خبرگزاری شبستان: یکی از عوامل تربیت صحیح و کسب اخلاق صحیح از نظر اسلام ، تعقل و تفکر و تعلم است. تعقل و تفکر برای روشن شدن است ، یعنی (حکم چراغ ) را دارد برای انسان . عامل دوم که در اسلام روی آن زیاد تکیه شده است تقوا و تزکیه نفس است که در خود قرآن کریم به آن تصریح شده است . تقوا و تزکیه موجب پرورش اراده انسان میشود و اراده را آماده میکند برای به کار بستن . یعنی روشن شدن به تنهایی کافی نیست ، باید روشن شد و باید اقتدار پیدا کرد برای به کار بستن . تقوا و تزکیه نفس به اراده اخلاقی انسان قدرت و توانایی به کار بستن میدهد ، و تا حدودی در مکتبهای غیرمذهبی هم هست ولی نه به این شکل که در مکاتب مذهبی وجود دارد.عامل سوم مسئله عبادت است به عنوان یک عامل برای تربیت و کسب اخلاق فاضله . استاد شهید مطهری در بخشی از کتاب "تعلیم و تربیت در اسلام" به این موضوع پرداخته است.
پیوند عبادت با برنامههای تربیتی
همانطور که تفکر و تعقل برای روشن شدن فکر برای قوه عاقله بود و تقوا و تزکیه نفس برای تقویت نیروی اراده در انسان ، عبادت برای تقویت عشق و علاقه معنوی و ایجاد حرارت ایمانی در انسان است ، یعنی همانطور که ایمان خودش به نوبه خود منشأ عبادت است ، عبادت هم تقویت کننده ایمان است که به این مطلب در متون اسلامی زیاد تصریح شده است ، یعنی تأثیر متقابل ایمان و عمل در یکدیگر . ایمان به نوبه خود منشأ عمل میشود و عملی که منبعث از آن ایمان است منشأ تقویت همان ایمان میگردد .
روح عبادت
مکرر گفتهایم که روح عبادت تذکر است یعنی یاد خدا بودن و از غفلت از خدا خارج شدن . "اقم الصلوت لذکری". و در آیه دیگر میفرماید : "ان الصلات تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر"عبادت که برای تذکر است ، در اسلام به عنوان فریضه و نافله زیاد توصیه شده است ، و اسلام با موجباتی که روح عبادت یعنی تذکر را از میان میبرد و غفلت ایجاد میکند نیز مبارزه کرده است . هر چه که موجب انصراف و غفلت انسان از خدا بشود به نوعی ممنوع (مکروه یا حرام ) است ، مثل افراط در خوردن ، افراط در گفتن ، افراط در معاشرت با افراد و افراط در خوابیدن .
البته بعضی از اینها مانند توصیه به پرهیز از پرخوردن ممکن است که علل جسمی هم داشته باشد یعنی منظور بهداشت و حفظ صحت هم در کار باشد ولی قطعا تنها آن نیست ، یعنی " قلة الطعام " در مسائل اسلامی در ردیفی قرار میگیرد که معلوم است هدف تنها بهداشت و حفظ الصحة نیست بلکه همچنین برای این است که روح انسان سبکتر باشد و کمتر موجبات غفلت در انسان پیدا شود .
شکل عبادت و برنامههای تربیتی
در اسلام یک خصوصیتی هست و آن اینست که با اینکه روح عبادت ارتباط و پیوند بنده با خدا و شکستن دیوار غفلت و توجه به خداست اما نکته جالب اینست که اسلام به عبادت شکل داده و به شکل هم نهایت اهمیت را داده و در آن شکل نیز یک سلسله برنامههای تربیتی را در لباس عبادت وارد کرده است . مثلا از نظر اینکه قلب انسان میخواهد متوجه خدا باشد این چه اثری دارد که بدن انسان پاک باشد یا نباشد ؟
« ان الله ینظر الی قلوبکم و لا ینظر الی صورکم ». ما که با بدن نمیخواهیم پیش خدا برویم . حالا بدنمان پاک باشد یا نباشد ، ما با دل میخواهیم پیش خدا برویم ، دلمان باید پاک باشد . ولی اسلام وقتی که عبادت را تشریع میکند ، چون میخواهد مخصوصا عبادت هم یک اثر خاصی از نظر تربیتی داشته باشد ، چیزی را که به عبادت ربط زیادی ندارد ولی در تعلیم و تربیت مؤثر است ، در لباس عبادت - اعم از واجب و مستحب - پیاده میکند و در ضمن آن میگنجاند ، مثل مسئله غسل ، مسئله وضو ، دائم الوضو بودن ، دائم الطهاره بودن - که یکی از سنتهای اسلامی است - و غسلهای مستحبی به عناوین مختلف . به هر حال [ اسلام میگوید ] به نماز که میایستید بدن و جامهتان پاک باشد . این خود یک برنامه نظافت است در ضمن عبادت .
