خبرگزاری شبستان: شیخ شهاب الدین سهروردی چهره برجسته ای در حکمت، فلسفه و عرفان در فرهنگ ایرانی اسلامی است. او در سال 549 هجری قمری در قریه سهرورد زنجان دیده به جهان گشود و در سن 36 یا 38 سالگی بنا به اعتقادات خود به قتل رسید. از سهروردی در طول عمر کوتاه خود حدود 50 کتاب و رساله به یادگار مانده است. او بنیانگذر مکتب اشراق است که بر فیلسوفان بعد از خود تأثیر زیادی گذاشت. در آستانه فرا رسیدن هشتم مرداد روز بزرگداشت سهروردی، در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محسن غرویان، عضو هیئت علمی جامعة المصطفی(ص) العالمیة مروری مجمل داشته ایم بر اندیشه های شیخ اشراق.
ویژگی شخصیتی و علمی سهروردی چه بود که او را از سایر فلاسفه اسلامی متمایز میکند؟
یکی از ویژگی های سهروردی این است که وی در سن پائین به معارف عمیق و مسائل دقیقی اشاره کرده است و کتاب هایی که نوشته مثل حکمةالاشراق، مشارع، مقاومات و مطارحات و امثال اینها نشان دهنده عمق فکری و استعداد بالای او است. سهروردی در بین سنین 30 تا 40 فوت کرده است و تقریبا به قول معروف 36 ساله بوده است. اینها نشان دهنده نبوغ وی در مسائل عرفانی و فلسفی است.
مهمترین نوآوری های سهروردی در فلسفه و منطق چه بود؟
سهروردی بحث های را منطقی مطرح کرده است که به نظرم آنها پایه و اساس اندیشه فلسفی و عرفانی شیخ اشراق است. دستگاه منطقی شیخ اشراق، دستگاه جنس و فصل ارسطویی و کلیات خمس و بحث های ماهیت را به شکلی که ارسطو مطرح کرده است، معتقد نیست و همان مبانی ارسطویی که توسط شیخ اشراق متزلزل شده پایه و اساس برای مباحث فلسفی او را تشکیل می دهد و در کتاب حکمة الاشراق در ابتدا وارد بحث های تشخیص ذاتیات ماهیات، جنس و فصل و امثال اینها می شود و آنها را رد می کند و دستگاه فکری خودش را بر اساس قاعده نور استوار می کند. البته این موضوع، تفصیل بیشتری را می طلبد ولی اجمالا او به جای وجود، نورالانوار را مطرح می کند و تشکیک در مراتب نوری در عالم قائل می شود و خداوند را نورالانوار می داند.
برخی منتقدین سهروردی، معتقدند آنچه که او آورده مباحث عرفانی است نه فلسفه، در واقع او فلسفه را از منطق دور و به عرفان نزدیک کرده است. اولا به نظر شما آیا این عقیده درست است، اگر درست است باعث ضعف فلسفه شده است یا خیر؟!
سهروردی بیشتر تحت تأثیر افلاطون بوده است و مشرب افلاطونی، مشرب قلب و دل و اشراق است و شیخ اشراق هم از این مشرب پیروی کرده است؛ در برابر مشرب فلسفی ارسطو و ابن سینا. البته شهود را می توان برهانی هم کرد و ملاصدرا هم همین کار را در حکمت متعالیه انجام داده است. بنابراین درست است که متد عرفان، کشف و شهود است ولی منافاتی با این ندارد که محتوای کشف و شهود را با برهان عقلی و استدلال هم به اثبات برسانیم. در واقع کشف و شهود به قلب مربوط است و برهان و استدلال به عقل نظری یا به عبارتی می توان گفت که کشف و شهود به عقل عملی مربوط می شود و برهان و استدلال به عقل نظری و امثال مرحوم ملامحسن فیض کاشانی و دیگران به این نکته اشاره کردند که بین عقل نظری و عقل عملی رابطه وثیقی وجود دارد و شیخ اشراق هم از کسانی است که این رابطه را قائل بوده و سعی کرده است که آنچه را که مشهود است معقول هم بکند و امثال علامه حسن زاده آملی در آثار خودشان مدعی هستند و کتاب و رساله نوشتند که برهان و عرفان و قرآن از هم جدایی ندارند.
همین پایه اساسی است که می توان شهودات باطنی را با عقل هم برهانی کرد و این در آثار شیخ اشراق به خوبی مشهود است. بنابراین از نظر طبقه بندی علوم، عرفان از نظر متد با فلسفه که متد عقلی دارد متفاوت است اما نتایج و آثاری که در فلسفه به آن می رسیم ذاتا منافاتی با نتایج و آثاری که از راه شهود عرفانی به آن می رسیم، ندارد.
اینکه گفته می شود مکتب شیخ اشراق، یک مکتب عرفانی است قدری به خاطر جعل اصطلاحاتی است که ایشان کرده است مثلا به جای وجود، نور و به جای واجب الوجود، نورالانوار، به جای عقول مجرده، انوار اسپهبدیه را مطرح کرده است که اینها معمولا اصطلاحات عرفانی است.
با توجه به تأثیری که سهروردی بر فلاسفه بعد از خود خصوصا ملاصدرا گذاشته است، چرا اکنون فلسفه سهروردی در حوزه تدریس نمی شود؟!
البته به طور خصوصی در محافلی تدریس می شود. افرادی که علاقه مند باشند فلسفه شیخ اشراق و کتاب حکمة الاشراق را می خوانند ولی به طور عام و گسترده خوانده نمی شود و خود ما با دکتر فنایی اشکوری حکمة الاشراق را سطر به سطر و کلمه به کلمه از ابتدا تا انتها هم منطق و هم حکمت را مباحثه می کردیم و نکات بسیار دقیق و ظریفی در این کتاب آمده است. شرح هایی نوشته شده و ترجمه هایی انجام شده و تعلیقاتی زده شده و برخی از قدما قبل از اسفار ملاصدرا، حکمة الاشراق را می خواندند ولی اکنون به خاطر اینکه حکمت متعالیه آمده که در آن جمع بین حکمة الاشراق و حکمت مشاء شده است کمتر حکمة الاشراق یا مجموعه مصنفات شیخ اشراق تدریس می شود ولی محقیین به کتاب های شیخ اشراق مراجعه مکرر و مفصل دارند و باید داشته باشند و برخی از اساتید ما مانند آیت الله جوادی آملی معتقدند اگر انسان حکمة الاشراق و مجموعه مصنفات شیخ اشراق را نخواند نمی تواند عمق حکمت متعالیه برسد.
پایان پیام/
نظر شما