خبرگزاری شبستان: ملا نصر الدین دیگ همسایه را قرض گرفت. بعد از مدتی که دیگ را پس داد، یک دیگچهای هم داخل آن گذاشت. همسایه گفت این چیست؟ گفت دیگ شما زائیده است. خیلی خوشحال شد که عجب همسایه احمقی گیر آوردیم . برای بار دوم دیگی از او قرض گرفته. این دفعه که همسایه آن را طلب کرد، گفت مرده. همسایه گفت دیگ که نمیمیرد. گفت آنکه میزاید یک روز هم میمیرد. زائیدن حق است ولی مردن حق نیست؟!
عملیات بانک در چند قسمت خلاصه میشود . قسمتی از عملیات بانک دریافتهای خود بانک است از مردم که عناوین مختلف دارد : حساب جاری ، سپرده دیداری ، سپرده موقت ، پس انداز و . . . که فرق بعضی از اینها را با بعضی دیگر من دقیقا نمیدانم و خیال هم نمیکنم در ماهیت قضیه تأثیری داشته باشد . این پول گرفتنهای بانک از نظر شرعی چه عنوانی دارد ؟ ما پولی را به عنوان حساب جاری یا سپرده یا پسانداز در بانک میگذاریم . این چه عنوانی دارد ؟ آیا امانت است نزد بانک یا ما قرض میدهیم به بانک ؟ استاد شهید مطهری در کتاب "مسئله ربا" به این سوالات پاسخ داده است.
فرق امانت و قرض
امانت با قرض متفاوت است . اگر امانت باشد ، از نظر موازین شرعی عین هر امانت باید حفظ بشود و امانتدار حق تصرف در آن را ندارد و اگر با اجازه صاحب امانت بخواهد در آن تصرف کند ، دیگر امانت نیست ، تبدیل میشود به قرض . البته مقصودم از تصرف ، تصرف از بین برنده است ، مثل اینکه عین تعویض بشود یا معامله روی آن بشود یا معدوم گردد . اما تصرف در حدی که مثلا فرشی را زیر پا بیندازند مقصود نیست .
تعویض عین با ماهیت امانت سازگار نیست . نمیشود گفت این قالی را مثلا اینجا امانت میگذارم و در عین اینکه امانت است شما حق دارید آنرا بفروشید و تبدیل به پول یا چیز دیگر بکنید . اگر من اجازه فروش دادم این دیگر از امانت بودن خارج میشود . مسلم پولهائی که مردم به بانک میسپارند ، عنوان امانت ندارد . یعنی بانک در این پولها تصرف میکند و به دیگران قرض میدهد . پس همه این پولهائی که به بانک پرداخت میشود باید اسمش را گذاشت قرض گرفتنهای بانک . معنی هم ندارد که به شکل امانت بماند . یعنی اگر کسی در مقام راه حل بگوید بانک در پولهای مردم تصرف نکند و فقط امانتدار باشد ، خواهند گفت راکد ماندن پول ، خودش غیر طبیعی و مضر است . بنابراین پول گرفتن بانک عنوان قرض دارد . حالا ببینیم در مواردی که بانک سود پرداخت میکند مثل سپرده موقت و پس انداز ، آیا این سودی که میدهد جایز است یا جایز نیست ؟
مسلم به این شکل که بانک پولی را به عنوان قرض دریافت کند و به موجب قرار سودی پرداخت کند ، ربا است و شرعا اشکال دارد اما اگر قرار سود در بین نباشد مشتری قرض بدهد و بانک در پرداخت سود آزاد باشد ، مقرراتی بانک را اجبار [ به پرداخت سود ] نکرده باشد و قرض دهنده هم حق مطالبه برای خود قائل نباشد و بانک به دلخواه خود در پایان مدت مبلغی به صاحب پول اضافه بدهد مانعی ندارد ولی به عنوان یک معامله و یک قرار قبلی برای پرداخت سود اشکال دارد و اگر کسی میخواهد از پولی که به بانک میدهد سودی عایدش بشود ، حتما باید شکل دیگری داشته باشد مثلا بانک برای او معاملهای بکند که همان شکل مضاربه و غیره میشود و بعد روی آن بحث میکنیم .
