خبرگزاری شبستان: انـدیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان که برگرفته از متـن قرآن کریـم است، بارقه اى از نور امید در دل ها تابانیده و همه را چشـم به انتظار شخصى گذاشته که منادى حق است و سفیر نـور، کشتیبان هدایت است و قافله سالار رهایى؛ مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایـى، ایـن شخصیت بزرگ را در روایات اسلامـى مهدى(ع) مـى نامنـد.
چنیـن انتظارى افضل عبادات شمـرده شـده است. زیـرا ایـن انتظار با امیـد، تعهد، تحرک با مسـئولیت و سازندگـى و رفع ناامیدى از جامعه همراه است.
منتظران واقعى، خـود را در حال مهیاى جامعه اى مـى بینند که انتظار مـوعودى را مـى کشد، بنابرایـن براى حضـور حضرتـش شرایطـى لازم است که هـم زمینه ساز قـدومـش باشـد و هـم پذیراى حکـومت عدل او، زیرا تحمل عدالت خـود نیاز به سازندگى دارد. و الا پذیرایى حق بر افراد بسى مشکل خواهد بود. بنابرایـن ما بـراى خـودسازى به یکـى از بهتریـن راه ها که طریق پـرورش یافتگان مکتب انسان ساز اسلام؛ یعنى یاوران خاص ولى عصر(عج) است متمسک مى شـویـم، ویژگى هاى آن ها را بشناسیم و به کار بندیم تا زمینه ساز حضور حضرتش باشیـم. زمینه ساز حکـومت حضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در ایـن نـوشتار به برخى از خصـال یـاوران بـاوفـاى حضـرت اشـارتـى خـواهیـم داشت.
ایمان یاوران مهدى(ع)
ایمـان از مهم تـریـن مـایه هـاى یک انسـان خـداجـــو است. پـایـدارى، شجاعت، رشادت، ایثـار، فـداکارى و ... یک انسان مـومـن ریشه در ایمان وى دارد. یاوران مهدى از مـومنانـى هستنـد که ایمانشـان آن ها را به مرحله اى رسانـده است که هرگـونه شک و ریبـى در دلشان راه نمـى یابـد. همان کسانـى که به نقل روایات در ترنـم روح بخـش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن ها هم چـون صداى زنبـوران عسل درهـم پیچیده و شب را تا به صبح به راز و نیاز با خـداى خویـش مشغولنـد. و خودخـواهـى ها و منیت ها را در زیر آسیاب تهجـد سورمه کرده و با آن چشـم دل را روشـن نموده اند. خدا را با معرفت شناخته و ایمان به خـدا در اعماق جانشان نفـوذ کرده است. لذا در راه ایمان و اجراى فرامیـن الهى از هیچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده اى بیم به دل راه نمى دهند. چنان که صادق آل محمد(ص) از قرآن کریـم اوصاف آن ها را بیان داشته و به ایمان آن ها و راهشـان سفـارش مـى کننـد: سلیمان بـن هارون مى گوید: به آن جناب عرضه داشتـم بعضى از ایـن عجلیان گویند که شمشیر رسول خدا(ص) نزد عبدالله بـن حسـن است! فرمود: به خدا سـوگند، نه او و نه پدرش با هیچ یک از دو چشمانـش آن را ندیده, مگر آن که پدرش آن را نزد حسیـن(ع) دیده باشد و البته براى صاحب ایـن امر محفـوظ است؛ پـس مبادا به راست و چپ روى آورى که به خدا سوگند امر روشـن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان و زمین هم دست شوند که ایـن امر را از جایگاهى که خداوند آن را در وى قرار داده بـرطرف سازند نخـواهند تـوانست, و چنان چه همه مردمان کفر ورزنـد تا جایى که هیچ کـس باقى نماند؛ همانا خداوند براى ایـن امر کسانى را خـواهد آورد که او شایستگان آن باشنـد. سپـس فـرمـود: آیا نمـى شنـوى که خـداونـد مـى فرماید: «اى کسانـى که ایمان آورده اید هر کدام از شماها از دیـن خـود مرتد شـوید پـس به زودى خداوند قومى را که دوست مى دارد و آن ها نیز خدا را دوست مى دارند و نسبت به مـومنان فروتـن و بر کافران سرافراز و مقتدرند به نصـرت اسلام بـر مـى انگیزد...» تا آخـر آیه را تلاوت فرمـود و در آیه دیگر فرمود: "پـس اگر ایـن قوم به آن کفر ورزند, همانا قـومى را که هرگز به آن کافر نشوند بر آن برگماریم".
سپـس حضرت فرمود: همانا (اهل) ایـن آیه همان اهل آن آیه مى باشند. آیه اى که امام صادق(ع) آن را تلاوت فـرمـوده انـد اوصاف مـومنانـى که بـایـد ایـن رسـالت بزرگ را انجـام دهنـد چنیـن بیـان مـى دارد:
1ـ آن ها به خـدا عشق مى ورزند و جز به خشنـودى او نمـى اندیشنـد: یحبهم و یحبونه
2ـ در برابر برادران دینیشان خاضع و فروتـن هستند: اذله على المـومنیـن
3ـ نسبت به کـافـران ستـم گـر و کج انـدیـش، سـرسخت، خشـن و سـرافـرازنـد: اعزه على الکافرین
4ـ براى بسط عدل و اجراى فرامیـن الهى همـواره در راه جهاد فـى سبیل الله هستنـد: یجـاهـدون فـى سبیل الله
5 _ در جهت نابـودى کافران و برچیدن بساط ستـم گران کوشا و از هیچ ملامتى پروا ندارند: و لایخافون لومه لائم.
ایـن ها همه از اعتقاد به خـدا و ایمان به مقصـد و میل به هـدف آن ها نشاءت گرفته و از آن ها انسان هایـى ساخته که در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانـى چنان شهامتى دارند که از شکستـن سنت هاى غلط و مخالف با اکثریتـى که راه انحراف را پیـش گـرفته انـد و با تکیه بـر کثـرت عددى خـود دیگـران را به استهزا مى گیرند, پروایـى ندارنـد. بسیارى از افراد را مـى شناسیـم که صفات ممتازى دارنـد، اما در مقابل غوغاى محیط و هجـوم افکار عوام و اکثـریت هاى منحـرف بسیار محافظه کار، ترسـو و بـى جرأتاند و زود در مقابل آن ها میدان را خالى مـى کنند، در حالـى که براى یک رهبر سازنـده و افرادى که بـراى پیاده کردن افکـار او وارد میـدان مـى شـونـد، قبل از هـر چیز چنیـن شهامتـى لازم است.
عوام زدگـى، محیط زدگـى و امثال آن که همگـى نقطه مقابل ایـن امتیاز عالـى روحى هستند، سد راه بیش تر اصلاحات محسوب مى گردند.
آرى به دست آوردن ایـن امتیازات و موفقیت ها در هر درجه اى که باشد علاوه بر کوشـش خـود فرد مرهون فضل خـداوند است که به هر کـس بخـواهد و شایسته بیند عطا کنـد و حاصل لطف اوست: ذلک فضل الله یـوتیه مـن یشـاء.
عبادت یاران مهدى(ع)
همان گـونه که اشاره شد آنان پارسایان شب اند که تا بامدادان به ذکر و راز و نیاز و بر قیام و قعودند. آتـش عشق به معشـوق و معرفت به ذات باریتعالى خواب را از دیدگان آنان ربوده است:
جز خم ابــروى دلــبر هیــچ محــرابى ندارم
جز غم هجران رویــش مــن تــب و تابى ندارم
گفتم انـدر خــواب بینــم چهـره چون آفتابش
حسرت این خواب در دل ماند چـون خوابى ندارم
سـر نهم بر خاک کویش، جان دهم در یـاد رویش
سر چه باشد، جان چه باشد، چیز نایابى ندارم
مـردانـى که شب هنگـام زمزمه تلاوت قـرآن و ذکـر منـاجـاتشـان هـم چـــون صـداى زنبـوران عسل درهـم پیچیـده و هیبت الهى آن ها را به قیام واداشته و بـامـدادان سـوار بـر مـرکب ها شـونـد، آنـان راهیان شب انـد و شیـران روز.
