خبرگزاری شبستان: آیا زهد یعنی بیرغبتی طبیعی ؟ استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب "حق و باطل" در پاسخ به این سوال چنین می گوید. زاهد کسی نیست که به حسب طبیعت به اشیاء بیرغبت است ، مثل مریضی که به غذا میل ندارد یا آدمی که از شیرینی بدش میآید ، میل به شیرینی ندارد ، و یا مثل کسی که از نظر جنسی ناتوانی خاصی دارد ، میل به زن ندارد یعنی مقصود از زاهد ، کسی نیست که طبیعتا به حکم غریزه به امور دنیوی بیمیلی دارد ، بلکه زهد به صورت یک مفهوم اخلاقی ذکر میشود و زاهد یعنی کسی که به حسب طبیعت و غریزه ، به لذت مادی رغبت دارد ولی به خاطر هدفها و منظورهای بالخصوصی عمل و رفتارش مانند عمل مردم بیرغبت است یعنی از چیزی که به آن میل و رغبت دارد بخاطر هدفی صرف نظر میکند به عبارت دیگر توجه روحی و فکری به چیزی و آن را هدف فعالیت قرار دادن یک مطلب است و رغبت طبیعی مطلب دیگری است .زهد ، بیاعتنائی به امور مورد رغبت طبیعی است ، پس این را به حسب عرف زهد میگویند .
زهد یعنی انسان از امور مورد طبع خودش به خاطر هدفی دست بردارد حالا باید روی آن هدف بحث کرد و نظر اسلام را مشخص نمود. اولا ببینیم آیا در اسلام چنین چیزی به صورت یک امر واجب یا مستحب هست ؟ یعنی آیا اسلام به صورت وجوبی یا استحبابی توصیه کرده است که انسان به خاطر هدفی احیانا از لذات مادی موافق طبیعت خودش در دنیا چشم بپوشد ؟ یا اساسا در اسلام چنین چیزی وجود ندارد و اصلا در اسلام توصیه به ترک لذت مادی برای یک هدف که آن هدف هر چه میخواهد باشد ، نشده است ؟ اگر قبول کردیم که در اسلام چنین چیزی هست ، مرحله بعدش این است که اسلام زهد را به خاطر چه هدفهائی توصیه کرده است ؟ آن هدفهای عالی که اسلام به خاطر آن بیاعتنائی به مشتهیات را لازم و مقدمه و شرط دانسته ، چیست ؟ بطور کلی چه هدفهائی وجود دارد که راه رسیدن به آن اهداف این است که انسان نسبت به لذتهای دنیا حالت اعراض داشته باشد و اسلام هم آن هدفها را میپسندد و میپذیرد و توصیه میکند ؟
بعضی خیال میکنند که فلسفه زهد این است که کار دین از کارهائی از قبیل تجارت و زراعت و صنعت جداست و هر کدام از آن به دنیائی جداگانه تعلق دارد کار دین عبادت است و کار دنیا کسب و تجارت و زراعت و صنعت و مدیریت و امثال اینها و زهد یعنی رو آوردن از کار دنیا به کار آخرت البته این غلط است زیرا آن اموری که به عنوان کار دنیا خوانده شده مورد توصیه اسلام است و زهد شامل آنها به هیچ وجه نمیشود دو نوع زهد است که ما با مراجعه به نصوص قطعی اسلامی میتوانیم بفهمیم که این دو نوع زهد در اسلام وجود ندارد ولی در غیر اسلام این دو نوع زهد وجود دارد .
برداشت غلط اول از زهد
یکی از آنها به این معناست که کار دنیا و کار آخرت از یکدیگر جداست؛ یعنی ما دو نوع کار داریم ، بعضی کارها مربوط به دنیاست مانند کسب و تجارت و زراعت و صنعت و دنبال روزی و تحصیل مال رفتن هر چیزی که مربوط به زندگی دنیاست ، مال دنیاست و تعلق دارد به این دنیا و اساسا به دنیای دیگر تعلق و وابستگی ندارد در مقابل ، کارهای دیگری است که به زندگی دنیا بستگی ندارد و مربوط نیست ، یعنی تأثیر مثبت و مفیدی در زندگی دنیا ندارد اگر تأثیر مضر نداشته باشد ، اسم آنها عبادت است ، عبادت یعنی مثلا دعا خواندن ، روزه گرفتن ، ریاضت کشیدن آن وقت زهد یعنی رها کردن زندگی دنیا برای اینکه انسان فراغت پیدا کند برای کارهای آخرت .
پس زهد یعنی رها کردن کارهای دنیا برای رسیدن به آن دسته از کارها که اسمش را میگذاریم کار آخرت آن وقت برای اینکه ما بتوانیم زاهد باشیم ، راهی بجز جدا کردن خود از اجتماع نداریم ، راهش عزلت و انزوا و رهبانیت و غارنشینی و دیرنشینی و صومعه نشینی است نتیجه اش همان رهبانیتی است که میدانیم در دنیای مسیحیت چقدر رایج بوده است . آیا اسلام چنین مفهوم و تصوری را برای زهد میپذیرد ؟ نه ، این از واضحات است و احتیاج به استدلال ندارد که من بخواهم استدلال کنم من در کتاب مسئله حجاب نوشته ام که بعضی خیال کرده اند فلسفه حجاب تمایل به ریاضت و رهبانیت است که این را از نظر اسلام رد کرده و بعد مفصل بحث کرده ام که اصلا اسلام با ریاضت و رهبانیت ، یعنی با انعزال از اجتماع صد درصد مخالف است پیغمبر صریحا فرمودند :" لا رهبانیة فی الاسلام "در اسلام رهبانیت یعنی کناره گیری از زندگی برای رسیدن به آخرت اصلا وجود ندارد. حتی فرمودند : رهبانیت و سیاحت امت من جهاد است.
گذشته از این ، اسلام صریحا به آن چیزهائی که مکاتب دیگر آن را دنیا مینامند توصیه کرده و آنها را جزء عبادات دانسته است بعضی از مستمعین نوشته اند که در قرآن کلمه زهد وجود دارد : « و کانوا فیه من الزاهدین ». من به این آیه توجه داشتم ، عرض کردم یک زهد لغوی است و یک زهد مصطلح . این ، آن زهد لغوی و شاهد بر مدعای من است که عرض کردم زهد فیه ، یعنی اعتنا به او نداشت ، بیرغبت بود این آیه درباره حضرت یوسف است که آنها قدر یوسف را ندانستند و اهمیتی به او نمیدادند لذا او را به چند درهم معدود فروختند بنابراین زهد به آن معنی اصطلاحی که مورد بحث است در قرآن نیست به هر حال چیزهایی را که زهد مسیحیت جزء دنیا میداند اسلام آنها را با یک شرط جزء آخرت میداند و آن اینکه برای خدا صورت گرفته باشد اسلام فرقی بین دنیا و آخرت به آن شکل که کارها را دو دسته کند ، قائل نیست .
از نظر اسلام تجارت یا زراعت میتواند مال دنیا باشد و میتواند مال آخرت باشد یعنی وابستگی دارد به هدف شما ، اگر کار و کسب میکنید ، از راه مشروع آن وارد شوید ، تجارت اگر میکنید نخواهید ربا بخورید ، نخواهید معامله تان غرری باشد ، نخواهید بیانصافی کنید ، بلکه تجارت میکنید برای اینکه تولید ثروت کنید و خودتان را از ذلت و تکدی نجات دهید ، برای اینکه به جامعه خودتان خدمت کنید ، برای اینکه قدرت اقتصادی جامعه خودتان را افزایش دهید ، از نظر اسلام این ، عبادت است زراعت و دامداری نیز اگر چنین باشد عبادت است بنابراین در اسلام اینها از قلمرو آخرت بیرون نیستند ، تمام اینها برای انسانی که هدفهای اسلامی را میشناسد و دنبال هدفهای اسلامی میرود داخل در قلمرو عبادت است در مقابل این امور ، آنچه که مکاتب دیگر آنها را عبادت میدانند نیز از نظر اسلام جزء زندگی دنیاست ، یعنی نماز و روزه نه تنها به درد آخرت میخورد ، به درد دنیا هم میخورد ، دعا نه تنها به درد آخرت میخورد ، به درد دنیا هم میخورد ، و همچنانکه تجارت و زراعت میتواند به آخرت تعلق داشته باشد عبادت هم برای زندگی دنیا مفید است .
