گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان؛ تمام فرقه های اسلامی اتفاق نظر دارند که امام صادق علیه السلام در بسیاری از علوم، از کلام و اعتقادات گرفته تا فقه، تفسیر، مسائل اخلاقی، پیشگام و پیشتاز بود؛ تا آنجا که چهار هزار نفر از خزائن علوم آن حضرت خوشه چینی کردند. شیخ مفید می گوید: « راویان حدیث، اصحاب مورد اطمینان حضرت صادق علیه السلام را با همه اختلافاتی که داشتند، تا چهار هزار نفر شماره کرده اند.»(1)آنان هرچه از امام می شنیدند، طبق دستور خود حضرت آن را می نوشتند. رساله های متعدد و کتاب های بی شماری منسوب به آن حضرت و شاگردان او نقل شده است که تعدادشان بیش از چهارصد اثر است.(2) آنچه پیش رو دارید، نمونه هایی از روایات تفسیری است که در مورد تفسیر و تأویل قرآن از آن حضرت به یادگار مانده است. امام صادق علیه السلام نکات کلیدی و مهمی درباره قرآن بیان فرموده است که در هر زمان می تواند راهگشا و کارساز باشد.
آیا قرآن دایرة المعارفی از ریاضی، جغرافیا، شیمی و .. است
یکی از پرسش های همیشگی این است که آیا قرآن تمام علوم بشری را در خود جای داده است؟ از ظاهر آیات قرآن فهمیده می شود که قرآن، بیانگر هر تری و خشکی «لا رطبٍ و لا یابسٍ »(3)، و تبیان هر چیزی است.(4) علامه طباطبائی می گوید: مراد از «هر چیزی»، امور مربوط به هدایت بشر است؛ یعنی معارف حقیقی مربوط به دنیا، مبدأ و معاد، اخلاق فاضله، شرایع الهی، قصه ها و مواعظ.(5)
در تفسیر نمونه می خوانیم: با توجه به وسعت مفهوم «کل شیء»، به خوبی می توان استدلال کرد که در قرآن بیان همه چیز است، ولی از این نکته که قرآن کتاب تربیتی و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه های معنوی و مادی نازل شده است، روشن می شود که منظور از «همه چیز» تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه اینکه قرآن دایرة المعارف بزرگی است که تمام جزئیات علوم ریاضی، جغرافیایی، شیمی، فیزیک و مانند آن در آن آمده است. البته قرآن دعوت کلی به کسب همه علوم و دانش ها کرده و تمام دانش ها مشمول این دعوت کلی است. به علاوه، گاه گاهی به تناسب بحث های توحیدی و تربیتی، پرده از روی قسمت های حساسی از علوم و دانش ها برداشته است، ولی با این حال، آنچه قرآن برای آن نازل شده و هدف اصلی و نهایی قرآن را تشکیل می دهد، همان مسئله انسان سازی است و در این زمینه چیزی را فروگذار نکرده است.(6)
تمام این سخنان به نوعی برگرفته از سخنان امامان خصوصاً حضرت صادق علیه السلام ذیل این آیه است. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «إن الله تبارک و تعالی أنزل فی القرآن تبیان کل شیء(7) حتی و الله ما ترک الله شیئاً یحتاج إلیه العباد حتی لا یستطیع عبدٌ أن یقول لو کان هذا انزل فی القرآن إلا و قد انزل الله فیه(8)؛ خداوند تبارک و تعالی در قرآن هر چیزی را بیان کرده است. به خدا سوگند، چیزی که مورد نیاز مردم بوده است، کم نگذارده است، تا کسی نگوید اگر فلان مطلب درست بود، در قرآن نازل می شد، مگر اینکه در قرآن نازل شده است.»(9) معلی بن خنیس از امام صادق سلام الله علیه نقل کرده است که فرمود: «هیچ امری نیست که دو نفر با هم در آن اختلاف کنند، مگر آنکه اصلی برای ( حل) آن در قرآن وجود دارد، ولی عقول مردان به آن نمی رسد.»(10) از این روایت و روایات دیگری که از حضرت رسیده، می توان برداشت کرد که همه چیز در قرآن بیان شده است، منتها فهم تمام آن در حیطه فهم بشر غیرمعصوم نیست.
