به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری شبستان، طبق بند نهم اصل ۱۱۰ قانون اساسی، تنفیذ حکم ریاستجمهوری پس از انتخاب مردم از جمله وظایف و اختیارات مقام معظم رهبری است. براساس قانون پس از اینکه اکثریت مردم در انتخابات به یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری رای داده و وی را به عنوان رئیسجمهور انتخاب کردند، بعد از تأیید صحت انتخابات از طرف شورای نگهبان یک مرحله دیگری هم وجود دارد و آن تنفیذ حکم ریاست جمهوری توسط ولیفقیه پس از انتخاب مردم است.
مراسم تنفیذ حکم یازدهمین دوره ریاست جمهوری، روز ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ در حضور مقام معظم رهبری و طبق سنت همه ساله در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار خواهد شد که در این مراسم محمود احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور سابق، روسای دیگر قوا و مقامات لشکری و کشوری حضور خواهند داشت.
در این گزارش سخنان رهبر معظم انقلاب در مراسم تنفیذ حکم روسای جمهور در دوره های پنجم تا دهم منتشر شده است.
بیانات رهبر انقلاب در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهورى دوره پنجم
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
حسینیهى جماران، نقطهیى است که همواره سازندهى تاریخ انقلاب ما در طول ده سال اخیر بوده است. در این نقطه و در زیر همین جایگاه مقدس و متبرک بوده که ما توانستهایم در طول این ده سال، تجربههاى دشوار را از سر بگذرانیم و مقاطع حساس را در زندگى انقلابى خود شروع کنیم و درسهاى سازنده را از امام و معلم و مرادمان بگیریم. خلاصه این که ملت ایران، در این نقطه حرکتها را آغاز کرده، در مشکلات به این نقطه پناه آورده و از این نقطه، مقاطع حساس را آغاز کرده است.
ما امروز با فقدان رهبر و امام عزیز و معظّم و بىنظیرمان، بىشک دچار کمبود و خلأ مهمى هستیم؛ لیکن با یاد صلابت و قاطعیت و معنویت و روحانیت آن بزرگوار و با الهام از درسهاى فراموشنشدنى ایشان، امروز مقطع و دوران دیگرى را آغاز مىکنیم.
به نظر من، امروز روز مهم و شروع مقطع حساس و حایز اهمیتى است. البته، بلندگوهاى تبلیغاتى استکبار جهانى و صهیونیسم، مىخواهند هم به ملت ایران و هم به افکار عمومى عالم و شاید هم به بعضى از مسؤولان القا کنند که نظام جمهورى اسلامى، دوران جدیدى با جهتگیرى جدیدى را آغاز کرده است! این حرف، مثل همهى حرفهاى القا شده از سوى بوقهاى استکبارى، هم غلط و هم بسیار ناشیانه و ابلهانه است.
دوران جدید، اگر به معناى انصراف از خطوط ترسیم شدهى قطعى به وسیلهى امام عزیزمان باشد - که همان خطوط انقلاب و اسلام است و چیزى از آن فراتر نیست - هرگز در انقلاب ما پیش نخواهد آمد. تا وقتى که دلهاى بیدار و مردم مسؤول و مسؤولان مؤمن و اسلامشناس و امامشناس، در این کشور هستند، امریکا و دیگر دشمنان و مستکبران عالم و بدخواهان و منافقان، باید آرزوى چنین روزى را به گور ببرند.
خطى که امام براى انقلاب ترسیم کردند و ده سال است که ملت ایران بر اساس آن حرکت مىکند، خط عظمت اسلام و مسلمین و دفاع از محرومان و مستضعفان در سراسر عالم است. خط و راهى است که ملت ایران را در دنیا، به صورت یک ملت زنده و سرافراز و مستقلترین و زندهترین و فعالترین ملتهاى دنیا درآورده و ما را از حالت ملت عقبافتادهى وابستهى مرده، خارج ساخته است. خطى است که ایمان و محبت و عشق مردم به اسلام را برانگیخته و آنها را در این راه، به فداکاریهاى اعجابانگیز و بىنظیر واداشته است. این خط، زندگى و همهى هستى و هویت ملى و انقلابى ماست و به فضل پروردگار این خط، با قاطعیت و قدرت و امید و با همان روحیهیى که امام در طول دوران نهضت و انقلاب، عملاً به ما تعلیم دادند، به پیش خواهد رفت. ما براى تحکیم راه امام و انقلاب و فداکارى و تلاش و کوشش شبانهروزى، آمادهایم. جانها و خونهاى ما، فداى این راه و خط است. سعادت ما در این است که زندگى خود را در این راه بگذرانیم. در این، هیچ تردیدى نیست.
ما امروز، فصل جدیدى را - که براى ملت ایران و مسؤولان قابل توجه است - آغاز مىکنیم. ما آن خانوادهى بزرگ و فعّالى هستیم که امید و اتکاء و قوّت قلبش، به پدر این خانواده بود. با بودنش، همهى تکیهها - بعد از خدا - به او بود. هر مشکلى براى کشور و مسؤولان پیش مىآمد، سرانگشت هنرمند و کارآمد او بود که گره را باز مىکرد. در جنگ و سیاست خارجى و مسایل داخلى و مسایل اقتصادى و اجتماعى، ملت و دولت و مسؤولان، حقیقتاً پشتشان به امام بزرگوارمان گرم بود. این، واقعیتى است که ما ده سال اینطور حرکت و سیر کردیم و این کشور را اداره نمودیم.
در دوران مسؤولیت ممتدى که از روزهاى اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جملهى امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) مىافتادم که مىفرماید: «اذا اشتدّ بنا الحراق التجینا برسولاللَّه»(1). امیرالمؤمنین مىفرمایند: وقتى در جنگها کار بر ما سخت مىشد و احساس مىکردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسول خدا پناه مىبردیم. وقتى این جملهى امیرالمؤمنین(صلواتاللَّهعلیه) به یادم مىآمد، مىدیدم بر وضع ما نیز صادق است.
مکرّر اتفاق افتاد که سر قضایاى مختلف، با برادران مسؤول مىنشستیم و فکرهایمان را تبادل مىکردیم و مشکل را در مجموعهیى مىگذاشتیم و خدمت امام(ره) مىبردیم و او بود که با نظر صایب و ارادهى قوى و ایمان و توکل بىنظیر خود، مشکل را حل مىکرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود، کسى را در این حد از توکل و حسنظن به خدا ندیده و نشنیدهام. او، مشکل را حل و گره را باز مىکرد. امروز، این پدر خانواده و آن متّکاى محکم و کسى که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات، به او مراجعه خواهیم کرد، در میان ما نیست.
در چنین شرایطى، باید مثل همهى خانوادههایى که پدر و بزرگ خود را از دست مىدهند، عمل کنیم. در چنان وضعیتى، هر کدام از افراد خانواده، به نوبهى خود احساس مسؤولیت تازهیى مىکنند و گاهى یک جوان پانزده ساله که تا دیروز مشغول بازى یا درس خواندن بود و احساس مسؤولیتى نمىکرد، امروز در خانه، چهرهى یک مرد را به خود مىگیرد و احساس مىکند که بایستى او هم به سهم خود، نقشى داشته باشد و مقدارى از این خلأ را پر کند.
برادران عزیز! این، خصوصیت دوران جدید ما مسؤولان و ملت است. باید با تلاش و همکارى مسؤولانه و محبت و پیوند مستحکم و حضور دایمى مردم در صحنه و دلسوزى کامل علماى اعلام و بزرگان اسلام و قشرهاى مختلف کشور و با وحدت کلمه و حفظ حاکمیت نظام جمهورى اسلام و مرکزیت این نظام و تجمع حول این محور و تسلیم در مقابل جهتگیریهایى که برخاسته از همان رهنمودها و اصولى که بر طبق مصالح کشور است، این خلأ را پر کنیم.
شکى نیست که فقدان امام بزرگوارمان را به هیچوجه به معناى پایان یافتن راه یا تکلیف یا امید، به حساب نمىآوریم. پیامبر خدا(ص) از دنیا رفت و تازه فتوحات عظیمهى مسلمین شروع شد. او، با ایجاد بنا و قاعدهى یک نظام عظیم جهانى، توانست جامعهیى اسلامى بسازد که قرنها پس از رحلتش، به صورت مقام و قدرتِ اولِ سیاسى و اقتصادى و نظامى و اجتماعى، در دنیا خود را نشان داد.
اگر فساد سردمداران در دورههاى بعد نبود که به نام اسلام، سالها بعد از رحلت پیامبر(ص)، در میان مردم حکومت کردند، یقیناً اثر حرکت رسول خدا، تا قرنهاى متمادى دیگر و شاید تا این روزها ادامه مىداشت؛ منتها فساد سردمداران، راه را قطع کرد. ما مىتوانیم بعد از رحلت امام(ره)، راه او را ادامه دهیم. همچنان که رسول خدا، ده سال و چند ماه در میان امت خود بود، امام عزیز ما هم که شاگرد و پیرو راه انبیا و اولیا بود، حدود ده سال و چند ماه در میان ما بود.
اگر ما همان اصول و خطوط و همان قاعده و مبنا را به معناى حقیقى کلمه و بهصورت جدى و با همان اراده و امید در دست بگیریم، این راه را ادامه خواهیم داد. امیدها و تلاشها پایان نیافته است. با همت و تلاش همه جانبهى شما ملت و با محبت و صمیمیتى که روح مطهر و مبارک آن عزیز فقید، بر سرتاسر این ملت پاشید و آنها را با عطر محبت و ابزارهاى کارآمد مطهر و معطر کرد، ما مىتوانیم راه را خیلى خوب و سریع ادامه بدهیم.
من، حقیقتاً به مدیریت جدید کشور، از اعماق دل اعتقاد و اطمینان و امید دارم. من، آن روزى را مىبینم که این مدیریت صالح و سالم و کارآمد و انقلابى، بتواند انشاءاللَّه به کمک مردم - که شرط اصلى است - همهى این گرههایى را که وجود دارد، باز کند و راهها را هموار نماید. البته، همانطور که بارها گفته شدهاست و باز هم تکرار و تأکید مىکنیم، مبادا مردم انتظار معجزه داشته باشند. این کشور، هشت سال در جنگ بود و اگر درست نگاه کنیم، ده سال جنگ مىکرد. مسؤولان دلسوز و عزیز و خدمتگزارى که در این هشت سال، براى مردم کار کردند، با انواع مشکلات دست و پنجه نرم نمودند تا توانستند کشور را در یک شرایط قابل قبول و بالنّسبه خوب - که مبالغه هم نمىکنیم - نگه دارند و حفظ کنند. در عین حال، مشکلات جنگ از بین نرفته و تمام نشده است.
بعضى خیال مىکنند تا جنگ تمام شد، همهى مشکلاتِ جنگ از بین خواهد رفت. نه، مشکلات جنگ، باید بعد از جنگ برطرف بشود. برطرف کردن یک مشکل، بسیار طولانیتر از ایجاد مشکل خواهد بود. یک بمب مىخورد و در یک لحظه، ساختمانى را ویران مىکند. ما اگر بخواهیم همین ساختمان را دوباره سرپا کنیم، زمان زیادى لازم است. این همه ویرانیهایى که در جنگ به وجود آمد، این همه منابعى که تعطیل ماند، این همه منابعى که ضایع و خراب شد، این همه مشکلاتى که بر مردم وارد آمد، ترمیمش زمان زیادى لازم دارد. نباید عجله بخرج داد و زیاد طلبکارى کرد. این فکر را نباید القا کرد که به مجرد آنکه دولت تشکیل بشود، با فاصلهى کوتاهى همهى مشکلات برطرف خواهد شد. البته مشکلات، در زمان معقول و مناسب برطرف خواهد شد. برنامهریزى و تلاش و گرفتن همکارى از مردم و ابتکارات گوناگون لازم است تا انشاءاللَّه مشکلات برطرف بشود.
این جمله را هم مطرح کنم که علاج مشکلات ما در این است که سازندگى کشور را در کنار تأمین روحیهى انقلابى در مردم و حفظ همان صلابت و چهرهى باعظمت و هیبت انقلاب ببینیم. اگر به رفاه عمومى نیندیشیم و به سازندگى کشور فکر نکنیم، مطمئناً نظام جمهورى اسلامى نخواهد توانست الگو و تجربهى مطلوب را به دنیا ارایه بدهد.
اگر در مسایل رفاه زندگى عمومى و ایجاد تسهیلات و رفع مشکلات غرق شویم، به طورى که جهتگیریهاى انقلابى را به دست غفلت بسپریم، به ابهت و هیبت انقلاب ضربه زدهایم و جاذبهى آن را در دنیا مخدوش کردهایم و این، مطمئناً به کارایى ما ضربه خواهد زد. بنابراین، این دو در کنار هم مطرحند.
البته، در مسایل داخلى و سازندگى، رفاه و رفع مشکلات و ایجاد سازندگى، تنها هدف نیست. در مسایل داخلى هم، تأمین عدالت اجتماعى و امنیت عمومى و رعایت طبقات ضعیف و محروم، یک رکن اصلى است؛ همچنانکه در سطح حرکت عمومى کشور، اخلاق و روحیات اسلامى و برادرى و گذشت و ایثار و بقیهى خلقیات حسنهى اسلامى هم، باید مورد توجه قرار بگیرد.
توکل ما به خداست. انشاءاللَّه عزم و همت مردم و مسؤولان، کارها را روبهراه و راهها را هموار خواهد کرد و دعاى حضرت بقیةاللَّهالاعظم(ارواحنافداهوعجّلاللَّه تعالىفرجه) انشاءاللَّه ما را کمک خواهد کرد و به پیش خواهد برد و امیدواریم آن روز دور نباشد که ببینیم بسیارى از آرمانهاى امام بزرگوارمان، در جامعهى اسلامى و انقلابى ما تحقق پیدا کرده است.
بیانات رهبر انقلاب در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری دوره ششم
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
امروز، انشاءاللَّه براى ملت ایران روز مبارکى است؛ شروع یک دوره دیگر از مسؤولیت و مدیریت رئیس جمهور عزیز و کارآمد و گرامىمان که حقیقتاً با توجّه به اوضاع و احوال جهانى و مطامع دشمنان و تلاشى که دشمن در این برهه مبذول کرد، یک نعمت بزرگ الهى است. البته بنده باید قبلاً از مردم عزیزمان تشکّر کنم. آنها بودند که با هوشیارى و احساس مسؤولیتشان به صحنه آمدند، انتخابات را رونق بخشیدند و این انتخاب درست و صائب را انجام دادند.
تکیه ما بر عنصر اجرایى و این شکرگزارىاى که به خاطر این انتخاب عمومى و این مسؤولیتى که جناب آقاى «هاشمى رفسنجانى» بحمداللَّه برعهده گرفتند، به درگاه خداى متعال مىکنیم، به خاطر اهمیت دست اجرا در سرنوشت کشور است. مجرى، حداقل نیمى از مسأله اساسىِ اداره کشور است. اگر یک نیم را سیاستها و برنامهها و قوانین و پیگیریها بدانیم، حداقل یک نیم دیگر از مسأله اداره کشور، مربوط به آن مدیرى مىشود که اداره امور را برعهده دارد. اگر مسؤول هر بخش، در هر اندازه و هر شعاعى، داراى ویژگیهاى لازم براى اداره آن امر و آن بخش باشد، انسان مىتواند مطمئن باشد که کارها به سمت صلاح پیش خواهد رفت.
به اعتقاد بنده، سه بخش عمده در مسؤول وجود دارد؛ سه آمادگى و احساس مسؤولیت: اوّل اینکه، براى نفسِ کار و عمل آماده باشد. تنبلى و بىحالى و سهلانگارى و کار را به دست حوادث و قضا و قدر سپردن، اوّلین بلایى است که ممکن است یک مدیر را از صلاحیت کافى و لازم ساقط کند. جدّى بودن در کار، آرام نداشتن براى کار، احساس مسؤولیت براى اصل اقدام و کار و وظیفهاى که بر عهده گرفته، بسیار مهم است. به همین جهت هم هست که اگر کسى واقعاً در بخشى از بخشهاى کشور احساس مىکند که کفایت لازم براى این کار را ندارد، معلوم نیست که پذیرش آن کار، مشروع باشد. چون قبول این کار، به معناى این است که تعهّد کند و بپذیرد که این کار را به انجام برساند. این، بدون کفایت و لیاقت، امکانپذیر نیست. این، آن نکته اوّل در باب مدیر و مسؤول است.
دوم، مسأله آمادگى و استعداد و تعهّد براى انجام کار است؛ به همان نحوى که سیاستهاى کلّى و برنامههاى اساسى کشور آن را اقتضا مىکند. اگر کشور، سیاست مشخّصى را در مقولهاى پذیرفته است، کسى که اجراى بخشى از بخشهاى کشور را مىپذیرد، باید آن را در همان جهت کار و به همان سمت و با همان هدف پیش ببرد و هدایت کند؛ ولو خود او، آن سیاست را به طور کامل تثبیت نکرده باشد. اگر چه، در صورتى که مجرىِ آن سیاست را قبول نداشته باشد، معلوم نیست چقدر بتواند این کار را به درستى انجام دهد. ولى به هر حال، آنکه لازم و اساسى است، این است که مدیر، مسؤول یا وزیرى که این مسؤولیت را برعهده گرفته، کار را در جهت آن سیاستهاى پذیرفته شده که سیاستگذاران در هر بخش انجام دادهاند، پیش ببرد. این هم آن نکته یا رکن دوم از ارکان یک مدیریّت سالم.
رکن سوم، حفظ طهارت و تقواست. حفظ پاکیزگى در عمل است. اجتناب از هرگونه - خداى ناکرده - اختلاط با اهداف غیر مشروع یا اهداف غیر مقبول و غیراخلاقى است. این، شأن سوم است. مدیر خوب، مدیرى است که هر کارى را به عهده مىگیرد، با رعایت اصول اخلاقى صحیح، انجام دهد. در نظام اسلامى، چیزى که به شدّت با آن مقابله مىشود، رسوخ فساد است. در نظام اسلامى، با اعتقاد بد و نادرست، اینطور مقابله نمىشود که با عمل غیر صحیح و عمل غیراخلاقى و خداى ناکرده رسوخ فساد مبارزه مىشود. چیزى که امروز، در دوران بازسازى، مسؤولین کشور، همکاران دولت، مدیران درجه دو و سه در دستگاههاى دولتى، تا پایینترین ردهها، باید با دقّت مراقب باشند، این است که در این دوران بدانند خطر رسوخ و نفوذ فساد، جدّى و فلج کننده است. واقعاً فلج کننده است! در این کار، فساد که نمىگوید «من فسادم»! فرد مفسدى که دیگران را به وادى فساد مىکشاند - فساد مالى، فساد کارى، قرارهاى نامشروع و ناموجّه در زمینههاى مسائل کارى - کسى که انسان را تشویق مىکند و مىلغزاند به این سمت، از اول نمىگوید «من آمدم که شما را فاسد کنم.» اوّل با یک عنوان موجّه؛ با یک چیز کوچک وارد میدان مىشود. انسان است و آسیبپذیرىِ شدید. انسان، به شدت آسیبپذیر است. لذا، خیلى باید مراقب بود.
تکیه ما بر مسأله اجرا و اینکه ما اینقدر از پروردگار عالم شکرگزارى مىکنیم، براى این است که بحمداللَّه، مدیریّت کشور، در دست یک شخصیت موجّه و آزموده و شناخته شده قرار گرفته که بنده از سال 36 تا به حال، یعنى قریب چهل سال است، ایشان را از نزدیک مىشناسم و در میدانهاى مختلف، با هم و در کنار هم بودهایم؛ با هم کار و با هم فکر کردهایم. یک آزمایش چهل ساله، براى ایجاد اعتماد در انسان، کافى است. من در همه این مدّت، ایشان را در راه خدا، در راه حقیقت، در راه اعلاى کلمه دین و پیشبرد اهداف اسلامى مشاهده کردم و هرگز ایشان را از این راه، جدا و منحرف ندیدم.
اینکه ما اظهار خوشحالى مىکنیم، براى این است که یک مدیر مىتواند این نقش را داشته باشد. همکاران، هر کدام در هر جا که هستند، همین خصوصیت را دارند. البته من به شما عرض کنم: با تجربهاى که در کار اجرایى در طول چندین سال پیدا کردهام، به این نتیجه رسیدهام که اگر یک مدیر بخواهد حیطه کار خود را سلامت نگه بدارد، باید تا پایینترین ردهاى را که در انجام کار تأثیر دارد، مراقبت کند. نمىشود بگوییم: «ما حالا یک وزیر خوب را اینجا گذاشتیم؛ همه چیز تمام شد.» نه! آن وزیر هم باید معاونین خوبى بگذارد؛ مدیران خوبى را باید بگمارد؛ مسؤولین بخشهاى خوبى را باید بگمارد. البته، کار هر چه سنگینتر است، معیارها بالاتر است. توقّعى که در مسؤول بالا هست، از مسؤول درجه دو نیست. اما صلاح و امنیت و شناختن کار و علاقه به انجام کار و رعایت تقوا و طهارت در همه ردهها، لازم است.
بنده بارها به مسؤولین مختلف کشور، در جاهاى مختلف، عرض کردهام: مردم فلان شهر یا فلان روستاى دورافتاده کشور، نظام را در چهره همان بخشدار یا رئیس پاسگاه نیروى انتظامى یا آن مسؤول مربوطه مشاهده مىکنند. براى آنان، رئیس جمهور و وزیر و رئیس و معاون و همه، همین است که با او مواجه است. اگر او سالم باشد، امین باشد، مردمدار و دلسوز باشد، نشانِ این است که کلّ تشکیلات دولت اینگونه است. و اگر خداى ناکرده، قدم را کج بردارد، او مقایسه مىکند و نمىشود جلو مقایسهاش را گرفت.
غرض؛ من در شروع کارِ این دولت جدید - که انشاءاللَّه دولت مبارک جمهورى اسلامى براى ملت ایران و کشور عزیز ما داراى برکات فراوان باشد - این توصیه را مؤکّد مىکنم که گزینش همکاران مهم است. البته در سطح وزرا، رعایت و دقّت زیادى مىشود. هم رئیس جمهور محترم، هم مجلس محترم، جوانب کار را خیلى مىسنجند و رعایت مىکنند. اما به اینجا، اکتفا نشود. من به وزراى عزیز که بخشهاى مختلف را برعهده دارند یا خواهند داشت، عرض مىکنم: یکایک معاونین را، یکایک مدیران را، یکایک مسؤولین سراسر کشور را، در بخش خودتان، با معیارهاى الهى انتخاب کنید: کاردان، لایق، متدیّن، پاک و آراسته به خصوصیاتى که براى یک مدیر لازم است.
مسأله دوم هم مسأله سیاستها و برنامههاست. من فقط یک جمله در باب سیاستهاى اقتصادى عرض کنم - که بحمداللَّه، دولت عزیزمان برنامه اوّل را به اواخرش رساند و به زودى برنامه دوم را بعد از یکسال یا کمتر، شروع خواهد کرد - اساس در نظام اسلامى، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. فرق عمده ما با نظامهاى سرمایهدارى همین است.
در نظامهاى سرمایهدارى، اساس، رشد اقتصادى و شکوفایى اقتصادى و ازدیاد و تولید ثروت است. هر که بیشتر و بهتر تولید ثروت کند، او مقدّم است. آنجا مسأله این نیست که تبعیض یا فاصله پیش آید. فاصله در درآمدها و نداشتن رفاهِ جمع کثیرى از مردم، نگرانى نظام سرمایهدارى نیست. در نظام سرمایهدارى، حتى تدابیرى که ثروت را تقسیم کند، از نظر نظام سرمایهدارى، تدابیر منفى و مردودى است. نظام سرمایهدارى مىگوید: «معنى ندارد که ما بگوییم ثروت جمع کنید تا آن را از شما بگیریم تقسیم کنیم! این معنى ندارد. اینکه شکوفایى نخواهد شد!» نظام اسلامى اینگونه نیست. نظام اسلامى معتقد به یک جامعه ثروتمند است، نه یک جامعه فقیر و عقبمانده. معتقد به رشد اقتصادى است؛ ولى رشد اقتصادى براى عدالت اجتماعى و براى رفاه عمومى، مسأله اوّل نیست. آنچه در درجه اوّل است، این است که فقیر در جامعه نباشد؛ محروم نباشد؛ تبعیض در استفاده از امکانات عمومى نباشد. هر کس براى خودش امکاناتى فراهم کرد، متعلّق به خود اوست. اما آنچه که عمومى است - مثل فرصتها و امکانات - متعلّق به همه کشور است و باید در اینها تبعیضى وجود نداشته باشد. معنى ندارد که یک نفر پاى خود را بگذارد روى دوش مأمورین دولتى و با ترفند و خداى ناکرده با اِعمال روشهاى غلط، امتیاز بگیرد، رشدى افسانهاى بکند و بعد بگوید: «آقا، من ثروت را خودم به دست آوردهام.» در نظام اسلامى، چنین چیزى را نداریم. ثروتى که بر پایه صحیحى نیست، از اصل نامشروع است.
ما با نظام سوسیالیستى هم، به همین اندازه فاصله داریم. نظام سوسیالیستى، فرصت را از مردم مىگیرد؛ ابتکار و میدان را مىگیرد؛ کار و تولید و ثروت و ابزار تولید و منابع عمده سرمایه و تولید را در دولت متمرکز، و به آن متعلّق مىکند. این، غلط اندر غلط است. در اسلام، چنین چیزى نداریم. نه آن را داریم، نه این را. هم آن غلط است، هم این. نظام اقتصاد اسلامى، درست است. اینطور نیست که نظام اقتصادى اسلامى، عبارت باشد از هر چه که در هر دورهاى مصلحت باشد. نخیر! نظر شریف امام رضواناللَّهعلیه هم این نبود. من خودم یک وقت از ایشان پرسیدم.
اسلام یک روش خاص خود دارد. مسلکى در مسائل اقتصادى جامعه اسلامى دارد و آن سلک را طى مىکند. اساس سیاست کلّى اقتصادى کشور، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. البته ممکن است یک نفر با تلاش و استعدادِ بیشتر، بهره بیشترى براى خودش فراهم کند. این مانعى ندارد. اما در جامعه فقر نباید باشد. هدف برنامهریزان باید این باشد. سازمان برنامه و برنامهریزان کشور، با این سیاست کلّى و بر این اساس باید برنامهریزى کنند.
در زمینههاى فرهنگى هم عرض کنم: این دیگر مخصوص ما نیست. همه ملتهاى زنده دنیا، بر این متّفقند که اگر ملتى اجازه داد فرهنگ ملىاش پایمال تهاجم فرهنگهاى بیگانه شود، آن ملت از دست رفته است. ملت غالب، ملتى است که فرهنگش غالب است. غلبه فرهنگى است که مىتواند غلبه اقتصادى و سیاسى و امنیتى و نظامى و همه چیز را هم با خود به دنبال بیاورد.
کشورهاى مقتدر دنیا تلاش مىکنند که زبان خودشان را در دنیا رایج کنند؛ چون زبان، بزرگترین رقم یک ملت و کانال عمده انتقال فرهنگ اوست، که لباس، آداب، دین، عقاید و باورهاى اجتماعىاش را منتقل کند. امروز قدرتهاى جهانى، حتّى با زور نظامى، مىخواهند فرهنگ خودشان را منعکس و منتقل کنند. امریکاییها به شیوهاى که در مورد دولت و حکومت و نظام اجتماعى و اقتصادى قائلند، به اینجا و آن جاى دنیا لشکرکشى مىکنند. یعنى این طغیان نفوذ نامشروعِ فرهنگ بیگانه، به اینجاها هم مىرسد؛ البته تحت نامهاى موجّه مثل «حقوق بشر». کسى نیست به امریکاییها بگوید که «کجاى دنیا با سیاهان آن طور عمل مىکنند که شما مىکنید؟ کجاى دنیا چند صد نفر آدم را از مرد و زن و کودک، در یک ساختمان، زنده زنده مىسوزانند و آتش مىزنند؟ هرجا اینطور بود، آن وقت اعتراض کنید که «حقوق بشر، نقض شده است.» در امریکا، این کار شد. ما در جاى دیگر، اینگونه کارها را سراغ نداریم. صهیونیستها هم که خشنترین مردم دنیا هستند، با حمایت امریکاییها این حرکت را مىکنند.
در باب فرهنگ، سیاست کلّى کشور باید عبارت باشد از حفظ و پرداخت و وابستگى شدید و کامل به فرهنگ ملى. البته جزو مهمترین ارکان فرهنگ ملى، اسلام است. ما مردم ایران مفتخریم که از 1350 سال قبل، فرهنگ، زبان، آداب، عادات، لباس و همه چیزمان با اسلام آمیخته شده است. شاید هیچ ملت دیگرى اینگونه با اسلام آمیخته نشد که ما شدیم. اسلام و آداب و فرهنگ اسلامى، جزو فرهنگ ملى ماست. «ملى» در اینجا، مقابل «اسلامى» نیست؛ عین همان اسلامى است.
«فرهنگ ملى» یعنى «فرهنگ خودى». فرهنگ خودى، باید حفظ شود. البته فرهنگ خودى از فرهنگهاى دیگر هم وام مىگیرد؛ حرفى نداریم. «اطلبوا العلم ولو بالصّین.» این هم فرهنگ است. اینکه باید رفت از هر جاى دنیا چیز خوب را آورد، این هم جزو فرهنگ ماست. این را هم باید حفظ کنیم. اما آنچه را که براى بدنمان لازم است، بجَویم و فرو دهیم. نه اینکه ما آنجا بیفتیم، یکى دیگر بیاید، هر چه که خودش مصلحت مىداند به بدن ما تزریق کند؛ مثل مرده؛ مثل آدم بىهوش! این اقتصاد، این فرهنگ و سیاست استقلال که پایه و مبناى سیاست نظام جمهورى اسلامى است، شعار اصلى ماست. استقلال کامل، در همه جهت، یعنى زور و زورگویى را از هیچ کس قبول نکردن؛ مسائل جهانى را طبق معیارهاى خود حل کردن و راهِ آن را پیمودن.
مسأله فلسطین را ما با معیارهاى خودمان حل و بر اساس آن قضاوت مىکنیم و نسبت به آن اقدام مىنماییم و تابع هیچ قدرتى در دنیا نمىشویم. در مورد مسأله «بالکان»، همینطور عمل مىکنیم. در مسأله «افغانستان» در طول هشت سال جنگ، با همه آن عسرتها و سختیهایى که آن همه مسأله براى ما داشت، ایستادیم و همانگونه که مبنا و روش و دید اسلامى ما بود، نسبت به این مسأله، حرکت کردیم. وقتى که این سیاستها مورد نظر باشد و آن مدیریّت وجود داشته باشد، کشور خوب اداره مىشود. اما شرط اوّل آن، وجود ملت بىهمتایى است که مسؤولین کشور مىتوانند به طور کامل به او اعتماد کنند. این ملت بزرگ، ملت خوبى است. امام عظیمالشّأن، این ملت را خوب شناخته بود و من هیچ کس را مثل آن بزرگوار ندیدم که با خصوصیات این ملت، اینگونه آشنا باشد و به او اینطور ایمان داشته باشد. همینطور که در قرآن راجع به پیغمبر علیهوعلىآلهالسّلام هست که فرمود: «یؤمن باللَّه و یؤمن باللمؤمنین»، امام به این ملت ایمان داشت. امیدواریم که انشاءاللَّه توجّهات ولىّعصر ارواحنافداه، شامل حال دولت عزیز ما و رئیس جمهور عزیزمان و مسؤولین زحمتکش گرامىمان و ملت عظیمالشّأن و بزرگوارمان باشد. انشاءاللَّه، این ملت به همان جایى برسد که شایسته او و وعده الهى در حقّ اوست.
بیانات معظم له در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری دوره هفتم
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
بحمداللَّه امروز براى ملت ایران، روز مبارکى است. امیدواریم که خداوند، برکات خودش را بر آحاد این ملت و مسؤولین و رئیس جمهور عزیزى که امروز مسؤولیت را رسماً بر عهده گرفتند، نازل فرماید؛ و انشاءاللَّه همه بتوانیم از پرتو عنایات الهى و ادعیّه زاکیّه حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه استفاده کنیم و عرض مىکنیم: «الّلهم بارک لنا فیما اعطیت(1).» این عطیّه بزرگ الهى، انشاءاللَّه براى ملت، یک عطیّه ماندگار و داراى برکات بزرگى باشد.
بحمداللَّه اوضاع کشور در این مقطع حسّاس، آن چنان است که هر کشور و ملتى چنین وضعى داشته باشد و از چنین سرمایههایى برخوردار باشد، حق دارد که به آینده خود، با امیدوارىِ منطقى و بجا نگاه کند. اوّلاً در همه حوادث و قضایا، نشانههاى لطف الهى و کمک پروردگار را مىبینیم. همین انتخابات سى میلیونى، مظهر لطف پروردگار به نظام جمهورى اسلامى بود. درست در همان هنگامى که بوقهاى تبلیغاتى از سوى کشورهایى که مدّعى دمکراسى هستند ادّعا مىکردند که ملت ایران از انقلاب و نظامش جدا شده و به آرمانهاى امامش پشت کرده است، ملت در صحنه حاضر شد و به عنوان عمل به تکلیف و به وصیّت امام، انتخاباتى با این شکوه و عظمت به راه انداخت، که ما از اوّلِ انقلاب، مانند آن را خیلى نادر داشتهایم. ببینید این چقدر مظهر لطف الهى است! همانطور که امام بزرگوار یک وقت به بنده فرمودند - و بنده هم خودم این را در دوران مسؤولیتهاى مختلف تجربه کردهام - همواره در شداید، دست قدرت الهى به ما کمک کرده است.
عزیزان من! این را بدانید: گاهى حوادثى اتّفاق مىافتد که مسؤولین کشور، یعنى کسانى که از قضایا مطّلعند، از آنها به تعبیر معروفِ «از حوادث پشت پرده» اطّلاع دارند و مىدانند که عامل آن حوادث نمىتوانسته یک عامل معمولى و طبیعى باشد و چیزى جز عنایت الهى، پشت این قضیه نیست. ما به این قضیه معتقدیم. قرآن، ناطق به این معناست. ما عقیده داریم که «ولینصرنّ اللَّه من ینصره.(2)» چه کسى بیشتر از این ملت نصرتِ دینِ خدا کرده و در میدانهاى خطر وارد شده است؟! پس، نصرت الهى، امرى طبیعى و بدیهى است. آن را داشتهایم؛ بعد از این هم انشاءاللَّه خواهیم داشت. این، قلم عمده است، که شامل بیشتر یا همه تواناییهاى ما همین است. آن رقم عمده دیگرى که باید مورد نظر قرار گیرد، این ملتِ بزرگ است؛ ملتى همراه با دولت، علاقهمند به نظام حاکم و وقتى که لازم باشد، فدایى در راه آن. ملّتى با ایمان. ملّتى حاضر در صحنه، که گذشته نشان مىدهد هر جا لازم باشد از کشور اسلامى و اسلامش دفاع کند، با قدرت و شجاعت وارد صحنه مىشود و دفاع مىکند. در گذشته اینگونه بوده است، در آینده هم انشاءاللَّه همینگونه خواهد بود. صحنه جنگ هم این را نشان داد. قبل از آن، صحنه انقلاب هم نشان داده بود. عرصه سازندگى هم - در این سالهاى اخیر - نشان داد که در هر جا که حضور مردم لازم است، این ملت، با صداقت، صمیمیّت و شور و هیجان حاضر مىشود.
این مردم، بر هیچ کس هم منّت ندارند. احساس تکلیف مىکنند و وارد صحنه مىشوند. در آینده هم به خواست خدا، همینطور خواهد بود. البتّه مستبعد است که ما در آینده، تجربه نظامى داشته باشیم؛ ولى اگر فرض کنیم باز یک فرد یا نظامِ غافلِ خدازدهاى به فکر این بیفتد که با این مردم زور آزمایىِ نظامى کند، باز سرو کارش با همین ملت، همین جوانان، و همین مؤمنان فعّالى است که در همه جا ایمانهاى خودشان را نشان مىدهند. ملت در انتخابات نشان داد؛ در صحنههاى سیاسى، در راهپیماییها و در موضعگیریها هم نشان مىدهد. این ملت، سرمایه بزرگى است و این ملت، با امام است؛ در راه امام است. الان هم محبوبترین انسان در میان این ملت و در دلهاى ایشان، امام بزرگوار ما، امام خمینى است.
دیگران هر چه مىخواهند بگویند. هر طور مىخواهند تحلیل کنند. غلط است که کسى احوال خود را از دیگرى بپرسد. بعضى عادت کردهاند که بنشینند ببینند خبر گزاریهاى وابسته به صهیونیستها و مستکبرین و سرمایه دارانى که با اسلام و مسلمین و نظام اسلامى مخالفند، درباره ایران چه مىگویند! معلوم است که آنها نمىتوانند واقعیت را بگویند! حتّى نمىتوانند واقعیت را درک کنند. آنها ملت ما را نمىشناسند، کشور ما را نمىشناسند، نظام ما را نمىشناسند، مسؤولین ما را نمىشناسند، شخصیتهاى ما را نمىشناسند. مىبینید چقدر اشتباه مىکنند و مىبینید چطور دربارهشخصیتهاى ما به اظهار نظر مىپردازند! تاجایى که همه کسانى که وارد و مطّلع هستند، به ساده لوحى آنها مىخندند. آنها آرزوهاى خودشان را بر زبان جارى مىکنند: همان داستان «شتر و پنبهدانه» است! آنچه را که در دل دارند و مىخواهند، به صورت تحلیل بیان مىکنند. این، شرح حال ملت ایران نیست. شرح حال ملت ایران این است که مشاهده مىکنید. شرح حال ملت ایران، عرصههاى دفاع مقدّس در طول هشت سال است. شرح حال ملت ایران، حضور در این انتخابات سى میلیونى است. ملت ایران ملتى است مسلمان، انقلابى، معتقد به امام، علاقهمند به نظام اسلامى و آماده براى دفاع از ارزشهایى که به آنها معتقد و پایبند است. این، سرمایه عظیمى است. هر حکومتى و هر دولتى که پشت سرِ خود چنین ملتى داشته باشد، باید به آینده امیدوار باشد. باید احساس قدرت کند. باید احساس کند که مىتواند کار کند. باید احساس کند که وظیفه دارد کار کند.
آنچه من به مسؤولان دولتِ آینده و رئیس جمهور عزیز - که بحمداللَّه خودشان هم به این نکات توجه دارند - از باب تذکّر عرض مىکنم این است که اوّلاً، همه سعى ما باید این باشد که این ملت را بشناسیم. ثانیاً، خواستهها و نیازهایش را برآورده کنیم. این ملت، حقّ عظیمى بر گردن ما دارد. این ملت است که کشور را حفظ کرده است و این ملت است که به حقیقت، آیتِ قدرتِ پروردگار است.
من در چند دورهاى که امام بزرگوارمان حکم ریاست جمهورى - آراءِ مردم - را تنفیذ مىکردند، در فرمایشات ایشان نگاه کردم و دیدم بهطور مستمر - با هر کس که طرف بودهاند - راجع به مردم و ملت صحبت کردهاند. این، همان حکمتِ امام است؛ همان چیزى است که ما هر طور نگاه و مطالعه مىکنیم، مىبینیم این درست است، این بهتر است. بخصوص قشرهاى مستضعف، قشرهاى فقیر و ضُعفاى مردمند که نیروهاى وفادار و ماندگار انقلاب و امام و دولتهاى مختلف بودهاند و هستند و خواهند بود. عزیزانى که انشاءاللَّه در آینده نزدیکْ مسؤولیت بر عهده مىگیرند، باید هرچه مىتوانند از این ذخیره دائمى استفاده کنند و تا آنجا که قدرت دارند، براى آنها خدمت و کار کنند. وضع کنونى، بحمداللَّه این است. این، کشورى است که گامهاى اساسى و بلندى براى بازسازى، در آن برداشته شده است.
شاید در طول دوران رژیم گذشته، حتّى بخشى از آنچه در این چند سال در بازسازى این کشور انجام گرفت، انجام نگرفته بود؛ چون کار را با کیفیّت و کمیّت - هر دو - باید دید. آنها اگر کارى هم براى کشور مىکردند - که از لحاظ کمیّت هم نسبت به آنچه در این دوره کوتاه انجام گرفته است، حقیقتاً کم است - از لحاظ کیفیت، مخدوش بود؛ زیرا در آن، استقلال این ملتْ ملاحظه نشده بود. اساسِ سیاست آن رژیم، بر وابستگى بود. چند نفر دولتمردِ نسبتاً شجاع یک روز در زمان رضاخان پیدا شدند و یک قرار داد نفتى را نوشتند که منافع ملت ایران، تا حدودى در آن ملاحظه شده بود. بهخاطر انگلیسیها، رضاخان با چکمههایش وارد اتاق هیأت دولت شد و نوشتههاى آنها - پرونده نفت - را گرفت، در آتش بخارى انداخت و جلو چشم آنها سوزاند! این، چیزى است که خود آنها نوشتهاند. امثال تقىزاده و دیگران این ماجرا را نوشتهاند.
سیاست، سیاستِ وابسته بود. راهآهن هم که مىکشیدند، بیش از آنکه براى ایران و تجارت ایران باشد، به نفع اتّصال دو جبهه متّفقین بود که آن روز بایستى علیه آلمان مىجنگیدند. راهآهن سراسرى این است! (راهآهن شمال و جنوب براى این بود که شوروىِ آن روز را به جنوب، در خلیج فارس که محلّ استقرار انگلیسیها بود وصل کنند تا بتوانند سلاح منتقل نمایند، و جبهههاى جنگ متّفقین علیه متّحدین - آلمان و همکارانش - همواره قادر به دفاع باشد. راهآهن هم براى این کشیده مىشد. طرفداران رژیم منحوس و تفالههاى رژیم گذشته، بعد از گذشت پنجاه سال، هنوز که هنوز است، صحبتِ راهآهن شمال و جنوب را مىکنند؛ راهآهنى که براساس طرحى خائنانه و بىتوجّهى به استقلال این ملت بهوجود آمد و در آن، آبرو و شأن این ملت رعایت نشد.
حالا شما ملاحظه کنید: خطوط راهآهن عظیمى که در دوران بعد از جنگ تحمیلى در ایران ساخته شد، همان چیزى است که ملت ایران به آن نیاز دارد. یکى از مستشرقینى که در همان دوران آمده و در ایران سیاحت کرده است، مىگوید: من تعجّب مىکنم چطور راه آهن ایران از شهرهایى که محلّ عمده تجارت ایران است عبور نکرده است!؟ (همین جاهایى که امروز بحمداللَّه به برکت جمهورى اسلامى، مىبینیم که زیر پوشش ارتباطات و اتّصالات و مواصلات صحیح قرار گرفتهاند).
نه کمیّت آنچه قبل از جمهورى اسلامى در این مملکت انجام گرفته است، و نه کیفیّت آن، قابل مقایسه با آنچه این نظام مردمى و خدایى - جمهورى اسلامى - انجام داده است، نیست. نظام مرتبط با معنویّت و ایمان، معنایش این است؛ نظامى که پشتوانه عظیم مردمى، آرا، عواطف، پشتیبانى و کمک مردم را دارد؛ ایمان، معنویّت، برادرى و هماهنگى، اتّکال به خدا و ایمان به غیب را هم دارد. آن، نتیجهاش مىشود این. علىرغم این همه توطئه و مخالفتى که با این ملت شد؛ با این محاصرههاى گوناگون سیاسى، اقتصادى و تبلیغاتى، این ملت توانسته است یکى پس از دیگرى، دولتهایش را حمایت کند و دولتها توانستهاند اینگونه کشور را از لحاظ عمران و آبادى و از جهات سیاسى و آبروى بینالمللى و اقتدار ملى، پیش ببرند. اینها آن ارزشهایى است که کشور ما دارد و بحمداللَّه، دولتهاى ما، همه از آن برخوردار هستند و خواهند بود. این مظهر نعمِ بزرگ الهى و همان دست قدرتى است که عرض کردم خداى متعال دائماً در پشتیبانى این نظام داشته است و خواهد داشت.