قسمت دوم فعالیت بانک نقل و انتقال پول است که البته ، هم بدون اشکال است و هم ضروری . بانک ، مرکزی است برای نقل و انتقال پول که کاری نظیر کار پست انجام میدهد مثلا پولی را در تهران از شما میگیرد و در مشهد به کس دیگری تحویل میدهد و در مقابل این خدمت پولی میگیرد که کارمزد است و در آن هیچ بحثی نیست .
مسئله دیگر خرید و فروش برات و سفته است . این مسئله قابل بحث میباشد که آیا خرید و فروش برات یا سفته اشکال دارد یا خیر ؟ برات اگر نقدی باشد هیچ اشکالی ندارد . یعنی کسی پولی از دیگری طلبکار است و همین حالا میخواهد بگیرد . برات میکند که بانک برود از طرف بگیرد . این در واقع یک حواله است که مثلا من هزار تومان از کسی طلبکار هستم ، مأموریت میدهم به دیگری که آن را وصول کند . اگر آن شخص در مقابل این عمل کارمزدی هم بگیرد مسلم اشکال ندارد . ولی کار دیگری هم معمول است که ظاهرا به آن هم برات یا حواله میگویند و آن این است که کسی در جایی پولی به بانک میدهد برای اینکه این پول را در جای دیگر خودش برود بگیرد . مثل کاری که در قدیم معمول بود : اشخاصی که به شهری مسافرت میرفتند ، برای اینکه پول را همراه خود نبرند و از خطر محفوظ بماند آن را به تاجری که در آن شهر طرف داشت میدادند و حواله میگرفتند و در آن شهر با مختصری کمتر از طرف میگرفتند . مثلا هزار تومان در اینجا میداد و نهصد و پنجاه تومان در مقصد از طرف میگرفت . حواله بانک هم همینطور است . آیا این اشکال دارد یا خیر ؟
این شکل از نظر فقها اشکال ندارد . زیرا اشکال تنها در موردی است که قرض دهنده زیادتر از قرض گیرنده بگیرد اما اگر قرض گیرنده چیزی اضافه بگیرد ، اشکالی ندارد . در اینجا [ یعنی در حواله ] قرض دهنده اضافه نمیگیرد بلکه کسری میگیرد . ممکن است اکنون چنین چیزی وجود نداشته باشد ، ولی کسی که با پولی معامله میکند شاید حاضر باشد مثلا هزار تومان بگیرد و بعد از چند ماه هزار و پنجاه تومان بدهد زیرا در این مدت روی این پول معامله میکند . میگویند اگر اضافه بدهد اشکال دارد ولی اگر کسری بدهد اشکال ندارد .
مسئله دیگری خرید و فروش سفته است ، سفتههای حقیقی و سفتههای صوری که با هم فرق میکند . این بحث را به آخر صحبت موکول میکنیم .
دو نوع ربا
مسئله دیگر مسئله تعویض پول یک کشور با کشور دیگر است که از قدیم معمول بوده حالا هم هست . در قدیم که در یک کشور سکههای مختلفی متداول بود ، یکی از کارهای اساسی صرافها ، معاوضه پولها بود و گویا خود صرافها هم حق داشتهاند که درهم و دینار و امثال اینها سکه بزنند و این سکهها ، هم از نظر وزن با یکدیگر تفاوت داشتهاند و هم از نظر عیار . قهرا این پولها را معامله میکردهاند . مثلا یک نوع درهم را با نوع دیگر آن معامله میکردند . درباره این مطلب نیز بعد سخن میگوئیم . ولی این بحث احتیاج به مقدمهای دارد که خود بحث مستقلی است و آن این است که ربا در اصطلاح فقهی دو نوع است : ربای قرضی و ربای معاملی .
