به گزارش خبرگزاری شبستان،، مراسم نقد و بررسی کتاب “لذت نقد” اثری از مسعود فراستی شب گذشته با حضور فراستی نویسنده اثر، سیدناصر هاشمزاده فیلمنامهنویس و مسعود ترقیجاه منتقد سینمایی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
مسعود فراستی نویسنده کتاب “لذت نقد”در ابتدای این نشست عنوان کرد: در صورتیکه افراد از کاری که انجام میدهند لذت ببرند میتوانند آن کار را به درستی انجام دهند. من هم از نقد کردن لذت می برم و به همین دلیل اسم این کتاب را “لذت نقد” گذاشتم. در نقد هم اگر لذتی نبریم نمیتوانیم به درستی از موضوعات بیانی داشته باشیم و اطلاعات و آگاهی را منتقل کنیم. به نظر من نقد نوشتن حتی از فیلمساختن مهمتر است و نقد نوشتن یکی از مهمترین کارهای دنیا است. من اگر اینگونه فکر نکنم و چنین دیدگاهی نداشته باشم نمیتوام نقد بنویسم. البته این صحبتها به مصداق ان نیست که حرفها و نقدهایم بی عیب است.
وی با بیان اینکه هیچ بخش از کتاب را به من سفارش ندادهاند، افزود: این مطالب در حدود 20 سال گذشته نوشته و در مطبوعات منتشر شدهاند تا اینکه نشر ساقی خواست آنها را چاپ کند. بعد از دستهبندی و ویرایش مجدد کردن این کتاب منتشر شد و تاکنون به چاپ سوم رسیده است. البته یکی از مشکلات کتاب این است که من نتوانستم برخی از نقدهایی را که در سالهای گذاشته در مطبوعات منتشر کنم را پیدا کنم یا نقدهای شفاهیام را خود نداشتم تا به مطلب اضافه کنم البته برخی از نقدهای شفاهی که در برنامه هفت داشتم را آوردهام.
این منتقد سینمایی با اشاره به مصاحبههایی که تاکنون از وی صورت گرفته است، گفت: تاکنون مصاحبه های زیادی داشتم اما به دلیل اینکه حجم کتاب خیلی زیاد میشد نتوانستم آنها را در کتاب درج کنم و آنها میتوانند در کتاب مجزایی منتشر شوند. در این کتاب سخنرانیهایم هم وجود ندارد. دسته بندی مطالب هم بر اساس تاریخ نبوده است و نقدها بر اساس فیلمساز دسته بندی شدهاند.
فراستی در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: اساس فراستی بر تردید نیست و هیچگاه یاد ندارم که با تردید نوشته باشم مگر اینکه درباره آثار افرادی باشد که نقد مثبت برای آنها نوشتهام و نگرانی داشته و دارم.
وی با بیان اینکه مجید مجیدی، ابراهیم حاتمیکیا و رضا میرکریمی شبه روشنفکر شدهاند، عنوان کرد: اینکه روشنفکران در ایران چه مشکلاتی داشته و دارند خارج از بحثهای این جلسه است و نوشتهای دارم با عنوان “پس روشنفکر هم هستم” که توضیح دادهام روشنفکر کیست و مطلب را با داریوش مهرجویی پیش بردم که کار خوبی هم کردم چون مهرجویی روشنفکر نشده است و از ابتدا روشنفکر بوده است در حال حاضر هم که از فیلمفارسی هم عقبمانده است. حتی بیشتر از بهرام بیضایی روشنفکر است و آنچه در ابعاد روشنفکری نوشتهام حتی به سینما را در نقد مفصلی نوشتهام که به نظر خودم کم است و نیاز به مقاله مفصلی دارد و باید درباره خدمت و خیانت روشنفکران در ایران بنویسم.
وی ادامه داد: جریان مبتذل ارزشی یا ارزشنمایی مبتذلی که ارزش ندارد رایج شده است و این در جریان ضدیت با سینمای ملی حرکت میکنند و هر دو صدمات خود را دارند. عدهای از طریق سواری بر ارزشها نفتی فکر می کنند و روشنفکر اپوزیسیون هم که همیشه دریوزگی کرده است و نفتی بوده است.
در ادامه این برنامه فراستی با اشاره به نقد نویسی خود عنوان کرد: من معتقدم نقد باید از اثر به موثر برسد و نه از موثر به اثر. من به مولف خوب و بد اعتقادی ندارم بلکه به نظرم اثر خوب و بد داریم و این تئوری بر مبنای نقد مولف است. البته از دهه 70 سعی کردهام که بر مبنای تئوری نقد مولف نقد نکنم اما رگههایی از آن نقد در این نقدها موجود است چون معتقدم در سینمایمان مولف نداریم و فقط رگههای باریکی هست که خیلی هم کوچک هستند.
این منتقد سینما با اشاره به اینکه تئوری مولفی که به آن اعتقاد دارم ایرانی است، تصریح کرد: حضرت امیرالمومنان علی (ع) می گوید به روایت نگاه کنید نه راوی. من هم همیشه سعی کردم اول به روایت اعتنا کنم و از پس آن به راوی برسم و جای این دو را عوض نمیکنم و اگر قرار باشد از پس روایت به راوی برسید نگاهی شرقی و ایرانی داشتهایم و تئوری نقد مولف از قدیمیترین نظریهها در نقد است که اروپا بر روی آن فعالیت کردهاند و از فرهنگ ما بهره بردهاند. البته در نقد فیلمهای عباس کیارستمی از این نظریه عدول کردم و نقد یک فیلم است و از کارگردان و صاحب اثر به خود اثر رسیدم و هنوز به آن همچنان معتقدم.
وی ادامه داد: آن نقد کیارستمی را در سال 70 نوشتم و بعد از 20 سال هم تغییری نکرده است و به نظرم کیارستمی فیلساز نیست و بلد نیست. من درباره فیلم سینمایی “سرب” اثری از مسعود کیمیایی هم نقدی نوشتم که فکر میکنم تا سال های دیگر هم تغییری درباره کارگردان نکند.
فراستی در ادامه نشست با بیان اینکه ردپای شیر و خود شیر رابطه خطی با هم ندارند و رابطه دیالکتیکی است، میتوان چیزهای متضادی از شیر دید و رابطه میان اثر و صاحب اثر هم همینگونه است و رابطه خطی میان آنها برقرار نیست و ظرف و مظروف هم نیستند. اثر یک موجود زنده است که ردپای صاحب اثر است که با هم جمع نمیشوند. اثر را باید مستقل و خودبسنده با ردپای صاحب اثر دید. به این وجه باید به خوبی پرداخت و نمیگویم من به هر دو به خوبی رسیدم.
وی ادامه داد: همچنان معتقدم فیلم سینمایی “بچههای آسمان” فیلم خوبی است. هرچند هنوز جای بحث دارد اما میتوان از آن دفاع کرد اما موضوعی که در دیگر آثار مجید مجیدی دیده نمیشود.
این منتقد سینما با اشاره به اینکه نقد تیغ عقل و دل است،خاطرنشان کرد: سعی کردم این موضوع را در نقدهایم توضیح دهم و نقد پیوند این دو است. از عینیت به عینیت رسیدن است که در این فاصله به ذهنیت هم میرسد.
وی افزود: علمی بودن نقد به معنای بورژوایی آن نیست و معنای شخصی بودن هم نمیدهد. در نقد، استدلال، نوشتن و ... باید درگیریها را در نظر گرفت اما بیشتر منتقدین سعی میکنند از این درگیری دوری کنند.
فراستی با بیان اینکه نقد سوژه است نه ابژه، تصریح کرد: به نظرم سلیقه بخشی از نقد برای منتقد است نه کامنتهایی که میگذارند و به ماقبل نقد باز میگردد و این کامنتها نقد و سلیقه نیستند. نقد تیغ عقل و دل است چون فرقی میان میدان سینما و میدان سوژه وجود دارد.
وی افزود: فلاسفه در نقد، هنر ندارند و هنرشان هنر فلسفه است. اما متر و معیار من هنر است و متر هنر هم فرم است و اصلا نیت برای من اهمیتی نداردو فلسفه متری متفاوت دارد. در هنر از فرم باید به محتوا رسید و باید وحدت اضداد داشت.
این منتقد ادامه داد: وقتی از فرم صحبت میکنیم این فرم باید معنایی که دوست داریم یا دوست نداریم را بسازد و اگر نساخت به مشکل خورده است. اگر مسلمان هستیم و فیلم یوسف پیامبر میسازیم باید به خیلی چیزها شک کنیم چون فرم متر است و از فرم باید به معنا رسید و رابطه دیالکتیکی است.
فراستی در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: من مقدمه را به صورت موخره در کتاب قرار دادم و در چاپهای بعدی هم این کار میکنم و چون نقدها باید این نکات را خود ارائه دهند.
ناصر هاشمزاده فیلمنامهنویس هم در ادامه این مراسم به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: به نظر من سه نوع مسعود وجود دارد. مسعود فراستی، مسعود کیمیایی و مسعود دهنمکی و در هر سه مسعود، فراستی وجود دارد.
وی با اشاره به اینکه این که اسم کتاب “لذت نقد”، بسیار مناسب است، خاطرنشان کرد: فراستی جزو معدود کسانی است که نوشتههایش درباره سینما، هم جنجالبرانگیز و هم تاملبرانگیز است. این کتاب با همه مجموعه مطالبی که جمعآوری کرده است من را به تامل دوباره برانگیخت. نوشتههایی را که از فراستی خوانده بودم، دوباره در این کتاب خواندم و دیدم او به واقع درباره مسائل مهم حرف زده است و دغدغه دارد.
وی افزود: موافقت ما با دغدغههای فراستی بحث متفاوتی است و من کتاب “لذت نقد” را جدی میگیرم؛ به ویژه آن بخشی را که در تحلیل سینمای ایران نوشته شده است. در مقاله ای نوشتهام نقد تیغ عقل است ولی فراستی معتقد است نقد تیغ دل است. از منظر فراستی اگر بخواهیم کار عقل را با دل انجام دهیم کار دشواری است. به نظرم نقد کار عقل است و کاری فکری و متفکرانه. اگر فیلسوفان هم کار همدیگر را نقد میکنند، با این عنوان که دارند کار یک فیلسوف دیگر را نقد میکنند، این کار را انجام نمیدهند، بلکه به دنبال یک فلسفه جدید هستند.
هاشمزاده در بخش دیگری از سخنان خود گفت: دغدغه فراستی درباره سینمای ملی باعث شده تا با هیچ حجاب و مانعی نقد کند و گاهی کلماتی به کار ببرد که بعضی، آنها را بیادبی تلقی کنند. در ضمن فکر نکنید رسانهای بودن به معنی سطحی بودن است. متاسفانه در جامعه ما رسانهای و تلویزیونی بودن به معنای سطحی بودن تلقی میشود.
سید ناصر هاشمزاده در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه مسعود فراستی با مماشاتی به کارگردانان نشان داده که باعث امیدواری است، خاطرنشان کرد: وی اثر را بیش از نیاز مورد انتقاد و اعتنا قرار داده است و در نا امیدیها این موضوع را بیشتر نشان میدهد.
مسعود فراستی اگر غم نان هم دارد اما آزادانه نقادی میکند و میخواهد عالم دیگری را در سینما نشان دهد. اینکه کسی حرفی دارد و برای آن دلیل دارد به نظر من خارج از عواطف و احساسات است اما فراستی میگوید نقد حاصل عقل و دل است.
وی افزود: به نظر من کتاب لذت نقد نیاز به مقدمه دارد چون اگر نداشته باشد تا ابد گفته میشود که فراستی آمده تا همه را زیر سؤال ببرد در حالیکه اینگونه نیست. وی عباراتی را نوشته که فراتر از اثر است.
این فیلمنامه نویس ادامه داد: نقدهای فراستی برای فیلمهای سینمایی بچههای آسمان، رنگ خدا و آواز گنجشکها نقدهای علمی است و آنچه برای رنگ خدا نوشته نقد نیست و آمده تا در خدمت فیلم باشد و نشانهشناسی فیلم دارد.
وی افزود: فراستی در نقد آواز گنجشکها به این میرسد که انگار فیلم تقلبی است. من خودم مشاور همه فیلم بودم و وقتی نقدش را خواندم دیدم همان مواردی را که من خودم در مقام مشاور مطرح کرده بودم فراستی بیان کرده در این اثر میخواستیم به عمق برسیم اما از عمقی بودن به سطحینگری رسیدیم. متأسفانه در حال حاضر شارلاتانگری در هنر داریم و میگوییم حرفی نزنیم تا گفته باشیم که حرفی داریم اما فراستی اینگونه نیست.
هاشمزاده با اشاره به اینکه فیلمسازان با فیلم های بعدی خود رشد نکردهاند خاطرنشان کرد: این موضوع در نقدهای فراستی وجود دارد. وی بچههای آسمان را متر سینما میخواهند ولی در فیلمهای بعدی کارگردان که سعی میشود با نگاه فرم خود را جلوه دهد به سرگردانی میرسد و فراستی آنها را به خوبی بیان کرده است و فیلمهای بعدی این کارگردان در قصه و مظاهر آن سرگردانی وجود دارد. ما در فیلم آواز گنجشکها با نقد ساختاری روبرو هستیم. در نوشتههای مسعود فراستی برای فیلمهای بچههای آسمان و رنگ خدا نقدی در کار نیست و نوعی ستایش و توصیف است.فراستی مداحی بلد نیست اما ستایش میکند. البته تیغ نقد را در فیلم داوودنژاد میبینیم.
وی افزود: ما نقدهایی را داریم که ریشه در ادبیات ما دارد، مثل نقد محتوایی، نقد شعر و... و حافظ برخی از اشعار خود را نقد تصوف نوشته است و هنوز فرهنگ نقد حافظ قویترین نقد تاریخی ماست که صریح با مسئله روبرو میشود ما سابقه نقادی داریم اما باید معیار نقد مشخص شود و اگر معیار مشخص شود به حوزه نقد رسیدهایم.
این فیلمنامهنویس با بیان اینکه فراستی در مقام هنرمند نقد میکند یا متفکر، گفت: فراستی اگر در هر مقامی باشد متفاوت است. من هنوز معتقدم نقد تیغ عقل است و چون فراستی شکوه هنرمندانه از هنرمندان دارد میگوید تیغ عقل و احساس است ولی بر اساس معیارهای خود به احساسات میپردازد و در جاهایی مطرح میکند این فیلمها سینما نیست و در فیلم اخراجیهای دهنمکی به مبنای دیگری پرداخته است.
وی افزود: فراستی به معیارهایی دست یافته و یقین دارم به اصولی رسیده که حرف میزند و ای کاش مقدمه مفصلی بنویسد و آنها را بیان کند و خوانند نقدهای خود را با جمله اول که این فیلم بدی است پیش نبرد.
در ادامه این مراسم مسعود ترقیجاه منتقد سینما به بیان مطالبی درباره کتاب لذت نقد و نقدهای فراستی پرداخت و گفت: یکی از نکات جالب این کتاب بودن چند موضوع محوری در کنار هم است. یکی از این موضوعات همان بحث نقد است که در نقد فیلم هم مورد توجه قرار گرفته و در چند یادداشتی که در انتهای کتاب آمده است هم میبینیم یکی از مباحثی که برای فراستی جالب بوده این است که سینما چیست و درباره برخی از اظهارنظرها صحبتهایی مطرح کرده است.