عبد الاعلی بن اعین می گوید: از امام صادق سلام الله علیه شنیدم که می فرمود: «من کتاب خدا را می دانم. در آن آغاز خلقت و آنچه تا قیامت خواهد بود، آمده است. در آن خبر آسمان و زمین، خبر بهشت و جهنم، و خبر گذشته و حال وجود دارد و من این را به گونه ای که به کف دستم نگاه می کنم، می دانم. به راستی خداوند فرمود:«فیه تبیان کل شیء»؛ «در قرآن بیان همه چیز است.»(11)
کتاب 1400 سال قبل، می تواند جامعه امروز را اداره کند؟
در عصر ما این پرسش فراوان مطرح می شود که: چگونه کتابی که مربوط به 1400 سال قبل است، می تواند جامعه پیشرفته قرن حاضر را اداره کند؟ از حضرت امام صادق علیه السلام نیز سؤال شد که: چگونه قرآن با وجود انتشار یافتن و گذشت زمان، جز تازگی چیزی بر آن اضافه نمی شود؟ فرمود: «لانّ الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمانٍ و لا لناس دون ناسٍ فهو فی کل زمان جدیدٌ و عند کل قومٍ غضٌ إلی یوم القیامة(15)؛ برای اینکه خدای بلند مرتبه آن را برای زمان خاص و مردمی خاص قرار نداده. بدین رو، قرآن در هر زمان تازه و در نزد هر قومی جدید است تا روز قیامت».
یعنی خداوند قرآن را به گونه ای نازل فرموده که با همه زمان ها سازگار باشد و نیازهای همه انسان ها را برآورده سازد؛ چرا که قرآن با بیان قواعد و قوانین کلی و حضور امامت در کنار آن و ادامه اجتهاد در زمان غیبت، به گونه ای نازل شده است که قابلیت دارد با استخراج و تطبیق بر مصداق های جدید، جواب گوی نیاز هر عصر و زمانی باشد.
تلاوت فقط حفظ آیات قرآن و بیان حروف و تلاوت سوره نیست
آشنایی با قرآن که کامل ترین کتاب الهی است به عنوان واجب کفایی، لازم و واجب است. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «ینبغی أن لا یموت المؤمنُ حتی یتعلم القرآنَ او یکونَ فی تعلمه؛ سزاوار است که مؤمن نمیرد، مگر آنکه قرآن را فراگرفته باشد یا در حال فراگیری آن باشد.» ظاهراً مراد از تعلم، صرف روخوانی نیست، بلکه فراگیری مضامین قرآن و آشنایی با دستورهای آن و در نتیجه، عمل کردن به آن است. شاهد این مدعا، تفسیری است که حضرت در ذیل آیه تلاوت بیان کرده است؛ آنجا که درباره سخن خداوند:«الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته»(16) فرمود: آیات قرآن را به ترتیل می خوانند و معانی آن را می فهمند و به احکام قرآن عمل می کنند، و به وعده اش امید می بندند و از عذاب های آن می ترسند، و به قصه های آن تمثل می جویند، و از مثل های آن عبرت می گیرند، و اوامر آن را انجام می دهند، و از نواهی آن دوری می کنند. به خدا سوگند که تلاوت فقط حفظ آیات قرآن و بیان حروف و تلاوت سوره های آن نیست... مردم حروف قرآن را حفظ کردند( و زیبا خواندند)، ولی حدود آن را تباه کردند؛ بلکه ( هدف از تلاوت)، تدبر در آیات قرآن است که خداوند فرمود: کتاب مبارکی بر تو نازل کردیم تا در آن تدبر کنند.(17)».(18) وقتی که تلاوت فقط خواندن نباشد و همراه با فهم و تدبر و عمل باشد، به طریق اولی تعلم آن نیز باید توأم با درک و عمل باشد.
