از سه قانون در بهاییت نفرت دارم؛حرام بودن تعصب به ناموس، دین و وطن

خبرگزاری شبستان: مهناز رئوفی که از فرقه بهاییت به دین اسلام گرویده است،گفت: بهایی ها تعصب به سه مسئله را اشتباه و حتی حرام می دانند؛ یکی ناموس، یکی دین و دیگری وطن که این حکم آنها همیشه به من حس نفرت می دهد.

به گزارش خبرنگار قرآنی خبرگزاری شبستان؛ مهناز رئوفی را هم می توان جزء تازه مسلمانانی نامید که با اندیشه حق را یافته اند. می گوید چند نسل قبلی آنها از سادات طباطبایی بوده اند ولی به واسطه این که پدرش بهایی بود او نیز از بدو تولد بهایی ماند.

 

رئوفی اسلام آوردنش را تنها خواست و لطف خدا می داند و خود را لایق این همه لطف خدا نمی داند و وقتی از این مسئله سخن به میان می آورد احساسات و شوق کاملاً بر بیانش غالب می شود، اگرچه به این واسطه هزینه سنگینی را نیز پرداخت کرده است.

 

او می گوید: اگرچه فردی بسیار عاطفی و وابسته به خانواده هستم ولی به واسطه خروج از بهائیت از خانواده طرد شدم و الان 17 سال است خانواده ام را ندیده ام و پدرم هم در این سال ها از دنیا رفت و این اتفاق نیز برایم خیلی تلخ و سنگین بود. با این حال او این مسئله را به جان خریده و حاضر شده است برای یافتن حقیقت هزینه آن را نیز پرداخت کند.

 

در بخش رهیافتگان نمایشگاه قرآن به گفتگو با وی نشستیم که در ادامه آن را می خوانید:

 

در ابتدای بحث به طور مختصر از فرقه بهائیت و چرایی وجود آن بگویید.

پیدایش بهائیت با ادعای جوانی به نام سیدعلی محمد شیرازی آغاز شد که خود را ملقب به «باب» می دانست. سیدعلی محمد شیرازی ابتدا ادعای مهدویت، بعد از آن ادعای پیامبری و سپس ادعای الوهیت و خدایی نمود. این شخص بعد از 9 سال که توانست پیروانی را برای خود دست و پا کند، به خاطر آشوب هایی که در چند منطقه ایران شکل گرفت توسط امیرکبیر در تبریز اعدام شد. میرزا حسینعلی نوری از پیروان باب بود که پس از اعدام وی ادعای «من یظهر اللهی» کرد و گفت که باب مبشر من بوده و من مهدی موعود هستم و به این شکل ادعای مهدویت نمود و خودش را بهاءالله و پیروانش را بهایی نامید. نکته جالب اینجاست که حسینعلی نوری حتی یک بار هم باب را ندیده بود. بعد از بهاء، پسرش به نام عباس افندی که خودش را «عبدالبهاء» یعنی بنده بهاء نامید جانشین وی گردید. پس از او شوقی افندی که نوه دختری عبدالبهاء بود اداره امور بهائیان را برعهده گرفت. پس از این سه نفر و تا امروز زعامت بهائیان برعهده «بیت العدل» است. «بیت العدل» مرکزیتی متشکل از 9 نفر است که توسط شوقی افندی تشکیل شد چرا که او مقطوع النسل بود تا رهبری بهائیان را برعهده بگیرد. تمام دستورات اداری و حقوقی و تشکیلاتی و در کل تمام مسائل بهائیان از «بیت العدل» صادر می شود و همه بهائیان تابع محض این 9 نفر هستند. بهائیان این 9 نفر را مصون از هرگونه خطا می پندارند و جمع آنها را (نه تک تک) بری از هر اشتباهی می دانند.

 

بیت العدل در کجا قرار دارد؟

در اسرائیل. خود بهاء هم در اسرائیل فوت کرد و جالب است بدانید که او می گفت که قبله بهائیان من هستم و باید به طرف من نماز بخوانید و طبعاً وقتی هم که فوت کرد قبرش در اسرائیل بود و الآن قبله همه بهائیان به طرف اسرائیل است.

 

وقتی بهاء زنده بود چطور به طرف او نماز خوانده می شد؟

این جزو سؤال های پاسخ داده نشده است که چطور می شود رو به یک انسان زنده نماز خواند یا این که خودش چطور نماز می خوانده است! او ادعای خدایی داشت ولی در برخی متون از خدا استمداد می کرد. وقتی از او دلیل این مسئله را می پرسیدند که چرا تناقض گویی می کنی می گفت که شما غافل هستید ظاهر من باطن مرا می خواند و باطنم ظاهرم را!

 

رابطه بهائیان با صهیونیست ها به چه نحو است؟

بهایی ها هر 19 روز یکبار با بهانه های مختلف پول جمع می کنند و به اسرائیل می فرستند. به غیر از این «بیت العدل» از دادن مالیات به دولت اسرائیل معاف است که این خود جای سؤال دارد. اعضای «بیت العدل» در سال یک یا دو بار با رئیس جمهور اسرائیل دیدار می کنند. البته این ملاقات آشکار آنهاست و طبعاً ملاقات های غیرآشکار هم زیاد اتفاق می افتد. باید عرض کنم منافع صهیونیست ها با بهائیان مشترک است و آن از بین بردن اسلام است.

 

اینطور که من متوجه شدم یاران علی محمد شیرازی را بابیه و یاران حسینعلی نوری را بهایی می گویند، چه رابطه ای بین این دو وجود دارد؟

بها بعد از اعدام باب ادعای پیامبری و خدایی کرد و پس از آن تعالیم جدیدی را آورد و تمام تعالیم باب را به دریا ریخت و آنها را منسوخ کرد ولی در همین قضیه هم تناقض وجود دارد چراکه وقتی از بها پرسیدند نماز دین تو چیست گفت من 9رکعت نماز برای شما آورده بودم ولی در راه آن را دزدیدند و چون دزدیده شده است شما همان نمازهای باب را بخوانید! در حالی که برخی می گویند باب دچار اختلال مشاعر بوده است.

 

چرا این حرف گفته می شود؟

او حرف های عجیب و متناقض زیاد داشت، د رکتاب های او صرف و نحو به شدت خدشه دار است. وقتی از او پرسیدند که چرا در نوشته هایت قواعد ابتدایی را رعایت نمی کنید در جواب گفته بود که صرف و نحو را من ابداع می کنم و این صرف و نحو موجود درست نیست! و آنچه من می گویم درست است. یا احکام عجیب و غریبی که در بابیت وجود دارد. مثل این که اگر زنی از همسر خود بچه دار نشد می تواند از مرد دیگری بچه دار شود و احکام بسیار چندش آور دیگری که باب آورد یا این که می گوید همه کتاب ها غیر از کتاب باب باید سوزانده شود یا همه اماکن مذهبی حتی مسجدالحرام باید تخریب شود و تنها ساختمان و آرامگاه او سالم بماند.

 

بهائیت یک مشکل ویژه با تشیع دارد. علت آن چیست ؟

همان طور که عرض کردم اینها همیشه سعی داشته اند که اگر با هر مذهب یا دینی روبه رو شدند خودشان را نزدیک به آن دین یا مذهب معرفی کنند. در مورد تشیع هم همین مسئله صادق است و آنها سعی می کنند در ظاهر این طور وانمود کنند در صورتی که خود بهاء از «شیعه» به عنوان «شنیعه» یاد می کرد و بشدت از علما و روحانیون شیعه تنفر داشت و در ذهن خود به دنبال راهی برای نابودی آنها می گشت. اساساً بهائیت با سه مسئله در شیعه بشدت مشکل دارد: یکی روحانیت، یکی عاشورا و مسئله سوم بحث آخرالزمان و منجی است. آنها می گویند تقلید کار انسان نیست و به همین خاطر نباید روحانیت وجود داشته باشد در حالی که خود آنها حتی قوانین تشکیلاتی شان را از آن 9نفر بیت العدل تقلید می کنند. ادعا دارند منجی همان بهاء بود که ظهور کرد و فوت شد و تمام شد و منجی دیگری نخواهد آمد و در مورد عاشورا هم در پی نابود کردن فلسفه این روز هستند، با این که تقویم آنها شمسی است ولی چون تولد بهاء به قمری مصادف با روزهای محرم است روز اول و دوم محرم را جشن می گیرند.


چرا می خواهند فلسفه عاشورا نابود و فراموش شود؟

به این دلیل که آنها همه چیز تشیع را از عاشورا می دانند. آنها می خواهند که اسلام نباشد ولی از آنجایی که اینها چندین چهره دارند حتی برای امام حسین (ع) هم زیارتنامه مخصوصی نوشته اند تا بگویند که اسلام را قبول دارند. من خودم بهایی بودم و می دانم که این زیارتنامه هیچگاه خوانده نمی شود و به آن اعتنایی نمی شود. بهائیان هر سال در روز اول و دوم محرم به مناسبت روز تولد بهاء و باب جشن می گیرند. وقتی از آنها سؤال می کنید که چرا ایام شهادت امام حسین را جشن می گیرید می گویند که اسلام دیگر منسوخ شده است. یعنی از یک سو برای امام حسین زیارتنامه دارند و از سوی دیگر اسلام را منسوخ شده می دانند. این تناقضات در بهائیت بسیار زیاد است.

