چرا خدا در قرآن لعن می‌کند؟

خبرگزاری شبستان: می‌گویند: آیا (العیاذ بالله) خدا آن قدر حقیر است که در قرآن ابولهب را لعن می‌کند!؟<BR> <BR>

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان، شبهه تی وی نوشت: بدیهی است آنان که با چنین لحنی در مورد خداوند متعال سخن می‌گویند و نیز با جسارت، جهالت و حماقت تمام، چنین اهانت‌هایی به او نسبت می‌دهند، نه تنها اصلاً خدا را نمی‌شناسند و قبول ندارند، بلکه بغض و دشمنی هم دارند. اینها افراد حقیری هستند که بزرگی خود را در جنگ با خدا می‌بینند و می‌خواهند خود را بدین طریق مطرح کنند! خداوند منّان خود در مورد این دسته از بندگانش می‌فرماید:

«خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ» (النحل، 4)

ترجمه: انسان را از نطفه‏اى آفریده است، آن گاه ستیزه‏جویى آشکار است.

الف – این دسته، اولین کسانی نیستند که خداوند متعال را حقیر و فقیر می‌خوانند، در دوران جاهلیت نیز کسانی بودند که خداوند متعال را حقیر و فقیر می‌خواندند. آن زمان یهودیان چنین سخنانی می‌گفتند و امروزه نیز همان صهینویسم و عواملش چنین می‌گویند. اینها همه دین کُش و پیامبر کُش بوده و هستند:

«لَّقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَاء سَنَکْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الأَنبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیق»

ترجمه: البته خدا سخن کسانى را که گفتند: خدا فقیر است و ما توانگریم، شنید. آنچه را که گفتند و پیامبرانى را که به ناحق کشتند [به حسابشان‏] خواهیم نوشت و خواهیم گفت: بچشید عذاب سوزان را.

*- یک موقع کسی راجع به آیات قرآن کریم و یا حتی خداوند متعال سؤال، شبهه و بحث دارد، یا شاید اصلاً قبول نداشته باشد، این یک مقوله‌ی دیگری است، اما یک موقع کسی می‌گوید: خدا هست، ولی عادل نیست – خدا هست، ولی فقیر یا حقیر است – خدا هست، ولی دستش بسته است و کاری نمی‌تواند بکند (وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ … – و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دست‏هاى خودشان بسته باد! و به سزاى این [ناروا] که گفتند از رحمت خدا دور گشتند)، و …، اینها همه چون ابلیس لعین، در وجود خدا شک ندارند، اما با او لجاج و عناد دارند، تا حدّی که وقتی نام خدای واحد و سبحان به میان می‌آید، قلب‌شان مشمئز می‌گردد، اما با یاد طواغیت محبوب خود، دلشان باز می‌شود:

«وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ» (الزّمر، 45)

ترجمه: و چون خداوند به تنهایى (وحدانیت) یاد شود، دل‏هاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند منزجر و متنفر گردد، و چون کسانى دیگر جز او (بت‏ها و طاغوت‌ها و نفسانیات) یاد شوند، به ناگاه خوشحالى مى‏کنند.

ب – این مقدمه برای آن بیان شد که عزیزان بدانند اولاً هیچ یک از این حرف‌ها جدید نیست و اعراب جاهلیت و یهودیان دین‌ستیز و پیامبر کُش نیز عیناً چنین می‌گفتند و اینها به همان‌ها تأسی می‌کنند؛ و ثانیاً این قبیل گویندگان، نه تنها شناختی از خدا و اندک ایمانی ندارند، بلکه اساساً عنود هستند و با خدای عزّوجلّ دشمنی دارند. لذا وقتی چیزی می‌گویند، نباید گمان شود که لابد شبهه‌ای مطرح کرده‌اند و حتماً باید پاسخ داده شود، چرا که اصلاً به دنبال پاسخ نیستند و چه بسا خودشان نیز پاسخ را به خوبی می‌دانند.

ج – اگر کسی وجود خداوند متعال را اصلاً قبول ندارد، پس نباید بگوید که او فقیر، ظالم یا … هست یا نیست، اما اگر کسی قبول داشته باشد، می‌داند خدایی که سبحان «منزه از هر نیستی، کاستی و نقص» نباشد، خدا نیست. یا خدایی که حقیر، کوچک، محدود و یا فقیر و نیازمند به غیر باشد، خدا نیست، بلکه موجود و مخلوقی مانند ما انسان‌هاست که به رغم آن که سرآمد همه مخلوقات هستیم (حقیر و فقیر) می‌باشیم و او غنی و بی‌نیاز است:

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (فاطر، 15)

ترجمه: اى مردم، شما به خدا نیازمندید (فقیر و محتاج درگاه الهی هستید)، و خداست که بى‏نیازِ ستوده است.

د – قرآن کریم کتابی است شامل جهان‌بینی و معرف شناسی و نیز بایدها و نبایدهای منطبق با حقایق عالم هستی، برای رشد و به تکامل رسیدن بشر، «یعنی قرب الی الله که کمال محض است»؛ و حکمت نزول آن نیز نیاز بشر به این اطلاعات و معلومات می‌باشد و نه نیاز نازل کننده.

قرآن کریم، مانند کتب بشری و به ویژه جهان‌بینی‌های مادیون، کتابی نیست که اول و آخرش افتاده باشد و یا به آن چه نیاز بشر برای رشد و کمال است، اشاره ننموده باشد. لذا در قرآن هم سخن از مبدأ (اول) به میان آمده و هم از معاد (آخر) – هم سخن از ملائک به میان آمده و هم از حیوانات و جامدات و سیارات…؛ و مهم‌تر آن که قرآن کریم کتاب انسان‌شناسی است. انسانی که «عقل» دارد و باید قوه‌ی عاقله را به کار بیاندازد تا از سطح حیوانیت بدن، رشد و ترقی یابد:

«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (الأنبیاء، 10)

ترجمه: هر آینه به سوى شما کتابى فروفرستادیم که در آن یاد (ذکر) شماست. آیا خرد را کار نمى‏بندید؟

ﻫ – اصلی‌ترین مسئله‌ی مبتلابه انسان که سبب سلامت و هلاکت معنوی و حتی مادی او می‌شود، «دوست شناسی و دشمن شناسی» است. لذا هم چنان که انسان اگر سلامتی بدن را بشناسد، اما بیماری را نشناسد، در مهلکه می‌افتد، اگر دوست (عوامل رشد) و دشمن (عوامل هبوط، سقوط و هلاکت) را نشناسد نیز به هلاکت می‌افتد.

از این رو خداوند حکیم و علیم و منّان، در قرآن کریم، هم سخن از معرفی «ولایت حقه» دارد که انسان را به نور می‌برد و هم سخن از «ولایت باطل» دارد که انسان را به ظلمات می‌کشاند. هم سخن از «امام حق» دارد که به سوی او هدایت می‌کند و هم سخن از «امام باطل» دارد که به سوی آتش دعوت می‌کند – هم سخن از راه نجات و فلاح (صراط مستقیم) دارد و هم سخن از راه انحراف و سقوط (صراط الجحیم) دارد – هم با معرفی صفات مؤمنین، آنها را می‌شناساند و هم با معرفی صفات کفار، مشرکین، منافقین، فاسدین، فاسقین، فجار و مستکبرین، آنها را می‌شناساند … تا انسان‌ با عقل، آگاهی و اراده انتخاب کند، به خوبی هدایت شده و گمراه نگردد.

«لعن» نیز نه فحش است و نه بد و بیراه. بلکه یعنی «دور از رحمت». پس انسان در «دوست شناسی و دشمن شناسی» و نیز در صراط شناسی و امام شناسی، باید بداند که چه اهدافی باطل است؟ چه راه‌هایی به سوی هلاکت است؟ کدام صفات حیوانی و شیطانی است و خلاصه آن که کدام دسته از افراد یا جریان‌ها دور از رحمت الهی هستند.

از جمله مصادیق ملعون (دور از رحمت) در کلام الهی، شخص ابلیس است، کل شیاطین جن و انس هستند، منافقین هستند، ظالمین هستند، امثال ابوجهل و ابولهب هستند، کسانی که خدا را فقیر و حقیر می‌خوانند هستند (آیه فوق)، کسانی که به زنان پاکدامن نسبت ناروا می‌دهند هستند، کسانی که حقایق را پوشانده و آیات خدا را تکفیر می‌کنند هستند … چنان چه در مورد این گروه آخر، شدیدترین لعن‌ها در یک آیه بیان شده است:

«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَـئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (البقره، 159)

ترجمه: کسانى که آنچه را ما از حجّت‌هاى روشن و رهنمونى فرو فرستادیم، پس از آنکه آن را براى مردم در کتاب بیان کردیم، مى‏پوشانند خدا و لعنت‏کنندگان لعنتشان مى‏کنند.

و از جمله، کفار عنود و لجوجی هستند که کافر زیستند و بالاخره کافر هم از دنیا رفتند. این دسته را خدا، ملائک و جمیع انسان‌ها لعنت می‌کنند:

«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلآئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ» (البقره، 161)

ترجمه: به یقین کسانى که کفر ورزیدند و در حال کفر مردند لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها باد.

پس لعن، چه در کلام وحی، چه در ادعیه یا زیارات، دشمن شناسی و اعلام مواضع است. هر کجا سخن از «لعن» به میان آمد، انسان عاقل، انسان با شعور، انسان متفکر، انسان موحد و مؤمن، می‌فهمد که این صفات، این گروه یا این دسته از افراد یا جریانات نظری و عملی، به دور از رحمت خدا هستند. پس نه تنها به آنها نزدیک نشده و تأسی نمی‌کند، بلکه آنان را دشمنان سعادت دنیا و آخرت خود می‌داند که از جمله فرعون و فرعونیان، طواغیت و ابولهب‌ها و نوچه‌هایشان در طول زمان می‌باشند.

کد خبر 299108

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha