به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان به نقل از مهر، آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 154 سوره بقره (وَلاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَکِن لاَ تَشْعُرُونَ﴾که ناظر به بحث شهید است، می گوید: ... درباره مرگ در جبهه، عدّهای که منکر حیات بعد از موت هستند مرگ را نابودی و زوال میپنداشتند و عدّهای هم که معتقد به حیات بعد از مرگ بودند، این مرگ را یک نحوه محرومیت میپنداشتند؛ بنابراین از حضور در جنگ علیه کفر دریغی داشتند، میگفتند: انسان که در جبهه میمیرد یا نابود میشود یا محروم میگردد... قرآن کریم درباره هر دو مطلب نظر مثبت داد، فرمود: انسان با مرگ نابود نمیشود اولاً محروم نخواهد شد ثانیاً، بلکه به حیات برتر و روزی بهتر میرسد.
حقیقت مرگ، توفّی روح توسط فرشتگان و انتقال به نشئه دیگر
وی در ادامه به تبیین حقیقت مرگ پرداخته و تصریح می کند: زندگی اساسی بعد از مرگ است، هرگز نگویید «اینها که شهید شدند مردند» موت نیست؛ موت به معنای زوال و به معنای فوت در قرآن کریم نفی شده است، آن موتی که اثبات شده است که فرمود: ﴿خلق الموت والحیاة﴾ ، آن در حقیقت وفات است نه فوت، در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید که فوت را نفی میکنند، ولی وفات را تثبیت میکنند. «وفات» این «تاء» جزء کلمه نیست، اصلش از «وفی» است، ماده توفّی و استیفاء و وفی و ایفاء، همه آن «أخذ تام» را میگویند، اگر یک مظروفی از یک ظرفی به ظرف دیگر تخلیه شد و همهٴ آن مظروف را انسان به ظرف دیگر تخلیه کرد که چیزی فروگذار نشد میگویند: توفّی کرد، حسابش را استیفاء کرد، یا در این زمینه مستوفیٰ بیان کرد یعنی چیزی فروگذار نکرد. انسان متوفّیٰ میشود و فرشته مرگ متوفّی است، خدای سبحان متوفی است یعنی تمام حقیقت انسان را از جایی به جایی منتقل میکند، چیزی گم نمیشود. انسان پراکنده نخواهد شد، متلاشی نخواهد شد، چیزی از بین نمیرود، گم نمیشود انسان وفات دارد نه فوت.
این مفسر قرآن کریم یادآور می شود: ...قرآن کریم براساس این اصل فرمود به اینکه انسان وقتی میمیرد از یک نشئهای به نشئه دیگر منتقل میشود؛ مرگ انتقال از نشئه به نشئه دیگر است نه زوال. آنگاه فرمود: اینها که از نشئه دنیا به نشئهٴ دیگر منتقل میشوند دو قسماند: یا مؤمناند و انسان صالحاند، یا کافرند و انسان طالح. آنها که کافراند همین که مُردند به عذاب میرسند، آنها که مؤمناند (مخصوصاً آنها که شهید میشوند) همین که رخت برمیبندند به حیات برتر و روزی بهتر میرسند.
وی با بیان اینکه مؤمنین عموماً و شهدا خصوصاً از حیات طوبا برخوردارند،حیات برتر را از آن شهیدان خوانده و تأکید می کند: ...﴿ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتٌ بل احیاءٌ﴾؛ اینها زندهاند نه اینکه در قیامت زنده میشوند، هم اکنون زندهاند، ﴿و لکن لاتشعرون﴾؛ شما آن درک دقیق را ندارید. معمولاً از درک دقیق که مانند موهای باریک ظریف است از او به عنوان شعور یاد میکنند؛ آن مطلب دقیق و باریک را که مانند دانههای موی باریک است اگر کسی درک کند، میگویند او شعور مسئله را دارد. در این آیه کریمه فرمود: این مطلب دقیق را شما درک نمیکنید: ﴿و لکن لا تشعرون﴾، در بعضی از آیات فرمود به اینکه شما درباره شهدا نه تنها نگوئید اینها مردهاند، خیال مرگ هم نکنید: ﴿ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ﴾ ؛ در آنجا حسبان و گمان را نفی کرد، در اینجا قول را نفی کرد یعنی منطقتان درباره شهدا این نباشد که اینها مردهاند، بلکه اینها زندهاند: ﴿ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتٌ بل احیاءٌ ولکن لاتشعرون﴾؛ هم اکنون زندهاند. البته هر موجودی هر انسانی که از این عالم رخت برمیبندد این زنده است حالا یا «فی حفرة من حُفر النیران» است یا «فی روضة من ریاض الجنة» است.
نحوه برخورد فرشتگان با کفار به هنگام توفّی روح
آیت الله جوادی آملی درباره نحوه برخورد فرشتگان با کفار و منافقین به هنگام مرگ به آیه 50 سوره انفال اشاره کرده و با استناد به سخنی از آیت الله شاه آبادی در تفسیر این آیه می گوید: سرّ اینکه ملائکه پشت و صورت تبهکاران را میزنند این است: یک عدّه ملائکه هستند که موکَّل دنیایند، یک عدّه از ملائکه هستند که موکَّل آخرتاند و اینها مدبّرات امرند به اذن خدا؛ ملائکه دنیا میبینند این شخص عمرش به سر آمده و کاری انجام نداده، با فشار پشتشان را میزنند و او را از نشئه دنیا بیرون میرانند، ملائکه آخرت میبینند این شخص از نشئه دنیا به نشئه آخرت و برزخ وارد میشود با دست خالی به صورتهای او سیلی میزنند که چرا عمری را به تباهی گذراندی و با دست خالی آمدی» لذا عدّهای که در آن عالماند سیلی به صورت کفّار و منافقین میزنند. و ملائکه که در این عالماند به پشت او محکم میزنند.
برزخ بودن قبر در اصطلاح متکلمان
وی در ادامه به تبیین مفهوم برزخ و قبر پرداخته و یادآور می شود: در این قسمت از سوره انفال و در آیاتی دیگر خدای سبحان میفرماید: وقتی کفّار و منافقین میمیرند ملائکه ﴿یضربون وجوههم و أدبارهم﴾ ، بین این دو زدن، او فشار میبیند که از مظاهر فشار قبر همین زدنهاست؛ چون قبر یعنی برزخ؛ نه قبر یعنی همین موجودی که در عالم طبیعت است، خب، حالا اگر کسی در دریا غرق بشود قبری دارد، در فضا کرکسها او را بربایند قبری دارد و اگر در سفینهای وارد یکی از این کرات شد و همانجا رخت بربست و به صورت پودر درآمد قبری دارد، اصولاً قبر به اصطلاح دین همان برزخ است و امّا این قبر مصطلح یک آثار فقهی دارد که انسان چگونه او را رو به قبله دفن کند، چگونه تلقین بکند و مانند آن وگرنه از نظر بحثهای کلامی(القبر هو البرزخ).
این مفسر قرآن با اشاره به روایتی از ائمه معصوم(ع) تأکید می کند: از امام (ع) سؤال میکنند: برزخ از چه زمانی شروع میشود، فرمود: «القبر منذ حین موته» ؛ همین که انسان وارد قبر میشود یعنی وارد برزخ میشود. عالم دنیاست و برزخ و قیامت، دیگر عالم قبر در برابر عالم برزخ نیست. انسان مستقیماً از دنیا وارد عالم برزخ میشود.
دلالت قرآن کریم به حیات پس از مرگ کافران
آیت الله جوادی آملی در ادامه تصریح می کند: اگر[متوفی] کافر باشد که گرفتار این ضرب و این جرح میشود که در سوره انفال آمده و در سوره حضرت محمّد (ص)، آیه 27 و 28 اینچنین است: ﴿فکیف اذا توفتهم الملائکة یضربون وجوههم و أدبارهم ٭ ذلک بانّهم اتبعوا ما أسخط الله و کرهوا رضوانه فأحْبط أعمالهم﴾؛ اینها که رضای حق را نخواستند و دنبال فرمان حق حرکت نکردند در هنگام توفی ملائکه صورت اینها را میزنند، پشت اینها را میزنند، خب اگر مرگ به معنای نابودی باشد، دیگر زدن معنا ندارد؛ زدن نسبت به یک امر معدوم کار لغوی است، زدن نسبت به یک جسمی که هیچ تأثری ندارد و رنجی نمیبرد یک کار لغوی است. ملائکه صورت و پشت کفّار را میزنند، نشانه آن است که آنها واقعاً زندهاند و متأذیاند و معذب میشوند.
نحوه مواجهه برزخیان با متوفیان
وی درباره نحوه برخورد برزخیان با متوفیان می گوید: وقتی یک مؤمن رحلت میکند برزخیان خوشحال میشوند که یک مهمان خوبی برای آنها آمده و اگر یک انسان ضعیفی رحلت بکند، آنها میگویند: فعلاً چیزی از او سؤال نکنید؛ «دعوه» ، بگذارید این جریان انتقال مرگ که از دنیا به برزخ آمده از او گرفته بشود و یک قدری سر حال بیاید، کمکم ما از او سؤال بکنیم آن وقت سؤال میکنند فلان شخص چطور است؟ فلان شخص چطور است؟ این شخصِ تازه وارد هم گزارش میدهد که میگوید: فلان شخص قبل از من مرد و فلان شخص زنده است. وقتی که می گوید: فلان شخص قبل از من مرد، این برزخیان میفهمند آن بیچاره اهل نفاق بود و سقوط کرد و در بین راه ماند، میگویند «هویٰ هویٰ» یعنی او اگر آدم سالمی بود، او را پیش ما می آوردند از اینکه پیش ما نیاوردند معلوم میشود در بین راه افتاده «هویٰ هویٰ» یعنی <سقط سقط> و اگر گزارش بدهد که فلان شخص سالم است و در دنیا زنده هست برای او مثلاً طلب مغفرت میکنند، طلب خیر و رجاء دارند که بلکه انشاء الله به سلامت برسد.
آیت الله جوادی آملی تأکید می کند: یک انسان مؤمن وقتی به برزخ میرسد برای آنها هم منشأ اثر است، فضلاً اگر اینکه شهید باشد. پس قرآن کریم شهید را موجودی میداند که مصون از زوال است اولاً، و یک موجود سالم و منشا اثر میداند ثانیاً، و این اثر مخصوصِ به بازماندگان و أهل دنیا نیست، بلکه برای برزخیان هم یک فیض جدید است ثالثاً.
بهرهمندی مؤمنان از حیات و نعمت الهی پس از مرگ
وی در تبیین بهره مندی مؤمنان از حیات و نعم الهی پس از مرگ می گوید: مؤمنین، خواه مقتولین فی سبیل الله، خواه غیر مقتولین فی سبیل الله اینها زندهاند و منعّماند؛ نظیر آیه 32 سوره نحل که فرمود: ﴿ الذین تتوفّـٰهم الملائکة طیبین یقولون سلامٌ علیکم أدخلوا الجنة بما کنتم تعملون﴾؛ فرمود: آنها که مؤمناند و متوفیٰ میشوند، فرشتگان به آنها سلام عرض میکنند، بعد میگویند: این درهای رحمت و درهای بهشت است از هر دری که خواستید وارد بشوید: ﴿الذین تتوفـٰهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنّة بما کنتم تعملون﴾، این در حال توفی است و این ناظر به جنّت برزخی است، نه ناظر به جنّت کبرا باشد. در جنّت کبرا هم این نعمتها هست، ولی از اینکه فرمود: در حالیکه اینها طیباند و رخت بر بستند، مورد محبّت فرشتگانند ناظر به حالت برزخی است که ﴿الذین تتوفـٰهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنّة بما کنتم تعملون﴾.
نظر شما