ربای قرضی این است که کسی جنسی یا پولی را به قرض بدهد بعد منفعتی بیش از آنچه که به قرض داده بگیرد . منفعت لازم نیست از جنس همان چیزی باشد که به قرض داده شده . هر چه که منفعت تلقی بشود و در اصطلاح میگویند "کل ما یجر نفعا" هر چه که نفعی را در برداشته باشد و حتی اینطور مثال میزنند که اگر کسی به یک نفر مثلا هزار تومان قرض بدهد و ضمنا شرط کند که تو مرا کول بگیری از این سوی آب به آن سوی آب ببری ، این کول گرفتن ، خود یک منفعت است . اصل ربا در باب قرض است و ربائی که بیشتر حرفها درباره آنست همین ربای قرضی است .
نوع دیگر ربای معاملی است که در آن پای قرض در میان نیست بلکه پای معاوضه در کار است . به ربای معاملی میگویند ربای جنس به جنس که چیزی را به جنس خودش معاوضه کنند مثلا گندم به گندم . و قهرا بعد مسئله صغروی هم به اصطلاح مطرح میشود که آیا مثلا گندم وجو در باب ربا یک جنساند یا دو جنس ؟ یا مثلا گندم دو منطقه مختلف را که جنس آنها با یکدیگر متفاوت است دو جنس باید فرض کنیم یا یک جنس ؟ و اتفاقا در اینجا فقها مسائلی را طرح کردهاند که قبول کردنش خیلی مشکل است. مثلا میگویند هر چیزی که از یک اصل باشد یک جنس تلقی میشود که بعد مسئله خیلی بلبشو میشود . مسئله ربای قرضی را بعد طرح میکنیم .
به هر حال در ربای معاملی یعنی معاوضه دو شیء هم جنس ، زیاده نباید دریافت شود مثلا در معاوضه گندم با گندم باید هموزن یکدیگر بیع و شراء بشود . پای قرض هم در کار نیست . آنوقت مسئله تعویض پول و ارزها با یکدیگر قهرا به اینجا مربوط میشود . به علاوه امروز مسئله جدیدی مطرح است که در قدیم نبوده . در قدیم تعویض پولهای طلا و نقره بوده . سکههای یک منطقه را با سکههای منطقه دیگر عوض میکردند حالا یا از باب اینکه جنس سکهها مختلف بود و یا از باب اینکه عیارها مختلف بود . ولی امروز گذشته از این جهت ، مسئله اینست که پول امروز از نوع طلا و نقره نیست ، اسکناس و . . . است . آیا قواعدی که در باب تعویض پولهای طلا و نقره هست ، در اینجا هم جاری است یا نه ؟
مسئله عمده ، مسئله وام دادن بانک است . در اینجا باید عرض کنم که من قبلا چیزی در کلمات مصریها دیده بودم که تفاوتی میان دو مصریها مسئله را به این شکل طرح کرده بودند که قرض بر دو نوع است : قرض استهلاکی و قرض استنتاجی . قرض استهلاکی وقتی است که قرض برای مصرف کردن و برای رفع احتیاجات ضروری زندگی قرض گیرنده باشد . مثل همان سه نوع قرض؛قرض درماندگان ، قرض امیدواران و قرض بستانکاران . این سه نوع داخل در قرض استهلاکی میشود .
نوع دیگر قرض استنتاجی است که شخص قرض میکند نه برای اینکه خود عین را صرف بکند بلکه قرض میکند برای اینکه آن را استنتاج بکند یعنی از آن نتیجهگیری نماید که شما تعبیر کردید به قرض تولید کنندگان . در اینجا قرض کننده هیچ نوع اجباری برای قرض کردن ندارد ، چون احتیاجی به مصرف کردن آن ندارد بلکه میخواهد سرمایه خود را زیادتر کند و سود ببرد . یا خودش هیچ سرمایه ندارد و یا سرمایهاش برای طرحی که تهیه کرده کافی نیست . از بانک یا از شخص دیگری قرض میکند و حساب کرده که میزان بهرهای که بابت وام باید بدهد کمتر از میزان استفادهای است که در آینده از این سرمایه خواهد داشت . مثلا با خود میگوید اگر من یک میلیون تومان از بانک قرض بگیرم ، در آخر سال باید صد هزار تومان به عنوان سود به بانک بپردازم ، ولی حد اقل دویست هزار تومان از این قرض استفاده میبرم و صد هزار تومانش برای خودم باقی میماند . در این مورد دانشمندان مصری گفتهاند ادله شرعی در باب ربا تماما متوجه قرضهای استهلاکی یا مصرفی است و ناظر به قرضهای استنتاجی نیست .
قرضهای مصرفی به سه قسم تقسیم شده است. یکی قرض درماندگان : کسی هیچ ندارد و یک مصرف خیلی ضروری هم دارد مثلا فرزندش مریض شده و برای معالجهاش نیاز به وام دارد . در این مورد واقعا جای آنست که جامعه در مورد چنین فردی احساس وظیفه و کمک کند .
نوع دوم ، قرض امیدواران است که وام گیرنده آنقدرها در استیصال نیست و در آینده میتواند وام مصرف شده خود را پس بدهد . یعنی بالقوه میتواند خودش را اداره کند ولی بالفعل نمیتواند . در اینجا هم جای قرض الحسنه است و جامعه چنین وظیفهای دارد تا از این طریق مشکل چنین فردی را حل بکند . مثل قرض الحسنههای قسطی که امروز خیلی معمول است .
نوع سوم قرض بستانکاران است که از این هم یک درجه سبکتر است . مثل شخصی که خودش طلبکار است و هیچ احتیاجی هم ندارد . برای اینکه طلبش را زودتر وصول کند از دیگری قرض میگیرد .
قرض ربوی از نظر طبیعت حقوقی
در اینجا به نظر میرسد که ما دو بحث را باید مطرح کنیم و بعد ببینیم نتیجه چه میشود . یکی بررسی قرض ربوی به اصطلاح از نظر طبیعت حقوقی است بدون توجه به جنبه شرعی که شرعا ربا گرفتن حرام است یا حلال . یعنی قرض ربوی دادن فی حد ذاته ، از نظر علمی و از نظر طبیعت حقوقی آیا ظلم است یا نه ؟ خیلی از مسائل حقوقی را انسان با عقل و فکر خودش و از روی استدلال میتواند به دست بیاورد که ذی حق است یا خیر . یک وقت است که میگوئیم از نظر طبیعت حقوقی آنکس که پول خودش را به دیگری قرض میدهد واقعا استحقاق دارد که در برابر این پول چیزی بگیرد منتهی در مواردی خلاف رحم و عاطفه است . این یک مسئله دیگر است .
در باب اجاره هم همین حرف پیش میآید . کسی که خانهاش را اجاره میدهد از نظر طبیعت حقوقی حق دارد مال الاجاره بگیرد . اما صاحب ملکی که متمکن است و احتیاج چندانی ندارد اگر از مستأجرش که در عسرت و تنگدستی است مطالبه اجاره کند . قساوت و بیعاطفهگی است . بنابراین در مورد ربا باید اول این مسئله را حل کنیم که آیا قرض دادن ربوی از نظرطبیعت حقوقی با اجاره هیچ فرقی نمیکند یا فرق دارد ؟ اگر فرق نمیکند پس این اشکال هم از نظر شرعی قهرا مطرح میشود که چگونه شارع جلو قرض دادن ربوی به یک مستمند را به این شدت گرفته ولی جلو اجاره دادن خانه به یک مستمند را نگرفته و فقط توصیه اخلاقی کرده ، نگفته اگر کسی نمیتواند مال الاجاره خانهاش را بپردازد ، اگر بگیرید حرام است ، بلکه مثل خیلی موارد دیگر امر به احسان کرده است . این چگونه است ؟ . به نظر من اینطور رسیده و امر واضحی است که قرض ربوی از نظر طبیعت حقوقی غیر قابل پذیرش و غیر منطقی است و با اجاره و امثال آن متفاوت است . چطور ؟ آیا سرمایه تولید سود میکند ؟
یک وقت است که ما این فرضیه را میپذیریم که سرمایه هرگز تولید سود نمیکند . هر چه سود پیدا میشود فقط مولود کار است نه سرمایه . در این صورت فرقی بین اجاره و ربا باقی نمیماند . ولی این مطلب که سرمایه تولید سود نمیکند ، درست نیست . سرمایه خودش یک وجود عینی است . چطور بازوی من کار میکند ولی بازوی اسب من کار نمیکند ؟ ! در حالی که اسب را من با تلاش خودم تهیه و تولید کردهام . چطور فعالیت من به دلیل اینکه انسان هستم میتواند تولید ثروت بکند ، اما فعالیت مال من نمیتواند تولید ثروت بکند ؟ ! فرض اینست که اصل سرمایه را مشروع میدانیم از همان نقطه صفر شروع میکنیم : شخصی رفته از جنگل چوب تهیه کرده ، بعد ابزاری تهیه نموده و با آن کار میکند . ابزار به او کمک میدهد . چرا سرمایه نتواند کار کند ؟ خود سرمایه یک ابزار است و اگر در سرمایه هم به او تعلق میگیرد همچنانکه زیان سرمایه هم به او تعلق میگیرد و اگر خطری هم متوجه اصل سرمایه شود ، متوجه او میگردد .
اما اگر انسان پولش را تبدیل به دین کرد ، یعنی آن را به قرض داد ، در این صورت مالک عین ، مقترض است و مقرض ، مالک دین است یعنی مالک یک امر اعتباری و قراردادی . اینکه انسان وقتی میخواهد به مسافرت برود ، پولش را به بانک میدهد تا در مقصد از شعبه بانک دریافت کند ، یا به شخصی قرض میدهد تا در آنجا از وکیل او تحویل بگیرد ، به همین جهت است که پول را از خطر تلف شدن نجات دهد . پول را قرض میدهد . از آن ساعت اگر این پول تلف شد ، قرض دهنده آن را پس میگیرد ، میگوید مال تو بوده که تلف شده مال من نبوده است . آدمی که میخواهد برود به نجف ، پولش را به تاجری در اینجا میدهد که سه ماه بعد در آنجا از وکیل او تحویل بگیرد . اگر امروز که قرض داد فردا صندوق این تاجر آتش گرفت و مال التجارهاش از بین رفت ، او حق دارد پولش را مطالبه کند و آن تاجر نمیتواند بگوید پولی که تو به من دادی ، عین آن تلف شد ، زیرا آن شخص میگوید آن عین ، مال من نبود ، از ساعتی که به تو دادم ، مال تو شد . پس طبیعت قرض این است که انسان پول را ، سرمایه را ، مملوک خودش را از عینیت خارج میکند و به آن ذهنیت و اعتباریت میدهد ، وجود اعتباری میدهد . خاصیت وجود اعتباری یکی این است که تلف و زیان در آن معنی ندارد . دنیا را اگر آب ببرد ، آن از بین نمیرود .
طبیعت قرض و طبیعت وجود اعتباری دادن مثل یک نوع بیمه کردن است ، مثل یک نوع اخته کردن مال است از نظر سود و زیان دادن . هم بیمه عمر میشود ، هم اخته میگردد . به همان دلیل که بیمه تکوینی میشود و جلوی مردن و کسر شدنش گرفته میشود ، قهرا جلوی انتاج آن هم گرفته شده است . اصلا وجود اعتباری انتاج ندارد .