بنابراین زهد به این معنی که ما دو قلمرو در نظر بگیریم یکی برای دنیا و دیگری برای آخرت ، در اسلام وجود ندارد اسلام گفته چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام ، گفته شراب حرام است ، شراب هم برای دنیای تو مضر است و هم برای آخرت تو ، گفته قمار و ربا حرام است ، اینها هم برای دنیای تو مضرند و هم برای آخرت تو ، اگر اسم اینها را دنیا میگذاری بگذار این یک نوع از زهد بود که زهد مسیحی است و این را اسلام نمیپذیرد ولی متأسفانه تصور بسیاری از ما درباره زهد همین شکل مسیحی آن است .
برداشت غلط دیگر از زهد
زهد مفهوم دیگری دارد که این مفهوم را نیز باید توضیح دهیم و آن اینکه نمیگوئیم قلمرو دنیا و قلمرو آخرت ، نه ، همه کارهای دنیا را چون وظیفه است باید انجام بدهیم ، ولی حساب لذت دنیا از حساب لذت آخرت جداست ، ما یا باید در دنیا لذت ببریم و از لذت آخرت محروم باشیم یا لذت آخرت را به دست آوریم و خودمان را از لذت دنیا محروم کنیم اینهم خودش یک طرز تفکری است این اشخاص نمیگویند که باید کار و کسب و زندگی را رها کرد ، میگویند چون وظیفه است انجام میدهیم ولی کوشش میکنیم در این دنیا لذت نبریم برای اینکه هر چه در این دنیا لذت ببریم از لذت آخرت ما کاسته میشود .
هر چه که در دنیا خوشی کنیم از خوشیهای آخرت ما کاسته میشود پس در اینجا لذت دنیا را میدهیم تا لذت آخرت را بگیریم ابوعلی سینا در نمط نهم " اشارات " میگوید : به کسی که از لذت دنیا اعراض میکند برای اینکه به لذت آخرت برسد ، اصطلاحا زاهد میگویند. اما این چطور است ؟ آیا اصل معاوضه لذتها صحیح است ؟ آیا اسلام برای لذتها دو قلمرو قائل است ، یعنی معتقد است که اگر انسان دنیا میگویند چون لذت دنیا ولو لذت حلال دنیا را برده اید ، دیگر حق ندارید لذت ببرید ؟ پس بنابراین ، شما یکی از دو بدبختی را باید تحمل کنید یا در دنیا محرومیت بکشید یا در آخرت و این دو با هم جمع نمیشوند . اینهم از نظر منطق اسلام مردود است .
علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرماید :" متقین و پرهیزکارانی در دنیا هستند که هم نعمت دنیا را بردهاند و هم نعمت آخرت را در دنیا در بهترین مسکنها نشستهاند و بهترین غذاها را خوردهاند و در عین حال به نعمت عقبی هم رسیدهاند .
قرآن تصریح کرده است که ما خوشیها را در دنیا حلال کردیم ، میگوید هر چه خوشی و هر چه پاکیزگی و هر چه که بدبختی برای بشر نمیآورد را حلال کردیم . قرآن میگوید ما آن لذتی را حرام کردیم که واقعا لذت نیست ، بدبختی است. شراب را تو خیال میکنی لذت و خوشی است اما متوجه عواقب آن برای روحت ، برای بدنت و برای اجتماعت نیستی . تو لذت آنی زنا را میبینی ، ولی عواقبش را نمیبینی قرآن میگوید زنا را چون خبیث و زیان آور است ما حرام کردیم والا هر لذتی را که عواقب ناگوار نداشته باشد حلال کرده ایم قرآن میفرماید : « یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث ».
چه منطق عالیای ! هر چه که خوشی است ، نه یک خوشی آنی ، بلکه خوشیای که برای بدن ، برای روح و جامعه ، عواقب ناگوار ندارد حلال است و هر چه که پلید میباشد ، حرام است . بگو چه کسی حرام کرده است زیورهای خدا را که برای بشر آورده است ؟ چه کسی رزقهای پاکیزه را حرام کرده است ؟
از روزیهای پاک و پاکیزه ای که ما داده ایم استفاده ببرید پس این منطق هم در باب زهد ، در اسلام وجود ندارد که کسی خیال کند من از لذت حلال دنیا چشم میپوشم برای اینکه در عوض لذتی در آخرت بمن بدهند و معاوضه کنند چنین معاوضه ای وجود ندارد .
مفهوم واقعی زهد
ولی در عین حال در اسلام زهد وجود دارد، البته آنچه که در اسلام به نام زهد نامیده میشود ، اولا بدانید که واجب نیست ، یک فضیلت و یک کمال است ، اما فضیلت و کمالی که هدفش نه آن دو هدفی است که عرض کردم ، بلکه چیز دیگر است بلی در اسلام در مواردی برای هدفها و منظورهائی توصیه شده است که انسان زهد بورزد یعنی توصیه شده که انسان لذت پرست نباشد ، خودش را در لذتهای دنیا غرق نکند ، حتی اگر خودش را در لذتهای حلال هم غرق بکند ، کار حرامی نکرده است ، ولی اگر نکند یک کار اخلاقی بزرگ انجام داده است اسلام با لذت پرستی ولو از طریق حلال موافق نیست .
هدفهای زهد اسلام
اسلام برای چندین هدف قبول میکند که انسان در دنیا زاهد باشد ، یعنی از لذتهای حلال چشم بپوشد انسان در شرایطی قرار میگیرد که در آن ، انسانهای دیگر مثل او یا بیشتر از او احتیاج دارند در اینجا انسان چه میکند ؟ ایثار میکند ، جود و بخشش میکند ، لذتی را که برای خودش حلال و جایز است به دیگری میدهد ، نمیخورد تا به دیگران بخوراند نه اینکه نمیخورد و دور میریزد تا در آخرت به او بدهند بخورد ! اگر چنین کند آنجا به او میگویند کار احمقانه ای کرده ای که دور ریختی به خیال اینکه اینجا بدهیم به تو بخوری نمیپوشد برای اینکه بپوشاند ، نمیخورد برای اینکه دیگران استراحت کنند و آرام بگیرند آسایش نمیکند برای اینکه بتواند دیگران را در آسایش وارد کند لذت نمیبرد برای اینکه به دیگران لذت برساند این ، ایثار است ، یکی از عالیترین و باشکوه ترین شئون و خصائص انسانی است ، یکی از انسانیترین کارهای بشر است ، زهد است ولی زهد انسانی ، زهد صحیح ، زهد عالی این ، آن زهدی است که علی بن ابیطالب دارد . نمیخورد ولی دور نمیریزد زحمت میکشد ، به دست میآورد ، ولی نمیخورد برای اینکه بخوراند ، نمیپوشد برای اینکه دیگران را بپوشاند : « و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا ، انما تطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا ».
آیا اسلام این جور زهد و اعراض از لذت دنیا را میپذیرد ؟ این گونه اعراض را که هدف انسانی دارد ، هدف معقول دارد ، میپذیرد ؟ البته میپذیرد ، اصلا کدام عقل و دل است که اینگونه زهد را بفهمد و نپذیرد ؟ اگر دینی چنین زهدی را توصیه نکند ، آن ، دین نیست اگر یک مکتب اخلاقی چنین زهدی را توصیه نکند ، آن مکتب از مفاهیم عالی انسانی با خبر نیست ، از انسانیت چیزی نمیفهمد . این یکی از هدفها و فلسفه های زهد است ، زهدی که عقل و وجدان آن را میپذیرد اسلام به اینگونه زهد توصیه کرده است قرآن درباره عده ای از اصحاب پیغمبر ، انصار و مؤمنینی که در مدینه بودند میفرماید: "و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه". ولو اینکه خودشان در سختی به سر میبرند ، در مشقت به سر میبرند ، ولی برادران مسلمان خودشان را بر خودشان مقدم میدارند ، آنها را بر خودشان ترجیح میدهند.
در زهد اسلامی ، زاهد ، زهد میورزد که ایثار کرده باشد ، زهد میورزد که همدردی کرده باشد همدردی یکی دیگر از اهداف زهد اسلامی است یعنی یک انسان در مقامی که برایش مقدور است باید ایثار کند ، ولی گاهی کار به جائی میرسد که از ایثار هم کاری ساخته نیست در شرایطی زندگی میکند که مردم بینوا آنقدر زیاد و فراوانند که او نمیتواند با دادن لباسی که میپوشد ، آنها را بپوشاند ، یا با دادن غذای خود ، آنها را سیر کند و یا با بخشیدن پولی که در جیب خودش دارد ، آنها را متمکن کند از اینها گذشته است جامعه ای است فقیر و مفلوک و بیچاره که در گوشه های مملکت ، مردم نان جو هم گیرشان نمیآید ، یک وقتی میگفتند در سیستان بچه ها را روزها مثل حیوان در صحرا رها میکنند تا علف بخورند از یک نفر که در چنین جامعه ای است چه کاری ساخته است ؟ تنها یک کار ساخته است ، همدردی کردن ، فقط میتواند بگوید حالا که برادرانم ندارند بخورند ، من چرا بخورم ؟ حالا که برادرانم ندارند بپوشند ، من چرا لباس فاخر بپوشم ؟
به عبارت دیگر حالا که قادر نیست کمک مادی کند و دیگران را از فقر و مسکنت برهاند با همدردی کردن کمک روحی به آنها میرساند همین مقدار که میتوانم ، به آنها کمک روحی میکنم نه کمک جسمی ایثار ، کمک مادی است اینهم خودش فلسفه ای است .
حدیث حضرت علی ( ع ) در فلسفه زهد
از کلمات حضرت علی (ع) آن است که: "خدا مرا پیشوا قرار داده است و من وظیفه خاصی دارم که در خوراک و پوشاک و در زندگیم مانند ضعیف ترین افراد امت باشم ، تا فقیر به این وسیله تسکین خاطری پیدا کند و غنی هم که مرا میبیند که در رأس اجتماع هستم غنایش او را طاغی و یاغی نکند .
وظیفه پیشوایان و امامان و زمامداران امت
وظیفه دیگری است خداوند بر زمامداران حق واجب کرده است که زندگی خودشان را در سطح پائین ترین افراد قرار بدهند ، چون چشم توده مردم به آنهاست ، برای اینکه با آنها همدردی کرده باشند ، برای اینکه تسکینی برای آنها به وجود آورند و یک کمک روحی به آنها کرده باشند البته در حدی که میتوانند باید کمک مادی بکنند ، ولی در یک حدودی امکان کمک مادی وجود ندارد و باید کمک روحی کرد . این هم فلسفه دیگری برای زهد آیا اسلام همان طور که ایثار و کمک مادی را میپذیرد ، همدردی و کمک روحی را هم میپذیرد ؟ بلی میپذیرد چون این هم باز یک کار هدفدار است ، هدف معقول و مشروع .
بنا بر این گزارش کتاب حق و باطل، اثر به جا مانده از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است.
پایان پیام/
نظر شما