نقاشی، وحدتِ فطری من در ازدحام و شلوغی دنیاست

خبرگزاری شبستان: "هفتاد اعتراف عاشقانه" عنوان نمایشگاهی است که "محمد مهدی رسولی" با آثار دیدنی خود از 12 مهر، درگالری شماره1 فرهنگسرای نیاوران به نمایش گذاشت.

به گزارش خبرگزاری شبستان، "محمد مهدی رسولی" در سال 1342 متولد شده وحرفه اصلی هنری ایشان نقاشی است ولی با توجه به علاقه فراوان به هنر، درعرصه های دیگر از جمله نویسندگی، شاعر و کارگردانی نیز فعالیت دارد. او در زمینه‌ی ادبیات و گونه‌های مختلف ادبی، همچون شعر، داستان، رمان و ادبیات نمایشی، تا کنون آثاری چون: رقص بسمل، بندبازی روی تن آب، روح ریحانی، تو را عشق است، صحنه تاریک است نور می‌آید، سمفونی ماهی‌های شیشه‌ای و... را چاپ و منتشر کرده است. به زودی مجموعه شعر (آهو درمانی) که سروده‌های وی در دو سال اخیر است، راهی بازار می‌شود.
این هنرمند در حاشیه این نمایشگاه در خصوص سبک و نوع آثارش و به طور کلی سابقه هنری اش در گفت و گو با روابط عمومی فرهنگسرای نیاوران گفت: خیلی کوچک بودم که نقاشی را شروع کردم. مثل خیلی از بچه‌ها، یا همه‌ی بچه‌ها. اما بعداً ماند با من، نرفت، من هم نرفتم. ما با هم ماندیم. این که این رابطه دو طرفه بود یا یک طرفه، نمی‌دانم، اما چون به نظرم نقاشی زنده است و نفس می‌کشد، حتماً او هم حق داشته درباره‌ی من تصمیم بگیرد. از همان موقع‌ها نقاشی شد سنگ صبورم، خلوت‌نشینم شد. نقاشی هر روز یک جلوه داشت. برای من که به طرز غیرقابل باوری متعدد و متنوع زندگی و فکر می‌کردم و می‌کنم، متنوع ومتعدد بود. نقاشی منظره‌ی سامان یافته‌ی من از دنیای متشتت پیرامون شد. نقاشی شد وحدتِ فطری من در ازدحام و شلوق‌پلوقیِ دنیا.
در نوجوانی موضوع این رابطه جدی‌تر شد. حرف‌هایی زد که فهمیدم جدی شده. شوخی نبود. حساب یک عمر زندگی بود؛ و بعد به قول شما یک اتفاق بزرگ افتاد؛ رفته‌رفته فهمیدم دارم با نقاشی حرف می‌زنم؛ یعنی از طریق او، با الفبای او، قصه‌اش خیلی طولانی است.
وی در ادامه در خصوص آثارش گفت: به نظرم نشانه‌های بیرونی نقاشی‌های من خاستگاه‌های درونی دارند. مثلاً اگر منظور سیب و انار باشد، این دو موجود شریف، بیشتر وام‌دار درونیات و خلق و خوی نقاشی من هستند تا حاصل زایمان‌های سخت و سزارین‌وشِ هنری، که حاصلشان تولد اشیاء و اشکال است. اشیاء در ذات خود فانی و اسیر شکل خود هستنند. یعنی یک قالب شخصی و محض دارند که از آن سرپیچی نمی‌کنند، نمی‌توانند سرپیچی بکنند. اما وقتی دارای معنی می‌شوند، تکیه می‌دهند به ذات معنی، هیئت خود را با هیبتِ معنی تاخت می‌زنند و عوض می‌کنند. وقتی انار به مثابه فقط انارِ سرخ و شیرین ساوه نیست، پس حتماً چیز دیگری است، یعنی به جای چیز دیگری نشسته. که تازه این معنی، با حیاتِ چند پدیده‌ی دیگر گره می‌خورد و از آن‌ها هم تأثیر می‌گیرد. یعنی چه کسی بگوید انار و چگونه بگوید انار. چه وقت بگوید و در چه حال بگوید. همه ی اینها شرط است. سیب، انار، ماهی، پرنده، هیچ‌کدام این‌ها نیستند که می‌گویند. نه اینکه دروغ بگویند. چون ما از حقیقت‌شان ناآگاهیم این‌ها را غیر واقعی می‌انگاریم. مثل خود ما آدم‌ها؛ که خیلی‌ها سعی کردند بگویند ما همین گوشت و پوست و استخوانیم و یک مشت آرزو، فقط همین. بعد می‌بینیم ناگهان مولوی از آدم تصویری ارائه می‌دهد که همه‌ی بافته‌ها را از هم می‌پاشد، چون از فطرت آدمی می‌گوید؛ چون از معنویتِ نشانه‌های قرآنی ارتزاق می‌کند. این کارِ معنی است. وقتی به یک شیء، حرکت، زبان و لهجه‌ی معنوی دادید، به حرکت وادارش کرده‌اید. شی‌ای که در نقاشی از ماده به معنا رفت، یعنی از ابژه به موتیف هجرت کرده است. توجه کنید، هجرت کرده، یعنی حتی نوعِ رفتنش هم معنی‌دار است.
