ماجرای جلسه رهبر انقلاب با مسئولان ارشد و یک دستور مهم

خبرگزاری شبستان: سردار احمدی مقدم به بیان محرمانه های انتخابات سال ۸۸ پرداخت.

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان و به نقل از تابناک، سردار احمدی مقدم در گفتگو با «هفته نامه مثلث» به بیان محرمانه های انتخابات سال 88 پرداخت که اهم آن به شرح زیر است:

*ایشان{رهبر معظم انقلاب} از حوادثی که پیش آمد خیلی مغموم و ناراحت بودند ؛ در جلسه‌ای 7 یا 8 نفر از مسئولان همچون فرمانده سپاه، وزیر اطلاعات، دبیر شورای عالی امنیت ملی و آقای«رئیسی» نایب‌‌رئیس قوه‌قضائیه، محضر رهبر معظم‌انقلاب جمع بودند- صبح همان روزی که رئیس‌جمهور آقایان اژه‌ای و صفارهرندی را عزل کرد- حضرت آقا گفتند من این جلسه را گذاشتم چون از اول نگران این حوادث و اردوکشی خیابانی بودم، متاسفانه خونی به زمین ریخته شد البته قتیل‌الازدحام هم داریم (کسانی که در شلوغی زیر دست و پا می‌مانند و کشته می‌شوند) اینهایی که این کارها راکردند چه جوابی دارند؟ خون‌هایی به زمین ریخته شده ولی این جلسه را گذاشتم زیرا می‌خواهم سه چهار مساله هر چه زودتر روشن شود؛ اولا کسانی که کشته شدند پرونده‌شان قطعی شود که اینها چه جوری کشته شدند با گلوله بوده؟ به ضرب چه کسی؟ پرونده کهریزک، کوی دانشگاه و کوی سبحان (مواردی که آن روزها در صحن مجلس مطرح شد) دستگاه‌ها برای رسیدگی به اینها یک زمانی را اعلام کنند تا همه تمام شود. ضمن آنکه نباید حقی از کسی تضییع شود.» حتی من آن موقع یادم است که گزارشی به ایشان داده بودند که سردار رادان به کهریزک رفته است.

*به رهبر معظم انقلاب خبر رسیده بود، ایشان فرموده بودند که « برخورد کنید حتی اگر ایشان است باید محاکمه شود.» من بعد از چند روز فاصله در جلسه خصوصی در شهریور به حضرت آقا گفتم: «این آثار مثبتی ندارد شاید در نیرو تاثیر منفی بگذارد.» ایشان گفتند: «چرا این حرف را می‌زنید؟ اگر دیگران به دلیل خطای برخی مأموران به شما حمله می‌کنند چرا شما باید از مامور دفاع کنید. شما موضوع را دست بگیرید و اعلام کنید که با مامور متخلف در هر رده‌ای که هست برخورد می‌شود.» من هم تسلیم شدم و گفتم: «آقای رادان! دادسرا احضار کرده شما تشریف ببرید.» به سردار رجب‌زاده هم گفتم شما هم بروید، اتفاقا خوب شد برای آقای رادان در همان مرحله رسیدگی دادسرا منع تعقیب صادر شد، چون یکی از شهود من بودم که اصلا آقای رادان خبر نداشت.

*روز 18 تیر سه‌شنبه بود؛ غروب پنج روز بعد 23 تیر، ما در میدان، ورزش می‌کردیم بچه‌ها زنگ زده بودند و مرا پیدا نکرده بودند. به تلفن آقای رادان زنگ زدند و او به من گفت که بچه‌ها می‌گویند از کهریزک یکسری را آوردند، یکی در راه و دیگری هم نزدیک زندان اوین به کما رفته. او را به بیمارستان شهدای تجریش بردند، مگر چه کسی آنجا بوده؟ بنابراین ایشان اصلا خبر نداشت، تازه آنجا فهمید که عده‌ای در کهریزک بازداشت بودند. این خودش نشانه‌ای از ‌بی‌گناهی او بود.

* البته آقای رادان در اردیبهشت ماه 88 (یک ماه قبل از انتخابات) جایی بازدید داشت. در راه از بازداشتگاه جدید که در حال ساخت بود همراه تیم مهندسی پلیس امنیت و آگاهی بازدید می‌کند. این بازداشتگاه مدرن، تمیز و ساختش جدید است، فقط انشعابات آب و برقش وصل نبود و می‌شد با موتور برق موقتی از آن استفاده کرد که در این صورت دیگر آن اتفاق نمی‌افتاد. برای آقای رجب‌زاده پرونده اتهامی ‌درست شد، اما او نیز در دادگاه تبرئه شد.

