به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری شبستان، این روزها سینمای ایران مانند طفل نوپایی است که تازه از بستر یک بیماری سخت برخواسته.بیماری که آن را بسیار ضعیف کرده و اگرچه امروز حال مریض بهتر است،اما هنوز ضعف بسیاری دارد،خطر بازگشت بیماری هنوز هست و مریض هم قدرت تحرک و فعالیت چندانی ندارد.اما خوشبختانه این روزها طبیبی حاذق از بیمار مراقبت می کند که احتمال بهبودی آن را بالا برده و این طبیب کسی جز علیرضا رضا داد نیست.
بخش عمده ای از مشکلات سینمای ایران در سالهای اخیر به نحوه مدیریت دولتی در آن بر می گشت.ساختار سینمای کشور ما،دولت را به عنوان بزرگترین کارگزار و مقام مسئول در زمینه منصوب کرده است و از ابتدای فعالیت سینمای ایران بعد از انقلاب،نحوه نظارت دولت بر سینما و میزان مشارکت آن در تولید فیلم از جمله مسائلی بوده که همیشه بحث و جدل های زیادی بر سر آن انجام می شده که این مسائل در دولت قبلی به اوج خود رسید.
بی گمان دوران مدیریت جواد شمقدری در سینما،یکی از آشفته ترین و پر حاشیه ترین دورانهای مدیریت سینمایی در کشور بود.رشد یک شبه و قارچ گونه جشنواره های ریز و درشت در گوشه و کنار کشور،دادن مبالغ چند میلیاردی برای ساخت آثار فاخر که بسیاری از آنها یک صدم این بودجه هم فروش نکردند یا به خاطر کیفیت پایینشان بایگانی شدند،دامن زدن به اختلافات بین سینماگران با تعطیلی خانه سینما و تلاش برای ایجاد یک خانه سینمای فرمایشی و موراد بسیار دیگری همه در دوران مدیریت جواد شمقدری رخ داد.
عجیب اینجا است که در زمان انتصاب او امیدواریهایی در زمینه بهبود وضعیت سینما وجود داشت.همه با یادآوری دوران حضور سیف الله داد در منصب مدیریت سینمایی و با این امید که چون شمقدری سینماگر است،می تواند مسائل سینما را به خوبی درک و حل کند،ابتدا از انتصاب او استقبال کردند و وقتی شمقدری به توقیف بیهوده و چند ساله فیلمهایی مانند"به رنگ ارغوان"(ابراهیم حاتمی کیا)پایان داد،امیدها افزایش پیدا کرد.اما گویا این وقایع مصداق همان"در باغ سبز"بود که به سینما نشان دادند و پس از آن خزانی وحشتناک بر سینمای ما سایه افکند.
نقطه ضعف اصلی مدیریت شمقدری در دوران حضورش در سینما،نداشتن قدرت مدیریت و برداشتی غلط از واژه"شایسته سالاری"بود.او به جای اینکه با رافت اسلامی و مانند یک پدر با سینمای ایران و سینماگران برخورد کند،مانند آقای تناردیه(شخصیت منفی کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو)بین بچه هایش که همان سینماگران بودند تفاوتهای بسیار گذاشت.به تعدادی آنقدر رسید تا نزدیک بود از زور سیری بمیرند و بعضی سینماگران را آنگونه نواخت که جلای وطن کردند و دیگر برنگشتند.
حالا خاطره آن روزها کابوس بدی است که تمام شده و خورشید شایسته سالاری در مدیریت دولتی طلوع کرده.وقتی حجت الله ایوبی رییس جدید سازمان سینمایی شد،همه از حضور یک چهره فرهنگی موثر در میدیریت سینمای ایران استقبال کردند اما همه نگران سابقه کم او در زمینه مساله سینما بودند اما او با انتخاب علیرضا رضاداد به عنوان مشاور عالی خود و حالا دبیر جشنواره فیلم فجر،نشان داد که معنای شایسته سالاری را به خوبی می فهمد و قصد دارد سینمای ایران را به جایگاه سابق خود برساند.
کارنامه حضور سی ساله رضا داد در عرصه مدیریت فرهنگی در دولتهای مختلف،بدون افت و خیز نبوده.اما برآیند کارنامه او نقاط مثبت بسیاری دارد که حضور او را در سازمان سینمایی به فرصت تبدیل کرده است.دوران مدیریت او در سازمان سینمایی فارابی یکی از بهترین دورانهای فعالیت این سازمان بوده و اکثر سینماگران به تواناییهای مدیریتی او اذعان دارند.
حالا سینمای ایران در دورانی جدید از فعالیت خود و با مدیرانی شایسته تر از سابق به راهش ادامه می دهد.باید امید داشت همه چیز مخصوصا عوامل خارجی موثر بر مدیریت سینما دست به دست هم دهند تا ضمن خروج سینمای ایرن از رکود،زمینه رشد بیش از پیش آن فراهم شود.
پایان پیام/
نظر شما