به گزارش خبرنگار قرآنی خبرگزاری شبستان، مراسم بزرگداشت شهدای دفاع مقدس شب گذشته از ساعت 15/20 دقیقه تا 23 در مسجد امام جعفر صادق (ع) واقع در میدان فلسطین برگزار شد و اصغر نقی زاده بازیگر سینما و تلویزیون به اجرای برنامه خاطره گویی از زمان جنگ پرداخت.
نقی زاده با اشاره به سابقه حضورش در جبهه های حق علیه باطل گفت: من توفیق حضور در لشکر 27 حضرت رسول (ص) را داشتم و از زمان ابتدای آغاز جنگ در جبهه ها حضور و ماموریت من خنداندن فرماندهان جنگ و گرفتن عکس از آنها بود. یکی از اتفاقات جالب در زمان جنگ آن بود که از هر رزمنده ای عکس می گرفتم بعدها به درجه شفیع شهادت نایل می شد و ان دوربینی که با آن موفق به تصویربرداری از بسیاری شهدا شدم در عملیات خیبر مورد ترکش واقع شد.
ساده زیستی فرماندهان دفاع مقدس زبانزد بود
بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به خاطره ای از زمان جنگ تصریح کرد: بعد از عملیات خیبر در مراسمی که حاج ابراهیم همت، محسن رضایی و سایر فرماندهان حضور داشتند برای عکسبرداری رفتم، تابستان سال 62 بود و هوا بسیار گرم در همین بین یک رزمنده ای از من خواست که از او عکس بگیرم من با تکه انداختن به وی گفتم بفرمایید عطر به خود بزنید و با ریختن مقداری پول خورد در جیبتان کاری کنید که صدایش در عکس بیفتد فردای ان روز از من خواسته شد تا به محلی دیگر بروم و از فرمانده تیپی که حضور دارد عکس بگیرم اما پس از رفتن به ان محل متوجه شدم این فرمانده تیپ همان بسیجی دیروزی است که من وی را مسخره کردم و وقتی او را دیدم و گفتم که معذرت می خواهم او با خنده از من استقبال کرد.
ماجرای بردن بوق سه چرخه در سنگر فرماندهی
نقی زاده با اشاره به خاطره دیگر از زمان جنگ تحمیلی تصریح کرد: زمانی بود که فرماندهان سه شبانه روز نخوابیده بودند و اغلب آنها من را نمی شناختند در همین بین من به سنگر فرماندهی رفته و صدای بوق سه چرخه ای را درآوردم همه فرماندهان انتظار هر صدایی را در سنگر داشتند جز صدای چنین بوقی. یکی از فرماندهان از من خواست تا خودم را معرفی کنم من گفتم من جزء نیروهای تبلیغات جبهه هستم و وظیفه ام شادکردن رزمندگان است بعد با خواندن شعری که در آن به پنچری ماشین فرمانده لشکر اشاره کرده بود آن افراد را به خنده واداشتم و فرمانده لشکر از من خواست تا این شعر را در جلوی خط برای بچه ها بخوانم اما وقتی از سنگر بیرون آمدیم دیدیم ماشین خود فرمانده لشکر واقعاً پنچر شده است.
ماجرای نماز خواندن پیرمردی که از خدا دو سال کوچکتر بود
وی تصریح کرد: در زمان جنگ خاطرم هست بسیاری از رانندگان ماشین سنگین با اوضاع روغنی و کثیف برای خواندن نماز آماده شدند و در همین بین پیرمردی بسیار مسن که تنها دو روز از خدا کوچکتر بود درجلوی همه قرار گرفت تا پیشنماز شود.
وی به قدری آهسته و کند نماز خواند که سوره حمدش 20 دقیقه به طول انجامید و خستگی و گرسنگی بر همه نمازگزاران چیره شده بود در همین بین یک راننده با صدای بلند گفت: حاجی جان بچه ات بده دنده 2.
پخش فیلم سینمایی در دوکوهه
بازیگر سینما و تئاتر با اشاره به خاطره ای دیگر و ماجرای بردن فیلم و پخش آن برای رزمندگان تصریح کرد: یکی از کارهایی که در زمان جنگ انجام دادیم تهیه یک آپارات و پخش فیلمهای مختلف برای رزمندگان اسلام بود در همین بین فیلم گذرگاه رسول ملاقلی پور را برای پخش به دوکوهه بردم در این مراسم که تا یک نیمه شب به طول انجامید زمان پخش فیلم که از ساعت 1 بامداد تا 3 ادامه داشت کلاً ده نفر باقی نمانده بودند بعد متوجه شدیم شب قبل حاج منصور ارضی مداح اهل بیت وقتی در دوکوهه حاضر شده بود در اثنی مداحی اش گفته بود خدا لعنت کند آن کسانی را که فیلم آورده اند.
پایان پیام/
نظر شما