پناه بردن و گوش دادن به قرآن
قرآن کریم می فرماید: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم»(19)؛ «هرگاه قرآن خواندی، پس به خدا از شیطان رجیم پناه ببر.» از امام صادق علیه السلام درباره استعاذه و پناه بردن به خداوند در آغاز هر سوره، سؤال شد. فرمود: «نعم فتعوذ بالله من الشیطان الرجیم( و ذکر ان الرجیم اخبث الشیاطین)؛ بلی. پس، از شیطان رانده شده، به خدا پناه ببر،( و یادآور شد که رجیم، خبیث ترین شیاطین است.(20). و همچنین آن حضرت درباره لزوم گوش فرادادن به قرآن به هنگام تلاوت آن به وسیله دیگران فرمود: «نعم إذا قری ء القرآنُ عندک فقد وجب علیک الاستماع و الإنصاتُ؛(21) بلی، وقتی قرآن در نزد شما خوانده می شود، واجب و لازم است که گوش کنید و ساکت باشید.»
منع تفسیر به رأی
از انحرافات خطرناکی که در جامعه بعد از پیامبراکرم (ع)به وجود آمد و تا امروز ادامه داشته است، تفسیر به رأی و تحمیل آرا بر قرآن است. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله فرمود: «قال الله جل جلاله: ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی؛ خداوند جلیل فرموده است: به من ایمان نیاورده است کسی که مرا ( قرآن) تفسیر به رأی کند.» امام صادق علیه السلام نیز بر این امر به عنوان امر کلیدی تأکید ورزیده است؛ از جمله فرموده: «من فسر القرآن برأیه فأصاب لم یؤجر و ان أخطا کان إثمه علیه؛ کسی که قرآن را تفسیر به رأی کند و به واقع هم برسد، اجر ندارد و اگر خطا کند، گناهکار است.»(22)
معارف دینی قرآنی؛ تفسیر آیه نَفر
مردی انصاری از امام صادق علیه السلام پرسید: گروهی از مردم روایت کرده اند که رسول خدا صل الله علیه وآله فرمود:«انّ اختلاف امتی رحمةٌ؛ اختلاف امت من رحمت است». حضرت فرمود: راست می گویند. عرض کردم: اگر اختلاف آنها رحمت است، پس اجتماع و اتفاقشان عذاب است؟ حضرت فرمود:«مقصود چیزی نیست که تو رفته ای و دیگران رفته اند، اینکه خدا فرمود:«فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفةٌ لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا الیهم»(23)؛ «چرا از هر طایفه، گروهی کوچ نمی کنند تا در دین تفقه کنند و بعد از برگشتن، قومشان را( از عذاب الهی) بترسانند.» پس خداوند به مردم امر کرده است که به سوی رسول خدا بکوچند و نزد او رفت و آمد کنند تا بیاموزند، آن گاه به سوی قوم خویش برگردند و آنها را ( از مسائل دینی) آگاه سازند. همانا مقصود پیامبر ( از اختلاف)، رفت و آمد به شهرها [ی دور و نزدیک] است، نه اختلاف در دین؛ زیرا دین، یکی است. همانا دین، یکی است.»(24) با تفسیر امام، دو شبهه مهم حل می شود: مراد از «اختلاف امت » اختلاف و نزاع امت نیست، بلکه مقصود رفت و آمد مردم از شهرهای دور و نزدیک به محضر پیامبراکرم صل الله علیه وآله برای فراگیری مسائل دینی است.
شبهه دوم که اکنون نیز گاهی مطرح می شود، این است که: چرا فقط به انذار و ترساندن اشاره شده؛ در حالی که علما در کنار انذار، بشارت هم می دهند و چنانکه پیامبراکرم(ص) «بشیر و نذیر» بود، علما نیز وارث همان پیامبرند؟! امام صادق(ع) این شبهه را این گونه حل می کند که مراد از «لینذروا»، «یعلموهم» است و در تعلیم، هم تبشیر وجود دارد و هم انذار، هم بیان اوامر خداوند است همراه با پاداش های آن، و هم بیان نواهی است که ارتکاب آن مستوجب عذاب است.
پی نوشت ها :
1. الارشاد، شیخ مفید، ص 271، قم، مکتبة بصیرتی، مناقب آل ابی طالب، زین الدین محمد بن علی بن شهر آشوب، ج4، ص 269، انتشارات ذوی القربی.
2. سیر حدیث در اسلام، سید احمد میرخانی، ص 109-204، تهران، 1361ش. 3. انعام/59. 4. نحل/ 89. 5. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه سید محمد حسین طباطبائی، ج12، ص 246-247، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1361ش. 6. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج11، ص 363، دارالکتب الاسلامیه، 1370ش.
7. اشاره به آیه 89 سوره نحل. 8. اصول کافی، ج 1، ص 59، باب 20، الرد الی کتاب الله، ح 1؛ تفسیر نمونه، ج11، ص 362؛ نورالثقلین، ج3، ص 740.
9. تفسیر نمونه، ج11، ص 362؛ نورالثقلین، ج3، ص 75. 10. اصول کافی، ج1، ص 60، ح6؛ اعلام الهدایة، مجمع جهانی اهل بیت، ج 8، ص 237.
11. اصول کافی، ج1، ص 61، باب 20،( الرد الی الکتاب)، ح8. 12. همان، ج 1، ص 201، ح2.
13. گروهی از غلات، پیرو مغیره بن سعید عجلی هستند. ر.ک: معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، مؤسسه فرهنگی آرایه، ج5، ص 467.
14. مائده/3؛ بحارالانوار، ج2، ص 169، ح3. 15. بحارالانوار، ج92، ص 15، ح8؛ منتخب میزان الحکمه، ص 416، ح 5168.
16. «کسانی که کتاب( قرآن) به آنان دادیم، آن را چنان که حق تلاوتش است، تلاوت می کنند.» بقره/121.
17. ص/29. 18. تنبیه الخواطر، ج2، ص 236، به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص 418، ح 5192. 19. نحل/ 98.
20. تفسیر عیاشی، ج2، ص 270، ح68، به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص 418.
21. بحارالانوار، ج 86، ص 151، ج 87، ص 78، ج89، ص 221؛ وسائل الشیعه، ص 215، باب 26.
22. بحارالانوار، ج92، ص 110، ح11؛ منتخب میزان الحکمه، ص 419، ح 5208. 23. توبه/ 122.
24. اعلام الهدایة، ج4، ص 239؛ معانی الاخبار، صدوق، ص 157، ح1، ص 154، ح1. 25. کافی، ج 2، ص 58، ح5؛ منتخب میزان الحکمه، ص 114، ح 1287.
26. منتخب میزان الحکمه، ص 519. 27. اعلام الدین، ص 344.
28. مجله صباح، ش 10-9، 1382ش، ص 68. ر.ک: جوان و بحران هویت، محمدرضا شرفی، ص 96؛ ایدئولوژی الهی، ص 271.
29. ذاریات/ 56. 30. طلاق/12. 31.ملک/2. 32. هود/ 118 و 119. 33. بحارالانوار، ج1، ص 167، ح2. 34. طلاق/ 12.
35. هود/ 118 و 119. 36. نورالثقلین، حویزی، ج2، ص 404، ح 250، به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص 65، ح 705.
37. ر.ک: معارف قرآن، محمد تقی مصباح یزدی، مؤسسه در راه حق، ص 168؛ مجله صباح، ش 10-9، ص 74.
38. کافی، ج2، ص 16، ح5؛ منتخب میزان الحکمه، ص 429. 39. محمد/24. 40. نساء/31. 41. نساء/ 48 و 116. 42. یوسف/ 87.
43. مریم/ 32. 44. نساء/93. 45. همان/ 10. 46. انفال/ 16. 47. بقره/275. 48. همان/ 102. 49. اسراء/32.
50. آل عمران/ 77. 51. همان/161. 52. توبه/34. 53. بقره/283. 54. همان/ 27. 55. حج/30.
56. اعراف/ 99. 57. ابراهیم/ 7. 58. المطففین/1. 59. نجم/32. 60.مناقب، ج4، ص 272 و 273.
منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 77.
پایان پیام/
نظر شما