به گزارش خبرگزاری شبستان، مرادی آهنی در ابتدای جلسه با مطرح کردن بحث رئالیسم و سورئالیسم ادبی گفت: همواره پرسشی مطرح میشود که ادبیات ایران تا چه حد توانسته است در آثار سورئال عملکرد موفقی داشته باشد؟ در تاریخ ادبیات ایران گونهای از این نوع پردازش ادبی وجود دارد که مختص قرون ششم و هفتم هجری است.
وی با اشاره به آثار صادق هدایت، اضافه کرد: آثار این نویسنده متاثر از سبک سورئال ادبیات فرانسه و عرفان شرقی است و پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که اگر اینطور نبود آیا میتوانستیم داستانهای هدایت را زیرشاخه سورئالیسم بدانیم؟
نویسنده «پونز روی دم گربه» درباره سورئالیسم در ادبیات معاصر ایران توضیح داد: آثاری مانند «شازده احتجاب» گلشیری و «ملکوت» صادقی،همچنین آثار غلامحسین ساعدی به نوعی آثار شاخص سورئال ادبیات ایران به حساب میآیند اما باید بدانیم که ادبیات سورئال ما غیر از وجهه سمبلیک چه رویکردی داشته است.
در ادامه نشست سعید شریفی هم در ابتکاری جالب به نقد و بررسی داستانهای این مجموعه پرداخت. وی با بیان اینکه به عنوان منتقد باید زاویه دیدم را به این اثر تغییر دهم، اظهار کرد: نمیدانم آیا یک نویسنده میتواند محبتش را به نسبت به اثری که نوشته است نادیده بگیرد و کاستیهای کارش را ببیند و توان آن را دارد که با همان بیرحمی که آثار دیگران را نقد میکند به بررسی نوشته خود بپردازد؟
وی ادامه داد: از طرف دیگر برای اینکه بگویم صادق و منصفم، باید مبالغه کنم و با تاکید بیش از حد روی نقاط ضعفم، این نقد را تبدیل به نمایشی کاذب تبدیل کنم؟ این دغدغهها برای من چالش زیادی ایجاد میکنند.
شریفی با اشاره به صحنهای از داستان «رعنای رویا» اضافه کرد: در قسمتی از این داستان، شخصیت مرد معشوق 20 سالهاش را میبیند که در بیمارستان بستری شده و بوی بدی از تختش میآید. این صحنه استعارهای از گندیده شدن رویای عشق زن و مرد است.
نویسنده «در ماهی میمیریم» داستانهای مجموعهاش را دربرگیرنده 4 شاخصه مهم دانست و توضیح داد: زن، آرزو، آب و آفتاب، 4 نشانه مشترک در اغلب داستانهای مجموعه را تشکیل میدهند. بیشتر داستانها درغیاب زن شکل میگیرد، نه این که جنس مونث حضوری در داستان نداشته باشد بلکه حوادث در غیابش اتفاق میافتند.
وی درباره استفاده از عناصری مانند آب و آفتاب، اظهار کرد: در اغلب داستانها خواننده با دریایی واقعی یا انتزاعی روبرو میشود که این مساله باعث میشود داستان از مرز واقعیت به خیال رانده شود. برای مثال در بیشتر داستانها اغتشاشی بیش از حدی موج میزند و این در هم ریختگی، ساختار داستانی ایدهها را خنثی کرده است.
شریفی با تاکید بر اینکه برخی جاها داستان از بیان ماجرا واهمه دارد، افزود: در متن داستانها توصیف فیزیکی زن و حضورش دیده نمیشود و باید گفت که فاصله مشخصی بین ایدهآل و چیزی که اتفاق افتاده است، وجود دارد. مهمترین آسیب داستانها را باید لحنشان دانست و جملهبندیها غالباً با لحن تناسبی ندارند. لحن آثار شیرین است اما توان منتقل کردن قدرتش را ندارد.
این نویسنده، داستان چهارم کتابش را اثری محافاظهکارانه دانست و تشریح کرد: این داستان قرار است به حد اعلایی از جنون برسد. ساختار کار،رفت و برگشتی است و قرار است به حد اعلای مسخ شدن برسیم اما این اتفاق نمیافتد. همچنین داستان «بساط سنگ و کرکس» که روایتگر دختری است که از جایی میگریزد، به شکل یک انیمیشن بیان شده است که برخی از کنشهای آن اضافیاند نقش داستانی ندارند.
در ادامه یزدانبد، دیگر منتقد این نشست، نقد شریفی از اثر خودش را تحسین کرد و گفت: برای نویسندگی چیزهای وجود دارد که در هیچ کارگاهی آموزش داده نمیشوند. نوشتن سندرومهایی دارد که ویژه نویسندگانی است که وارد جهان تخیلاتشان میشوند و باید عوارض آنرا هم بپردازند. یکی از سندرومهای مهم نوشتن این است که نویسنده خود را در مرتبه بالایی میبیند و این تبختر اکثر نویسندگان را تهدید میکند.
وی افزود: نویسنده برای درمان این سندروم باید از خودش عبور کند. شریفی با نقد کتابش، عملاً چنین کاری انجام داد و امیدوارم همه نویسندگان، شهامت عبور از خود و اثرشان را داشته باشند.
یزدانبد درباره داستانهای این مجموعه گفت: این اثر کاری سورئال است که با ملاکهای رئال بررسی میشود. به نظر میرسد نویسنده در تلاش است با ایدهآلهای ذهنی جهان خودش را بسازد، در حالی که اندیشه سورئال بستری مشابه میطلبد.
وی داستانهای اول و آخر این مجموعه را آثاری ویژه دانست و ا فزود: نویسنده در این دو اثر سعی کرده است از منطق روایت فراتر برود و ساختار دومینووار روایت را به هم بریزد، هرچند که تلاش قابل ملاحظهای هم در نوع روایت دیده میشود. برای مثال خود داستان «در ماهی میمیریم» و همچنین »بساط سنگ و کرکس» روایتهای بسیار موفقی به چشم میخورند که فرمی سینمایی پیدا کردهاند و در هم تنیدن واقعیت و رویا در این دو اثر بسیار شدید است.
یزدانبد مجموعه داستان «در ماهی میمیریم» را ادای دین به ادبیات جنوب کشورمان دانست و اضافه کرد: شریفی در برخی داستانها به گویش محلی جنوب ایران نزدیک میشود و برای مثال در جایی از واژه «بمبک» به جای کوسه استفاده میکند که اصطلاحی جنوبی است.
نویسنده «پرتره مرد ناتمام» تصریح کرد: به یقین انتشار این مجموعه داستان در سالی که جوایز ادبی متعددی برگزار میشد (1389) به توفیق «در ماهی میمیریم» کمک زیادی کرد. شریفی تلاش زیادی برای برهم زدن سیستم کلاسیک شده کارگاهی انجام داده و تا حدود زیادی هم در ساختار شکنی و به هم ریختن فضای معمول، عملکرد موفقی داشته است.
یزدانبُد در ادامه نشست با اشاره به مشکل زنانگی داستانها، اضافه کرد: نویسنده مشخصاً جهان زنانه را خوب نمیشناسد و این مساله در داستانهای اول و آخر نمود کاملاً مشخصی دارد. در این آثار نوع گفتوگوی مرد و زن ساختگی و به شدت صدا و سیمایی است!
به گزارش روابط عمومی مدیریت فرهنگی هنری منطقه یک، این منتقد با بیان اینکه در این مجموعه، واکاوی جهان زن دیده نمیشود، توضیح داد: زن دختر، زن همسر و زن مادر سه بروز اصلی زن در زندگی مرد است که البته برعکس این قضیه هم صادق است. این وضعیت در داستانها کاملاً به هم ریخته به نظر میرسد. پرسش اصلی این است که جهان این کتاب چیست و براساس کدام ساختار فکری شکل گرفته است.
وی همچنین گفت: اندیشه نویسنده خیلی دمدستی و ساده به سمت نوعی فروپاشی و سیاهنمایی پیشروی میکند. نکته شایان توجه اینکه جایی که قرار است جنسیت کار کند، خشونت ابتکار عمل را به دست میگیرد و البته این خشونت منجر به کشف جهان انسانی نمیشود. شخصیتها توان غلبه بر شرایط را ندارند و پیروزی و اساساً نبردی در این داستانها دیده نمیشود.
یزدانبد در پایان افزود: نویسنده تلاش فراوانی برای نشان دادن مهارت خود کرده است اما این تلاش به تنهایی برای موفقیت یک مجموعه داستان کافی نیست.
پایان پیام/
نظر شما