خبرگزاری شبستان: همزمان با فرا رسیدن شهادت امیرمومنان (ع)، اسطوره تقوا و امام متقین با حجت الاسلام حمیدرضا مطهری، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و استاد حوزه و دانشگاه گفتگویی انجام داده ایم که در ذیل می خوانید:
حکومت کوتاه امیرالمومنین (ع) دارای چه شاخصه هایی بود که اینچنین در تاریخ ماندگار شده است؟
یکی از مهمترین ویژگی های حکومت حضرت امیر (ع) توجه به حقوق مردم است. نکته ای که امروز در بسیاری از نظام های سیاسی توجه به آن مرسوم است. مولفه دیگر حکومت حضرت (ع) این بود که امام (ع) بر پیوند و ارتباط با مردم تاکید داشتند. ایشان وقتی خود حاکم بودند، بدون هیچ مانعی با مردم ارتباط داشتند و آنها نیازها و مشکلات خود را با ایشان در میان می گذاشتند. البته امام علی (ع) این شیوه را به کارگزاران خود هم توصیه می کردند و می خواستند میان آنها و مردم فاصله نباشد تا سخن مردم بدون تحریف به دست آنها برسد. بنابراین از آنها می خواستند بخشی از وقت خود را به شنیدن حرف ها و مشکلات مردم اختصاص دهند تا حکومت از آفت در امان باشد.
عدالت اجتماعی نیز از دیگر شاخصه هایی است که در حکومت علوی به چشم می خورد. عدالت از مهمترین مسائلی است که در اسلام به آن بسیار توجه شده و در برخی آیات هدف از بعثت انبیا برپایی قسط و عدالت در جامعه مطرح شده است. حضرت امیرالمومنین (ع) هم در حکومت داری خود به این نکته توجه داشتند. در زمان خلیفه سوم، عثمان، کسانی بودند که از بذل و بخش های فراوان حکومت، به جاهایی رسیده بودند. وقتی امام علی (ع) زمام امور را به عهده گرفتند اعلام کردند تمام این اموال را بیت المال باز می گردانند اگر چه به عنوان مهریه زنان پرداخت شده باشد. یا وقتی ایشان بیت المال را تقسیم می کنند، بین عرب و عجم و سیاه و سفید فرقی نمی گذارند تا جایی که این رفتار حضرت (ع) مورد اعتراض بسیاری افراد قرار می گیرد. اما ایشان برای پاسخ چوب خشکیده ای را برمی دارند و می گویند من کل قرآن را خواندم، از ابتدا و انتهای آن به اندازه این چوب خشکیده، برتری فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق پیدا نکردم. در واقع هدف امام (ع) از این حرکت اجرای کامل عدالت اجتماعی است. نکته دیگر امنیت اجتماعی است. بسیاری از مسائل در سایه امنیت اجتماعی صورت می گیرد. حضرت در امور حکومت خود تلاش برای برقراری امنیت اجتماعی دارند و به کارگزاران خود نیز به این امر توصیه می کنند:" وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ ... مردم از داشتن زمامدار ناگزیرند، چه نیکوکار و چه تبهکار، تا در پرتو حکومتش مؤمن به کار و سازندگی پردازد و کافر زندگی کند. و بدین ترتیب دنیا بچرخد و روزگار بسر آید..."(خطبه 40 نهج البلاغه)
برخورد امام با جریان ها و اندیشه ای مخالف به چه صورت بود؟
شاخصه دیگر بحث آزادی و عدم اجبار مردم است. جدا از کلام حضرت علی (ع)، در سیره ایشان مشاهده می کنیم این آزادی حتی نسبت به مخالفان هم وجود دارد. به تعبیر امروز امام علی (ع) رفتار کاملا مبتنی بر دموکراسی داشتند و هیچ کس را تحت فشار قرار ندادند، نمونه این رفتار را هنگام بیعت می توان دید. بیعت آن روز حضرت (ع) مانند انتخابات امروزی بود. انتخاب کاملا از طرف مردم بود. بیعت شرایطی دارد که از جمله آن این است مردم در بیعت آزاد باشند و با اجبار با فرد مورد نظر بیعت نکنند. شرط دیگر این است که بیعت در ملاء عام بوده و مخفیانه نباشد؛ بیعت حضرت (ع) هر دو شرط را داشته و در مسجد که محل عمومی و در ملاء عموم بود، انجام شد. از طرف دیگر شاهدیم در هنگام بیعت شخصیت هایی همچون حصان ابن ثابت که در غدیرخم هم حاضر بودند، اما بیعت نمی کنند یا عبدالله عمر فرزند خلیفه دوم و سعد ابن ابی وقاص. اما هیچ گاه حضرت (ع) آنها را مجبور به بیعت نکردند. علاوه بر این حتی کسانی که بیعت کرده بودند و احتمال مخالفت از جانب آنها وجود داشت، بازهم حضرت آنها را مجبور نکرد. طلحه و زبیر جزو نخستین کسانی بودنید که با حضرت بیعت کرده و گمان می کردند امام بخشی از حاکمیت سرزمین های اسلامی را به آنها واگذارمی کنند. اما وقتی عدالت علوی را دیدند و متوجه شدند خبری از مقام و منصب نیست، علم مخالفت را برداشته و به بهانه زیارت خانه خدا از مدینه خارج شدند. با اینکه حضرت (ع) می دانست اینها چه اندیشه ای در سر دارند اما مانع رفتن آنها نشدند. وقتی ابن عباس سوال کرد شما می دانید اینها چنین اندیشه ای دارند چرا مانع رفتن آنها نمی شوید، حضرت علی (ع) پاسخ داد مواخذه قبل از عمل جایز نیست. همین وضعیت را در برخورد با خوارج هم می بینیم. البته حضرت امیرالمومنین (ع) آزادی در بیعت و عمل را تا جایی که منافی با حقوق مردم و مسلمانان نباشد، جایز می دانستند. اگر آزادی عمل عده ای باعث از بین رفتن حقوق مردم می شد، حضرت برخورد می کردند. مانند برخورد با خوارج. وقتی حرکت خوارج آغاز شد، حضرت (ع) در ابتدا سعی کردند با سخن آنها را همراه کنند اما با پذیرش نکردن آنها مسلمانان در معرض تهدید قرار گرفتند و از این رو حضرت علی (ع) به مبارزه با آنها پرداخت.
آموزش و تعلیم مردم و افزایش دامنه آگاهی آنها در خلافت علوی از چه جایگاهی برخوردار بود؟
با سواد کردن مردم، آموزش عمومی و افزایش علم و آگاهی آنها از دغدغه های حضرت بود. که دولتمردان ما می توانند از این مهم در اداره کشور الگو بگیرند. امروزه یکی از سیاست های مهم کشور ما رفع بی سوادی شده است. حضرت امیر (ع) این مساله را در زمانی مطرح کردند که 1400 سال پیش بود:" اءَیُّهَا النَّاسُ إ نَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّا، وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقُّ، فَاءَمّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ، وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْما تَعْلَمُوا... اى مردم ، مرا بر شما حقى است و شما را بر من حقى است . حقى که شما به گردن من دارید، اندرز دادن و نیکخواهى شماست و غنایم را بتمامى ، میان شما تقسیم کردن و تعلیم دادن شماست تا جاهل نمانید و تاءدیب شماست تا بیاموزید."(خطبه 34 نهج البلاغه) ایشان در بیان حقوق مردم و حاکمان هیچ گاه فقط به حقوق حاکمان توجه نمی کرد، بلکه به حقوق مردم نیز می پرداخت. از جمله اینکه آموزش مردم را حق آنها می داند.
