خبرگزاری شبستان: «حمیدرضا ترقی» معاون بین الملل حزب موتلفه اسلامی در گفتگو با خبرنگار شبستان به تشریح مسایل منطقه ای به ویژه مصر پرداخت و گفت: براساس قوانین حاکم بر مصر در شرایط کنونی «مرسی» رئیس جمهوری قانونی مصر است و دخالت ارتش با قواعد و قوانین بین المللی مغایرت دارد و این بی قانونی مشکلات عدیده ای را برای مصر به همراه خواهد آورد، اگر چه می توان این حوادث را به نفع هژمونی ایران در منطقه ارزیابی کرد.
- درحالی که «محمد مرسی» از یک فرآیند دمکراتیک برکرسی قدرت تکیه زد، اما به خاطر تشدید تظاهرات ها و اعتراض ها با کودتای ارتش عزل شد، آیا این اقدام باعث نمی شود که ارکان مصر متزلزل شود و بابی برای تکرار این سناریو در دولت های آتی باشد؟
از دو زاویه باید مسایل مصر را تحلیل کرد؛ یکی از زاوایه قوانین حاکم بر مصر در شرایط کنونی. اولا براساس این قوانین دکتر«محمد مرسی» رئیس جمهوری قانونی مردم مصر است و فاصله اش با مخالفین فاصله زیادی است یعنی هنوز نتوانسته 50% جمعیت مصر را که از مخالفش هستند، جذب کند.
نکته دوم اینکه قانون اساسی جدید مصر با رای 63% مردم به تایید رسیده است و این قانون قابلیت اجرایی دارد.
نکته دیگر اینکه اگرچه در قانون اساسی جدید مصر قدرت ارتش - باتوجه به حدود 30 سال مدیریتش در این کشور- کاسته شده ولی پایگاهش را در بدنه مصر از دست نداده است و مردم برای ارتش احترام خاصی قائلند.
براساس این واقعیت درواقع چند تا نکته مطرح بود که در داخل مصر چه رخ داده است؟ یکی اینکه مرسی خودش اعتراف کرد که اشتباهاتی دوران مدیریت یکساله داشته که این اشتباهات منجر به نارضایتی مخالفان شده و گروه های سیاسی مخالف را نتوانسته به اتحاد و همبستگی ملی برساند و فقدان انسجام ملی در مصر یکی از نقاط آسیب پذیر دولت ایشان بوده است؛ مخالفان انتظار داشتند که دولتی که مرسی تشکیل می دهد، براساس برنامه و وعده ها و حرف هایی که در ابتدا زده است، عمل کند.
انتظار این بود که مرسی با جذب مخالفان و گروه های سیاسی دیگر بتواند انسجام ملی مصر را حفظ کند، اما نتوانست این کار را انجام بدهد.
اماحالا که مرسی نتوانسته وعده ها و برنامه های خود را عملی کند و گروه های سیاسی را جذب کند، باید ارتش مداخله می کرد و این روند دمکراتیک و قانون اساسی که به تایید مردم رسیده، را لغو کند؟ این کار ارتش در عزل مرسی غلط است و هیچ کدام از ساختارها و قوانین و مناسبات بین المللی همخوانی ندارد. بنابراین ما منهای کارکرد، ضعف ها و اشکالاتی که بر دولت مرسی وارد می دانیم، این روند تغییر و اصلاحات در مصر را روند غیر قانونی و برای آینده مصر خطرناک می دانیم و این مسئله موجب می شود که سنگ روی سنگ بند نیاید و این بی قانونی مشکلات عدیده ای را برای مصر به وجود بیاورد.
از زاویه دیگر و با توجه به مسایل منطقه و وضعیت مصر، تا چند ماه گذشته استراتژیکی که در منطقه توسط غرب و آمریکا دنبال می شد، حمایت از سلفی ها، تکفیری ها و تروریستها برای تضعیف جبهه مقاومت در منطقه بود، حامیان این حرکت یا پشتیبانان نیابتی آمریکا در منطقه قطر، امارات و عربستان بودند. به دنبال چندکاری که در منطقه صورت گرفت، تغییر جدی در سیاست خاورمیانه به وجود آمد.
اما آنچه امروز رخ داده این است که همه جریان هایی که از سلفی ها و تکفیری ها حمایت می کردند، یا سرنگون می شوند یا با چالش جدی رو به رو شدند و در رأس آنها امیر قطر و نخست وزیرش که از حامیان مالی اصلی تکفیری ها و سلفی هایی بودند که امروز در سوریه می جنگند و پس از آن «رجب طیب ارودغان» با مشکلات داخلی اش و مرسی. بنابراین همه سران کشورهایی که از جریان تکفیری و سلفی تندرو حمایت می کردند و زمینه ناامنی و کشتار در منطقه را فراهم می کردند، یا سرنگون شدند یا با مشکلات و چالش هایی مواجه هستند.
هزاران نفر از تکفیری های تندروی ضد شیعه کشورهای منطقه در سوریه از بین رفتند وآنها در دام ارتش سوریه و حزب الله افتادند و حالا سوریه به قتلگاهی برای این نیروها تبدیل شده است.
یک دامی را آمریکا پهن کرده بود که مقاومت را تضعیف کند، استراتژی اش این بود که جبهه مقاومت در کنار اسرائیل تضعیف بشود و پس از تضعیف مقاومت، آمریکا بتواند به اسرائیل در تشکیل دو دولت در اراضی اشغالی کمک کند؛ آمریکا از این فرصت برای بازسازی و تقویت نظامی اسرائیل استفاده کرد و رژیم صهیونیستی نیز شهرک سازی هایش را ادامه داد و خودش را برای حرکت های بعدی آماده کرد. این روند درحالی انجام شد که «جان کری» پنج سفر کرد تا مذاکرات سازش را از سربگیرد، اما در این مسیر موفق نشد؛ آمریکا به موازات سرگرم کردن منطقه با بحران سوریه، به دنبال از سرگیری مذاکرات سازش بود که در هیچ کدام موفق نبودند و این ناکامی ها به خاطر استراتژی ایران در منطقه بود.
آمریکا از آوردن سلفی ها و تروریستها به سوریه نه تنها سود نبردند بلکه ضرر سنگینی به آنها وارد شد، اگرچه به سوریه خسارت سنگینی وارد آمد اما به هیچ نتوانستیم این همه عامل تروریستی ضد شیعه را که امنیت جهان اسلام را به مخاطره انداخته بودند، به هلاکت برسانیم.
الان القاعده و طالبان چرا از مرسی حمایت می کنند؟ آنها می خواستند با این کار بین حماس و ایران فاصله بیندازند و همچنین اخوان المسلمین را به عنوان اسلام سیاسی طرفدار آمریکا در منطقه به جای اسلام سیاسی ایران جا بیندازند. بدل اسلام سیاسی ایران و حزب الله، اسلام سیاسی اخوان المسلمین مصر، ترکیه، اردن و یمن است و می خواستند آنها را تقویت کنند تا این نوع اسلام سیاسی جایگزین شود، اما چون حامی تروریستها شد و سرنوشت شان به تروریستها متصل شد و امروز اسلام سیاسی الاخوان المسلمین در مصر و ترکیه جایگاهی ندارد و می بینیم که آمریکا در همه جبهه شکست خورده است چرا که در جایگزینی اسلام سیاسی الاخوان ناکام بود و هم در تضعیف مقاومت.
آنچه برای مرسی رخ داده است، به نفع هژمونی ایران در منطقه است و قدرت و نفوذ ایران را در منطقه افزایش می دهد و یکی از موانع رشد سیاسی اسلامی ایران بر طرف می کند.
- از نگاه شما مواضع البرادعی که رویکرد غربی دارد، نسبت به سوریه و فلسطین چگونه خواهد بود؟ آیا مواضع ایشان مانند مرسی خواهد بود؟
البرادعی ها آمریکایی اند و در این مسئله تردیدی نیست و اگر البرادعی هم بیاید حکومت تفاوتی چندانی نمی کند، اما مصر را از تبدیل شدن به یک قدرت ضد شیعه و ضد مقاومت باز می دارد و تا مدتی آنها نمی توانند مواضع بی طرفانه خودشان را به راحتی علیه مقاومت تنظیم کنند.
البرادعی در قبال سوریه با حل مسایل سیاسی موافق است تا نظامی و موضع البرادعی ادامه درگیری داخلی نسبت به سوریه نیست.
پایان پیام/
نظر شما