محمد مهدی رسولی در پاسخ به این سوال که آیا تاکنون از منظر مخاطب به آثارتان نگاه کرده اید گفت: کار خیلی سختی است . اصل موضوع برمی‌گردد به اینکه من، خودم پس از اتمام کار، یکی از مخاطبین اثرم هستم و البته اولین کسی که کار را نقد می‌کند. در این مورد بسیار هم سخت گیرم. آثار زیادی بعد از انجام، زیر تیغ تیزم قطعه قطعه شده‌اند و تبدیل شدند به خاطرات تلخ اما آموزنده. البته این کار در من سابقه‌ی درخشانی دارد! چرا که در جوانی بیست و چند تا از کارهای نقاشی‌ام را یکباره منهدم کردم. این یک بخشِ نگاه کردنِ من به اثرم است. بخش دیگر مربوط می‌شود به سوال‌های اساسی‌ام درباره‌ی فلسفه و چرایی آثارم. نه معنی و مفهومشان، بلکه مدام از خودم می‌پرسم، مثلاً اصلاً چرا این اثر را کار کرده‌ای؟ چرا این را کشیدی؟ کجای زمین و زمان این اثر را کم داشت؟ و از این جور سوال‌ها که البته خیلی هم پایان خوشی ندارد. یعنی باعث به هم ریختگی‌ام می‌شود. ناگهان از اثری که نقاشی کرده‌ام فاصله می‌گیرم. به بهانه‌های مختلف از جلوی چشمم دورش می‌کنم یا اگر جلوی چشمم باشد مدام بهش غُر می‌زنم که از جان من و دیگران چه می‌خواهی؟
وی در خصوص اینکه یک کار از ابتدا چگونه در ذهن شما شکل می‌گیرد و آیا فقط از بوم نقاشی استفاده می کنید؟ عنوان کرد: بستگی به دوره‌های کاری‌ام داشته است. مثلاً در دوره‌ی آب مرکب‌ها، هیچ طراحی ای صورت نمی‌گرفت و مستقیم با خود رنگ شروع کرده‌ام؛ یا در دوره‌هایی از رنگ روغن‌ها که بیشتر وام‌دار لحظه و حس آنی یک ایده بوده‌ام، مستقیم رنگ را روی بوم گذاشته‌ام. یا همین مجموعه‌ی پرتره‌ها که الان چند سالی‌ست درگیرش هستم، هیچ‌گونه طراحی قبلی صورت نمی‌گیرد. ویا در این مجموعه ی هفتاد و دو پیکر، که قصه اصلا فرق می کند، چرا که حتی بیشترِ ادوات و البسه و اشیاء هر اثر را خودم می بُرم می سازم و می دوزم. و بعد تازه شروع می کنم به طراحی. اما در بسیاری آثار دیگرم درست برعکس، اول طراحی روی بوم انجام می‌شود یا حتی قبل از آن اتودهای زیادی در رابطه با موضوع می‌زنم و بعد یکی را انتخاب می‌کنم و پرورش‌اش می‌دهم و در نهایت روی بوم اجرا می‌شود. اما راستش اینکه یک کار از ابتدا چگونه در ذهنم شکل می‌گیرد را هیچ وقت ردیابی نکرده‌ام، و خیلی هم علاقه‌ای ندارم این را بدانم. بعضی بی‌خبری‌ها سُکرآور است.
گفتنی است "محمدمهدی رسولی" از هنرمندان بنامی است که تاکنون نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیاری را چه در سطح بین الملل و چه داخل کشور برگزار کرده است که از استقبال فراوان هم مواجه شده است که از آنجمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
شرکت درپنج نمایشگاه گروهی داخلی، شرکت در نمایشگاه گروهی هامبورک،
شرکت در اکسپوی چین، شرکت در چهار نمایشگاه گروهی،برگزاری نهمین نمایشگاه انفرادی در آرت سنتر، شرکت در نمایشگاه گروهی هامبورک
برگزاری دهمین نمایشگاه انفرادی در گالری آب، شرکت در بی ینال نقاشی بنگلادش،شرکت در بی ینال نقاشی مکزیکوسیتی، شرکت در نمایشگاه تصویرگری
( نوما _ ژاپن )، شرکت در نمایشگاه تصویر گری ( براتیسلاوا )
شرکت در نمایشگاه کاریکاتور ( فولینو – ایتالیا) و ...

نمایشگاه "هفتاد اعتراف عاشقانه" با آثاری از "محمدمهدی رسولی" تا 25 مهر در گالری شماره 1 فرهنگسرای نیاوران برگزار شد .
پایان پیام/

کد خبر 304014

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha