 1376ش.

 

تهیه و تنظیم: فاطمه ترزفان

 

 

 

کد خبر 30621

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha