به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری شبستان، این روزها باز هم صحبت هاشمی بر سر زبان ها افتاده است. در این روزهای پس از انتخابات حضور هاشمی در رسانه ها پررنگ تر از پیش به چشم می خورد. در دوران انتخابات صحبت هاشمی بود با عنوان نامزد انتخاباتی، سپس درباره تایید صلاحیت نشدن وی و پس از آن نیز حسن روحانی را نامزد مورد نظر وی می دانستند و در کنار تمامی این مسایل حاشیه سازهایی با بدترین عناوین و هتاکی ها علیه وی انجام شد.
در چند هفته اخیر نیز برخی بدنبال حاشیه سازی از صحبت های این یار دیرین انقلاب درباره سوریه بودند و در اقدامی جدید تنها یک پیشنهاد پدرانه درباره رسیدگی به انتخابات استانداران سیل عظیمی از اظهار نظرهای تند را به راه انداخت که مگر هاشمی چه است و که است که اینگونه می کند.
هاشمی تنها همانند پدری که به فکر فرزند جوانش است، گفت: شرایط مدیریت اجرایی گذشته اوضاع کشور را مثل کلافی سردرگم به هم ریخت و اصلاح امور، نیاز به تدبیر دارد. البته طولانی شدن زمان انتخاب استانداران و دیگر مدیران استانی و شهرستانی هم به صلاح دولت فعلی و مردم نیست. آیا این به معنی دخالت است یا پندی برای استفاده از تجارب گذشته و خودداری از تکرار آنها؟ اگر این سخنان دخالت است هیچ کس نباید درباره هیچ چیز اظهار نظر کند.
هاشمی و مقام معظم رهبری محق ترین افراد برای اظهار نظر درباره دولت و انقلابند زیرا زمانی که بسیاری از اظهارنظرکنندگان در عنفوان جوانی در حال تحصیل بودند این افراد بودند که می جنگیدند تا انقلاب به پیروزی برسد. تدبیر و فرزانگی این افراد بود که تاکنون نگذاشته است آب در دل مرم تکان نخورد که اگر غیر از این بود تندرو هایی که این روزها کاتولیک تر از پاپ شده اند با روحیه ضد صلحشان معلوم نیست چه بر سر این انقلاب می آوردند.
هاشمی تاریخ این انقلاب است. هرگونه توهین به شخص وی توهین به تاریخی است که امام برای ایران رقم زده است؛ اما این روزها هستند افرادی که پدر را به جرم پسر مواخذه می کنند در حالیکه نمونه های این چنینی در میان کسانی که این افراد مریدانشان هستند نیز دیده می شود.
آیت الله هاشمی و آیت الله خامنه ای مورد اعتماد ترین افراد برای رهبر فقید انقلاب بوده اند و اگر هر حرفی میزند و از امام در آن مثالی می آورد مورد تایید امام بوده است؛ در غیر اینصورت آیا بیت امام اعتراضی نمی کردند؟
درباره شعار مرگ بر امریکا نیز سخنان زیادی گفته شده است. متاسفانه این افراد به ادبیات برخی سران قبلی عادت کرده اند و هر آن منتظر لولو ها در کلام سران نظام میگردند و تاب نمی آورند که ادبیات کلامی بهبود پیدا کند. مخافتی با این شعار وجود ندارد اما باید برکلام کسی که بیش از 50 سال از عمرش برای این نظام دلسوز بوده است، تامل کرد.
آیا مشکل ما با مردم امریکاست یا دولت آن؟ در وصیت نامه امام خمینی آمده است: «ملت ما، بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان، که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمیکشند و برای رسیدن به ریاست و مطامع پست خود، دوست و دشمن را نمیشناسند و در رأس آنان، آمریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و همپیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب میشود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند.»
برادرانم چشم باز کنید، شما که برای هر کلمه از سخنان پیر و مرادتان مدرک می خواهید آیا ادب کلام ایشان را فراموش کرده اید؟ ایشان به هیچ وجه موافق اهانت نا حق به کسی نبودند. امریکا لعین ترین دولت از نظر ایران است و تا ابد این گونه می ماند اما از یار امام باید پذیرفت آنجا که میگوید: به هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنیصدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الان با شوروی مشکل آنچنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرفهای تند و فحاشیها مخالفم و آنها را مفید نمیدانم.
با توجه به فضای خاص سیاسی که در زمان جنگ حاکم بود، معتقد بودیم که اگر شعار «مرگ بر آمریکا» را نگوییم، میتوانیم فشارهای بینالمللی را کمتر و در حوزه نظامی پیشرفت کنیم و در نهایت بتوانیم به شرایط آتشبس برسیم. هدف از حذف این شعار، یک موضع دیپلماتیک و سیاسی بود و من، حتماً آن هدف را داشتم، به علاوه من ذاتاً با حرفهای تند و فحاشیها مخالفم و آنها را مفید نمیدانم.
گاهی تندروی میکردیم، ولی شعار مرگ بر فلانی را نمیپسندم. مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بتها فحش میدادند -بت که مهم نیست- میگوید: «حق ندارید به بتهای آنها فحش بدهید؛ و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» میفرماید: «بتها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد میگویند و باعث گمراهی بیشتر آنها می شود.
از سوی دیگر انتخابات ریاستجمهوری اخیر پایگاه اجتماعی آیتالله هاشمیرفسنجانی را هم نشان داد. افراطیون عصبانیت خود را با بهانههای مختلفی از جمله واکنش به نقل قول از امام(ره) یا اتهام به فرزند ایشان نشان میدهند. مقام معظم رهبری بارها از دولت حمایت کردند و از دولت با عنوان دولت خدمتگزار یاد کردند اما یک تذکر خیرخواهانه ایشان موجب شد افراطیون بهانهیی برای خود به دست بیاورند و عدهیی فرصتطلب با بهانههای واهی بخشی از صحبتهای مقام معظم رهبری را ذکر و در سایه آن شروع به هتاکی به آیتالله هاشمی کنند، میشوید.»
آیتالله هاشمی با صبر و بردباری با این هجمهها برخورد کرده است. وی و مقام معظم رهبری نزدیکترین افراد به امام(ره) بودهاند و اگر برخی اظهارات آیتالله هاشمی درباره نقلقولها از امام را برنمیتابند طبیعی است که اعتماد امام به آیتالله هاشمی را درک نکردهاند و بعید میدانم تاکنون مطلبی را آیتالله هاشمی از امام نقل کرده باشد که رهبر معظم انقلاب در جریان آن نبوده باشد.
واکنشها به نقل قولهای آیتالله هاشمی از امام خمینی (ره) در صورتی انجام میشود که آقای هاشمی از نزدیکان اصلی حضرت امام بودهاند و به خوبی بر نظرات و فرمودههای ایشان اشراف دارند. این نقلقولها ممکن است شفاهی باشند اما باید تاکید کرد که تنها فردی که میتواند نسبت به نادرستی آنها واکنش نشان دهد یادگار امام یعنی «سیدحسن خمینی» است. بدون شک اگر اظهارات آیتالله هاشمی مغایر با اندیشههای حضرت امام میبود بیت حضرت امام نسبت به آن تا به حال واکنش نشان داده بودند یا آنها را تکذیب کرده بودند اما زمانی که هیچ واکنشی نشان نمیدهند یعنی این نقل قولها صحت دارد.
پایان پیام/
نظر شما