گفتیـم همه ایـن عبادت ها و نیایـش ها، رشادت ها و شهامت ها و... از ایمان یک فرد مـومـن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ایمان نهفته در قلب او است. که در ایـن اعمال ظهور مـى یابد و هر چند درجه ایمان فزونـى یابـد در ایـن اعمال نیز فزونـى خواهد یافت و هیچ امرى سد راه آنان نخـواهد شد, نه تنها جهاد و کـوشـش آن هـا را از عبادت و راز و نیـاز به درگـاه الهى بـاز نمى دارد, بلکه ایـن تلاش ها سبب مـى گردد تا حلاوت ایمان بیـش تـر در کام خـود چشند و همه رفتارهاى خـود را رنگ و جلـوه الهى دهنـد که چه رنگـى بهتر از رنگ الهى«صبغه الله و مـن احسـن مـن الله صبغه و نحـن له عابـــدون.»
آمـریـن به معروف و پیکـارکننـدگـان بـا منکــر
رسالت حضرت مهدى و یاران باوفایـش احیای دیـن خـدا و اتمام رسالت انبیا و اولیا و اصلاح زمیـن که ظالمان و فاسدان با بدعت ها و ظلم هایشان روز خاکیان را مبـدل به شب دیجـورى کرده با شراره سـم ستمشان، سیماى سپیده را روشنـى بخشند و نقاب تزویر را از چهره مزوران برکشنـد و رسالتـش را در دو عنـوان سبز بسط در قسط و عدل خلاصه گـردانـد. «یملا الارض قسطـا و عدلا کما ملئت ظلما و جـورا.» سیره رسـول گرامى اسلام و همه معصومیـن(ع) بر امر به معروف و نهى از منکر بود, و از بدو دوران کودکى تا واپسیـن لحظات حیات آن را پاس داشته اند. یعقـوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مى رسد در حالـى که حضرت در کنار گهواره فـرزنـدش حضـرت مـوسـى بـن جعفـر(ع) ایستاده و با او سخـن مى گوید. یعقوب گوید: مـن نشستم تا امام از سخـن گفتـن با فرزندش فارغ شد، پـس بـرخـاستـم، امـام صـادق(ع) به مـن فـرمـود:
نزدیک سرورت بیا و او را سلام گوى. مـن نزدیک گهواره رفتـم و به کـودک سلام کردم، امام موسى بـن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصیح و گویا سلام را پاسخ گفت فـرمـود: «اذهب و تغیـر اسم ابنتک التـى سمیتها امـس فانه اسـم یبغضه الله» برو و آن نام را که دیروز بـر دختـرت نهاده اى تغییر ده زیرا ایـن اسم را خدا دشمـن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم عمل کـن تـا هـدایت یـابـى. مـن نیز به دستـور آن حضـرت عمل کـردم و نـام «حمیرا» دختر یک روزه ام را تغییر دادم. بنابرایـن, یکى از اوصاف بارز یاران حجت، امر به معروف و نهى از منکـر مـى باشـد. امام صادق(ع) در تفسیر آیه «الذیـن ان مکناهـم فـى الارض اقامـوا الصلاه و آتـوا الزکاه و امـروا بالمعروف و نهو عن المنکـر و لله عاقبه الامـور.» مـى فـرماینـد: بـراى آل محمـد(ص) مهدى(ع) و اصحـاب او، خـداونـد متعال مشارق و مغارب زمیـن را به تصرف آن ها درآورد و دیـن را آشکار سازد و خـداونـد متعال به وسیله او و یارانش بدعت ها و باطل را از بیـن مى برد، هم چنان که سفیهان حق را میرانده باشند، تا جایى که اثرى از ظلـم دیده نشـود و امر به معروف و نهى از منکر خـواهنـد نمـود و عاقبت کـارهـا به دست خـداست.
ایمان و اطاعت از رهبرى
امامت و رهبرى، از ارکان دین مبیـن اسلام و محـور و اساس همه کارها اعم از عبـادى و غیـرعبـادى است: «و انه لیعلـم ان محلـى منها محل القطب من الرحا...» و همه اعمال اعم از فـردى و اجتماعى به نـوعى وابسته به امامت است. لذا ایمان به رهبـرى زمینه سـاز فلاح و رستگـارى مسلمـانان است. همیـن ایمان و اطاعت از رهبرى و پیامبر بـود که در مدتى بسیار کـم مسلمانان صدر اسلام از حضیض ذلت به اوج عزت رسیدنـد و پـوزه ظالمان و متکبران را به خاک مالیدند چرا که به فرمان خـدا به آن چه پیامبر مى فرمـود گردن مـى نهادنـد:
«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکـم عنه فانتهوا» و بعد از رسـول خدا شیعیان اهل بیت همان عقیـده و ایمان را نسبت به ائمه اطهار داشته و یاران حجت(ع) در بالاتـریـن درجه آن نسبت به امام زمان(ع) دارنـد که ایـن عشق و ایمان در وجـود آن حضرت متمرکز گردیده: «یتمسحـون بسرح الامام(ع) یطلبـون بذلک البـرکه» ایـن عشق به امـام است که سـر از پــا نشناخته براى اطاعت و اجراى فرامیـن او شب و روز را نمـى شناسنـد و در راه فرمان بـردارى او از یک کنیز نسبت به مـولایـش مطیع ترانـد و در هنگام خطرات بـراى دفاع از وجـود او جـانشـان را فـدا مـى کننـد: «و یخفـون به یقـونه باءنفسهم فى الحروب و یکفونه ما یوید... هم اطوع له مـن الامه لسیدها» از وجـود مبـارکـش و آن چه متعلق به اوست تبـرک و شفـا مـى جـویند:
کیســت کـاشفتـه آن زلــف چـلیپا نشود
دیده اى نیست که بیند تـو و شیـدا نشود
ناز کن ناز که دل ها همه در بند تو اند
غمزه کن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود
سر به خاک سر کوى تــو نهد جان از دست
جان چه باشد که فــداى رخ زیبا نشــود
ایـن عشق و علاقه امام و یارانـش به حدى به هـم گره خورده که آن چه شخص امام بـدان وصف شده اند، آنان نیز به آن تـوصیف گشته اند: "انهم اذا ساروا الرعب امامهم سیره شهر؛ هنگامى که به طرف مکانـى حـرکت مـى کننـد، تـرس از آنان پیشاپیـش در دل مـردمان افتـد." "لایکفـون سیـوفهم حتـى یرضـى الله عزوجل؛ آنان دست از شمشیرهاى خـود در پیکار با دشمنان دیـن باز نمـى گیرند تا آن که خداى تعالى راضـى شـود." ایـن همه به سبب آن است که یاران مهدى شیعه کاملـى براى مـولاى خـود بـوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات امام(ع) مى باشد.
شجاعت یاوران مهدى
وصف بـارزى که در روایـات بـراى اصحـاب آقـا امـــام زمـان(ع) برشمرده شده شجاعت یاران حضرت است، شجاعت وصفـى ذاتـى است که داراى لوازماتى است که بر روى هم ایـن صفت براى فرد حاصل مى گردد که اصحاب آقـا واجـد آن اوصـاف بـوده و مـا به بـرخـى از آن هـا اشـاره مـى کنیـــم:
عدم ترس
تـرس و جبـن از خصلت هاى مذمـوم یک انسـان است؛ چـرا که تـرس نشاءت گـرفته از ضعف ایمان و یقیـن و عاجز بودن نفس است: «شده الجبـن مـن عجز النفس و ضعف الیقیـن.» شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان مایه امید از او گرفته شده, یقیـن به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بیـم و ترس به سر مـى برد. ترس از آن دارد که هر لحظه ایـن دفتر عمر بسته شـود و به دیار نیستى کـوچ کند. اما شخص مـومـن در اقیانوسى از امید به سر برده و در همه مشکلات تکیه گاهـش را خدا مى داند و یقیـن دارد که: ولله العزه و لرسوله و للمومنیـن. دلیلى ندارد که احساس ضعف و ترس کند, بلکه ترس را عار و ننگ و نقصـى بـراى خـود دانسته و سعى در دورى از آن مـى کنـد: احذروا الجبـن فانه عار و منقصه. یاران مهدى که قلبشـان مالامال از عشق به خـدا و یقیـن به روز جزا و یارى پروردگار است از هیچ کـس هراسـى به دل ندارند.
یاد روى تو غم هر دو جهان از دل برد
صبح امید همه ظلمت شــب باطــل کـرد
عشق به شهادت
از محک هایـى که خـداونـد افـراد راستگـو و با ایمان را از افـراد دروغگـو جـدا مـى سازد "تمناى مرگ است" یک فرد مـومن که آینـده اى درخشان و زیبا براى خود پیـش بینى مى کند و عاشق کوى یار و قرب الى الله و هـم نشینى اولیاء الله را در دلـش زمزمه مـى کنـد همـواره تمنـاى مرگ دارد:
آتش بجانم افکند شـوق لقـاى دلـدار
از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار
«لـولا اجل الذى کتب الله علیهم لـم تستقر ارواحهم فى اجسادهـم طرفه عیـن شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.» اصحاب حجت که مهدى(ع) را با معرفت شناخته و ایمان به راه و هدفـش دارند و به او عشق مـى ورزنـد و همه هستیشان را فانـى در وجـود او مـى داننـد، عاشق شهادت در راه وى هستنـد: یدعون بالشهاده و یتمنـون ان یقتلـوا فـى سبیل الله شعارهم یالثارات الحسین(ع)؛ بنابر ایـن فردى که جانش را از هدفـش بیـش تر دوست دارد نمى تـواند شجاعت ورزد، بلکه او باید همـواره حافظ جانـش باشد تا به او آسیبى نرسد لذا شجاعت شیرانى چون یاوران مهدى(عج) را مى طلبد.
قلب نورانى و دل فولادین
از دیـگـــر اوصـــافـــى کـه یـاوران مهـــدى(ع) دارا هستند قلب قوى و پولادیـن است که در روایات مختلفى به پاره هاى آهـن تعبیر شده است: "تجیـىء الرایات السـود مـن قبل المشرق کان قلـوبهم زبر الحـدید" و در روایات
دیگر مـى خـوانیـم که قلب هاى آن ها سخت تر از پاره هاى آهـن است «... و ان قلب رجل منهم اشـد مـن زبـر الحـدیـد.» آرى قلب هاى آن ها پنجره هایـى به آسمان معنا گشـوده اند و دل ها را به ریسمان الهى پیوند داده اند خانه دل را با قندیل هاى ایمان روشـن نمـوده اند: «کان قلـوبهم القنادیل و هـم مـن خشیه الله مشفقـون.» اینان با پشتـوانه اى از ایمان به خدا و یقیـن به روز جزا و هدفى مقدس «هـم چـون مشعل هاى فروزانند که دل هاى استـوارشان بسان قندیل هاى نـور در سینه هاى سترگشان آویخته است و ایـن رادمردان تنها دل به خداى خویش داده اند و تنها از او هراس دارند» و قلب را به یـاد او قـوت بخشیـده انـد: «الا بذکـر الله تطمئن القلــوب.»
جسم قوى
قـدرت جسمانـى از دیگـر لـوازمات اعمال شجاعت است که از اوصاف اصحاب صاحب الامر(عج) شمرده شـده و در روایات قـدرت آن ها را برابـر با چهل مـرد قـرار داده است: «فان الرجل منهم یعطى قـوه اربعیـن رجل» قدرت جسمانى برگرفته شده از ایمان راسخ به خـدا و یقیـن به امامت و حقانیت هدف او است; یاوران مهدى(ع) با ایـن قدرت جسمانى و روحیه عالى بـوده که مى تـوانند خط بطلان بر جمیع مفـاسـد کشیـده و ظلـم و جـور را از صحنه گیتـى بـرانـدازند.
مـوالا با افراد ضعیف الجسه و ضعیف الایمان که چنیـن مهمـى امکان نـدارد کما این که امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ «دیان بـن صلت» که از او سوال مى کند که آیا شما صاحب ایـن امر هستید؟! حضرت در جواب مى فرماید: مـن صاحب این امر هستم ولکـن مـن آن کسـى نیستـم که زمیـن را پر از عدل و قسط کنـم چنان که پر از جور و ستم شده؛ چگونه مـن مى توانم با این ضعف جسمانیم زمیـن را پـر از عدل و قسط کنـم و به درستى که قائم آن کسـى است که وقتـى خروج مى کند با ایـن که داراى سـن زیادى مى باشد؛ ولى جـوان است بدن او قـوى حتى اگر دست هاى مبارکـش را به طرف بزرگ تـریـن درخت دراز کنـد و او را به طـرف زمین آورد مىآورد و مى شکند، حتـى اگر صیحه اى بیـن کـوه ها زند از فریاد او کـوه ها درهـم ریزند.
حال برگردیـم به سخـن اصلى؛ یعنى شجاعت اصحاب آن حضرت، با ایـن اوصاف است که آن ها سدى محکـم, نیزه و شمشیرى برنده, و رکـن رکینـى هستند که حضرت لـوط(ع) هنگام رویارویى با قـوم کافر و منحـرف خـود تمناى آن ها را مـى کرد. قال ابـو عبـدالله(ع) ما کان یقـول لوط(ع) "لو ان لى بکـم قوه او آوى الى رکـن شدید، الا تمنا لقـوه القائم(ع) و لا ذکر الا بشده اصحابه فان رجل منهم یعطى قـوه اربعیـن رجلا و ان قلبه لاشد مـن زبر الحدید و لـو مروا بجبال الحدید لتـدکدکت[ لقطعوها] لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل" ایـن روایت که بیان گویایى از شجاعت آن عزیزان است، ما را از ذکر دیگر احادیث بـى نیاز مى کند. در تشبیه قلب هاى آن ها به پاره هاى آهـن یا به قطعات سنگ، براى تاکید بیش تر بر عظمت و شهامت آنان و نفى هرگـونه ترس و وحشت از قلوب و افکارشان مى باشد. پرواضح است که به کـارگیـرى, واژه هاى شمشیـر و نیزه نیز فقط به لحـاظ تـاثیـر مادى آن ها نیست, بلکه نشانى بر تـوان فعالیت مـوثر آن ها مى باشد؛ یعنى آن ها در زمینه عمل و مبارزه دلیرتر از شیر و بـرتر از نیزه هستنـد. در بیان امام(ع) که مى فرماید«به هر فردى از آن ها نیروى چهل مرد داده مـى شـود» مقصـود محـدود نمـودن ایـن نیرو نیست، بلکه تقریبـى است بـراى میزان فـوق العاده قـدرت ایشان و اشاره است، بـر اثر عملـى فعالیت هاى هر یک از اصحاب مهدى(ع) که از کـوشـش گـروهـى مـرکب از چهل نفـر نیز فزون تر است.
... هنگامـى که تلاش انسـان بـا تـوانایـى طبیعى، بـراى انجـام کارى تـوام مـى گردد؛ مثل دوران جـوانى، نتیجه کارها بهتر و کامل تر خـواهد شد. و شاید به همیـن جهت است که بیـش تر یاران حضرت مهدى را جوانان تشکیل مى دهند، زیـرا به سبب ایـن که به صـراحت با حق مـواجه مـى شـونـد و آن را عمیقا درک مى نمایند و با اخلاص تمام اطاعت امام خـویـش را پـى مـى گیرند، هر کـدام از تـوان و نیروى بزرگى برخـوردارند. و حاصل تلاششان به نحـوى است که گروه هاى بزرگ نیز از عهده آن برنمـىآینـد. بیانات ائمه(ع) مبنـى بـر ایـن که به هـر کـدام از یـاران مهدى(ع) نیـروى چهل مـرد داده مـى شود.
گویاى این نکته نیز هست که خداوند ایـن توانایى را از راه هاى طبیعى و نه از سر اعجاز, به آنان عطا مى کند, چرا که نفـس انسانى قابلیت ایـن تکامل و ترقى را در شرایط معین و تحت تربیت خاصى دارا است . و ایـن پرورش و شجاعت نه تنها صفت عمومى لشکر امام مهدى(ع) است، بلکه شامل تمام مومنان مى شـود.
چرا که همه مومنان به نحـوى جزء لشکر امام زمان هستند از ایـن جهت است که در روایات آمده: «فلایبقى مـومن الا صار قلبه اشد مـن الحدید و اعطاه الله عزوجل قوه اربعیـن رجلا؛ هیچ مومنى نمى ماند مگر آن که قلبش هم چون پاره هاى آهـن گشته و خـداونـد به هـر یک از آنان قـدرت چهل مـرد عطـا گـردانـد.»
نویسنده: سیدمصطفى علامه مهرى
پایان پیام/
نظر شما