به گزارش خبرگزاری شبستان ،فاضل نظری با بیان اینکه غم جان مایه ادبیات فارسی است و آنچه که شاعر را به شعر گفتن وا می دارد یک ابتهاج و شادی سطحی نیست،گفت: معمولا شعر وقتی سروده می شود که شاعر دچار یک غبض عاطفی و روحی است. مخاطب برای شادی کردن درهای مختلفی به رویش باز است اما معمولا برای شادشدن شعر را انتخاب نمی کند مگر اینکه شعر در قالب دیگری مثل ترانه باشد و زمانی که با موسیقی آمیخته شود به سراغش می رود.
وی ادامه داد: شعر برای حال غمگین آدم ها، ناراحتی ها و دلهره هایشان است. به تجربه دریافته ام که بین غم و یاس فاصله ای وجود دارد. نباید این دو را به صرف اینکه نشانه هایی شبیه به هم دارند کنار هم قرار دهیم. گاهی غم شاد و گاهی غم غمگین داریم . غم موتور محرکه آدم هاست و اگر غم نباشد آدم ها رو به جلو حرکت نمی کنند. وقتی غم چیزی نداشته باشیم برای آن تلاش نمی کنیم . "از نیستان تا مرا ببریده اند در نفیرم مرد و زن نالیده اند" ؛ مثل آن نی ای که از نیستان جدا شده، هر کسی که در آن دمیده ، آهنگ غمگینی از آن برخاسته است. به خاطر اینکه ما آدم ها نوازنده شعر جدایی هستیم و حالات انسانی اقتضای این را دارد و اصلا شعر ظرف این موضوع است. البته باید درنظر گرفت که شعر ظرف هر موضوعی هم نیست.
نظری وی با اشاره به غزلهای پست مدرن اشاره کرد: این اتفاق تازه ای نیست . باید به معنی پست مدرن و ادبیات پست مدرن توجه شود. باید دید که این ادبیات در دنیا چه معنایی و در کشور ما چه معنایی دارد. من نمی توانم بگویم این نوع تفکرات به چه سرنوشتی دچار می شوند و اگر هم بخواهم که پیش بینی کنم بر اساس اتفاقی که در گذشته افتاده است، بیان می کنم. در دهه هفتاد شکل دیگری از همین کار به گونه ای دیگر رواج پیدا کرد که خیلی هم طرفدار داشت و طرفدارانش یک گروه پیوسته و مرتبط به همدیگر نبودند که از طریق رسانه های مجازی با هم تبادل اطلاعات کنند بلکه بدون این رسانه ها نیز خیلی قدرتمند تر از امروز به صورت جدی در میان شاعران و در میان مردم رواج پیدا کرد.
وی در ادامه این مطلب تصریح کرد:وقتی می گوییم که بین شاعران رواج پیدا کرد این خود یک موضوع و وقتی هم که می گوییم بین مردم و علاقه مندان شعر هم رواج پیدا کرد، موضوع دیگری است. بهترین دلیل برای اینکه بگوییم چیزی ممکن است این است که اتفاق بیفتد. بر اساس چیزی که من می بینم اگر بخواهیم خوشبینانه نگاه کنیم، تلاش های خوبی است ولی آینده آن مشخص است. روشن نگه داشتن این آتش تنها با دمیدن مستمر امکان دارد و اگر روزی از دمیدن دست بردارند این آتش خاموش می شود. البته دوستانی هستند که در این آتش می دمند و ایجاد انگیزه می کنند و ساعت بسیاری از عمر خود را صرف تقویت و برقراری این ارتباط می کنند. من فکر می کنم که نظریه ها بعد از ایجاد جریانات ادبی خلق می شوند یعنی باید اجازه دهیم تا گفتمانی شکل بگیرد تا شکل فرایند پارادایم خودش را اثبات کند و پارادایم قبلی خود را کنار بگذارد تا بعد بتوانیم تفسیر و تعبیر کنیم وگرنه خیلی ها قبل از به دنیا آمدن بچه ای برایش نامگذاری کردند در حالی که بعد از به دنیا آمدن جنسیتی متفاوت داشت.
شاعر مجموعه «سه گانه ها»اضافه کرد: در عرصه ادبیات هم ابتدا باید با یک جریان مواجه شویم بعد برای آن اسم گذاری کنیم. مثلا در زمان رواج سبک هندی کسی نمی گفت که بیایم این سبک را شکل دهیم و بعد این سبک را تقویت کنیم و همه اینگونه شعر بگوییم و بقیه شعرها را نفی و رد کنیم. ما باید همه نگاه ها را بپذیریم. به نظرم غزل پست مدرن محصول و مربوط به یک سن است و منظور من سن شناسنامه ای نیست سن شاعری است و شاید تجربه ای باشد که خیلی ها باید از این گردنه بگذرند. خیلی ها هم از مسیر دیگری رد می شوند و خودشان را طور دیگری به پله های موفقیت پیش رو می رسانند.
نضری یادآور شد: شعر تلاش یا تجربه به این معنی که آگاهی بر آن باشد، نیست. بستگی به حال آدم دارد و این اتفاق برای من در قالب های مختلف افتاده است؛ به عنوان مثال در قالب های نوتر یعنی شعر سپید و نیمایی که برای خودم نوشته ام و برای خودم نگه داشتم. شعرها به این گونه اند گاهی آنها را فقط برای خود مثل بعضی ازخاطرات نگه می داری گاهی هم برای همه می گویی .البته به هر چیزی نمی شود اسم نو بودن و نوآوری داد. نوآوری مرز نمی شناسد و نو بودن بر پایه اثبات گذشته نه بر پایه نفی گذشته است.
وی تصریح کرد: نو بودن یعنی پله ای تازه را بر پایه پله های قدیمی بنا کنیم نه اینکه هر چیزی که در گذشته وجود داشته است را به طور مطلق کنار بگذاریم؛ نمی شود بر شانه کسی ایستاد و بعد آن را زمین زد زیرا خودت زمین خواهی خورد. اگر بپذیریم که شعر پست مدرن یک پدیده و غزل پست مدرن پدیده دیگری است آنگاه به دو موضوع مختلف می رسیم. غزل پست مدرن یک تعریف نفی غرضی دارد. باید بپذیریم که غزل یک قالب فاخر است و هر اتفاقی را نمی شود وارد آن کرد . اگر قرار است اتفاقی نو در فرم آن بیفتد، این اتفاق باید منطبق بر اصل و اساس غزل باشد. غزل پایه هایی دارد که نمی توان آن پایه ها را ویران کرد. زندگی و زنده بودن غزل به دلیل همین تجربه پذیری اش است. اتفاقا این تجربه ها صورت می گیرند و بعد آن ها را پس می زنیم و نمی پذیریم. این تجربه هایی که ما امروز به آنها نو می گوییم، چند صد سال پیش نیز شاعران مختلف در عصر خودشان با مصالح آن روز این کار را انجام دادند.
نظری سپس گفت: غزل چه از حیث مفهوم و معنا و چه از حیث قالب و فرم هر تغییری را بر نمی تابد و همین راز و رمز ماندگاری آن است. غزل یک پریزاده و یک تندیس تراش خورده است که باید برای نوآوری در آن حوزه مفهوم و معنا، حوزه طرز بیان، حوزه صمیمیت در لحن و حوزه لحن بیان را در نظر بگیریم. مثلا اگر بخواهیم جای قافیه ها را عوض کنیم دیگر از غزل بودن آن را ساقط کرده ایم. هر لفظی را نمی توان در این معماری قرار داد. خیلی از کلمات وارداتی اجازه ورود به شعر را ندارند مثلا از کلمه کامپیوتر در شعر سپید می توان استفاده کرد اما در شعر کلاسیک نمی شود. باید بپذیریم که بسیاری از قالب ها ظرفیت نو آوری را دارند اما غزل ندارد.
وی در ادامه با توجه به انتشار کتابهای شعر عنوان کرد: امروز این مساله یعنی انتشار کتاب های زیاد اتفاق بدی نیست. بعد از یک دوره کم کاری با توجه به نسبت شاعرانی که داشتیم و با توجه به نسبت رشد سریع علمی و فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی، اتفاق خوبی است. بنابراین ما به سرعت دچار یک جهش فرهنگی از حیث سطح افراد علاقه مند به مطالعه و هنر مواجه هستیم. ما شاعران جوان زیادی در گذشته داشتیم که از بسیاری از شاعران امروز توانمندتر بودند اما هیچ ناشری حاضر نشد کار آنها را منتشر کند و آنها دست از آتش شعر کشیدند و ادامه ندادند. اما امروز برای خیلی ها انگیزه ایجاد می شود که شعر بگویند ولو هدف هم نداشته باشند. شاید در سالهای آینده باید پالایشی صورت بگیرد و البته خود مردم این کار را می کنند. هر چقدر که بر سر سفره شعر نعمت ها بیشتری قرار بگیرد، امری مبارک است. این خوب است که شاعران مختلف شعر بگویند تا اقتصاد شعر و نشر معنا پیدا کند در این صورت شاعران مجبور نمی شوند پس از چاپ کتاب، خودشان مجموعه خود را بخرند و به دیگران هدیه کنند.
نظری درباره اینکه شعر می تواند شغل به حساب آید گفت:صنایع مرتبط با شعر می تواند یک شغل باشد اما خود شعر خیر. شعر، شان است نه شغل. مثلا می شود بر اساس یک سفارش ترانه ای گفت. وقتی ترانه ای می گویید عملا وارد فرایندی گروهی می شوید که می توان آن را صنعتی هم انجام داد و بهبود بخشید. به طوری که زمان تولید را کم کرد و کیفیت کار را بالا برد. اما در مورد شعر اینگونه نیست معمولا وقتی ترانه ای برای یک کار گفته می شود برای آن ملودی ساخته می شود و شاعر آگاهانه ترانه را خلق می کند و ترانه شاعر بخشی از یک تولید جمعی است که هر چقدر بخش های مختلف هماهنگ تر باشند کار موفق تری می شود. این امر مستلزم سفارش پذیری است کما اینکه در عرصه های دیگر هم سفارش گرفتن امری عادی است. مثلا برای ساخت یک فیلم، بزرگان سینمایی این نوع سفارشات را می پذیرند. در هنرهای دیگر به راحتی این اتفاق می افتد و کسی هم اسم سفارشی بر روی آن نمی گذارد اما در مورد شعر این طور نیست؛ چون شعر از گذشته یک ساحت قدسی داشته و حالتی معنوی به خود گرفته است. البته من خیلی هم به آن ساحت قدسی معتقد نیستم و فکر می کنم در طول این سالیان اغراق شده است.
پایان پیام/
نظر شما