عبادت و حقوق اجتماعی
مسئله دیگر مسئله حقوق است . باز از نظر روح عبادت واقعا فرق نمیکند که ما روی یک فرش غصبی نشسته باشیم و یا روی یک فرش مباح . اینها قراردادهای اجتماعی است که این فرش مال شما باشد و آن فرش مال من ، من در مال شما تصرف نکنم و شما در مال من تصرف نکنید . اینها یک دستوراتی است که برای زندگی اجتماعی مفید است و الا یک واقعیت و حقیقتی نیست که مثلا اگر این فرش مال من باشد یک کیفیت واقعی داشته باشد و اگر مال شما باشد یک کیفیت واقعی دیگر داشته باشد .
مسئله عبادت یک امر واقعی است ، یعنی از نظر آن حالت و رابطه روانی که میان انسان و خدا برقرار میشود ، این امور نمیتواند واقعا اثری در عبادت داشته باشد . بعضی چیزها اثر دارد ، مثلا اگر انسان دچار برخی عوارض جسمی و روحی باشد اصلا عبادت بر هم میخورد ، و این عوارض مانع حضور قلب و توجه میشود . ولی امور مذکور چنین اثری ندارند .
معذلک اسلام میگوید جایی که در آن نماز میخوانی ، آبی که با آن وضو میگیری ، حتی آن محلی که در آن آب وضوی تو ریخته میشود ، لباسی که با آن نماز میخوانی ، تمام آنچه که با این عمل تو ارتباط دارد باید مباح باشد ، یعنی نباید حرام باشد ، اگر یک نخ غصبی هم در لباس تو باشد این عبادت پذیرفته نیست . این نیز پیاده کردن یک برنامه تربیتی مربوط به حقوق اجتماعی در پیکره عبادت است ، زیرا اگر این شرط را برای عبادت قرار نمیدادند، ضربهای بر عبادت از آن جهت که عبادت است وارد نمیآمد.
نماز و رو به قبله ایستادن
مسئله دیگر - که باز از نماز مثال میآوریم - این است که [ اسلام میگوید هنگام نماز ] همه رو به یک نقطه بایستند ، با اینکه خود اسلام تصریح میکند که از نظر واقعیت عبادت رو به هر طرف بایستید فرق نمیکند .
"و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله "از نظر واقعیت عبادت ، ما رو به مشرق یا مغرب ، شمال یا جنوب ، رو به هر طرف که بایستیم ، فرق نمیکند ، یعنی اینطور نیست که اگر رو به کعبه بایستیم با خدا مواجه هستیم ولی اگر رو به کعبه نایستیم و به طرف دیگر بایستیم با خدا مواجه نیستیم . نص قرآن است ، ولی در عین حال اسلام به خاطر یک مصلحت تربیتی اجتماعی که با روح عبادت ارتباط ندارد یعنی روح عبادت متوقف به آن نیست چنین استفاده تربیتیای در اینجا میکند ، میگوید بجای اینکه نمازی که میخوانی ، به هر طرف که میخواهی باشد ، همه مردم رو به یک نقطه معین بایستند تا افراد بفهمند که باید یک جهت باشند ، یعنی این درسی است برای وحدت و اتحاد و یک جهت داشتن و رو به یک سو بودن . ولی وقتی که میخواهد نقطهای را انتخاب کند چه نقطهای را انتخاب میکند ؟ با اینکه میگوید نسبت همه جا با خدا متساوی است .
« ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة ، مبارکا ». یعنی اولین معبد و اولین مسجدی که برای عبادت خدای یگانه ساخته شد . ضمنا ما را با تاریخ گذشته مربوط میکند : " سنت ابراهیم و قبل از ابراهیم همه را به یاد آورید " .
چون درست است که کعبه به دست ابراهیم بنا شد ولی قبل از او هم بوده و بر حسب روایات ، ابراهیم آنچه را که در زمان نوح و یا قبل از نوح بنا شده بود تجدید بنا کرد و بعد از تجدید بنای ابراهیم دیگر باقی ماند . یعنی هیچوقت مدتی نگذشته است که کعبه خراب باشد ، هرگاه خراب شده تجدید بنا کردهاند ، نه اینکه مدت زمانی باشد که مخروب مانده باشد .
خود این انتخاب ، احترامی است به عبادت ، یعنی عبادت آنچنان مهم است که اولین نقطهای که در جهان برای عبادت وضع شده ، اولین مسجد ، اولین معبد ، امروز هم باید رو به آن نقطه بایستید .
مسئله تقدیس آتش در میان زرتشتیها از قدیم الایام یعنی از بیش از هزار سال پیش در آن مجالس بحثی که تشکیل میشد - مخصوصا در زمان مأمون و بعد از آن - مطرح بوده است و وقتی مسلمین به زرتشتیها به خاطر آتشپرست بودن اعتراض میکردند آنها توجیه میکردند ، گاهی میگفتند اگر ما آتش پرست هستیم شما هم خاک پرست هستید برای اینکه رو به کعبه میایستید ، و گاهی میگفتند ما آتش پرست نیستیم آنچنانکه شما خاک پرست نیستید ، ما رو به آتش میایستیم نه اینکه آتش را پرستش میکنیم . این حرف در هیچ شکلش حرف درستی نیست .
احساسی که یک نفر مسلمان در مورد کعبه دارد و احساسی که یک نفر زرتشتی در مورد آتش دارد - و هر دو احساس ناشی از تعلیماتی است که متون موجود دینی به آنها داده است - خیلی فرق میکند . یک نفر مسلمان که رو به کعبه میایستد هیچوقت تصور نمیکند که دارد کعبه را تقدیس میکند ، و حتی در ذهن یک بچه هم نمیآید که هنگام رکوع و سجود دارم کعبه را تعظیم میکنم ، ولی هر آتش پرستی دارد آتش را پرستش میکند ، حالا به هر نوعی ، به عنوان مظهری [ از خدا ] یا به هر عنوان دیگر . نمیگویند آتش را خالق میدانیم .
هر بتپرستی هم بت را خلق کننده نمیداند بلکه آن را تقدیس میکند . یک آتش پرست نیز آتش را تقدیس میکند . به هر حال اینکه هنگام نماز همه باید رو به یک جهت بایستند ، خود نوعی شکل دادن به عبادت است . روح عبادت یک امر مجردی است که اگر انسان در گوشه خلوتی هم باشد و به قول سعدی سر به جیب مراقبت فرو برد و خدا را یاد کند ، آن روح برای او حاصل شده است ولی اسلام چنین عبادتی را قبول ندارد . گذشته از اینکه خود شکلهای مختلف رکوع و سجود از نظر آن تذکر تأثیراتی دارد یعنی هر حالتی نماینده یک خضوع و خشوع در حضور پروردگار است ،اسلام خواسته این روح را در لباس یک سلسله تربیتهای دیگر که آنها را برای زندگی لازم میداند پیاده کند .
تمرین ضبط نفس
یکی از مهمترین خصوصیات شکلی که اسلام به عبادت داده مسئله تمرین ضبط نفس در هنگام عبادت است . نماز واقعا عبادت جامع و عجیبی است . البته این خصوصیت در حج هم هست ولی به صورت دیگری ، یعنی همانجا که انسان محرم میشود خود را ضبط میکند و [ از برخی امور ] منع مینماید و تمرین [ ضبط نفس ] میکند . روزه هم همین طور است ، البته به شکل دیگری.
در تمام مدت نماز ، خوردن - و لو یک ذره قند انسان بخواهد بخورد - نباید صورت گیرد . نماز بسیاری از اصول تربیت اسلامی را در خود گنجانده است . خوردن و آشامیدن در آن ممنوع است ، خندیدن ، آن را خراب میکند ، گریستن برای غیر خدا ، برای هر موضوعی از موضوعات دیگر خرابش میکند ، زیرا در حال نماز انسان باید بر تمایلات خود از قبیل خوردن و خوابیدن غلبه کند و بر احساسات خود از قبیل خندیدن و گریستن مسلط باشد و خود را نگهدارد ، هر موجب شدیدی برای خندیدن باشد نباید بخندد و هر موجب شدیدی برای گریستن باشد نباید بگیرید . به چپ و راست متمایل شدن و نگاه کردن ، نماز را باطل میکند . این یک حالت انضباط جسمی و روحی است ، جسمی مثل همین که در حال نماز به چپ و راست یا پشت سر نگاه نکنید ، از نظر روحی هم نباید اسیر احساسات بشوید . در آن حال اگر کلامی که از نوع کلام آدمی است - یعنی از کلامهایی که دو انسان با هم میگویند - بر زبان انسان جاری شود نماز را باطل میکند ، تا چه رسد به آنچه که به اصطلاح محدث است یعنی باعث زوال طهارت میشود ، نظیر خوابیدن .
تمرین وقت شناسی
مسئله دیگری که در باب نماز مورد توجه واقع شده دقت زیاد نسبت به مسئله وقت [ است ] به طوری که دقیقا روی دقیقه و ثانیه آن حساب میشود . بدون شک این امر در روح عبادت و رابطه انسان با خدا مؤثر نیست که مثلا اگر ما یک دقیقه قبل از زوال ظهر نماز را شروع کنیم آن حالت تقرب و توجه قلب به خدا پیدا نمیشود ولی همین قدر که زوال ظهر انجام شد تقرب ایجاد میشود . ولی اسلام این را شرط قرار داده و نخواسته هرج و مرجی از نظر وقت و زمان باشد . نوعی وقت شناسی و تمرین احترام گزاردن به نظم زمانی و وقتی است . مثلا نماز را میخوانیم ، بعد متوجه میشویم که در وقت نبوده ، یا قسمتی از آن در وقت بوده و قسمت دیگر نبوده . این نماز باطل است . ولی اگر شخص اشتباه کرده و عمد نداشته باشد ، نمازش را قبل از وقت شروع کند و مثلا یک رکعت آن در وقت باشد . نمازش درست است .
مسالمت طلبی
مسئله دیگر مسالمت طلبی و صلح جویی با مردم دیگر است که در متن تعلیمات نماز آمده است . در سوره حمد که خواندن آن در نماز واجب است ، بعد از حمد و ثنا ، خدا را مخاطب قرار میدهیم :
"ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین". پروردگارا ! ما ( نه من ) منحصرا تو را پرستش میکنیم ، پروردگارا ! ما منحصرا از تو کمک میگیریم .
صحبت " ما " است نه " من " . با اینکه از نظر روح عبادت هر چه غیر خدا در ذهن انسان نباید بهتر است ، ولی اسلام به خاطر یک مصلحت اجتماعی بسیار مهم ، برای اینکه روح یک مسلمان را روح اجتماعی کرده باشد آن را با چاشنی عبادت به خورد مردم داده و میگوید بگویید : « ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم »ما عموما منحصرا تو را پرستش میکنیم و منحصرا از تو کمک میخواهیم ، خدایا همه ما را به راه راست هدایت کن . در اینجا همکاری و همدلی و همگامی کاملا مشهود است .
بالاتر از آن ، مسئله صلح و سلم طلبی است که در سلام نماز مطرح است : السلام علینا و علی عباد الله الصالحین . این یک اعلام سلم طلبی است ولی نه برای عموم بشر حتی افرادی که باید ریشه آنها را کند تا بشریت سالم بماند ، بلکه برای بندگان صالح و شایسته خداوند ، یعنی خداوندا ! من با هیچ بنده درست تو سر جنگ و ستیز ندارم .
بنا بر این گزارش کتاب تعلیم و تربیت در اسلام اثر به جا مانده از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است.
پایان پیام/
نظر شما