*حضرت آقا حتی زمانی که غائله خوابید و تمام شد روی حقوق افراد دقیق بودند، با خانواده‌های کشته‌شدگان کهریزک یکی یکی دیدار و از آنها دلجویی کردند؛ شاید فکر کنند مدیریت سیاسی است. این هم باشد اشکالی ندارد اما این کار ایشان از بعد امامت و پدری و ولایت بود و واقعا هم موثر افتاد. حالا یک اتفاقی افتاده این دلیلی بر بروز هر رفتاری از نهادهای حکومت نیست، حقوق مردم در جای خودش باید رسیدگی شود.

*اتفاقا یک مورد که من نگفتم ماجرای دو نفر از ماموران نیروی انتظامی ‌است که محکوم به قصاص شدند. حکم قتل عمد براساس سه بند صادر می‌شود؛ اینکه کسی نیتش قتل و سلاح و آلت قتل هم کشنده باشد، دومی‌ آلت قتل است ولی نیت قتل نیست؛ سوم نیت قتل است ولو اینکه ابزار قتال نباشد. من در جلسه خصوصی نزدیک نوروز به حضرت آقا گفتم که اینها براساس بند «ب» به قصاص محکوم شدند، حال آنکه نیت قتل نداشتند.

مداخله جنابعالی را می‌طلبد و برای این کار استدعا داریم. «ایشان گفتند که چنین مطالبه‌ای از من نکنید که چون فتوای من هم همین است؛ قتل عمد سه شق دارد: نیت و آلت قتل، آلت قتل بدون نیت، نیت بدون آلت‌قتل هرسه قتل عمد است بنابراین از من نخواهید چیزی را خلاف نظر فقهی خودم بگویم. این طور شد که ما پی‌گیری خود را رها کردیم اما خود شاکیان رفتند و رضایت دادند بدون اینکه ما هیچ وساطتی کنیم.

داستان ماشین میدان ولیعصر(عج)

*میدان ‌ولیعصر با قضیه عاشورا متفاوت است، عاشورا چیز دیگری بود؛ آنچه روی سایت‌ها رفت در میدان ولیعصر(عج) در ابتدای خیابان بلوار کشاورز بود. یک وانت نیروی انتظامی ‌از روی یک نفر عبور کرد.

*حقیقت ماجرا این است که ما خیلی در پزشکی قانونی و بیمارستان‌های اطراف گشتیم کسی را در این‌باره پیدا نکردیم. آن وانت دنده عقب آمد و از روی یک نفر رد شد، اما ماجرا این بود که ماشین دست‌ یک سرباز بود، وقتی به شلوغی بر‌می‌خورد دنده عقب می‌گیرد که در این هنگام یک نفر زیر چرخ ماشین می‌رود. واقعا هم هرچه گشتیم کسی را پیدا نکردیم. چند‌ماه قبل اواخر سال 91 بود که اطلاع دادند یک خانواده‌ای پیدا شده که ادعا دارد شوهرش در جریانات سال 88 به چنین شکلی کشته شده. اتفاقا دوستان رفتند و رسیدگی کردند و دیدند این همان فرد است،خانواده آن بنده خدا هم نمی‌دانستند که این همان اتفاق است. فکر می‌کردند آن فرد در جایی تصادف کرده و مردم او را به بیمارستان بردند که فوت می‌کند. بعد پزشکی قانونی به خانواده او برای شناسایی اطلاع می‌دهد تا مشخص شود متوفی متعلق به خانواده آنهاست یا خیر؟ خانواده متوفی می‌روند او را شناسایی می‌کنند. وقتی مشخص شد که فرد متوفی این حادثه کیست، بچه‌ها را فرستادیم دلجویی و جبران کنند و حتی برای تشکیل پرونده کمک کردیم. البته انجام وظیفه بود.

* خود من اعلام کردم این حادثه درباره هر کسی رخ داده بیاید بگوید اما کسی را پیدا نکردیم، اخیرا کسی را پیدا کردیم با شواهد و قرائن. بچه‌ها این احتمال قوی را دادند که آنچه این خانم ادعا می‌کند درست است. پزشکی قانونی او را به‌عنوان متوفی در تصادفات و ناشناس اعلام کرده بود.

 

پایان پیام/

کد خبر 288816

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha