طرح خاورمیانه بزرگ؛حضور آمریکا در منطقه و رویکرد ایران

خبرگزاری شبستان: هدف از طرح خاورمیانه بزرگ‌، برخلاف آنچه ادعا می‌شود دموکراتیزه کردن خاورمیانه نبوده و نیست بلکه لیبرالیزه کردن و تغییر انگاره‌های قومی و دینی و تضمین حضور آمریکا در منطقه است.

خبرگزاری شبستان: طرح خاورمیانه بزرگ از اواخر سال 2002 و پس از حمله آمریکا به افغانستان و در آستانه حمله به عراق در اوایل سال 2003 در قالب رویکردی جدید در سیاست خارجی آمریکا در قرن 21 عنوان شد و به دنبال مخالفت شدید کشورهای عربی و عدم استقبال کشورهای اروپایی، طرح خاورمیانه بزرگ تعدیل گردید و در 10 ژوئن 2004 با نام جدید «طرح خاورمیانه گسترده‌تر» در نشست گروه 8 در سی‌آیلند به تصویب رسید. این طرح مدعی بسط و نشر دموکراسی و آزادی در خاورمیانه و شمال آفریقا بود. بر اساس این طرح، دولت بوش و نومحافظه‌کاران برخلاف گفتار و کردار دولت‌های گذشته در ‌آمریکا که همکاری و ائتلاف با دولت‌های اقتدار‌گرای منطقه را با استدلال حفظ ثبات در اولویت قرار می‌دادند و همواره حقوق بشر و دموکراسی را فدای منافع خود می‌کردند، تلاش نمودند با اجرای این طرح، اهداف خود را در منطقه محقق سازند.

طرح خاورمیانه بزرگ را می‌توان از رویکرد خاورمیانه‌ای آمریکا در دوران بوش تلقی نمود.
به طور کلی، طرح خاورمیانه بزرگ به دو بخش عمده سیاسی و اقتصادی تقسیم می‌شود. ایجاد همسویی اقتصادی در بعد جهانی و در راستای نظم اقتصادی لیبرال یکی از اهداف اصلی این طرح می‌باشد. به عبارت دیگر، اصلاحات در خاورمیانه، هم از بعد سیاسی و هم از بعد اقتصادی مطرح است. بر اساس طرح خاورمیانه بزرگ، آمریکا با این استدلال که سرخوردگی مردم این منطقه از دولت‌های خود ثبات و امنیت جهان غرب به ویژه آمریکا را تهدید می کند، در صدد گسترش دموکراسی در خاورمیانه برآمد.
از نظر پوشش جغرافیایی، طرح خاورمیانه بزرگ علاوه بر 22 کشور اتحادیه عرب کشورهای ترکیه، اسرائیل، پاکستان، افغانستان و ایران را نیز در بر می گیرد. طرح خاورمیانه بزرگ مدعی است که هدف آن از بین بردن این ضعف‌ها در منطقه خاورمیانه بزرگ است تا به این ترتیب ثبات و امنیت جامعه جهانی به ویژه آمریکا را تامین وحفظ نماید. بر این اساس، طرح مزبور اصلاحاتی را توصیه می‌کند که محورهای اصلی آن ارتقای دموکراسی و دولت کارآمد، ایجاد جامعه‌ای بر پایه دانش و گسترش فرصت‌های اقتصادی و بهبود شرایط زنان است.

در حقیقت، با این استدلال که آمار بالای فقر، بیکاری، بی سوادی و سطح پائین مشارکت سیاسی، نابرابری‌های جنسیتی، مذهبی و ....، رشد جمعیت، اوضاع نابسامان اقتصادی، فساد مالی و دولت‌های اقتدارگری ناکارآمد، در مجموع بستر مناسبی را برای رشد نیروهای خشمگین رادیکال و بی ثباتی منطقه فراهم می‌کنند، اصلاحات امری اجتناب ناپذیر تلقی می‌شود. با توجه به آمار منتشر شده در گزارش «توسعه انسانی جهان عرب »، منطقه خاورمیانه نه تنها با نظم جهانی مد نظر آمریکا همسویی ندارد بلکه تهدیدی برای استمرار و قوام آن محسوب می‌شود.

طرح خاورمیانه بزرگ‌ نه یک طرح مستقل بلکه بخشی از راهبرد کلان امنیت ملی ایالات متحده آمریکا برای استقرار یک نظم لیبرالیستی بین‌المللی در منطقه خاورمیانه و استمرار آن در سطح جهانی است.

طرح خاورمیانه بزرگ‌ با هدف تثبیت هژمونی آمریکا در جهان و امنیت اسرائیل در منطقه طراحی شده و اهداف جانبی زیر را نیز دنبال می‌کند:

- امنیت که در قالب سلبی به معنای مقابله با عوامل مخل نظم لیبرالیستی بین‌المللی ازجمله تروریسم از طریق ملت‌سازی و در حوزه ایجابی به معنای تثبیت و تعمیم امنیت و نظم از طریق دولت‌سازی است.

- امنیت انرژی در قالب سلبی ممانعت از دسترسی، تأمین و توزیع منابع انرژی به ویژه نفت و گاز برای چالشگران و رقبا می‌باشد.


تضاد و دوگانگی دموکراسی و لیبرالیسم در لیبرال دموکراسی و طرح خاورمیانه بزرگ‌ را می‌توان از مهم‌ترین بخش‌ها در تبیین و تحلیل راهبرد کلان امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در استمرار نظم لیبرالیستی بین‌المللی تلقی کرد. خاورمیانه در صورت دموکراتیک شدن هویت قومی ـ دینی به جای ملی ـ مدنی به خود خواهد گرفت و این امر را با مشروعیت ملت و انتخابات نیز همراه خواهد نمود. دولت بوش در ابتدا بر این باور بود که اجبار ـ اجماع ـ اقناع و استفاده از قدرت و قوه قهریه نیروهای مسلح آمریکا برای ملت‌سازی برای سالیان متمادی در این منطقه می‌تواند منافع ایالات متحده آمریکا و استمرار نظم لیبرالیستی بین‌المللی را تضمین نماید.
هدف از طرح خاورمیانه بزرگ‌، برخلاف آنچه ادعا می‌شود دموکراتیزه کردن خاورمیانه نبوده و نیست بلکه لیبرالیزه کردن و تغییر انگاره‌های قومی و دینی و گفتارها و رفتارهای متناسب با آن به قواعد و هنجارهایی لیبرالیستی و همسو با نظم لیبرالیستی بین‌المللی است. لذا نظم لیبرالیستی بین‌المللی مترادف با مدرنیته انگاشته شده و تغییر قواعد موجود در جوامع شرق که مبنایی قومی ـ دینی داشته و وابسته به عصر و دوران ماقبل مدرن تصور شده‌اند، امری اجتناب‌ناپذیر و ضروری عنوان شده است.