البته من سفارش کردهام و سفارش و تأکید هم مىکنم که باید تلاش شود فقر و بىعدالتى و تبعیض که میراث طواغیت گذشته است، در این کشور ریشه کن شود. اینجانب بیشترین اهتمام را متوجّه این مطلب کردهام و مىکنم و توصیهام این است که دیگران نیز همینطور عمل کنند. اگر این همه خیرات و برکاتى که بحمداللَّه مظهر و اوج آن هم در این چند سال اخیر، دولت برادر عزیزمان جناب آقاى هاشمى رفسنجانى حفظهاللَّهتعالى بود و همه آنچه را که انجام دادیم، چند برابر مىبود و چندین برابر آن را هم انجام بدهیم، اما به این نکته توجّه نکنیم، کارمان ناقص و ابتر خواهد بود.
عزیزان من! نظام اسلامى، نظام سرمایهدارى نیست. من چهارسال قبل، در همین جا - در روز تنفیذ - همین موضوع را به حضّارى که بودند، عرض کردم و گفتم: «نظام ما، نظام سرمایهدارى نیست. نظام سرمایهدارى، به جمعِ ثروت، به رونق اقتصادى و به مجموع در آمد ملى نگاه مىکند و برایش مهم نیست که این ثروتْ چگونه به دست مىآید، به دست کى مىآید و چند درصد از مردم، چگونه از آن استفاده مىکنند!» باید در آمد ملى بالا برود، ثروت زیاد شود، تلاش اقتصادى مورد حمایت قرار گیرد؛ که مورد حمایت هم قرار مىدهند. قوانین هم در این جهت است. قدرت اجرایى هم در این جهت است. کشورهاى سرمایهدارى - آن هم نه همه بلکه بعضى - حداکثر کارى که مىکنند این است که بیمهها و تضمینهایى را براى قشرهاى مظلوم و محروم مىگذارند، تا حداقلى هم به آنها برسد. این، نظام سرمایهدارى است.
نظام اسلامى، اینگونه نیست. نظام اسلامى مىفرماید: «بالعدل قامت السموات والارض.(3)» اصل، عدالت است. البته، تولید ثروت هست. نظام اسلامى، یک جامعه فقیر نمىخواهد. یک ملت فقیر و یک درآمد عمومى ناچیز نمىخواهد. از ثروتها استفاده مىکند؛ علم را پیشرفت مىدهد، منابع زیرزمینى را استخراج مىکند، انسانها را به رشد عقلانى مىرساند، تجارت مىکند و صنعت راه مىاندازد. تاریخ اسلام نشان داد که اسلام به برکت همین احکام نورانى، در یک دوره طولانى، صاحب علم و صنعت در کلّ جهان بوده است. اما جهت همه اینها، عدالت است. ثروت هست؛ اما باید عدالت در جامعه تضمین شود. براى عدالت، منتظر امام زمانیم. پیغمبران آمدند؛ همه هم براى اقامه قسط آمدند؛ «لیقوم الناس بالقسط(4)». اینها حرفهاى خیلى پرمعنایى است که قرآن به ما گفته است؛ نهج البلاغه به ما گفته است و در روایات ائمّه هم هست.
این، جهت را مشخّص مىکند. قسط یعنى همین: اگر جامعه برخوردار است، همه باشند. نمىگوییم همه یکسان؛ چون یکسانى امکان ندارد. بالاخره تلاشها، همّتها و قوّتها مختلف است. بعضى بیشتر تلاش مىکنند؛ بعضى کمتر مىکنند. بعضى ابتکار بیشترى دارند. استعدادها یکسان نیست. «و لایزالون مختلفین... و لذلک خلقهم(5).» مردم، داراى اختلاف در استعدادند. بحث در این نیست که یکسان باشند. بحث در این است که به قدر استعدادشان کار کنند و به قدر همّتشان تلاش کنند و همه بتوانند به قدر قدرتشان به دست بیاورند. کسى محروم نماند؛ کسى مظلوم نماند؛ کسى سرکوب شده نماند. این، آن هدف اصلى است.
ما که بر سرِ کار آمدیم - آن روز که روز مبارزه بود تلاش کردیم، آن روز که پیشنهاد مسؤولیت کردند، به هر صورت قبول کردیم - براى تحقّق همین هدف بود. کسانى که با فرهنگ ما آشنا نیستند، باور کنند. اگر چه مىدانم قطعاً باور نمىکنند که براى ما این مسؤولیتها جاذبهاى ندارد. خودیها مىدانند. کسانى که از نزدیک با این فرهنگ و اشخاص آشنا هستند، مىدانند. این مسؤولیتها، فقط براى اقامه عدل، اقامه حکم اللَّه و هموار کردن راه خدا در مقابل پاى مردم، ارزش و محبوبیت و جاذبه دارد.تلاش باید براى این باشد.
البته در این زمینه، کار شده است. من اگر نگویم که برادران عزیز ما در مسؤولیتهاى گوناگون در دورههاى گذشته، براى این قضیه چقدر تلاش کردهاند، ناسپاسى است. لکن، راه طولانىترى از آنچه که تا به حال پیمودهایم در پیش داریم. کار بیشترى از آنچه تا به حال کردهایم باید انجام دهیم. این، مسأله است. اساس کار دولت، باید بر این باشد. چه در زمینه فرهنگى، چه در زمینه اقتصادى و چه در زمینه سازندگى، جهت باید این باشد؛ درحالى که فعّالیتها متنوّع است.
خدا را شکر مىکنیم که انتخابات، خوب و بسیار خوش عاقبت و همراه با خرسندى عمومى مردم بود. امروز انسان احساس مىکند که براى ملت ما و فضاى عمومى کشور، مثل یک روز عید است و این هم، لطف پروردگار است.
امیدواریم که خداوند متعال، این روز و این حادثه را فرخنده و مبارک کند و مشمول الطاف و برکات خودش قرار دهد. امیدواریم شرور را از این ملت منصرف کند؛ دشمنان این ملت را سرکوب و منکوب فرماید، و این ملت را به آرزوهاى بزرگش برساند. امیدواریم رئیس جمهور عزیز و مسؤولانِ ایشان را - که انتخاب خواهند کرد - در کار مهمّى که در پیش دارند، موفّق فرماید؛ قلب مقدّس حضرت ولىّ عصر را از همه ما راضى کند؛ روح مبارک امام بزرگوار را - که یقیناً از این حوادث و مراسم شاد است - همواره شاد نگهدارد و ارواح طیّبه شهداى بزرگوار ما را با پیغمبر و آل او محشور کند.
بیانات آیت الله خامنه ای در مراسم تنفیذ ریاستجمهوری دوره هشتم
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
جلسهاى بسیار مهم و نمایشگر یک نقطه حسّاس در حرکت تاریخ جمهورى اسلامى است. این مجلس و مراسمى که امروز انجام گرفت، حاکى از یک حقیقت زنده و درخشان در نظام جمهورى اسلامى است و آن حقیقت مردمسالارى دینى و حاکمیتِ احکام نورانى اسلام و حضور و انتخابگرى آحاد ملت است. از خداى متعال مسألت مىکنیم که به برکت نام و یاد حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها - که ایام شهادت آن بزرگوار نزدیک است - و به برکت مجاهدتها و ایثارگریهایى که در طول سالیان گذشته تا امروز براى اعلاى کلمه اسلام و برافراشتن این پرچم نثار شده است، این آغاز را، آغازى مبارک و منشأ برکات و آثار خیر قرار دهد؛ هم براى مردم عزیزمان که در انتخابات شرکت کردند و وظیفه خودشان را انجام دادند و هم براى رئیس جمهور محترم که اعتماد مردم را کسب کردند و دوره جدیدى از مسؤولیت را بر دوش گرفتند.
در منطق اسلام، اداره امور مردم و جامعه، با هدایت انوار قرآنى و احکام الهى است. در قوانین آسمانى و الهى قرآن، براى مردم شأن و ارج معیّن شده است؛ مردم هستند که انتخاب مىکنند و سرنوشت اداره کشور را به دست مىگیرند. این مردمسالارى، راقىترین نوع مردمسالارىاى است که امروز دنیا شاهد آن است؛ زیرا مردمسالارى در چارچوب احکام و هدایت الهى است. انتخاب مردم است، اما انتخابى که با قوانین آسمانى و مبرّاى از هرگونه نقص و عیب، توانسته است جهت و راه صحیحى را دنبال کند.
در همه آنچه که در دنیا به نام دمکراسى و مردمسالارى شناخته مىشود، چارچوب وجود دارد. در دمکراسیهاى غربى، چارچوب عبارت است از منافع و خواست صاحبان ثروت و سرمایه دارانِ حاکم بر سرنوشت جامعه. تنها در آن چارچوب است که رأى مردم اعتبار پیدا مىکند و نافذ مىشود. اگر مردم چیزى را که بر خلاف منافع سرمایهداران و صاحبان قدرت مالى و اقتصادى - و براثر آن، قدرت سیاسى - است بخواهند، هیچ تضمینى وجود ندارد که این نظامها و رژیمهاى دمکراتیک، تسلیم خواست مردم شوند. یک چارچوب محکم و ناشکننده بر همه این خواستها و دمکراسیها حاکم است. در کشورهاى سوسیالیستى سابق - که آنها هم خودشان را کشورهاى دمکراتیک مىنامیدند - این چارچوب، حزبِ حاکم بود. در خارج از چارچوبِ تمایلات و سیاستها و انگیزههاى حزبِ حاکم، رأى مردم هیچ توانایى و کاربُردى نداشت. بههرحال چارچوب وجود دارد.
امتیاز نظام اسلامى در این است که این چارچوب، احکام مقدّس الهى و قوانین قرآنى و نور هدایت الهى است که بر دل و عمل و ذهن مردم پرتو افشانى و آنها را هدایت مىکند. مسأله هدایت مردم یکى از مسائل بسیار مهمّى است که در نظامهاى سیاسى رایج دنیا - بخصوص در نظامهاى غربى - نادیده گرفته شده است. معناى هدایت مردم این است که بر اثر تعلیم و تربیت درست و راهنمایى مردم به سرچشمههاى فضیلت، کارى بشود که خواست مردم در جهت فضایل اخلاقى باشد و هوسهاى فاسد کنندهاى که گاهى به نام آراء و خواست مردم مطرح مىگردد، از افق انتخاب مردم دور شود. امروز شما ملاحظه مىکنید در بسیارى از دمکراسیهاى غربى، زشتترین انحرافات - انحرافات جنسى و امثال آن - به عنوان اینکه خواست مردم است، صبغه قانونى پیدا مىکند و رسمى مىشود و به اشاعه آن کمک مىگردد. این، غیبت عنصر معنوى و هدایت ایمانى را نشان مىدهد. در نظام اسلامى - یعنى مردمسالارى دینى - مردم انتخاب مىکنند، تصمیم مىگیرند و سرنوشت اداره کشور را به وسیله منتخبان خودشان در اختیار دارند؛ اما این خواست و انتخاب و اراده در سایه هدایت الهى، هرگز به بیرون جاده صلاح و فلاح راه نمىبرد و از صراط مستقیم خارج نمىشود. نکته اصلى در مردمسالارى دینى این است. این هدیه انقلاب اسلامى به ملت ایران است. این تجربه جدید و جوانى است؛ اما تجربه قابل تأمّل و پیگیرى و قابل تقلیدى است براى همه کسانى که دلشان براى فضیلتها و جامعه پاک و پاکیزهى انسانى مىتپد و از جرائم و رذائل اخلاقى و رواج زشتیهاى خُلقیّات بشرى رنج مىبرند.
ملت ایران در طول قرنهاى متوالى، همواره در مقابل خود حاکمانى را مشاهده کرده بود که یا خود یا اجدادشان به ضرب شمشیر، حکومت را به دست آورده بودند و با اتّکا به قبضه شمشیر و سرنیزه قدرت، آن را براى اعقابشان گذاشته بودند. حکومت و حقّ حاکمیت بر مردم، بدون خواست و میل و انتخاب مردم، مثل مال شخصىِ حاکمان به فرزندان و اعقابشان، تا نسلهاى متعدّد به ارث مىرسید. در دورههاى اخیر - یعنى از اواسط دوره قاجار و سرتاسر دوره پهلوى - عنصر زشت دیگرى وارد عرصه حاکمیت کشور شد و آن عنصر دخالت بیگانه بود. انگلیسیها رضاخان پهلوى را با انتخاب و گزینشِ خودشان بر سرِکار آوردند و پشتیبانى کردند؛ بعد پسر او را بر سرِکار آوردند و بعد پس از کودتاى 28 مرداد، نقشآفرین مسائل ایران و قدرت حکومت در کشور ما امریکاییها بودند و ملت در این میان هیچکاره بود. یک ملت در اساسىترین مسائل زندگیش، در امر تعلیم و تربیتش، در امر اقتصادش، در امر سیاستش، در ارتباطات جهانىاش و در نظم معمولى زندگىاش، هیچگونه اختیارى نداشته باشد و کسانى بر سرنوشت او و بر این همه حکومت کنند که براى تصدّى این مسؤولیت، هرگز از مردم اجازه نگرفته باشند. ما هرگز حضور مردم و رأى آنها را - جز در یک دوران کوتاه، آن هم به صورت بسیار ناقص - تجربه نکرده بودیم. این اسلام و انقلاب و مجاهدت و ایثار این ملت و عظمت و شخصیت کمنظیر امام بزرگوار بود که زمینهساز لطف و رحمت الهى شد و این هدیه بزرگ به ملت ایران داده شد.
این مراسم، هشتمین مراسمى است که در آن رئیس جمهور منتخب مردم، به طور رسمى رئیس جمهور مىشود و اختیار اداره کشور و زمام امور قوّه مجریّه را در دست مىگیرد. این را انقلاب به ما داد. البته دستگاههاى تبلیغاتى دنیا با تبلیغات بسیار رذیلانه سعى مىکنند اینگونه وانمود کنند که حضور مردم و مردمسالارى نظام اسلامى، از انتخابات سال هفتادوشش به این طرف است؛ یعنى مىخواهند گذشته انقلاب را نفى کنند! این هم ادامه همان دشمنیهایى است که همیشه با این انقلاب داشتهاند. نه؛ ما ملت ایران در این بیستودو سال، هشت مرتبه پاى صندوق انتخاب رئیس جمهور رفتهایم و با رأى خود، او را انتخاب کردهایم و نشان دادهایم که در کشور ما به برکت نظام اسلامى، محور تصمیمگیرى، مردمند و چارچوب تصمیمگیرى - هم براى مردم و هم براى مسؤولان - احکام و شریعت اسلامى است. این، وظایف سنگینى را بر دوش همه ما مىگذارد.
من از رئیس جمهورى عزیزمان تشکّر مىکنم که این مطالب را - که حاکى از احساس مسؤولیت است - در نطق خودشان بیان کردند. بله؛ مطلب همین است؛ رئیس جمهور و یکایک اعضاى تصمیمگیر در این نظام، مسؤولند. اعتبار آنها عبارت از این است که به وظیفه خود در مقابل خدا، مردم و قانون اساسى عمل کنند. در نظام اسلامى، اعتبار همه مسؤولان به این است که خود را کمربسته دین خدا و مجرى قوانین و متعهّد به قانون اساسى بدانند. مردم این را مىخواهند و انتخاب کردهاند. اگر کسى قدم را کج بگذارد و از این راه منحرف شود - چه رهبرى باشد، چه رئیس جمهور باشد و چه دیگر مسؤولان - قبل از آنکه ساز و کار اجرایى براى کنار گذاشتن آنها به کار بیفتد؛ چون فاقد شرط مىشوند، خودشان منعزل و کناررفتهاند. بنابراین مسؤولیت، سنگین است.
اگر ما بخواهیم سعادت این مردم را تأمین کنیم، باید در اجراى احکام الهى کوشا باشیم. سعادت دنیا و آخرت مردم در اجراى احکام الهى و اسلامى است. این آن چیزى است که مىتواند کشور و ملت ما را به آرمانهاى والا و برجسته خود برساند. این آن چیزى است که مىتواند این کشور را در مقابل مطامع روزافزون قدرتهاى بزرگ مصونیّت بخشد. این آن چیزى است که مىتواند این ملت را با همان ایمان و شورى که در پیروزى انقلاب و دوران جنگ تحمیلى و در همه توفانها نشان داد، در صحنه نگه دارد. آن عاملى که مىتواند ملت ایران را - با فقدان بسیارى از تجهیزاتى که قدرتهاى بزرگ از آن برخوردارند - اینطور محکم و باثبات نگه دارد، ایمان دینى است. باید ایمان دینى را در مردم حفظ کرد تا این مردم بتوانند مقاومت خود را حفظ کنند و بایستند و از مسؤولان پشتیبانى کنند و در مقابل خطرها سینه سپر نمایند. ما مسؤولان، بدون حمایت مردم چیزى نیستیم و نمىتوانیم کارى بکنیم. ارزش و اقتدار و توانایى ما در صحنه بینالمللى و در مقابل توفانها، به پشتیبانى مردم است و این نظام بحمداللَّه امروز مردمىترین نظامِ دنیاست. نسبت و ارتباط بین مسؤولان و این مردم، ارتباط ایمان، عاطفه و اعتماد است. این ارتباط و اینگونه رابطه و پیوند، در دنیا نظیر ندارد. اگر بخواهیم این مردم از دولتها و مسؤولانى که مىآیند و مىروند و از نظامى که به وسیله این مردم بر سرکار آمده است، حمایت کنند، باید ایمان مردم را حفظ کنیم و جلوِ تهاجم به ایمان آنها را بگیریم.
من به رئیس جمهور عزیزمان دو، سه توصیه عرض مىکنم. البته اینها حرفهایى است که در خلوت و جلوت، بین بنده و ایشان و دیگر مسؤولان بارها گفته شده است؛ بنابراین اینها را براى تذکّر به خودم و شما مسؤولانى که در اینجا حضور دارید، عرض مىکنم. یک مسأله این است که در موقعیت حسّاس کنونى، کارِ مجموعه دستگاه دولت باید بىوقفه شروع شود و بدون اندکى لنگى و سستى، با جدّیت کامل ادامه پیدا کند. این چند ماهى که معمولاً از هنگام انتخابات - یا حدود انتخابات - تا تشکیل دولت جدید، وقفهگونهاى در امور پیدا مىشود، بسیار خسارتبار است. حتّىالمقدور باید این زمان را کوتاه کرد. امیدواریم انشاءاللَّه مجلس شوراى اسلامى هم نهایت همکارى را با رئیس جمهور محترم بکند و هر چه زودتر کابینه دولت تشکیل شود و به کارهاى مهمّى که برعهده آنهاست، بپردازند.
ما در موقعیّت حسّاسى هستیم. به اعتقاد من امروز فورىترین کار این است که به مسائل اقتصادى و مسأله معیشت و در رأس همه مسأله اشتغال، با جدیّت پرداخته شود. هیچکدام از اینها معضلات و گرههاى کورى نیستند که دستهاى توانا و فکرهاى کارآمد، نتوانند آنها را حل کنند. همه اینها کارهاى ممکن و روانى هستند؛ منتها تلاش، جدیّت، ابتکار و پشتکار لازم است تا این کارها انجام گیرد. امروز اگر اندکى سستى و کوتاهى شود، دیر خواهد شد. فرصت کوتاه است؛ فرصتهاى دولتها مثل برق مىگذرد. چهار سال بهسرعت گذشت، این چهار سال هم بهسرعت خواهد گذشت. بنابراین باید اولویّت را در نیازها جستجو کرد و با آگاهى و شتاب لازم و تدبیر مقتضى، آن نیازها را برآورده ساخت. امروز این امرِ لازمى است. شما اگر به تبلیغات جهانى - که بىگمان از مرکزیّتهاى حسابشده سیاسى و امنیّتى هدایت مىشود - نگاه کنید، مىبینید یکى از نقاط امید دشمنان ما براى فلج کردن نظام اسلامى، همین مسأله اقتصاد است. ما منابع ثروت و درآمد و نیروى کار فراوان و زمینههاى متعدّدى براى شکوفایى اقتصادى داریم. ما مىتوانیم بسیارى از کارها را انجام دهیم. ما مىتوانیم چهره زشت فقر را از کشور بزداییم. پس مسؤولان دولتى، پیش و بیش از هر کار به این مسأله همت بگمارند. بخش اقتصادى دولت در واقع بزرگترین بخش از بدنه دولت است. چه مسؤولان ستادى اقتصادى و چه مسؤولان اجرایى بخشهاى گوناگون تولیدى و خدماتى، همه باید یکجهت و یکدل مشغول کار شوند. در این قضیه هیچگونه درنگى جایز نیست. اعتقاد من این است که با زمینههاى فراوانى که ما داریم، مسؤولان خواهند توانست در مدتى نه چندان طولانى، به همه آحاد ملت بقبولانند و نشان دهند که در وضع معیشتى و وضع عمومى اقتصادى، دگرگونى حاصل شده است. این مژده را بدون اینکه دائماً بر زبان جارى کنند، در عمل به مردم بدهند. این عملِ صالحِ بزرگى است که مسؤولان اجرایى کشور باید به آن بپردازند. به وسوسههاى دشمن اعتنایى نکنید. شکّى نیست که امروز دستگاههاى استکبارى جهانى از طُرق مختلف در فکر قبضه کردن همه منابع ثروت و امکانات در همه جاى دنیا هستند و اگر لازم باشد یک وقت تبلیغ خلافى به صورت وسوسه در دلهاى کسانى بیفکنند، حرفى ندارند و این کار مىکنند. شما به واقعیّتهاى کارىِ خودتان نگاه کنید و با جدیّت و تکیه بر بیّناتى که قانون اساسى براى ما معیّن کرده است - که به احکام اسلامى و مقررات اسلامى متّکى است - در زمینههاى پولى و مالى و تولیدى و خدماتى و همه آن چیزهایى که به اقتصاد مردم وابسته است، نوآورى و تلاش کنید. خداى متعال به این تلاش برکت خواهد داد.
مسأله دوم، توجّه به فرهنگ عمومى کشور است. من به دوستان - از جمله به رئیس جمهور محترم - قبلاً این را عرض کردهام. یکى از مسائلى که دشمن بهطور جدّى در کشور تبلیغ مىکند، مسأله اباحیگرى است. اباحیگرىِ اعتقادى و عملى، یعنى پایبندیها و تقیّدات و تکیهگاههایى که یک انسان را در حرکت خود به سمت هدف مشخصى عازم و مصمم مىکند، از او گرفتن و او را سرگردان و لنگ کردن. این را باید جدّى بگیرید. یکى از سیاستهاى دشمنان اسلام این است که ایمان مردم را بگیرند و اعتقاد آنها به انقلاب را سلب کنند. چند سالى است که این را در تبلیغاتشان شروع کردهاند. بنده از همان اوایلى که این تبلیغات در رفتارهاى دشمنان کشور، اجرایى و عملیاتى شده بود - حدود ده، یازده سال پیش - متوجّه این نکته شدم و به همه، بخصوص به مسؤولان فرهنگى هشدار دادم و گفتم اینها مىخواهند اصل اعتبار انقلاب را زیر سؤال ببرند؛ انقلابى که یکى از افتخارات تاریخ بشرى در زمان ماست؛ انقلابى که یک ملت با دست خالى و به برکت ایمان، آن هم در مقابل یک دژ علىالظّاهر تسخیرناپذیرِ استکبار در این منطقه آن را بر پا کرد و موفّق شد؛ انقلابى به نام خدا؛ انقلابى در راه ارزشهاى اسلامى؛ انقلابى که ملتهاى مسلمان را به اسلامشان امیدوار و به هویّت اسلامیشان دلگرم کرد؛ انقلابى که در همه نقاط جهان ملتها را خودباورى بخشید و آنها احساس کردند که یک ملت - وقتى که عزم و ارادهاى از خود نشان دهد - مىتواند بر بزرگترین موانع پیروز شود و فائق آید. دشمنان مىخواستند پیام آزادى، معنویّت، ارزش و فضیلت و کرامت انسانىاى را که در این انقلاب بود، ندیده بگیرند. این کارى بود که به صورت برنامهریزى شده و با انواع و اقسام طُرق تبلیغاتى، آن را دنبال کردند. البته - متأسفانه - یک عده غافل، به صورت پادو در داخل هم همانها را تبلیغ کردند و هنوز هم مىکنند. این براى آن است که پشتوانه فکرى - که در واقع تکیهگاه اراده و عزم راسخ مردم است - از آنها گرفته شود و مردم احساس کنند پشتشان خالى است. مگر بدون ایمان و اعتقاد و بدون باور به راهى که انسان در آن قدم گذاشته، مىشود آن راه را ادامه داد؟ همه باید مسائل فرهنگى را جدّى بگیرند. مظهر این تهاجم، همان اباحیگرى است که از راه خدشه در اعتقادات، تشویق جریانهاى خلافِ اخلاق در جامعه و تشویق و ترویج انواع و اقسام فسادها ایجاد مىشود. اینها چیزهایى است که همه مسؤولان کشور باید به آن بسیار توجّه کنند و فقط مخصوص مسؤولان فرهنگى نیست.
فساد انواع و اقسامى دارد که فسادهاى مالى و اقتصادى از جمله آنهاست. یکى از بزرگترین مسؤولیتهاى مسؤولان کشور - از جمله رئیس جمهورى محترم - تعقیب مفاسد مالى و اقتصادى است که باید در برنامه دولت قرار گیرد. البته قوّه قضایّیه و قوّه مقنّنه هم در این زمینه مسؤولند و خوشبختانه همکاریهایى هم مىکنند. این مبارزه باید جدّى شود و خود را در مرحله عمل نشان دهد. مبارزه با مفسده اقتصادى و مالى یکى از کارهایى است که به گشایش اقتصادى کشور هم کمک خواهد کرد. یکى از موانع پیشرفت اقتصادى کشور، وجود گلوگاههاى فساد است که بهشدّت باید از آن ترسید و با آن مقابله و مبارزه کرد. البته کار سختى هم هست. من در جریان آن نامه هشت مادهاى که نوشتم، هم به رئیس جمهور محترم، هم به رئیس محترم قوّه قضایّیه و هم به رئیس محترم مجلس گفتم که بدانید مبارزه با فساد، یک مبارزه جدّى و واقعى است. مفسدین تهاجم خواهند کرد و فشار خواهند آورد؛ لذا کار سختى است. براى مقابله با شیوع فساد اقتصادى و مالى، باید لباس مبارزه به تن کرد.
یک جریان فساد هم فسادهاى اخلاقى و رواج منکرات است. با این هم باید مقابله و مبارزه کرد. ما خوب مىدانیم، این جزو تعالیم اسلام است که با زبان و تبیین باید مردم را با فضایل اخلاقى آشنا کرد و از منکرات دور نگهداشت. این به جاى خود درست؛ اما با شیوع منکرات و با تظاهرِ به آن باید مقابله کرد. اسلام مرتکبِ منکر را نصیحت و هدایت مىکند؛ اما حد هم براى او مىگذارد. با صِرف زبان و توصیه نمىشود کارى کرد. قدرت نظام باید جلوِ سیرِ فحشا و فساد را بگیرد. اجازه ندهید که هوسهاى یک عدّه معدود و یک گروه کوچک و اندک در داخل جامعه، موجب اغواى ذهن و فکر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمنى شود که هیچ انگیزه فسادى ندارند. شما باید جلوِ آنگونه افراد را بگیرید. همه مسؤولان بخشهاى مختلف کشور در این زمینه مسؤولند. اجازه ندهید عدّهاى با تکیه به نام آزادى - که واقعاً باید بر عنوان مظلوم آزادى گریست که چه سوء استفادههایى از این نام مىشود - منکرات و فحشا و بىبندوبارى را در جامعه رایج کنند. عکسالعملِ آن این است که عدّهاى به نظام بدبین شوند؛ مثل اوّل مشروطه.
یکى از عواملى که موجب شکست مشروطیت در ایران شد، این بود که متدیّنین بعد از مدتى احساس کردند کأنّه کار به سمت بىدینى پیش مىرود. جنجال زیاد مطبوعاتى که آن وقت همه انگیزه خودشان را این قرار داده بودند که به مقدّسات دینى حمله کنند - البته کسانى که در مشروطیت با اساس دین و مظاهر دینى و اعتقادات دینى و روحانیت و با اینطور چیزها در مجامع به صورت قلمى و شعارى مقابله و اهانت مىکردند، عدّه زیادى نبودند، اما جنجالشان زیاد بود - موجب شد که متدیّنین و علما که در صفوف اول مبارزه مشروطیت بودند، بتدریج دلسرد شدند و کنار نشستند. وقتى چنین شد، نهضت شکست مىخورد؛ و مشروطیت شکست خورد. بعد از پانزده، شانزده سال از عمر مشروطیت، دیکتاتورىِ رضاخانى به وجود آمد. این بسیار عبرتانگیز است. رضاخانِ قلدر و چکمهپوش کجا، شعار مشروطیت کجا؛ چقدر اینها با هم فاصله دارند! چرا اینطور شد؟ چون اطمینان و اعتماد مردم مؤمن سلب شد؛ کنار نشستند و از صحنه بیرون رفتند. مسؤولان نباید بگذارند چنین حالتى در مؤمنین به وجود آید.