پس انسان وقتی که چیزی را به عنوان قرض به کسی میدهد ، از نظر حقوقی آن را از اثر انداخته ، از تلف حفظ کرده و به طور کلی از اثر مثبت و منفی انداخته . اینکه کسی چیزی را قرض بدهد و بعد سود آنچه را که در ذمه طرف است بخواهد ، اساسا غلط است . سود ، متعلق به عین است و عین هم متعلق به مقترض است .
با این بیان ، قهرا از نظر طبیعت حقوقی فرقی نمیکند میان قرض استهلاکی و مصرفی ، و قرض تولیدی و استنتاجی . البته از نظر اخلاقی و عاطفی خیلی فرق میکند . همان طور که اجاره گرفتنها از نظر طبیعت حقوقی فرق نمیکند ولی از نظر اخلاقی خیلی فرق میکند . انسان خانهاش را به یک آمریکائی گردن کلفت پولدار بدهد و از او مال الاجاره بگیرد ، یا به یک بیچاره فقیر مستحقی بدهد و وجود داشته ، به قول فقها نمیتوانیم جلوه اطلاق ادله را بگیریم . اگر ادله ما اطلاق داشته باشد و به قول آقایان انصراف نداشته باشد به یک مورد بالخصوص ، ما باید به اطلاقش عمل کنیم . یعنی تا دامنه قیامت هر چه مصداق برای آن پیدا شود ، مصداقهای جدید است نه یک امر جدید ، همان طور که در باب بیمه گفتیم که بیمه به این شکل در قدیم وجود نداشته ولی ما کلیاتی داریم که آن کلیات ، عموم و اطلاق دارد و محدودیتی ندارد .
اما یک تعبیراتی در بعضی احادیث خصوصا احادیث شیعه وجود دارد که آن تعبیرات تا حدود کمی ربا را محدود میکند به همان ربای مصرفی . ولی آیات قرآن به نظر میرسد که چنین نیست . البته از بعضی آیات قرآن میتوان استشمام کرد که نظر قرآن به قرضهائی است که در مورد درماندگان باید داد . چون در بعضی جاها ربا را در مقابل صدقه میآورد : « یمحق الله الربا و یربی الصدقات ». اما جاهایی هم هست که ربا را در مقابل بیع قرار میدهد و بالخصوص یکی دو جا هست که تعبیر به ظلم میکند . در این موارد اگر نظرش به مبارزه با بیرحمی و قساوت جامعه بود و میخواست بگوید جای رحم کردن است و جای این است که از منفعت و حق مشروعتان بگذرید ، دیگر معنی نداشت که تعبیر به ظلم کند بگوید :
"فلکم رؤس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون". راجع به کسانی که قبلا قرض ربوی داده بودند قرآن فرمود که همان رأس المالها یعنی عین مالتان را بگیرید . سودها را دیگر حق ندارید بگیرید. آنوقت « لا تظلمون و لا تظلمون .نه شما ظلم میکنید با گرفتن سود ، و نه مظلوم واقع میشوید با از دست دادن سرمایهتان . از این تعبیر قرآن به نظر میرسد که اساسا قرآن سود گرفتن از قرض را ظلم میداند . و میدانیم که ظلم یعنی گرفتن چیزی بدون حق و بدون یک مجوز البته مجوز طبیعی نه مجوز قانونی . در واقع عدل هم یعنی به هر مستحقی آنچه را که استحقاق دارد دادن . و ظلم تجاوز به حقوق دیگران است . قرآن ربا گرفتن را تجاوز به حق قرض گیرنده تلقی میکند و به قول ما اصلا نا مشروع میداند .
بنا بر این گزارش کتاب مساله ربا، اثر به جا مانده از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است.
پایان پیام/
نظر شما