 

شگردهای جذب غیر بهائیان توسط این فرقه به چه شکل است ؟

شگرد آنها سست کردن ایمان طرف به وسیله گناه است و ارتباطات دختر پسر است و می گویند هر چه اعتقاد داشتی از خود بیرون کن و آماده پذیرش بهائیت شو. بعد از جاهایی شروع می کنند که طرف را علاقه مند کنند. می گویند ما به تساوی زن و مرد معتقدیم، صلح، وحدت بشریت و... اعتقادات ماست و برای آن تلاش می کنیم. یعنی سعی می کنند با سفسطه افرادی را که آگاهی درستی از اسلام ندارند از اسلام زده کنند و سپس با شعارهای زیبا او را جذب کنند.

 

بهائیان در مورد حرمت ورود به سیاست هم گویا دستوری دارند؟

بله. در بهائیت ورود به سیاست حرام است اما این مسئله در ظاهر است و دقیقاً عکس آن عمل می شود. شما می دانید بزرگان بهایی خود در مرکز سیاست بوده اند، عبدالبهاء با پادشاهان اروپایی و مقامات امریکایی ارتباط داشته و برای آنها الواحی صادر می کرده که در آن اینها را ستوده است. ژرژ پنجم و پادشاه عثمانی از جمله این پادشاهان بوده اند. جالب است بدانید عبدالبهاء در یکی از این لوح ها دستور حمله به ایران را صادر کرده است و خطاب به یکی از پادشاهان انگلیس گفته بود که الآن موقعیت خوبی است که به ایران حمله کنید. به هرحال اینها نباید در سیاست دخالت کنند و این مسئله جزو اصول آنهاست.

 

علت آن چیست ؟

اینها بازی است. چطور این حرمت در زمان پهلوی وجود نداشت و هویدا که خود بهایی بود به نخست وزیری رسید یا اعضای ساواک و یا دکتر ایادی بهایی مسلک که پزشک مخصوص شاه بود.

 

بهایی ها چگونه تعالیم خود را در ایران آموزش می دهند؟

گلشن توحید نام مهدکودک هایی است که بهائیان از 3 سالگی مجبورند وارد آن شوند و از همان ابتدا تعالیم بهائیت به آنها القا می شود. این تعالیم مبتنی بر پرستش بهاء و ایجاد رعب و وحشت در صورت سرپیچی از فرمان اوست. برای محصلان اول ابتدایی تا کلاس دوازدهم کلاس اخلاق گذاشته می شود تا به این شکل افکار غیر بهائیت از ذهنشان زدوده شود. علاوه بر این کلاس ها، افراد باید هر 19 روز یک بار در یک جلسه اجباری شرکت کنند که در صورت عدم شرکت در آن مجازات می شوند. کلاس دیگری که تشکیل می شود، کلاس «مفاوضات»است یا «ایقان». اینطور بگویم که برنامه روزانه یک بهایی همیشه پر است و در کلاس های مختلف باید حضور داشته باشد.


شما خودتان چه می کردید ؟
معلم مهدکودک و مسئول هیات موسیقی بودم. ضمن این که نوازنده سنتور هم بودم و 15 شاگرد هم داشتم که نواختن این ساز را تدریس می کردم. با این حال کلاس ها و جلسات متعددی می رفتیم و روزمان کاملاً پر بود.

 

آیا با غیربهایی ها هم ارتباط داشتید ؟

البته فرصتی برای این کار نداشتیم مگر این که برنامه ریزی شده باشد. یعنی تشکیلات می گفت که مثلاً روی فلان شخص کار کنید که ما هم تحت نظر آنها این کار را می کردیم. ما همیشه به دنبال خوش گذرانی و موسیقی و ورزش و تبلیغ بهاییت بودیم.

 

آیا تا به حال شده شما فرد بهایی دیگری را به اسلام دعوت کنید؟

در ابتدا شوهرم را راضی کردم تا توبه کند. بعد از آنکه چاپ کتاب هایم عده ی زیاد به من نامه می نویسند و ایمیل های زیادی می آید که می گویند قصد داریم از بهائیت خارج شویم ولی جرات ابراز آن را نداریم چون هر بهایی که از این مسلک برگردد از سوی خانواده و فامیل و تشکیلات کاملاً طرد می شود و مورد غضب قرار می گیرد.