البته این هیچ مجوّز آن نیست که کسانى به بهانه اینکه اطمینانشان سلب شده، قانونشکنى کنند. قانونشکنى جرم است. تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونى براى مقابله با هر چیزى که به نظر انسان منکر مىآید - بدون اجازه حکومت - خودش یک جرم است؛ مگر نهى از منکر زبانى، که بارها گفتیم نهى از منکر زبانى جایز و واجب و وظیفه همه است و در هیچ شرایطى هم ساقط نمىشود؛ اما آنجایى که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچ چیزى مجوّز این نیست که بگویند چون نیروى انتظامى و قوّه قضایّیه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزى که لازم باشد مردم براى حادثهاى خودشان وارد عمل شوند، رهبرى صریحاً به آنها خواهد گفت.
یک توصیه هم به بقیه مسؤولان و فعّالان سیاسى عرض کنم؛ مخصوصاً به کسانى که تریبونهایى در اختیارشان هست - هر تریبونى؛ از منبرها و روزنامهها و صدا و سیما و مجلس و نماز جمعه و امثال اینها بگیرید تا هر تریبونى در هر گوشه کشور - مراقب باشید که تهیّج سیاسى براى کشور مضرّ است. فضا باید آرام و متعادل باشد تا دولت و مسؤولان بتوانند به وظایف خود عمل کنند. در شرایط متهیّج و متشنّج سیاسى، آسانترین کارهاى جارى هم دشوار خواهد شد. هیچ کس به تهیّج سیاسى کمک نکند. یکى از بدترین عیوب براى فعّالان سیاسى این است که درصدد انشقاق و جدایى و بهانهگیرى از یکدیگر باشند. وحدت کلمه را حفظ کنید. یکى از بدترین کارها این است که مسؤولانِ موظّف نظام، به وسیله اشخاص دیگر - صرفاً به خاطر اینکه تریبونى در اختیارشان قرار گرفته - مورد تخریب واقع شوند. انتقاد کردن غیر از تخریب کردن است. انتقاد، خوب و نعمت است. اگر دولت یا مسؤولان دیگر، مورد انتقاد قرار نگیرند، عیوب خودشان را نمىفهمند. انتقاد در واقع هدیه کردن عیوب آنها به خود آنهاست. ممکن است گاهى انتقاد درست باشد، ممکن هم هست نادرست باشد؛ اما انتقاد کردن غیر از تخریب کردن است. نه قوّه مجریّه و دولت را تخریب کنید؛ نه قوّه قضایّیه را تخریب کنید؛ نه قوّه مقنّنه را تخریب کنید؛ بخصوص کسانى که خودشان جزو این مجموعه هستند؛ تخریب آنها یک عیب مضاعف است. باید یکپارچه باشید؛ کمااینکه هدف و خاستگاه فکرى شما یکى است. این معنى ندارد که اگر کمبود و ضعفى در کار دولت و در بخشى ایجاد شد، کلیّت دولت مورد اهانت قرار گیرد و یا اگر کسى به یک حکم قضایى اعتمادى ندارد، قوّه قضایّیه را تخریب کند. بدترین رفتار با قوّه قضایّیه یک کشور همین است که کسى به خاطر نپسندیدن صدور و اجراى حکمى از صدها و هزاران حکم، بنا کند کلّ قوّه قضایّیه و دادگسترى کشور را زیر سؤال بردن و مورد اهانت قرار دادن. یکى هم یک حکم دیگر را قبول ندارد، دیگرى هم حکم سومى را قبول ندارد؛ اینکه مجوّز اهانت نمىشود. اهانت کردن و تخریب کردن و زیر سؤال ناشایست بردنِ قوّه مقنّنه - چه مجلس و چه شوراى نگهبان که جزو قوّه مقنّنه است - برخلاف مصالح ملت و ناسپاسى نسبت به رأى ملت است. همه باید مراقب باشند.
امروز وظیفه بزرگى بر دوش مسؤولان است و آن این است که این نعمت عظیم خداوندى را که به آنها داده شده - نعمت خدمت به مردم - شکرگزارى کنند و متوجّه باشند که دشمن پشت سر است. آینده هم آینده خوبى است؛ حرم در پیش است و حرامى در پس! اگر حرکت کنید، به اهداف والا خواهید رسید؛ اما اگر خداى نکرده سستى و تنبلى و کُندى و بدعملى کنیم، مورد تهاجم دشمن قرار خواهیم گرفت؛ حدّ وسط ندارد. امروز تلاش همه جانبه، وظیفه مضاعف و بزرگى است که بر دوش همه ماست.
امیدواریم خداوند متعال، الطاف خودش را مثل همیشه شامل حال این ملت بزرگ کند؛ روح مطهّر امام بزرگوار را - که بانى و مهندس این بناى شامخ است - با اولیایش محشور فرماید؛ شهداى عظیمالشّأن و عظیمالقدر ما و همه ایثارگران، جانبازان، آزادگان و خانوادههایشان را - که بزرگترین حق را به گردن ملت ایران و بخصوص به گردن مسؤولان دارند - با پیغمبر و آل او محشور کند و انشاءاللَّه این روز و این مرحله جدید از مسؤولیت اجرایى کشور را براى ملت ما و کسانى که مسؤولیتى برعهده گرفتهاند، مبارک قرار دهد.
بیانات رهبر فرزانه انقلاب در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری دوره نهم
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
امروز به فضل و توفیق الهى، براى ملت ایران روز مبارکى است. رحمت پروردگار، پاداش شایستهى مجاهدت ملت ایران بود. ملت عزیز ما، این نوبت هم مثل دفعات گذشته، در وقتِ لازم و در لحظهى نیاز، حضور خود را قدرتمندانه نشان دادند. بنده به عنوان خدمتگزار ملت، وظیفهى خود مىدانم بار دیگر از آحاد این ملت عزیز و بزرگ صمیمانه تشکر کنم و از خداوند متعال و الطاف کریمانهى او بهخاطر توفیقى که به ملت ما داد، سپاسگزارى کنم و جبههى سپاس بر درگاه پروردگار بسایم.
نعمت بزرگ حضور مردم، هدیهى انقلاب به ماست. قرنهاى متمادى در کشور ما سپرى شد؛ حکومتهایى آمدند و رفتند، بدون اینکه مردم کوچکترین نقشى در تعیین این دولتها و گزینش آنها داشته باشند. انقلاب میدان را براى مردم ما باز کرد. مردمسالارى در کشور ما، یک مردمسالارىِ حقیقىِ متکى به ایمان است. مردم از روى احساس وظیفهى دینى است که در عرصهى انتخابات وارد مىشوند و طبق تشخیصِ خود گزینش مىکنند و رأى خود را به صندوق مىاندازند.
انتخابات نهم هم مثل انتخاباتهاى قبل، بحمداللَّه پُرشور و سالم و افتخارآمیز برگزار شد. البته دشمنان ملت ما - که باید گفت دشمنان اسلام - حاضر نیستند به وجود این مردمسالارىِ سالم اعتراف کنند. هرچه توانستند، تلاش کردند شاید انتخابات را بىرونق کنند. تبلیغاتچىهاى وابستهى به مراکز قدرت، از مدتها پیش از انتخابات، با لحنهاى گوناگون، فضا را از هیاهوى مخالفت با انتخابات پُر کردند؛ سعى مىکردند مردم را ناامید کنند؛ مردم را از حضور در این میدان شرف و افتخار منصرف کنند. آخرینِ آنها حرکت گستاخانه و البته ابلهانهى رئیسجمهور امریکا بود که روز قبل از انتخابات به مردم ما صریحاً توصیه کرد که در انتخابات شرکت نکنند! ملت ما استقلال خود، هوشمندى خود، شجاعت خود، دلسوزى و پایبندى خود به منافع ملى را در این نوبت هم مثل نوبتهاى دیگر نشان داد.
حقاً و انصافاً در مقابل هوشیارى و وقتشناسىِ این ملت، انسان احساس تواضع و خضوع مىکند. این ملت، ملت شجاع و بیدار و با ایمان و پُرانگیزهیى است؛ بگذارید دشمنان این ملت هر چه مىخواهند، بگویند. این ملت راه خود را پیدا کرده است و با همت والا در این راه به پیش مىرود. سردمداران استکبار جهانى بعد از انتخابات هم از تخریب وجههى انتخابات ایران دست برنداشتند. یک مسؤول امریکایى گفت ما دمکراسى ایران را قبول نداریم! اینگونه صدور تصمیم دربارهى ملتها، خوى استکبارىِ ناپسند و پلیدى است که متأسفانه امروز شیطان بزرگ به آن گرفتار است. ملت ایران هم دمکراسى آنها را قبول ندارد. دمکراسىیى که پول سرمایهداران صهیونیست حرف اول را در آن مىزند، چه افتخارى مىتواند داشته باشد و چه چیزى را مىتواند به مردم دنیا تعلیم دهد؟ دمکراسى حقیقى، مردمسالارىِ برخاستهى از دین و ایمان است. انگیزهى مردم، برخاستهى از دین، از احساس مسؤولیت و از احساس تکلیف ملى و دینى است؛ لذا وارد میدان مىشوند و در میان نامزدهاى مختلف، گزینهى خودشان را انتخاب مىکنند. رئیسجمهورى که با چنین آرائى سر کار مىآید، وامدار هیچ کس جز خدا و مردم نیست؛ این معناى مردمسالارى است. ملت عزیز ما این نعمت الهى را قدر بدانند؛ بر آن پاى بفشارند و تأثیر و حضور خودشان را در میدانهاى گوناگونِ تعیین سیاستهاى کشور و گزینش مدیران عالىرتبه همچنان حفظ کنند.
رئیس جمهور محترم ما امروز سخنان خوبى بیان کردند. تکیهى بر عدالت، اساسىترین و محورىترین اصلِ یک حرکت الهى است؛ ادامهى کار همهى انبیا و مصلحان بزرگ تاریخ است. البته عدالت دشمنانى دارد. همهى کسانى که نانشان در بىعدالتى است، با عدالت دشمناند. همهى کسانى که با قلدرى و زورگویى - چه در صحنهى ملى، چه در صحنهى بینالمللى - تغذیه مىشوند، با عدالت مخالفند. عدالت، شعار اصلى و هدف بزرگ انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى بوده و هست.
بعضى مىخواهند با عنوان تندروى، عدالت را متهم و محکوم کنند. عدالت، تندروى نیست؛ حقگرایى است؛ توجه به حقوق آحاد مردم است؛ جلوگیرى از ویژهخوارى است؛ جلوگیرى از تجاوز و تعدى به حقوق مظلومان است. در یک کشور کسان زیادى پیدا مىشوند که اگر دستگاه مسؤولِ قانونى به مدد آنها نشتابد، در امواج درگیرىهاى گوناگون لگدمال مىشوند. وظیفهى دولتِ عدالتمدار، توجه ویژه به قشر محرومین است. عدالت را نباید تندروى و مخالفت با شیوههاى علمى دانست. با استفاده از همهى شیوههاى عالمانه و با تدبیر مىتوان عدالت را در جامعه مستقر کرد.
اهدافى که مطرح شده است، اهداف والایى است. این اهداف با حرکت مستمر، با کار و تلاش مداوم، با بهکارگیرى همهى نیروهاى مستعد و بانشاطى که در کشور ما بحمداللَّه فراوان هستند، امکانپذیر است. البته نباید شتابزدگى کرد. من، هم به رئیس جمهور محترم عرض مىکنم که از شتابزدگى اجتناب شود، آرمانها با جدیت تعقیب شود، اما هیچگونه شتابزدگى بهوجود نیاید؛ هم به مردم عزیزمان توصیه مىکنم که در درخواستها شتابزدگى را اعمال نکنند. دولت محترم و خدمتگزار با برنامهریزى صحیح، به همان کیفیتى که در سند چشمانداز بیست ساله تصویب شده و سیاستهایى که اعلام شده است - که جهت این سیاستها هم عدالت، رفاه عمومى و توسعهى علمى و فنى و همهجانبه و عدالتمحور است - در این جهت حرکت کند. دستیابى به این اهداف والا، دور از دسترس نیست. با تلاش، با توکل به خدا، با تکیهى به مردم، با استفاده از نیروهاى بانشاطى که در جامعهى جوان ما بحمداللَّه فراوانند، مىتوان به این هدفها دست یافت.
استفادهى از شیوههاى علمى، کار لازمى است. البته علم نباید اشتباه بشود با نسخههاى وارداتى که اغلب آنها منسوخ است؛ چه در زمینهى اقتصاد، چه در زمینهى مسائل فرهنگى، چه در زمینههاى گوناگون. بعضىها دوست دارند امروز ما نسخههاى منسوخ و از دور خارج شدهى غربىها را بار دیگر در اینجا براى خودمان دستورالعمل علاج به حساب بیاوریم. نه، شیوههاى پیشرفته، شیوههاى نو و با تکیهى به فهم و درک و نیاز ایرانى، استفادهى از علم و توجه به نیاز داخل و اقتضائات کشور مىتواند راه درست را به ما نشان دهد و ما را پیش ببرد. ما در زمینهى علم باید حرکت خود را جدى کنیم؛ در پیوند علم و صنعت و فناورى کار کنیم؛ در پیدا کردن شیوههاى توزیع عادلانهى امکانات تلاش و فکر کنیم؛ بهترین و آسانترین و عملىترین شیوهها را انتخاب کنیم و بهطور جدى وارد شویم.
انتظار مردم از دولت و رئیسجمهور منتخب این است که تلاش و جدیت کنند. تصور بنده - با شناختى که در طول این مدت از احساسات مردم دارم - این است که مردم مایلند تلاش و کار و قاطعیت و جدیت را در عمل مسؤولان مشاهده کنند.
گاهى نتیجهیى دیر به دست مىآید. بعضى از اهداف، کارِ یک سال و دو سال نیست؛ تلاش مستمرى لازم دارد. همین قدر که مردم ببینند مسؤول عالى کشور و دیگر مسؤولان دارند کار و تلاش مىکنند، خشنود و راضى مىشوند. مردم از ما کار لازم دارند؛ خدمت مىطلبند و توقع دارند؛ و حق به جانب آنهاست.
در زمینهى سیاست بینالملل، همچنان که دولتهاى قبلى اعلام کردند و بعداً هم همینطور خواهد بود، ملت ایران یک ملت صلحطلب است. ملت ایران سرِ ستیزهگرى با هیچ ملتى را ندارد. شما ببینید در تاریخ جمهورى اسلامى و حتّى در تاریخ گذشتهى ملت ایران، همیشه جنگهایى که اتفاق افتاده است، ملت ایران در موضع دفاع از مرز خود، از حقوق خود و از استقلال خود بوده. ما به هیچ کشور و هیچ ملتى تعرض نکردهایم؛ ما از حقوقِ خود قدرتمندانه دفاع کردهایم و باز هم دفاع مىکنیم. این را همهى قدرتمداران و مستکبران عالم - بخصوص شیطان بزرگ، امریکا - بدانند؛ ملت ایران به هیچ قدرتى باج نخواهد داد. مسؤولان کشور حق ندارند از حقوق ملت صرفنظر کنند. ما چنین حقى نداریم. جایگاه ما، جایگاه دفاع از حقوق ملت است؛ بنابراین از حقوق سیاسى و اقتصادىشان باید دفاع کنیم؛ جایگاه شایستهى آنها را بایستى در دنیاى امروز و در روابط بینالملل حفظ کنیم. بحمداللَّه نظام جمهورى اسلامى نشان داده است که این کارایى را دارد. ملت ما امروز، هم در صحنهى بینالمللى و در صحنهى جهانى، و هم در منطقه جایگاه ممتاز و شایستهیى دارد و این را روزبهروز بیشتر خواهد کرد.
ما به همسایگانِ خود احترام مىگذاریم و طرفدار ارتباطات برادرانه و صمیمانهى با کشورهاى همسایه و همچنین با کشورهاى برادر و مسلمان و کشورهاى دوست در این منطقه و مناطق دیگر هستیم. ملت ایران قدرت و اقتدار و توانایى خود را در راه تضعیف ملتها و کشورهاى دیگر به کار نخواهد برد؛ در راه حفظ منافع خود به کار خواهد برد و به فضل و توفیق الهى در این زمینه قدرتمندانه عمل خواهد کرد.
من به رئیس جمهور محترم برادرانه توصیه مىکنم؛ در همهى حالات، همین احساسى را که امروز بیان کردید - احساس خدمتگزارى به مردم - براى خودتان حفظ کنید. قدرت اگر با هدفِ خدمت به مردم باشد، عبادت است. شاید هیچ عبادتى بالاتر از عبادتِ مسؤولى نیست که به خاطر تلاش و خدمت به مردم، از راحت و آسایش و امنیتِ خود صرفنظر مىکند. این روحیهى خدمتگزارى، خاکسارى، تواضع در مقابل مردم و شناخت عظمت مردم را براى خودتان حفظ کنید، که این نعمت بزرگى است. از خداى متعال لحظهیى غافل نشوید. این توفیقات به فضل و لطف الهى به ما داده مىشود. باید خود را قابل رحمت و تفضلاتِ روزافزون الهى کنیم. با یاد خدا و با توکل به خدا و با اخلاص در عمل، باید بتوانیم جلب رحمت الهى بکنیم. اگر جلب رحمت الهى شد، همهى مشکلات آسان مىشود و موانع از سر راه برخواهد خاست. اگر صادقانه در راه خدا کار کنیم، خداى متعال به ما کمک خواهد کرد. اگر هدفِ قدرت، منافع مادى شد، قدرت، بزرگترین وزر و وبال براى انسان خواهد بود. کسانى که قدرت و منصب و مقام را براى بهرهمندىهاى خود، پُر کردن کیسههاى خود و دنیاى خود مىطلبند، آنجایى که منافع آنان با منافع مردم اصطکاک پیدا مىکند، نمىتوانند به نفع مردم کار کنند. قدرت به خودى خود نه نعمت است، نه نقمت؛ اگر براى خدا و براى خدمت شد، نعمت است؛ اگر براى دستاوردهاى مادى و ارضاى هوسهاى انسانى شد، مىشود نقمت.
امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) به ابنعباس فرمود: ارزش ذاتى حکومت براى من از این کفش وصلهخورده کمتر است - «الّا ان اقیم حقاً» - مگر اینکه حقى را اقامه کنم؛ آن وقت قدرت ارزش پیدا مىکند. امیرالمؤمنین با معارضانِ همین قدرت به جنگ برمىخیزد. قدرتى که براى عدالت و حقیقت است، ارزشمند است؛ این نعمت خداست؛ منتها شیطان باید ما را دچار تسویل نفسانى نکند. نباید اهواء و هوسهاى خودمان را به اشتباه جاى آرمانها بگذاریم و خود را توجیه کنیم. به انتقادها و عیوبى که براى ما مىشمارند، گوش فرا دهیم و خود را اصلاح کنیم تا وقتىکه با خداى متعال ملاقات مىکنیم، بتوانیم عذر تقصیر داشته باشیم - ما که از تقصیر و قصور خالى نیستیم - بگوییم پروردگارا! ما تلاش و مجاهدت کردیم و آنچه از دست ما برآمد، انجام دادیم؛ نتیجه این شد. اگر نیت خالص شود، این ممکن خواهد شد. اگر نیت خالص نشود، دشوار است که انسان جواب مظالم فراوانى را که در یک جامعه اتفاق مىافتد و مسؤولان بالاى کشور - خود بنده و دیگر مسؤولان - خواه و ناخواه در مسؤولیت آنها شرکت و دخالت دارند، بتواند بدهد. انسان نمىتواند پیش خداوند متعال خود را از آنها تبرئه کند.
بنده لازم مىدانم از رئیس جمهور قبلىمان - جناب آقاى خاتمىِ عزیزمان - و همکاران ایشان صمیمانه تشکر کنم. در این هشت سال جناب آقاى خاتمى و همکارانشان تلاش باارزشى انجام دادند و خدماتى را تقدیم کردند. همهى دولتهاى قبلى هم تلاش کردند. امروز کشور ما آمادگىهاى زیادى دارد؛ ظرفیتهاى فراوانى پیدا کرده؛ این ظرفیتها را مىتوان به چندین برابر افزایش داد و از آنها به نفع مردم و به نفع رفع فقر و محرومیت استفاده کرد. کار و تلاش، مقابلهى با فساد، منقطع نشدنِ خدمت و تلاش دایمى، رازى است که همهى اینها را انشاءاللَّه براى ما تأمین خواهد کرد.
بیانات رهبر انقلاب در مراسم تنفیذ حکم دهمین دوره ریاست جمهورى
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
امروز براى ملت ما و آیندهى ما، انشاءاللَّه روز مبارکى است. این جلسه هم، جلسهى بسیار پروزن و محترمى است. از خداوند متعال متضرعانه درخواست میکنیم که ملت ایران را در این مقطع جدید، در این دورهى جدید مدیریت کشور که از امروز آغاز میشود، مشمول برکات خود و رحمت خود قرار بدهد.
بیانات رئیس جمهور محترممان، بیانات متین و درست و بجائى است. انتظار هم همین است که سرفصلهائى که بیان کردند، در چهار سال آینده انشاءاللَّه مورد اهتمام قرار بگیرد.
مسئلهى حضور مردم و انتخابات در نظام جمهورى اسلامى با این شکل بدیع و تازهاى که در دنیا عرضه میشود، مسئلهى بسیار مهمى است؛ جا دارد دربارهى آن بیشتر تأمل شود، حرف زده شود، بحث شود. مسئله، مسئلهى مردمسالارى دینى است؛ یعنى حضور یکپارچهى مردم، رقابت جدى، فعالیت و تلاش حقیقى مردمى، در کنار معیارهاى اسلامى و معیارهاى الهى. این ترکیب شگفتآور همان چیزى است که بشریت محتاج آن است؛ تشنهى آن است.
ما در کشور خودمان قبل از پیروزى انقلاب هیچ حظى از حضور مردم در عرصههاى تصمیمگیرى نداشتیم. حکمرانانى بودند که به پشتوانهى زور و قدرت سلاح بر مردم مسلط میشدند و حکمرانىِ همراه با زور و فشار را بر مردم تحمیل میکردند؛ بعد هم که میرفتند، این امانت عظیم الهى - یعنى حاکمیت و ولایت بر مردم - را مثل یک مال شخصى به ارث میگذاشتند و فرزندانشان از آنها ارث میبردند. مردم هیچ نقشى نداشتند. همین کسانى که امروز در دنیا دم از مردمسالارى و دموکراسى و حقوق بشر و این حرفها میزنند، همینها با آن رژیم جبار و خودکامه و با آن شیوهى غلط و غیر انسانىِ حکومت، همکارى میکردند؛ از آنها پشتیبانى میکردند. در آن کشورهائى هم که حضور مردم - لااقل در مقام ادعا - تأثیرگذارِ در حکومت بود، ارزشهاى معنوى غائب از صحنه بودند.
آنچه که جمهورى اسلامى را به عنوان یک پدیدهى بدیع ممتاز میکند، همین است که: حضور مردم و انتساب به معنویات و به حکم الهى و خشوعِ در مقابل پروردگار. این دو یک حقیقت واحدى را تشکیل دادهاند. این بحث که در نظام اسلامى، جمهوریت مقدم است یا اسلامیت مقدم است، یک بحث بىمعنى و انحرافى است. اسلامیت و جمهوریت دو عنصر جدا نیستند که به یکدیگر وصل شده باشند و یک حقیقت را به وجود آورده باشند؛ در دل اسلامیت، جمهوریت هست. در دل اتکاء به حکم الهى، تکیهى به مردم و احترام به خواست و رأى مردم هست. جمهورى اسلامى یک حقیقت واحد است که هدیهى انقلاب اسلامى به ملت ایران است. این، آن چیزى است که در این سى سال، امتحان کارآمدىِ خود را به بهترین وجهى داده است.
آن کسانى که مدعى دموکراسى هستند، باید پاسخ بدهند که دموکراسى حقیقى در مجموعهى حکومتهاى آنها چقدر است. آیا این میل مردمى، این جاذبهى ایمانىاى که در دل ملت ایران موج میزند و آنها را به عنوان یک انجام وظیفه به پاى صندوق رأى میکشاند، در آنجا کجاست؟ در کجاى این دموکراسىها این را میشود دید؟ این شیوهى بدیع حکومت، هدیهى اسلام به ماست؛ در کنار این حقیقت، این را باید توجه کرد که ظرفیت جمهورى اسلامى و نظامى که بر این پایه استوار است، چه ظرفیت عظیمى است.
سى سال از عمر انقلاب میگذرد. در این مدت، سى بار تقریباً انتخابات انجام گرفته است. از مدیریتهاى اجرائى کشور تا مسئولان تقنینى کشور، تا مدیران شهرى کشور، مشمول این انتخابات شدهاند. اصل نظام اسلامى با رأى مردم، قانون اساسى با رأى مردم، مدیریتهاى اساسى کشور با رأى مردم تعیین شدهاند. ظرفیت این نظام، نظامى که برخاستهى از این حقیقت است، بسیار والا و فراتر از آن چیزى است که دیگران از بیرون صحنه نگاه میکنند و تحلیل میکنند و دربارهى این نظام سخن میگویند. با قطع نظر از حرفهاى مغرضانه، حتّى آنچه که از روى غرض هم ادا نمیشود، غالباً ناشى از عدم فهم حقیقت جمهورى اسلامى است. این ظرفیت عظیم در نظام اسلامى وجود داشته است؛ در طول این سى سال که گرایشهاى مختلف، سلائق گوناگون سیاسى در درون این ظرفیت عظیم جایگزین شدند، انتقال قدرت با آرامش، با مهربانى، با احترام انجام گرفته است و قدرت اجرائى در طول این سى سال دست به دست شده است. سلائق مختلفى آمدند؛ بعضى از مدیریتها در بخشى از برهههاى این سى سال زاویههائى با مبانى انقلاب داشتند؛ اما ظرفیت انقلاب توانست اینها را در درون خود قرار بدهد؛ آنها را در کورهى خود ذوب کند؛ هضم کند و انقلاب بر ظرفیت خود، بر تجربهى خود بیفزاید و با قدرت بیشتر راه خود را ادامه بدهد. آن کسانى که میخواستند از درونِ این نظام، به نظام جمهورى اسلامى ضربه بزنند، نتوانستند موفق بشوند. انقلاب راه خود را، مسیر مستقیم خود را با قدرت روزافزون تا امروز ادامه داده است و همهى کسانى که با انگیزههاى مختلف در درون این نظام قرار گرفتهاند، خواسته یا ناخواسته، به توانائىهاى این نظام کمک کردند. به این حقیقت بایستى با دقت نگاه کرد؛ این ظرفیت عظیم، ناشى از همین جمهوریت و اسلامیت است؛ از همین مردمسالارى دینى و اسلامى است؛ این است که این ظرفیت عظیم را به وجود آورده است. و راز ماندگارى و مصونیت و آسیبناپذیرى جمهورى اسلامى هم این است و این را جمهورى اسلامى در ذات خود دارد و انشاءاللَّه آن را همواره حفظ خواهد کرد.
انتخابات امسال ما انتخابات بسیار مهمى بود. این انتخابات پیام داشت؛ هم پیام داشت، هم تجربههائى در درون این انتخابات وجود داشت و هم وسیلهى امتحانى شد؛ ماها را به آزمایش کشید؛ به ما محک زد. این انتخابات به نظر من یک انتخابات بسیار مبارک بود. اولاً پیامهاى این انتخابات، پیامهاى بسیار مهمى بود.
اولین پیام این انتخابات این بود که جمهورى اسلامى با گذشت سى سال، قدرت به صحنه آوردن و بسیج ملى را در حدى دارد که نصابهاى متعارف جهانى را رد کرده است و از همهى اینها عبور کرده است. بعضىها در طول این سالها انتظار داشتند که نظام اسلامى با گذشت زمان کهنه بشود، از چشم مردم بیفتد و قدرت بسیج تودهاى خود را از دست بدهد، این انتخابات نشان داد که نظام اسلامى هر روز که گذشته است، قدرت بسیج تودهاى آن افزایش یافته؛ در جلب اعتماد آحاد ملت موفقتر شده است. این خیلى حقیقت مهمى است. بعضى از قضایاى حاشیهاى، این متنهاى مهم را از نظر دور نگه میدارد. متن حقیقت در این انتخابات این است که انقلاب اسلامى، نظام اسلامى، آنچنان زنده و جذاب و رو به رشد است که با گذشت سه دهه، قدرت به صحنه آوردن مردم را در این حد دارد. یک نصاب هشتاد و پنج درصدى که یک نصاب بىنظیر یا لااقل کمنظیرى است در همهى سطح جهان.
یک پیام دیگر این انتخابات و این حضور عظیم مردمى، وجود اعتماد متقابل میان نظام اسلامى و مردم است. اینکه در این انتخابات، عرصه براى گفتگو کردن، براى ورود افراد با گرایشهاى مختلف، براى به صحنه آوردن و روى دایره ریختن نظرات گوناگون، باز شد. این، نشانهى اعتماد به نفس نظام است و نشانهى این است که نظام اسلامى به مردم خود اعتماد دارد؛ به مردم اعتماد میکند. متقابلاً مردم هم به نظام اعتماد کردند، آمدند آراء خودشان را در صندوقها ریختند. اگر اعتماد به نظام نباشد، این توجه مردمى، این اقبال مردمى، وجود نخواهد داشت. این کسانى که دم از بىاعتمادى مردم میزنند - اگر این سخن از روى غرض نباشد، از روى غفلت است - کدام اعتماد از این بالاتر که مردم مىآیند در عرصهى انتخابات وارد میشوند، به نظامشان، به دولتشان اعتماد میکنند، رأى خود را به آنها میسپارند و منتظر میمانند که نتیجهى این رأىگیرى را از آنها بشنوند؟ این اعتماد بالاى مردم است. این اعتماد به توفیق الهى، به فضل الهى همچنان هست و ما انتظار داریم از مسئولان کشور، از دستاندرکاران بخشهاى مختلف که با رفتار خود همچنان این اعتماد را افزایش بدهند. این سرمایهى اصلى نظام اسلامى است.
یک پیام دیگر هم در این انتخابات بود و آن وجود نشاط و امید در مردم است. این البته در کشور ما و جامعهى ما یک چیز طبیعى است؛ چون اکثریت کشور ما جوان هستند و جوان، مظهر نشاط است؛ مظهر امید است. با امید وارد میدان شدند - امید به آینده اگر نباشد، دل ناامید و افسرده وارد میدان انتخاب نمیشود - حضور مردم، حضور جوانها، نشانهى امیدوارى آنهاست.
تجربههائى هم این انتخابات داشت. یک تجربه براى ملت ما و مسئولان ما بود که من اصرار دارم بر اینکه این تجربه را همهمان جدى بگیریم؛ هم مسئولان جدى بگیرند، هم آحاد مردم جدى بگیرند. و آن تجربه این است که باور کنیم که همیشه امکان ضربه زدن از سوى دشمنان انقلاب و دشمنان ایران اسلامى هست؛ حتّى در بهترین شرائط. همیشه کمین دشمن را در نظر داشته باشیم. غفلت از اینکه ممکن است به حرکت عمومى ملت ایران ضربهاى وارد شود، چیز خطرناکى است. هشیار باشید. این همان توصیهى امیر مؤمنان (سلام اللَّه علیه) است که فرمود: «و من نام لمینم عنه».(1) در عرصهى زندگى سیاسى دچار خوابآلودگى نشویم؛ در پشت سنگرها خوابمان نبرد. اگر تو خوابت برد، باید بدانى که دشمن ممکن است بیدار باشد. این تحلیل نیست که ما میگوئیم، اطلاع است. دشمنان نظام جمهورى اسلامى سعى کردند، تلاش کردند، شاید بتوانند در فضاى آزادىاى که نظام اسلامى به مردم داده است، براى مردم دغدغه و دردسر درست کنند. سعى کردند، پول خرج کردند، رسانههاى زیادى را به کار انداختند، عوامل بسیارى را بسیج کردند، شاید بتوانند از این وضعیتى که براى ملت ایران یک عید به حساب مىآمد، یک جشن بزرگ ملى به حساب مىآمد، وضعیتى علیه ملت ایران درست کنند؛ تلاش شد. این تجربه بایستى براى ما - همهى ما، همهى آحاد مردم - تجربهى هشداردهندهاى باشد. اگر ما در صحنهى زندگى سیاسى و اجتماعى به همدیگر بدبین باشیم، به چشم دشمن به یکدیگر نگاه کنیم، این فرصت براى دشمنان حقیقى ما پیش خواهد آمد. اگر فکر نکنیم، اگر بصیرت نداشته باشیم، اگر فراموش کنیم که دشمنانى در کمین انقلابند، ضربه خواهیم خورد؛ این براى ما تجربه شد.
ما از اول انقلاب در هیچ انتخاباتى حضور چهل میلیونى، هشتاد و پنج درصدى، نداشتیم. در این انتخابات، اولین بار چنین فرصت بزرگى پیش آمد؛ اما در همین فرصت بزرگ، در همین شادى بزرگ، دستهائى به کار افتادند براى اینکه ضربهاى به ملت ایران بزنند. باید بیدار بود. این بیدارى فقط در زبان نیست؛ آحاد ملت، گرایشهاى مختلف سیاسى، دلبستگان به کشور، دلبستگان به نظام اسلامى، همه، همه، بایستى به معناى واقعى کلمه بیدار باشند؛ فریب نخورند.
دستهائى از مدتها پیش در کار بودند، مقدماتى فراهم میکردند که بتوانند از مقطع انتخابات علیه ملت ایران استفادهاى بکنند. خوشبختانه ملت ایران هوشیار بود و هوشیار است. فضا را غبارآلود کردند، دهانها را قدرى تلخ کردند؛ اما نتوانستند آن کارى را که میخواهند، انجام بدهند. این هوشیارى شما ملت بود. این تجربهى ما بود که بدانیم دشمن ما کمین کرده است.
دشمنان ما هم از این انتخابات به نظر من یک تجربهاى اندوختهاند، و اگر نیندوختند، باید بیندوزند. و آن این است که: دشمن بداند با چه حقیقتى روبهرو است؛ در فهم نظام اسلامى و انقلاب اسلامى دچار اشتباه نشوند؛ خیال نکنند انقلاب اسلامى و نظام اسلامى را با اینجور کارهاى پیش پا افتاده میتوان به زانو درآورد. نظام اسلامى زنده است. خیال نکنند با یک تقلید مغلوط از حضور عظیم مردمى در انقلاب سال 1357، یک کاریکاتور از آن انقلاب، میتوانند به عظمت انقلاب و نظام اسلامى ضربه بزنند. این تجربه براى دشمن باید پیش آمده باشد. اشتباه نکنند؛ نظام اسلامى با این حرفها شکست نخواهد خورد.
عظمت این انقلاب و عظمت این نظام و ریشهدارى نظام جمهورى اسلامى در حوادث این یکى دو ماه اخیر، بیشتر براى دشمنان جمهورى اسلامى آشکار شد. این ملت، ملت با ایمانى است؛ ملت هوشیارى است؛ ملت بااستعدادى است. با مسجد ضرار نمیشود این ملت را شکست داد. ما در تاریخ خودمان نمونههائى را از این داریم: «و الّذین اتّخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب اللَّه و رسوله».(2) با تقلید از رهبر عزیز و عظیمالشأن انقلاب، امام بزرگوار ما، که از دل، از جان، با همهى وجود غرق در قرآن بود، نمیشود این مردم را فریب داد. این مردم دلشان به ایمان روشن است؛ این مردم آگاهند؛ جوانهاى ما آگاهند. این تجربهاى است براى دشمن.
امتحانهائى هم در این انتخابات پیش آمد. یک امتحان، امتحان آحاد مردم بود. به نظر من مردم در این امتحان برنده شدند؛ نمرهى قبولى گرفتند. حضور عظیم مردم، یک امتحان عظیمى بود که آنها را سرافراز کرد. بسیارى از آحاد مردم، از جریانهاى سیاسى، طبق وظیفهشان عمل کردند. بعضى از خواص هم البته مردود شدند. این انتخابات بعضىها را مردود کرد. برخى از جوانان ما که با صداقت، با سلامت وارد میدان وظیفه میشوند، به رغم هوشیارىهایشان، در مواردى اشتباه کردند. بسیارى از جوانان این کشور هم با همان ایمان، با همان صداقت، حرکت درستى کردند. به کسى اعتقاد پیدا کردند، به او رأى دادند؛ یا آن کس رأى آورد یا نیاورد. ملاک این نیست. ملاک این است که انسان عقیدهاى پیدا کند، هوشیارانه، از روى احساس وظیفه، احساس تکلیف، وارد میدان این عمل سیاسى و حرکت سیاسى بشود. بعد هم همه تسلیم قانون باشند. اکثر قاطع ملت ما - از جوانها، از نخبگان، از تودهى عظیم مردم - در این ردیف قرار گرفتهاند و در این امتحان مقبول شدهاند. یک عده هم البته فریب خوردند.
یک امتحان هم براى مسئولان کشور است. قدر این نعمت را بدانند. رئیس جمهور محترم و منتخب ما که با آراء بالا، با یک نصاب بىنظیر به این مسئولیت بزرگ از سوى مردم گذاشته شدند و گماشته شدند، قدر این نعمت را بدانند؛ شکر بگزارند. همکاران ایشان در دولت آینده قدر بدانند؛ قدر اسلام را، قدر ایمان را، قدر این فروغى که دلهاى این مردم را روشن کرده است و آنها را به این صحنه کشانده است. قدردانى از عظمت این انقلاب اقتضاء میکند که مسئولان کشور همهى توان خود را، همهى تلاش خود را براى خدمت به مردم و براى پیشرفت به سمت اهداف انقلاب به کار بگیرند.
این سرفصلهائى که رئیس جمهور محترم و عزیزمان بیان کردند، سرفصلهاى خوبى است. با برنامهریزى بایستى اینها پیش برود. من به مسئولین کشور و به دولتى که تشکیل خواهد شد، توصیه میکنم برنامهریزى را در کار مورد اهتمام قرار بدهند. برنامهریزى کمک خواهد کرد که مردم بتوانند به آنچه که در پیش روى آنهاست، اعتماد کنند؛ بتوانند در مورد پیشرفت کشور قضاوت کنند. تکیهى بر برنامه، تکیهى بر قانون، همکارى قواى سهگانه با یکدیگر، جزو وظائف اصلى است و جزو عناصر شکرگزارى است؛ جزو اجزاء آن شکر عظیمى است که بر عهدهى همهى ماست. خداى متعال را باید شاکر باشیم.
خداى متعال این فرصتها را پیش مىآورد؛ این نعمتهاى بزرگ را به ما میبخشد. این شکر فقط در زبان نیست. در عمل مسئولان، شکر عبارت است از عمل به وظائفى و مسئولیتهائى که بر دوش آنهاست. لوازمى که این مسئولیتها دارد، هماهنگى بین قواى سه گانه؛ مجلس به دولت کمک کند؛ دولت با مجلس همکارى کند؛ قوهى قضائیه در جایگاه ویژهى خود به دولت و مجلس کمک کند؛ قوا در کنار هم باشند. این جمعیت عظیمى که در انتخابات حضور پیدا کردند، دولت متعلق به همهى آنهاست، رئیس جمهور متعلق به همهى آنهاست. این را بایستى در عمل، در برنامهریزىها حتماً مورد توجه قرار بدهند.
البته در کنار علاقهمندان به رئیس جمهور محترم - که ایشان علاقهمندان زیادى در داخل کشور، حتّى در خارج از کشور دارند - دو دستهى دیگر هم هستند که باید به اینها توجه کرد؛ یعنى حضور آنها را بایستى محاسبه کرد: یک دسته مخالفان عصبانى و زخمخورده هستند. مطمئناً اینها در این دورهى چهارساله، در مقام معارضهى با دولت برخواهند آمد. مخالفت کردند، باز هم مخالفت خواهند کرد. لیکن یک دستهى دیگر هم هستند که اینها جزو نظامند، با رئیس جمهور، با نظام هیچ دشمنىاى ندارند؛ ممکن است منتقد باشند. این منتقدان را بایستى به حساب آورد؛ نظرات آنها را باید شنید؛ آنچه که قابل فهم است، قابل قبول است، آن را پذیرفت. و من امیدوارم که همین جور عمل بشود و انشاءاللَّه خواهد شد.
ملت همه با یکدیگر برادرند. از جملهى کارهائى که باید انجام بگیرد، این است که در این حوادث اخیر عدهاى آسیب دیدند - آسیبهاى مالى، آسیبهاى جانى، احیاناً آسیبهاى آبروئى - مسئولین کشور باید به کمک آنها بشتابند. آسیبدیدگان باید مورد حمایت قرار بگیرند. آسیبزنندگان باید شناسائى بشوند، مورد مؤاخذه قرار بگیرند؛ هر کى باشند.
کشور ما امکانات وسیعى دارد، نیازهاى زیادى دارد، اهداف بلندى هم پیش روى خود دارد. ما امکاناتمان خیلى زیاد است؛ امکانات طبیعى داریم، امکانات معدنى داریم، امکانات فراوان انسانى داریم که از همهى اینها بالاتر است. استعداد انسانى در کشور ما از متوسط جهانى بالاتر است. اینها خیلى سرمایههاى بزرگى است. نیازهایمان هم خیلى زیاد است؛ ما عقبافتادگىهاى مزمن داریم. این عقبافتادگىها باید در همهى زمینهها جبران بشود؛ در زمینهى علمى، در زمینهى فنى، در زمینههاى اجتماعى، در زمینههاى فرهنگى. اینها کار میطلبد؛ تلاش میطلبد. بحمداللَّه دولت و رئیس جمهور محترم اهل تلاشند، مردم هم این را دانستهاند، فهمیدهاند، دیدهاند، لمس کردهاند. رأى بالاى مردم یقیناً یک علتش، همین پرتلاشى و سختکوشى دولت نهم و رئیس جمهور محترم بوده است. این حالت را باید ادامه بدهند. آن امکانات باید این خلأها را پر کند، کارهاى بزرگ باید انجام بگیرد؛ کارهاى ماندگار باید انجام بگیرد. همه هم باید کمک کنند. اگر بخواهیم به آن هدفها برسیم، همه باید کمک کنند؛ سلیقههاى مختلف را کنار بگذارند. وقتى دولتى انتخاب شد و آمد وسط میدان، همه باید به او کمک کنند؛ چه از لحاظ سلیقهى سیاسى با او همراه باشند، نباشند، احیاناً انتقادى به او داشته باشند، نداشته باشند، باید کمک کنند. قوهى مجریه و دستگاه اجرائى کشور بیشترین بار سنگین را بر دوش دارد. باید کمک کرد؛ همه کمک کنند تا بتوانند انشاءاللَّه این بار را به سرمنزل برسانند و خواهند توانست.
یقیناً دعاى بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) - که این مجلس و این مراسم بزرگ در آستانهى میلاد با سعادت آن بزرگوار دارد انجام میگیرد و به این مقارنت، دعاى آن بزرگوار مبارک است - انشاءاللَّه شامل حال مسئولین کشور و آحاد ملت ایران خواهد بود و روح مطهر امام و شهداى عزیز و بزرگوار هم انشاءاللَّه در عالم ملکوت، براى ملت ایران دعا خواهند کرد و امیدواریم ارواح طیبهى آنها از همهى ما شاد و راضى باشد.
***
یادآور می شود: مراسم تنفیذ رییس جمهور یازدهم مرداد ماه برگزار میشود.
پایان پیام/
نظر شما