باید دانست هر چه سطح علم جامع بالا رود، رشد جامعه بیشتر می شود. جوامعی که پیشرفته هستند، سطح سواد و علم آن جامعه بیشتر است و تحول در آن جامعه بیشتر اتفاق می افتد.
معیارها و ماک های امام علی (ع) برای گزینش و انتخاب کارگزاران حکومتی چه بود؟
پاکدامنی و صداقت، جایگاه خانوادگی (اگرچه این معیار عمومیت ندارد و این بدان معنا نیست افرادی که خانواده مناسب ندارند از انتصاب به مقامات حکومتی از آنها استفاده نشود، اما به طور طبیعی کسانی که در خانواده صالح تربیت شدند، بهتر می توانند عهده دار این مناصب شوند). همچنین حضرت علی (ع) از افراد خوش سابقه و دارای تجربه مفید و سودمند، شجاع، دارای روحیه ای همراه با ترحم و عطوفت، استفاده می کنند. زمانی که حضرت مالک را به مصر می فرستند خطاب به او می گویند نسبت به مردم مهربان باش که آنها یا برادر دینی تو هستند یا همنوع تو در انسان بودن است. بنابریان ایشان فقط مهربانی و توجه به مسلمانان را لحاظ نمی کردند. اما نکته دیگر این که امام علی (ع) از تصدی زمامداری به افراد خشن نیز پرهیز می کردند. افرادی که خشونت جو صفات آنها است، نمی توانند عهده دار مسوولیتی مهم در حکومت شوند چرا که این افراد به سرعت به هیجان می آیند و این حس آنها را از انجام امور اصلی بازمی دارد.
امیرالمومنین (ع) نسبت به وحدت اسلامی در جامعه چه نگاه و رویکردی داشتند؟
اگر بخواهیم سیره ایشان را بررسی کنیم، پس از رحلت پیامبر (ص) تا شهادت حضرت علی (ع) در تک تک مکان ها و زمان ها ایشان اهتمام به وحدت جامعه داشتند. وقتی حکومت از ایشان گرفته شد به سراغ افرادی از صحابه و مدینه برای اتمام حجت رفتند و پس از اینکه یار و یاور پیدا نکردند، خانه نشین شدند. اما حضرت امیرالمومنین (ع) هدف خود از این خانه نشینی را از بین نرفتن نام پیامبر (ص)، صدای اذان و حفظ وحدت اسلامی جامعه بیان می کند. همچنان که خلیفه اول به حکومت رسید، مخالفت هایی در سرزمین های شکل گرفت. جنگ هایی به راه افتاد. عده ای مخالف حکومت ابوبکر بودند و عده ای هم از اسلام برگشتند و مرتد شدند. خطر این افراد جامعه را تهدید می کرد. عده ای هم نگاه می کردند حضرت امیر (ع) آیا دست از مخالفت با حکومت بر می دارد یا نه. حضرت علی (ع) وقتی جامعه را بحرانی دید، به ناچار حکومت ابوبکر را به ظاهر پذیرفت. این اقدام در اصل حفظ اصل اسلام و وحدت بود. این روند درا دامه حکومت خلفای دوم و سوم نیز همینطور بود. حتی در شورشی که علیه خلیفه سوم شکل گرفت حضرت بین شورشیان و عثمان وساطت کرد. آنها همبه شرطی که عثمان اصلاح شود پذیرفتند اما وقتی او به کارهای خود ادامه داد، آنها دوباره شورش کردند. از همه اینها مهمتر اقدامات برای حفظ وحدت ایشان در زمان حکومت خود بود. رفتار حضرت (ع) با سه گروه مخالف که جنگ علیه ایشان راه انداختند، قابل تامل است. حضرت امیر (ع) هیچ گاه آغاز کننده جنگ نبودند و در ابتدا با نصیحت، بیان و روشنگری سعی در هدایت و بازگشت آنها داشتند اما این افراد زیربار نرفته و جنگ به راه می انداختند.
پایان پیام/
نظر شما