 

علت عمده این بیزاری از بهائیت چیست؟

سؤالات زیاد، مجهولات و تناقضات بسیاری که در این فرقه وجود دارد و به جای جواب فقط سفسطه می کنند و کسی که باهوش باشد کاملاً آن را متوجه می شود.

 

چطور شد اسلام آوردید؟

من از تناقضات فرار کردم. و علاوه بر این تناقضات در بهائیت خلاء معنوی و ایمانی خیلی ما را آزار می داد و به این دلیل به سوی اسلام آمدم و چون احساس قرابت و دوستی شدیدی نسبت به ائمه داشتم مشرف به تشیع شدم چرا که ائمه منبع بسیار عظیمی برای پر کردن این خلاء بودند. البته شیعه شدن من و شناخت این منبع عظیم به واسطه مطالعه کتاب «علی کیست؟» جناب کمپانی بوده است. این کتاب بسیار روی من تاثیر داشت و خواندن این کتاب را به همه توصیه می کنم.

 

 تا به حال چه کتاب هایی نوشته اید؟

پس از اسلام آوردنم برای نشان دادن چهره واقعی بهائیت تالیفاتی داشته ام و کتاب های «چرا مسلمان شدم»، «نامه ای برای برادرم»، «مسلخ عشق»، «سایه شوم» و «فریب» را به چاپ رساندم.

 

اذیتتان نکردند؟

چون چنین کتابهایی تا به حال سابقه چندانی نداشته است، غیر از "آیتی" و "مهتدی" که دوتن از بزرگان این فرقه بودند و برگشتند و کتبی را در این مورد تالیف کردند تقریباً کتابی در این باره توسط بهایی های برگشته از بهائیت نوشته نشده و طبعاً کتاب های من به این واسطه حرکت جدیدی بود و برای آنها خیلی سنگین تمام شد. البته از طرف تشکیلات ابتدا خیلی روی من کار کردند و خیلی بحث می کردند تا من را برگردانند و مرا می ترساندند، که الحمدالله نه تنها هیچ کدام از این اتفاقات رخ نداد بلکه بعد از مسلمان شدنم هر روز در حال پیشرفت هستم.

 

بهترین راه مبارزه با بهائیت چیست؟

پرداختن به آثار بهائیان و افشای احکام ناقص آنها مثل حکم سارق که می گویند اگر شخصی 3 بار دزدی کرد روی پیشانی او مهر بزنید. حالااگر فرض کنیم مهری باشد که تا آخر پاک نشود اگر سارق برای چهارمین بار دزدی کرد باید با او چه کنند !

 

با کدامیک از ائمه احساس قرابت بیشتری دارید؟

من عاشق علی ابن موسی الرضا (ع) هستم و با شنیدن اسم ایشان منقلب می شوم.

 

ادعیه مورد علاقه شما چیست؟

بعد از دعای کمیل، صحیفه سجادیه

 

آیا بهایی ها احکام خاصی هم دارند؟ از تناقضات آنها بگویید.

بله آنها همه احکام را آسان و تحریف و پوچ کرده اند، مثلا روزه را 19روز کرده اند و آن هم 19 روز آخر سال که روزها کوتاه و هوا خنک است. آنها معتقدند پیامبران گذشته هیچ کدام معجزه نداشته اند و دلیل آن این است که پیامبر خودشان حسینعلی نوری و علی محمد شیرازی معجزه نداشته اند که در این هم تناقضاتی وجو دارد چرا که در یکی از کتاب های خود نوشته اند باید موقع اعدام به آسمان پرواز کرد.

 

آیا عدد 19 رمز و راز خاصی دارد؟

بله، وقتی بها ادعای امام زمانی می کند، در ابتدا 18نفر به او ایمان می آورند و با خود او 19 نفر می شدند و از آن موقع عدد 19 عدد مقدس می شود همچنین عدد 95 هم برای آنها مقدس است چراکه بهاء دستور داده بود همه اماکن مذهبی حتی کعبه خراب شود و فقط خانه او قرار بود 95 اتاق داشته باشد به عنوان تنها مکان مذهبی باقی بماند و این عدد هم به این دلیل مقدس است، البته این را بگویم که عمر او به ساخت چنین خانه ای کفاف نداد.

 

در آخر بگویید از چه چیز بهاییت احساس بدتری داشتید؟

بهایی ها تعصب به سه مسئله را اشتباه و حتی حرام می دانند؛ یکی ناموس، یکی دین و دیگری وطن که این حکم آنها همیشه به من حس نفرت می دهد.

 

 

پایان پیام/
 

 

کد خبر 278769

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha