گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان؛ میان معتقدات انسان با اسامی و نام هایی که برای فرزندانش بر می گزیده از دیر باز پیوندی عمیق وجود داشته و بازگشت این مسئله به اهمیت اسم و نام است که می تواند سمبل و نماد ایده آل های انسانی، در حیات فکری، عقلی و عملی او و گاه عنصری حد فاصل این دو مانند ارزشهای اخلاقی باشد.
به عبارت دیگر، نامیده شدن فرزندان به نام خدایان، صفات خداوند متعال، یا چهرگانی که با خدا در ارتباطند و به نوعی، نمادی از خدا به شمار می آیند، همین طور استفاده از اسامی خوبی ها، زیبایی ها و هر آنچه که در زندگی عملی، اخلاقی و ارزشی اهمیت دارند ولو آن که خوب یا زیبا نباشند، همه شاهدی است بر ارتباط عمیق میان نامگذاری فرزندان و اشیاء دیگری که در اطراف انسان است، با معتقدات و نگره های انسانی و اعتقادی.
این مسئله تا به آن حد جدی است که اگر نام های رایج در یک جامعه را نشانی از روح کلی باورها و دیدگاه های مردمان آن جامعه بدانیم، به بیراهه نرفته ایم. اعتبار این اسامی از آن روست که از نگاه آن مردم، آن اسامی مسمایی دارند که اعتبار و شأن خویش را از آن به دست می آورند.
وقتی خداوند، در قرآن کریم، نام های بت ها را اسامی بدون مسما می داند، از آن روست که حرمت این نامها و شأن و اعتبار آنان را باطل اعلام کند. إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ آبَاؤُکُم مَا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ (النجم: 23) اینها فقط یک نام است اما چیزی پشت سر آنها نیست.
نامگذاری فرزندان در میان اعراب نیز، مانند دیگر ملت ها، جایگاه بسیار مهمی داشت. بخصوص در جامعه بت پرست به دلیل تعدد بت ها و خدایان، این نامگذاری از جهاتی چشمگیرتر و وسیع تر است. در این زمینه، لغت شناسان و کسانی از مورخان که درباره باورهای عمومی و فرهنگ عامه کار کرده اند، دقیقاً به این نکته توجه داشته اند. آنان ریشه بسیاری از این اسامی را به لحاظ لغوی مورد بحث قرار داده و ارتباط آن را با باورهای عمومی دینی مردم روشن کرده اند.
حساسیت رسول خداصل الله علیه وآله درباره نامگذاری
در اسلام داشتن نام نیک برای افراد، در روایات، به عنوان حقی تعریف شده است که فرزند بر والدین خویش دارد. قال رَجُلٌ: یَا رَسوُلَ اللهِ! مَا حَقُّ ابْنِی هَذَا؟ قَالُ: تُحَسِّنُ اسْمَه (وسائل الشیعه: 390/21) در شرح نام نیک هم آمده است که بهترین نامها، آنهایی هستند که عبودیت و بندگی را نشان دهند؛ همین طور اسامی انبیاء «اصْدَقُ الأسْمَاءِ مَا سُمِّیَ بِالعُبُودِیَّه وَ افْضَلُهَا اسْمَاءُ الأنْبِیَاء» (وسائل: 391/21).
یکی از تفاوت های اصلی جامعه جاهلی با جامعه اسلامی در همین نام گذاریها بود. این تفاوت به خوبی برای رسول خداصلوات الله علیه وآله قابل درک بود و به همین دلیل تلاش می کرد تا رنگ جاهلی و شرک را از این بخش زدوده و به جای آن عبودیت و بندگی را جایگزین کند. اما منهای آن، جنبه اخلاقی و روانی آن نیز برای حضرت بسیار اهمیت داشت؛ زیرا یک بخش از تغییرات مربوط به تغییر در اسامی شرک آلود بود، اما بخش دیگر که اهمیت و حجم قابل ملاحظه ای نیز داشت، در تغییراتی بود که به نوعی به دلایل روانی مربوط می شد. این تغییرات را در دو جهت می توان ارزیابی کرد: الف: ترویج نگرش توحیدی ب: ترویج نگاه خوشبینانه در جامعه
براساس آنچه در کتابهای سیره آمده است، یکی از اقدامات حضرت رسول صل الله علیه و آله در مکه و مدینه آن بود که اگر کسی نامی داشت که به هر صورت با فرهنگ توحیدی یا اخلاق اسلامی سازگاری نداشت، آن را عوض می کرد. این اقدام، هم در بعد فکری و هم اخلاقی تأثیر بسیار مثبتی در عرصه عمومی جامعه داشت؛ زیرا روشن است که شنیدن نام زشت و بد می توانست تداعی کننده فرهنگ بد باشد.
براساس منابع موجود، حساسیت رسول خدا صل الله علیه وآله تنها در بخش اسامی افراد نبود بلکه درباره اسامی اشیاء و بسیاری از آنچه در قالب نامگذاری نامی ویژه می یافت، وجود داشت و در هر بخش، تلاش می شد تا آنچه درست، خیر، نیکی و اصیل است، جای غلط، شر، بدی و جهل را بگیرد.
حضرت رسول و ترویج نگرش توحیدی
در ارتباط با دو هدف پیش گفته، یعنی ترویج نگرش توحیدی و نگاه خوشبینانه، نکته اول بسیار روشن تر می نماید. حضرت محمد صل الله علیه وآله پیام آور توحید و هدف اساسی ایشان مقابله با شرک و بت پرستی است، بنابراین، بسیار روشن است که اسامی برگرفته از بت پرستی را از افرادی که مسلمان شده اند گرفته و به جای آن اسامی توحیدی به آنان بدهد. و در این راستا یکی از بهترین گزینه ها برای انتخاب اسم، نام هایی است که به نوعی ترویج گر فکر عبودیت و بندگی باشد.
شخصی درباره نام فرزندش با امام صادق علیه السلام مشورت کرد و حضرت به او توصیه کردند که نام هایی که نزدیک به عبودیت است برگزیند و در این میان بهترین را عبدالرحمن دانستند: انَّهُ سَألَ أبَا عَبْداللهِ علیه السلام وَ شَاوَرَهُ فِی اسْمِ وَلَدِهِ فَقَالَ سَمِّهِ اسْماً مِنَ العُبُودِیَّه فَقَالَ أیُّ الأسْمَاءِ هُوَ قَالَ عَبْدُالرَّحْمَنِ (وسائل: 391/21) این سخن امام، همان بود که در سیره عملی جد بزرگوارش حضرت پیامبر صلوات الله علیه و آله در امر تغییر اسامی مورد توجه قرار گرفته بود.
چنان که در منابع رجالی و صحابه شناسی، مواردی وجود دارد که حضرت، اسامی افراد را به عبدالرحمان تغییر می دهد و حتی فهرستی 44 نفره از تغییر اسامی افراد به اسامی توحیدی و اختصاصاً تغییر نام به عبدالرحمان و عبدالله ذکر شده است. از جمله شخصی که در وقت ولادت پدرش نام او را عزیز نهاد و این اسم چنان است که از صفات اختصاصی خداوند می نماید بنابراین حضرت نامش را به عبدالرحمن تغییر داد (مسند احمد: 178/4) این شخص عبدالرحمن بن ابی سبره جُعفی بود. حضرت فرمودند: محبوبترین نامها برای خداوند عبدالله و عبدالرحمن است. (الاستیعاب: 834/2 و طبقات: 120/6) همچنین نام پسر ابوبکر در جاهلیت عبدالعزی بود که حضرت به عبدالرحمن تغییر داد (مستدرک حاکم نیشابوری: 473/3). عبدالرحمن بن صفوان تیمی نیز که در جاهلیت عبدالعزی نامیده می شد، حضرت نامش را به عبدالرحمن تغییر داد(الاستیعاب: 837/2) عبدالعزی بن عبدالله بن ثعلبه نیز وقتی مسلمان شد، رسول خدا صل الله علیه وآله نامش را عبدالرحمن گذاشت. (الاستیعاب: 839/2) صحابی دیگری نامش عبدالمدان بود که رسول خدا او را عبدالله نامید. وی بعدها از اصحاب امام علی علیه السلام گشت و در یمن به دستور بسر بن ارطاه کشته شد. (الفتوح: 235/4).
اهمیت خوش بینی در سیره رسول خدا صل الله علیه وآله
آنچه که به لحاظ روانی و تربیتی دراین بخش از سیره پیامبر از اهمیت برخوردار است، بخشی است که به تغییر اسامی با هدف ترویج نگرش خوش بینانه مربوط می شود. در این بخش حضرت تلاش می کند تا نام های زشت و بد را که با ارزش های اخلاقی اسلام سازگاری ندارد، حذف کرده و به جای آنها اسامی خوشبینانه، زیبا و لطیف جایگزین کند.
اساس و پایه این اقدام، اصل تفأل به خیر بود که در اسلام به عنوان یک اصل مثبت، مورد پذیرش قرار گرفته است. این که شما هر چه که صدا می زنید و هر چیزی را به هر نامی که می نامید، گرایش آن به سمت نوعی خیر و نیکی، پاکی و طهارت و در عین حال، در پرهیز از شرارت و زشتی و بد طینتی باشد. در این بخش نمونه های فراوانی داریم که هر کدام از آنها می تواند به نوعی نمایشگر این حس باشد. از رسول خدا صلوات الله علیه وآله نقل است که فرمود: لا عَدوی و لا طَیره و أحبُّ الفأل الصالح (امتاع الاسماع: 271/2). «عدوی» به معنای مسری بودن بدی از کسی به کسی دیگر است.
همچنین در روایت دیگری آمده است: ان النبی کان یحبّ الفال الصالح و الاسم الحسن نبی خدا صلوات اااه علیه و آله فال صالح و نام نیک را دوست می داشت.(غریب الحدیث ابن قتیه: 81/1). فال صالح را به معنای «الکلمه الحسنه» (سنن ابی داود: 232/2، ش 3916) و «الکلمه الطیبه» (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 374/19) تفسیر کرده اند.
نکته جالب آن است که تفأل به خیر دقیقاً در مقابل تطیر به شرّ است. این که انسان از یک نام خوب انتظار وضعیت خوب را داشته باشد، تفکر مثبت است، اما تطیر یا فال شر، مذموم و ناپسند است. تفاوت این دو در ایجاد حس روحی نیرومند برای ایجاد امید و خوش بینی و پرهیز از حدس و گمانهای بد از روی نام بد یا صدای بد، برای جلوگیری از ناامیدی است.
از حضرت نقل شده است که «تفاءلوا بالخیر تجدوه» به خیر تفال کنید تا آن را بیابید(میزان الحکمه: 2353/3). این مبنای همین احساس است که اگر کسی به دنبال خیر باشد، آن را می یابد. اما تطیر که در قرآن نیز به عنوان یک نگرش باطل در برابر خواست خداوند مطرح شده (یس: 18، نمل: 47)، تأثیر منفی شدیدی بر روح و روان انسان دارد. به همین دلیل در روایات آمده است که «کفاره الطیره التوکل». اعتماد و توکل به خداوند است که می تواند آثار منفی تطیر را از میان ببرد. در مقابل، «فال صالح» یعنی داشتن حسن ظن به خداوند خود بر پایه نوعی توکل است.
یکی از آثار این توجه و اهمیت دادن به آن در عرصه اجتماع، این است که وقتی حضرت نام نیکویی می شنید، چهره اش خندان می شد، اما هنگامی که اسمی را می شنید که از آن بدش می آمد، با رفتار چهره اش کاملاً نشان می داد. زمانی که در قریه ای وارد می شد، نامش را می پرسید. اگر نام نیکویی بود چهره اش می شکفت و در غیر این صورت، کراهت در چهره اش آشکار می گشت (امتاع الاسماع: 273/2). در خبری که مالک بن انس نقل کرده آمده است که حضرت قصد داشت شیر بدوشد. از افراد حاضر پرسید: چه کسی این را می دوشد؟ شخصی گفت من. حضرت نامش را پرسید. او گفت: مره. حضرت فرمود بنشین. دیگری اعلام آمادگی کرد. حضرت نامش را پرسید. گفت: حرب. حضرت از او هم خواست بنشیند. نفر سوم اعلام آمادگی کرد. حضرت نامش را پرسید. گفت: یعیش. حضرت به او فرمودند: بدوش (موطأ مالک: 690، ش 1776).
پیامبر حتی در نامگذاری وسایل شخصی خود نیز دقت داشت
حضرت روی دیگر نام ها نیز حساس بود. آنچنان که زمینی را که عفره (زمین غیر قابل کشت) نامیده می شد، خضره نامید. شِعبی را که به آن شعب الضلاله می گفتند، شعب الهدی نامید. تیره ای که به بنو الزنیه معروف بود، بنو الرشده نام نهاد. حضرت در نامگذاری در وسایل شخصی خود و حتی اسب ها و قاطرهایی که سوار می شدند ، نیز بسیار حساس بودند و معمولاً نام های نیک و متناسب انتخاب می فرمودند. (بحارالانوار: 125/16 - 126؛ و انساب: 509/1). موارد تغییر اسامی زشت به اسامی نیک چندان اهمیت داشته است که از آغاز شماری از محدثان، بابی را به این امر اختصاص داده اند ( سنن ابی داود: 466/2؛ سنن البیهقی: 307/9).
در اینجا نمونه هایی از تغییر اسم از اسامی بد به اسامی خوب را بیان می کنیم. اقدامی که از «تطیر» پرهیز دارد و مردم را به سمت «فال صالح» دعوت می کند. سهل بن سعد نامش حَزن بود که رسول خدا او را سهل نامید. وی پانزده ساله بود که رسول خدا صل الله علیه وآله رحلت کرد(اسدالغابه: 320/2) صالح بن نحام نامش نعیم بود که رسول خدا نام صالح را برای وی برگزید. (اسدالغابه: 388/2) صحابی دیگری نامش زحم به معنای زحمت یا زحمان یا زحما بود که حضرت به بشیر تغییر داد (المحلی: 137/5؛ اسدالغابه: 55/6 و 229/2) نام مطیع بن اسود عدوی، عاصی بود که حضرت او را مطیع نامید (الاستیعاب: 1476/4، اسدالغابه: 415/4) همچنین سلیمان بن صرد خزاعی از اصحاب پیامبر و در جاهلیت نامش یسار بود که حضرت نامش را به سلیمان تغییر داد. وی بعدها در کوفه سکونت گزید. (المحبر: 291؛ الاستیعاب: 650/2) و موارد متعدد دیگر.
نامگذاری برای تازه متولدین
مواردی نیز در منابع آمده است که نبی مکرم اسلام صل الله علیه وآله برای تازه متولدین نامی انتخاب فرموده اند. از جمله یحیی بن خلاد کندی زمانی که متولد شد و او را نزد حضرت آوردند، ایشان نام او را یحیی گذاشت (الاستیعاب: 1569/4) از اسعد بن زراره، دختری به نام حبیبه ماند که سهل بن حنیف با او ازدواج کرد و فرزندی برای سهل آورد. حضرت نام این فرزند را اسعد نهاد(الاستیعاب: 1806/4) ابراهیم بن عبدالله بن قیس نیز از متولدین مدینه بود که حضرت نام او را ابراهیم گذاشت (اسدالغابه: 53/1).
نمونه هایی نیز وجود دارد که حضرت اسامی یا لقبی برای افرادی که به نوعی شر بودند، انتخاب فرمود. در میان مشرکان، حضرت کنیه عمرو بن هشام یعنی ابوجهل را تغییر داد. کنیه وی ابوالحکم بود. در خبری آمده است که رسول خدا کعب بن اشرف را نیز طاغوت نامید (انساب الاشراف: 276/1). این می توانست به نقش قاضی بودن او باز گردد. همچنین شخصی به نام ابوعامر راهب از مردمان مدینه که مانند عبدالله بن ابی، نسبت به رسول خدا کینه ورزی داشت، از مدینه بیرون رفته و به قریش پیوست. او در احد به عنوان محارب عازم نبرد با مسلمانان شد. حضرت نام او را به ابوعامر فاسق تغییر دادند. وی بعد از فتح مکه نیز به روم گریخت و همانجا مرد(اسدالغابه: 543/1؛ الاستیعاب380/1).
منبع: جمعی از اندیشمندان؛ (1386)، ویژگی های سیره پیامبر اعظم «صل الله علیه وآله»: مجموعه مقالات بیستمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
تالیف؛ رسول جعفریان، پژوهشگر و نویسنده
پایان پیام/
نظر شما