جمهوری اسلامی ایران و طرح خاورمیانه بزرگ
در مواجهه با طرح خاورمیانه بزرگ در آغاز باید میان دو موضوع تفکیک قایل شد: اول اصلاحات و دگرگونی در خاورمیانه به مثابه یک طرح آمریکایی و دوم اصلاحات و دگرگونی در خاورمیانه به مثابه یک ضرورت عینی.روشن است که جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه منکر ضرورت اصلاحات و تغییرات در منطقه خاورمیانه نبوده است، اما معتقد است که اصلاحات و دگرگونی در منطقه باید براساس یک الگوی درون‌زا و مطابق و متناسب با ارزش‌ها و هنجارهای بومی انجام پذیرد.
- از جمله اهداف سیاسی خاورمیانه بزرگ طرح عادی کردن حضور اسرائیل در منطقه و در دست گرفتن سرنوشت سیاسی منطقه است که منافع ملی و منطقه‌ای ما را به خطر می‌اندازد. آمریکا با این طرح به دنبال خارج کردن نقش واثرات دین از چارچوب معادلات سیاسی منطقه است و امیدوارند که با سکولاریزه کردن منطقه نگاه مسلمانان به موضوع اسرائیل تغییر کند.
- خطر عمده دیگری که در این طرح وجود دارد مسئله تغییر مرزهای جغرافیایی است، در صورتی که آمریکا بتواند به همه اهداف خود در منطقه دست پیدا کند، شرایطی همانند بعد از جنگ جهانی اول و سقوط دولت عثمانی (حدود سال‌های 1920 تا 1937) پدید خواهد آمد که قدرت‌‌های بزرگ غربی فاتح جنگ، مرزهای خاورمیانه را به تبع منافع خود ترسیم کردند تا دیگر یک قدرت بزرگ همانند عثمانی نتواند در خاورمیانه سربلند نماید. به همین دلیل، یکی از راهکارهای اجرایی طرح خاورمیانه بزرگ تجزیه برخی از کشورهای اسلامی از طریق ایجاد آشوب و طرح مباحث قومی خواهد بود.
- با توجه به سطوح مختلف طرح آمریکایی خاورمیانه بزرگ جمهوری اسلامی، ایران باید واکنش نسبت به این طرح را در سه سطح مذکور دنبال کند.
- در سطح نظری باید با کمک‌ اندیشمندان و صاحبنظران در سطح منطقه این نگاه از بالا به پایین و رویکرد قیم مآبانه آمریکا و غرب مورد نقد و نقادی قرار بگیرد. این رویکرد هم به لحاظ فلسفی قابل نقد است و هم به لحاظ تاریخی.
- در سطح سیاست بین‌الملل به نظر می‌رسد که جمهوری اسلامی ایران باید مجموعه‌ای از سیاست‌های کلان را اولاً برای گرفتن ابتکار عمل از آمریکا در جهت تعریف یک نظام منطقه‌ای جدید و ثانیاً برای تعریف یک منطقه‌گرایی جدید که در آن جمهوری اسلامی ایران از لحاظ ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک از مرکزیت برخوردار باشد، دنبال کند. در تعریف منطقه‌گرایی جدید به نظر می‌رسد که ایران باید حتی‌المقدور از گره زدن وضعیت خود به کشورهای عربی در خاورمیانه دوری گزیند و به منطقه آسیا و به ویژه چین و هند به عنوان دو کشور تأثیرگذار آینده نزدیک شود جایگاه پر اهمیت ”امنیت انرژی“ در دستور کار سیاست خارجی این دو کشور از یک سو و موقعیت ایران در عرصه انرژی از دیگر سو این نزدیکی را از امکان‌پذیری و منطق درونی لازم برخوردار می‌سازد. این موضوع البته به معنای دوری گزیدن از منافع استراتژیک ایران در خاورمیانه عربی نیست بلکه باید از کوشش‌های برخی کشورهای عربی در جهت سهیم کردن جمهوری اسلامی ایران در بی‌ثباتی‌ها و ناهنجاری‌های این منطقه، دوری گزیند منطقه‌‌گرایی بر مبنای طرح خاورمیانه بزرگ، جمهوری اسلامی ایران را به حاشیه برده و در عین حال آن را به عنوان یکی از کشورهایی که نیازمند ترحم و دگرگونی است، نشان می‌دهد.

- در سطح سیاست خارجی ایالات متحده، جمهوری اسلامی ایران می‌تواند در سه حوزه کوشش‌های دستگاه سیاست خارجی آمریکا را برای ایجاد تغییرات ودگرگونی در خاورمیانه بر مبنای هنجارهای غیربومی مورد نقد قرار دهد:
1- همکاری و هم‌فکری با نیروهای مترقی در سطح منطقه برای آشکارسازی اهداف واقعی آمریکا از ارایه طرح خاورمیانه بزرگ؛
2 - تأکید بر طرح مردم‌سالاری دینی به عنوان یک الگوی منطبق با ارزش‌های و هنجارهای منطقه‌ای؛
3- تلاش در جهت گسترش همکاری‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی با کشورهای مهم منطقه به منظور کاهش میزان دخالت نیروهای بیرونی در فرآیند ایجاد نظم منطقه‌‌ای. اصلاح ساختارهای اقتصادی و پاسخ به تقاضاهای فزاینده خیل عظیم جمعیت جوان و جویای کار در منطقه از طریق کمک به بازارها و اتحادیه اقتصادی منطقه‌ای از ضروری‌ترین زمینه‌های گسترش همکاری‌های منطقه‌ای است.

پایان پیام/

 

 

کد خبر 289012

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha