خبرگزاری شبستان: ارشاد از امام صادق(ع) آورده است: وقتى خدا اذن خروج به قائم دهد، مردم را در بالاى منبر به سوى خویش فرا مى خواند و خدا را به یاد آنها مى آورد و آنان را به حق خود مى خواند . همچنین طبق سنت رسول خدا(ص) رفتار کرده و مانند او عمل کند . جبرئیل در منطقه حطیم از طرف خدا بر او فرود مى آید و مى پرسد: به چه فرامى خوانى ؟ قائم پاسخش را مى دهد. جبرئیل مى پرسد : من نخستین کسى هستم که با تو بیعت مى کنم . دستت را باز کن. بعد دستش را روى دست حضرت کشید، سپس سیصد و چند مرد خدمت قائم مى آیند و با او بیعت مى کنند. قائم در مکه اقامت مى کند تا یارانش به 10 هزار نفر برسند، بعد از آنجا به مدینه مى رود.
عیاشى از ابوعبدالله(ع) آورده است: جبرئیل، نخستین کسى است که با قائم بیعت مى کند. او به صورت پرنده اى سفید نازل مى شود و بیعت مى کند. سپس یک پایش را بر بیت الحرام و پاى دیگرش را بر بیت المقدس مى نهد و با صداى بلند ندایى مى دهد که مردم مى شنوند: "أتى أمر الله فلا تستعجلوه ; فرمان خدا (براى مجازات مشرکان و مجرمان) فرا رسیده ، براى آن عجله نکنید (نحل/1)
کمال الدین از امام صادق(ع) آورده است : سپس با صدایى رسا ندا مى دهد که مردمان مى شنوند . . .
دلائل الامامه از امام صادق(ع)، مانند روایت عیاشى، با تفاوتى، و در آن آمده است: وقتى خدا اراده کند که قائم قیام کند. قائم حاضر مى شود و کنار مقام ابراهیم دو رکعت نماز مى گزارد ، بعد در حالى که 313 مرد از یارانش پیرامونش هستند، برمى گردد. در میان یارانش کسانى هستند که شبانه از بسترشان به مکه آورده شده اند. درحالى که سنگى همراهش هست، خروج مى کند که وقتى آن را بیاندازد، زمین سرسبز مى شود.
الغیبه نعمانى آمده است که ابوعبدالله(ع) در توضیح فرمایش خدا "أتى أمر الله فلا تستعجلوه" فرمود: مقصود امر ماست. خدا دستور داده که براى انجام آن شتاب نشود، تا آن را با سه لشکر یارى دهد : فرشتگان ، مؤمنان و ترس (ستمگران از قیام قائم) . خروج مهدى مانند خروج رسول خداست، که خداوند فرمود : "کما أخرجک ربُّک من بیتک بالحق; همان گونه که خدا تو را به حق از خانه (به سوى میدان بدر) بیرون فرستاد" ( انفال/5 )
نعمانى از محمد بن مسلم از ابوجعفر(ع) درباره آیه "أمّن یجیب المضطر إذا دعاه" فرمود : این آیه درباره قائم نازل شده است . جبرئیل بر فراز ناودان کعبه به صورت پرنده اى سفید فرود مى آید و نخستین آفریده خداست که با قائم بیعت مى کند. 313 نفر از مردم هم بیعت مى کنند; هر کسى در راه مانده باشد در آن ساعت مى رسد و هر کسى در راه نیست، از بسترش ناپدید مى شود. این وضع ، فرمایش امیرمؤمنان است: "از بسترشان ناپدید مى شوند" که فرمایش خداست: "فاستبقوا الخیرات أین ما تکونوا یأت بکم الله جمیعاً إن الله على کل شیء قدیر" خیرها در ولایت ما اهل بیت است .
دلائل الامامه از عمران بن ابان از ابوعبدالله(ع) آورده است : وقتى خدا اراده کند، قائم قیام مى کند. خداوند، جبرئیل را به صورت پرنده اى سفید مى فرستد که یک پایش را بر کعبه و دیگرى را بر بیت المقدس مى نهد، سپس با رساترین صدا ندا مى دهد: "أتى أمرالله فلا تستعجلوه; فرمان خدا (براى مجازات مشرکان و مجرمان) فرا رسیده ، براى آن عجله نکنید" ( نحل/1 )
امام افزود : قائم حاضر مى شود و کنار مقام ابراهیم(ع) دو رکعت نماز مى گزارد، سپس برمى گردد. 313 نفر ازیارانش پیرامونش هستند. میان یارانش، کسانى هستند که از بسترشان شبانه به مکه آورده شده اند . قائم خروج مى کند و همراهش سنگى است که آن را مى اندازد و زمین سرسبز مى شود .
کافى از بکیر بن اعین آورده است که از ابوعبدالله(ع) پرسیدم: چرا حجر الاسود در رکنى که الان هست، قرار گرفته و جاى دیگر گذاشته نشده است؟ چرا آن را مى بوسیم؟ براى چه از بهشت آورده شد؟ براى چه میثاق و عهد کنار آن بود، نه کنار چیز دیگر؟ خدا مرا فدایتان کند، به من جواب بدهید که اندیشه ام در حیرت است.
راوى مى گوید که امام فرمود: فکر مى کنى که مسأله سخت و دشوارى است و در حل آن، خود را به نهایت سختى انداخته اى! جواب را بشنو و دلت را خالى کن! ان شاء الله به تو پاسخ مى دهم. خدا حجر الاسود که گوهرى بیرون آمده از بهشت بود را به آدم(ع)داد که در آن رکن به سبب میثاق نهاده شد; میثاق مربوط به زمانى است که خدا از صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خود کرد. در آن جا (کنار حجر الاسود) خدا از آنها پیمان گرفت. در آنجاست که پرنده اى کنار قائم(ع) مى آید. آن پرنده، نخستین بیعت کننده است که به خدا سوگند! جبرئیل است. قائم، در آن مقام تکیه مى دهد و حجر الاسود، حجت و دلیل براى قائم است و شاهدى براى کسانى است که در آنجا کنار قائم هستند، همچنین شاهدِ کسانى است که در آن مکان نزد قائم آمده اند و گواه کسانى است که میثاق و عهدى با قائم کرده اند، که خدا از بندگان گرفت که امام را یارى نمایند.
الهدایة حضینى از مدلج بن هارون بن سعید آورده است که شنیدم امیرمؤمنان با عمر سخن مى گفت. فرمایش امام طولانى بود، تا اینکه حرفى زد که عمر گریست و گفت: از آنچه فرمودى، به خدا پناه مى برم، بعد پرسید : آیا نشانه اى دارد؟ فرمود: آرى، کشتار زیاد، مرگ سریع و طاعون زشت. در این زمان فقط 31 مردم باقى مى مانند و منادى از آسمان نام مردى از فرزندانم را ندا مى دهد و نشانه ها زیاد مى شود . کارى به جایى مى رسد که زنده گان به خاطر چیزهاى ترسناکى که مى بینند، آرزوى مرگ مى کنند. هر کسى کشته شود، راحت مى شود و هر کسى عمل خوبى نزد خدا داشته باشد، نجات مى یابد. سپس مردى از فرزندانم ظهور مى کند که زمین را از عدل و داد پُر مى کند چنان که از ستم و بیداد آکنده شده بود. خدا بازماندگان قوم موسى(ع) را براى وى مى آورد و اصحاب کهف به او مى پیوندند. خدا وى را با فرشتگان و جن و شیعیان مخلص ما یارى مى دهد. از آسمان باران مى بارد و زمین سر سبزى اش را بیرون مى دهد. مانند روایت در ارشاد القلوب با تفاوت اندک.
پایان پیام/
نظر شما