وی ادامه داد: بحث سینمای ملی و مستقل جهانی در این کتاب آمده است البته به سینمای مستقل کمتر پرداخته است چون در جامعه خیلی کم به آن میپردازد سینما یک زبان جهانی است و باید از آن پیروی کنیم و پیام جهانی را ارائه دهیم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به مسئله روشنفکری در سینما اشاره کرد و گفت: این موضوع از مباحث دیگری است که فراستی خیلی به آن پرداخته است و بیشتر مناقشات در این بخش صورت گرفته است. این موضوع را فراستی علیرغم همه چالشهایی که دارد رها نکرده است. این منتقد سینما با اشاره به اینکه در نحوه برخورد و نگاه به فیلمها تفاوتهایی وجود دارد، تصریح کرد: هر کس شیوهای در نقد نویسی دارد و اینها برای خودم جالب است. وقتی به اثر نگاه میکنم فارغ از اینکه قصد مؤلف چه بوده است میتوانیم از متن به قصد مؤلف برسیم البته برخی معتقدند نمیتوان به مؤلف رسید و به دیدگاه مفسر میرسیم. کاش در این کتاب درباره اینکه تحلیل از نظر مؤلف کتاب چیست هم آمده بود.
ترقیجاه با بیان اینکه باید به اینکه در تفکر ایرانی اسلامی نقد در جایگاهی بوده است بپردازیم، خاطرنشان کرد: با مراجعه به آثار کهن میبینیم نقد از زمان قدمای ما بوده است و زمان ملاصدرا هم تحلیلها را میبینیم. در آثار سهروردی هم همین موضوعات وجود دارد.
وی ادامه داد: ما باید معیار نقدی را بدانیم و بعد نقد کنیم چون هر نقدی در هر مکتبی معیار خاص خود را دارد و به مخاطب خود نشان میدهد سنجش بر چه اساسی بوده است. جلال آل احمد و صادق هدایت هم درباره آثار دیگران با سبک خود نظرتشان را نوشتهاند و گاه اثر با مؤثر در هم آمیخته است. ای کاش نقادی علمی مانند آنچه در قدمای ما بود صورت میگرفت.
این منتقد سینما در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: فراستی میگوید از اثر سعی کردم به قصد مؤلف برسم. ما سابقه طولانی آشنایی با مسعود فراستی داریم و وی و دغدغهها و سبکهای او را میشناسیم اما فراستی باید این موضوع را برای دیگران توضیح دهد. وقتی در نقد میگوید “در نیامده است”، “ادا، اطفار است”، “نچسبیده است “ و... امری شخصی را بیان میکند و خواننده آن را نمیفهمد که باید توضیح داده شود البته گاه در ادامه توضیحاتی را میدهد تا تصنعی بودن و تکلف داشتن اثر به همان واژه “ادا” میرسد.
ترقیجاه در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: وی نظر نهایی را همان ابتدا میگوید که این موضوع در نقد علمی وجود ندارد و اول باید توضیح دهد و با بیان معیارها به نتیجهگیری برسد. این شیوه باعث چالشبرانگیز شدن نگارشهای فراستی شده است. وی بیشترین چالشها را با منتقدین سینماگران و ... دارد چون از همان ابتدا با صراحت، تند و صریح نظر خود را بیان میکند البته وی با سینماگران بیش از ما که گوشه میایستیم دوستی دارد و رفت و آمد میکند.
مسعود فراستی در پاسخ به این صحبت ترقیجاه هم گفت: من هیچ رابطه صمیمانهای با سینماگری نداشتهام و از 1/1/1 که بودهام با سینماگری رابطه نداشتم. شده است گاهی از فیلمی حمایت کنم و بعد از آن نوشته سلام و علیکی داشته باشیم اما در نقد دوم و سوم از هم خداحافظی کردیم چون طاقت نیاوردهام و تنها یک نفر بوده است که با وی سابقه دوستی داشتم و دوست خواهم ماند و آن هم سید مرتضی آوینی است که از پیش از آنکه فیلمساز شود با هم دوست بودیم. البته یکی دیگر از دوستانم هم ناصر هاشمزاده است که خوشبختانه فیلمساز نیست و اگر فیلمساز بود این دوستی ادامه پیدا نمیکرد. من با هیچ کارگردانی دوستی ندارم و با کسی فالوده نخوردهام.
پایان پیام/
نظر شما