آیاسجده برمهر وتربت امام‌حسین بدعت است؟

آیت‌الله سبحانی، ضمن اشاره به دو ریشه بدعت می‌گوید: سنت‌ها، بدعت شده و بدعت‌ها، سنت شده است. وهابی‌ها سنت را بدعت می‌‌پندارند.

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان و به نقل از فارس، یکی از مشکلات جدی مسلمانان (چه شیعه و چه سنی)، وهابیت تکفیری است و از طرفی، آشنایی با عقاید و عملکرد وهابیت تکفیری و نقد آنها یکی از نیازهای جدی جوامع مسلمان است.

از این رو، سلسله مباحث وهابیت‌شناسی که توسط حضرت آیت‌الله جعفر سبحانی تدریس شده، تقدیم مخاطبان گرامی می‌ شود که از نظر می‌گذرد.

ریشه‌های بدعت

سخن در ریشه‌‌‌های بدعت بود.

1: ریشه اول، تقدس مآبی بود که بحثش در شماره قبلی گذشت.

2: اعمال سلیقه شخصی.

گاهی سبب بدعت، سلیقه شخصی است،‌ یعنی سلیقه شخصی فرد ایجاب می‌‌کند که فلان کار را بکند و فلان کار را نکند، بدون اینکه دین را در نظر بگیرد.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در «حجة‌‌الوداع» حرکت کرد و همه مسلمان حج «اِفراد» را نیت کرده‌ بودند، حج «اِفراد» این است که اول اعمال حج را انجام می‌‌دهند و بعداً اعمال عمره را انجام می‌‌دهند، یا در همان ماه ذی‌حجه یا قبلاً در ماه رجب انجام داده‌‌‌اند،‌ وقتی که رسیدند به مکه، ‌در همان صفا و مروه، جبرئیل بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد و عرض کرد یا رسول الله! به آنان امر کن که حج را به حج تمتع بر گردانند، حج «تمتع» این است که عمره را قبلاً بیاورند، بعداً اعمال حج را انجام بدهند.

‌همه مسلمانان، تقریباً قبول کردند، منتها با سختی قبول کردند، چون اینها در دوران جاهلیت سالیان درازی حج «اِفراد» بجا می‌‌آوردند، عمره را همراه حج «افراد» یا نمی‌‌آوردند، یا قبلاً می‌‌آوردند، یعنی در ماه رجب می‌‌آوردند، و یا اینکه بعداً انجام می‌‌دادند، در عین حال همه قبول کردند.

بعضی از صحابه گفتند: یا رسول الله! آیا می‌‌شود که ما اول، عمره را انجام بدهیم و با زنان خود نزدیکی کنیم، سپس غسل کنیم، در حالی که آب غسل از سر و ریش ما می‌‌ریزد،‌ به عرفات برویم؟

این اعمال، سلیقه شخصی است، وقتی خدا می‌‌فرماید،‌ ما باید بپذیریم، خدا می‌‌فرماید اول، عمره، بین عمره و حج شما می‌‌توانید تمتع بکنید، بعداً‌ بروید حج، این سلیقه شخصی است فلذا ما نباید سلیقه شخصی خود را در مسائل دینی مدخلیت بدهیم.

مرحوم کلینی، حدیثی در باره کسانی نقل می‌‌کند که سلیقه شخصی خود را در دین اعمال می‌‌کنند و مدخلیت می‌‌دهند «أیها الناس! إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ»؛

همانا ریشه فسادها و فتنه‌ها در میان مردم، تبعیت از خواسته‌هاى نفس و بدعت‌هایى است که بر خلاف قرآن صادر می‌شود.

3: ‌ریشه سوم، تعصب‌های ناروا و بی جا است.

‌مردم طائف یک مردم سر سخت بودند، اسلام نیاوردند، حتی رسول خدا صلی الله علیه و آله، طائف را محاصره کرد، قلعه‌ آنها قلعه بسیار محکم بود، آنها هم مقاومت کردند. از جاهایی که حضرت موفق به فتح نشد، همین جا بود.

بعد از سپری شدن چند ماه، مردم طائف گفتند ما در منطقه‌‌ای زندگی می‌‌کنیم که اسلام حاکم است، بالاخره ما نمی‌‌توانیم در اینجا تنها بمانیم، از این رو هیأتی را پیش پیغمبر اکرم (ص) فرستادند که اسلام آنان را بپذیرد، پیغمبر اکرم (ص) نشسته بود، رفت و آمدها بین طرفین صورت گرفت، گفتند بین ما و شما باید یک قرار دادی نوشته شود، ‌گفتند مانعی ندارد، چه کسی بنویسد؟ ‌امیر المؤمنین، حضرت علی (ع) شروع کرد به نوشتن قرار داد، آنان گفتند ما مردم طائف حاضریم ایمان بیاوریم، منتها با چند شرط:

الف: بت‌خانه ما تا یکسال و نیم برای زنان آزاد باشد. ‌حضرت علی علیه‌السلام فرمود که من یک چنین چیزی را نمی‌‌نویسم، چون اول قانون اساسی اسلام، توحید است، نمی‌شود کسانی اسلام را بپذیرند و در عین حال اولین خط از قانون اساسی اسلام را زیر پا بگذارند، فلذا سراغ کس دیگر رفتند و او نوشت.

ب: شرط دوم این است که ربا برای ما حلال باشد. چون ما مردم تاجر هستیم.

ج: ‌شرط سوم این است که در طائف، زنانی وجود دارند که ذوات الأعلام هستند،‌ آنها باید در عمل خود آزاد باشند.

د: شرط چهارم این است که نماز خواندن برای ما مشکل است.

قرارداد نامه را وقتی خدمت پیغمبر آوردند، حضرت هنگامی ‌که بند اول، بند دوم، و سوم را خواند، همه را رد کرد، هنگامی‌ که به بند دوم رسید، فرمود قرآن می‌گوید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَذرُوا مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ» ﴿البقرة/ ٢٧٨﴾

هنگامی ‌که به مسئله زنا رسید، آیه دیگر را خواند. «وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا» (الإسراء/ ٣٢)

هنگامی ‌که به بند نماز نخواندن رسید، فرمود: «لا خیر فی دین لیس فیه صلاة له» (در دینی که نماز ندارد خیری نیست)

در حقیقت آنها می‌‌‌خواستند تعصب‌‌های قبیله‌ای را جزء دین بکنند، که پیغمبر اکرم (ص) همه‌ اینها را نفی کرد.

بنابراین، بدعت‌های کلان مسئله‌ دیگری است، اما بدعت‌های جزئی، گاهی ریشه در مقدس‌مآبی افراد دارد و گاهی اعمال سلیقه است و گاهی تعصب‌های ناروا و بی جاست.

مسلمان باید اینها را کنار بگذارد و سپس نگاه کند و ببیند اگر این چیز تازه و نو در دین ریشه دارد، اصلاً این بدعت نیست، اما اگر ریشه در دین ندارد، باید دید که از جهات دیگر، حلال است یا حرام.

آیا سجده بر مهر بدعت است؟ / آیا سجده بر تربت امام حسین علیه‌السلام بدعت است؟

ما بر مهری که از خاک درست شده سجده می‌کنیم. بر تربت حسین بن علی علیهما‌السلام سجده می‌کنیم، ‌هنگامی‌ که وهابی‌ها سجده ما را بر تربت و مهر می‌بینند، می‌‌گویند این بدعت است، چرا بدعت باشد و حال آنکه ریشه در سنت رسول خدا (ص) دارد، «جعلت لی الأرض مسجداً و طهوراً»، زمین برای من هم سجده گاه است و هم مطهّر، چنانچه جُنب بشویم، دست‌ها را بر خاک می‌‌زنیم و بر صورت و دست خود می‌‌کشیم، این مایه طهارت ما است، زمین هم سجده گاه ماست و هم مایه طهور، همان که مطهر است، ‌همان هم سجده گاه است،.

مطهر، فرش نیست، مطهر، خاک است، منتها خاک همه جا گیر نمی‌‌آید، مثلاً اگر در مسجد برویم، خاک گیر نمی‌آید، یا اگر مدینه برویم، همه‌ جا مفروش است، دین ما می‌گوید «جعلت لی الأرض مسجداً و طهوراً»، ناچاریم که خاک پاکی را از یک سر زمینی که خاکش با خون بهترین انسان مانند حسین بن علی، عجین شده است، مهر بسازیم و بر آن سجده کنیم.

البته خاک به این شکلی که الآن به صورت مهر در آمده در قرآن و حدیث نیست، اما ریشه دارد، ریشه در حدیث رسول الله صلی الله علیه و آله دارد که فرمود زمین برای ما سجده گاه است، زمین (خاک و سنگ و ...) همه جا گیر نمی‌‌آید، از این رو مقداری خاک را از خاک کربلا یا جاهای دیگر به صورت مهر در می‌آوریم و بر روی آن سجده می‌کنیم.

امام صادق علیه‌السلام جا نمازی داشت، خاک کربلا در آن جانمازش بود و بر آن سجده می‌کرد و می‌فرمود سجده بر خاک کربلا، نماز را از هفت حجاب بالا می‌برد.

بنابراین، سجده بر مهر و تربت کربلا، عین دین است، زیرا پیغمبر اکرم (ص) بر خاک سجده کرده، مهر هم از خاک درست شده است نه از چیز دیگر.

آیا سجده بر حصیر، بدعت است؟

وهابی‌ها می‌‌گویند سجده بر حصیر بدعت است و حال آنکه پیغمبر اکرم (ص) بر حصیر، سجده کرده است. روایات زیادی داریم که پیغمبر اکرم (ص) بر بواری و حصیر سجده کرده است، پس سجده بر مهر و خاک و بواری و حصیر جایز است هر چند در زمان پیغمبر (ص) به این شکل کنونی نبوده‌اند، ولی اصل و ریشه‌‌اش به صورت کلی بوده است و ما هم عمل به آن کلی می‌کنیم.

اکنون سنت‌ها، بدعت شده و بدعت‌ها، سنت شده است

اکنون سنت‌ها، بدعت شده و بدعت‌ها، سنت شده است. به بیان دیگر، سنت را بدعت می‌‌پندارند، و بدعت را سنت؛ سجده بر فرش، بدعت بود، الآن سنت شده است، اما سجده بر خاک که پیغمبر (ص) و صحابه سجده می‌‌کردند، بدعت شده است!

حتی پیغمبر و صحابه بر ریگ‌های داغ سجده می‌‌کردند، گاهی از اوقات ریگ‌ها را می‌‌گرفتند و با دست‌شان خنک می‌‌کردند تا بتوانند بر آن سجده کنند.

رسول خدا (ص) مردی را دید که عمامه را بر پیشانی پیچیده و بر آن سجده می‌‌کند، پیغمبر اکرم (ص) عمامه را از پیشانی او کنار زد و فرمود: پیشانی خود را آلوده به خاک کن و سجده بر خاک کن، که اعلی درجه خضوع در پیشگاه خداست.

کد خبر 299217

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha