به گزارش سرویس دیگر رسانههای خبرگزاری شبستان به نقل از باشگاه خبرنگاران، سفیان بن عُیینه : امام سجّاد علیه السّلام به حج رفت . چون احرام بست و بر مرکب خویش قرار گرفت ، رنگش زرد شد و به لرزه افتاد و نتوانست لبّیک بگوید . کسى گفت : لبّیک نمى گویى؟
فرمود : مى ترسم خداوند در پاسخ من بگوید : لا لبّیک و لا سعدیک! و چون لبّیک گفت، بیهوش شد و از مرکبش افتاد . این حالت همچنان به او دست مى داد، تا آن که حجش را به پایان برد .
مالک بن انس : سالى با امام صادق علیه السّلام به حج رفتم . هنگام احرام ، چون بر مرکبش قرار گرفت : هرچه مى خواست لبّیک بگوید ، صدایش در گلو مى شکست و نزدیک بود که از مرکبش بیفتد.
عرض کردم : اى پسر پیامبر! بگو ، ناچار باید لبّیک بگویى . فرمود : اى پسر ابو عامر! چگونه جرأت کنم و بگویم «لبّیک اللّهمّ لبّیک» ، در حالى که بیم دارم خداى متعال به من بگوید : «لا لبّیک و لا سعدیک!»؟
پایان پیام/
نظر شما