خبرگزاری شبستان: معارف قرآن کریم رزق معنوی انسان ها است و رزق معنوی همانند رزق مادی تدریجی است. قرآن کریم تدریجی بودن رزق را در مقام تمثیل به نطق آدمی مانند میکند: "وفی السماء رزقکم وما توعدون*فَوَربّ السّماء والأرض إنّه لحق مثلَ ما أنّکم تنطقون"(١)
مراد از تمثیل به نطق در این آیه کریمه تمثیل به امری بدیهی نیست وگرنه امری بدیهیتر از نطق در تمثیل ذکر میشد، بلکه مراد از آن تدریجی بودن نطق است؛ در نطق، کلمات و جملات، از مخزن عقل و مکمن غیب آدمی بتدریج ظهور میکند. معارف دین نیز چه در عصر واحد و چه در اعصار گوناگون، بدین گونه است؛ رزق مشترک همه انسان ها اسلام است که روح همه ادیان توحیدی و الهی است: "إنّ الدین عند الله الإسلام"(٢) و اما رزق خاص هر عصری همان شریعت و منهاج است: "ولکلٍ جعلنا منکم شِرْعة ومنهاجاً"(٣)
معرفت دینی هر عصر نیز بتدریج و با زمینههای خاص خود به آنان افاضه میشود و یکی از زمینههای دریافت آن، سؤالات و شبهات نوپدید است. رسالت اندیشمندان دینی در عصر حاضر آن است که نسبت به آنچه در فضای علمی جهان کنونی میگذرد، به خوبی آگاه شوند، تا در برداشت از آیات قرآنی و همچنین استنباط از روایات عترت طاهرین (علیهمالسلام) گرفتار لُبْس یا مغالطه نشوند: "العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس".(٤)
سؤالات انسان ها در اعصار پیشین، زمینهساز دریافت رزق معرفتی همان عصرها بود و ما نیز باید نسبت به گذشتگان و کار علمی آنان به دید تکریم بنگریم؛ گرچه مباحثی که آنان مطرح ساختهاند ممکن است مسئله روز ما نباشد یا برای ما قابل قبول نباشد، ولی این بدان معنا نیست که همه آن معارف در جای خود باطل بوده است؛ همان گونه که انسان بزرگسال از شیر مادر منزجر است؛ در حالی که غذای دوران خردسالی او همین شیر بوده و بدون ارتزاق از آن، به بلوغ کنونی دست نمییافت و بر همین اساس، ممکن است معارف عمیق عصر حاضر نیز برای انسان های اعصار بعد همانند شیر مادر نسبت به بزرگسالان ناگوار آید، ولی همین شیر، روزی لازم و گوارا بود.
سؤالات و شبهات نوپدید عصر ما، رجوعی دوباره به قرآن میطلبد و تفسیری از قرآن کریم که پاسخ پرسش های عصری در آن ظهور داشته باشد؛ زیرا در فضای نگارش تفاسیر پیشین، این سؤالات مطرح نبوده است؛ مثلا ً یکی از شبهاتی که اصحاب "سکولاریزم" (جدایی دین از سیاست) در عصر حاضر در عرصه معرفت دینی القا میکنند این است که فعل انبیا (علیهمالسلام) در زمینه سیاست، معیشت و امور اجتماعی برای بشر حجّت نیست؛ زیرا دین، تنها عهدهدار تبیین معارف اعتقادی، اخلاق الهی، فقه، و سامان دادن امر آخرت انسان هاست و امور دنیای انسان همانند حکومت و معیشت از حوزه تشریع دینی خارج است.
انبیای الهی نیز از آن جهت که انسان هایی ظلمستیز و آزادیخواه بودند به این امور میپرداختند، نه از آن جهت که رسولان الهی و پیامآوران وحی خدا بودند. بنابراین، سیرت و سنّت پیامبران در غیر امور عبادی، اخلاقی و اخروی برای امّت ها حجّت نیست و پیروی از آن برای بشرِ خردورز که خود قدرت اندیشیدن دارد ضروری نیست. حال اگر قرآن کریم را از این نگاه بررسی کنیم که آیا به سنّت و سیرت پیامبران (علیهمالسلام) در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تنها به دید نقل تاریخ مینگرد یا آنها را برای تبیین سنت های الهی در جهت پیروی و عمل ارائه میکند، خواهیم دید آیات فراوانی پندار باطل سکولاریزم را طرد و نفی میکند؛ مانند این که دستور در بند کشیدن اسیران جنگی میدهد: "... فُشُدّوا الوثاق فإمّا منّاً بعد وإمّا فداءً حتی تضع الحرب أوزارها"(٥) یا در پاسخ پیشنهاد گرفتن فدیه برای تقویت بیتالمال میفرماید: باید زمین را از خون ناپاکان سیراب کنید و حق گرفتن فدیه ندارید: "ما کان لنبیّ أن یکون له أسری حتی یثخن فی الأرض تریدون عرض الدنیا والله یرید الآخرة والله عزیز حکیم".(٦) همچنین فرود آمدن کتاب آسمانی زمینهساز خارج ساختن انسانها از ظلمتها به سوی نور و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز عامل این تحوّل الهی معرّفی شده است: "... کتاب أنزلناه إلیک لتخرج النّاس من الظلمات إلی النّور بإذن ربّهم إلی صراط العزیز الحمید"(٧) و روشن است که خارج کردن انسان ها از تیرگی ها و نورانی کردن آنان جز با رفع شر ستمگران و نجات مظلومان میسور نیست؛ چنان که مبارزه موسای کلیم با درباریان فرعونی، به عنوان نمونه نورانی کردن جامعه و خارج ساختن آن از هر گونه تاریکی یاد میشود. بنابراین، ظلمستیزی، براندازی حکومت های طاغوتی و برپا کردن حکومت الهی جزو رسالت های الهی انبیاست، نه جزو اعمال آزادی خواهانه رهبران عدالت گستر که تنها از جنبه بشری آنها را انجام میدادند.
پی نوشت ها:
١ ـ سوره ذاریات، آیات 22 ـ 23.
٢ ـ سوره آل عمران، آیه 19.
٣ ـ سوره مائده، آیه 48.
4 ـ بحار، ج 75، ص 269.
5 ـ سوره محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه 4.
٦ ـ سوره انفال، آیه 67.
7 ـ سوره ابراهیم، آیه 1. مأخذ: (تسنیم ج، ١، ص ٢٣٨)
پایان پیام/
نظر شما