به گزارش خبرنگار سیاسی قضایی خبرگزاری شبستان ، قوه قضاییه از مهمترین ارکان اجتماع است که از بدو تشکیل جوامع بشری برای رفع مسائل و مشکلات بین افراد شکل گرفته است. در گزارش زیر بیانات مقام معظم رهبری خطاب به این نهاد ارزشمند آورده شده است.
شهید بهشتی؛ معمار حقیقی دستگاه قضایی
رهبر معظم انقلاب در سال 85 در دیدار با مقامات قوه قضاییه مسؤولیت ملت و مسؤولان را ،تاریخی و سرنوشت ساز دانستند و تصریح کردند: برهه کنونی حیات ملت ایران شاید در طول صدها سال برای ملتها و کشورهای دیگر پیش نیاید ضمن آنکه عملکرد صحیح و هوشیارانه مردم و مسؤولان در این برهه برای صدها سال آینده تأثیرگذار خواهد بود.
ایشان وضع کنونی ایران و نظام اسلامی را بسیار بهتر از بیست و هفت سال گذشته ارزیابی و تأکید کردند: با وجود تلاشهای انجام گرفته، ظرفیت های کار فراوان است و باید با تلاش مضاعف، از نقاط ضعف کاسته و بر نقاط مثبت افزوده شود و ملت و مسؤولان ایران ثابت کرده اند که توانایی انجام این کار را دارند.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود، شهید آیت الله بهشتی را معمار حقیقی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی دانستند وافزودند: قوه قضاییه باید مرجعی اطمینان بخش برای آحاد مردم و نقطه امید و جلوه گاه عدالت برای مظلومان، باشد.
درسال 86ایشان با تأکید بر اینکه باید همواره به دستگاه قضایی در میان مردم به عنوان یک حَکم عادل، منصف، تیزبین و هوشیار، نگریسته شود خاطرنشان کردند: مهم ترین مسؤولیت قوه قضائیه مبارزه با جرم و تخلف و اجرای قاطعانه عدالت است.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه دستگاه قضایی به تنهایی نمی تواند همه امور کشور را اصلاح کند، افزودند: اگر دستگاه قضایی وظیفه خود را به صورت کامل و صحیح انجام دهد، دیگر دستگاهها نیز مجبور به حرکت به سمت صلاح و مبارزه با عوامل فساد خواهند شد.
ایشان همچنین لزوم برخورد قاطعانه با تخلفات در قوه قضاییه و حتی حساس بودن به شبهه تخلف را یادآور شدند.
فداکارى و قربانى شدن براى نظام، براى خدا قرار بدهند و در این راه قربانى بشوند، امروز هم اگر جانهائى خودشان را در معرض این نظام مستحکمتر خواهد شد؛ ریشههاى این نظام مثل همان شجرهى طیبهاى که در قرآن خداى متعال فرموده است، «أصلها ثابت و اینجور مستحکم است.
قوه قضائیه برای اجرای عدل است
در سال 88 آیت الله خامنه ای قوه قضائیه را براى عدل دانستند و افزودند: این عدالت است ، معیار و شاخص عدل هم عمل به قانون است اگر از قانون انحراف پیدا کرد، این بىعدالتى است.
در مورد قوهى قضائیه آنچه که مهم است، این است که ما ببینیم قوهى قضائیه براى چیست؛ آن را تأمین کنیم. همهى کارها در این جهت باید باشد. قوهى قضائیه براى عدل است، براى عدالت است. معیار و شاخص عدل هم عمل به قانون است. اگر عمل فرد، جمع، منطبق به قانون شد، این عدالت است؛ اگر از قانون انحراف پیدا کرد، این بىعدالتى است. و قانون هم در نظام اسلامى، قانون اسلامى است. البته در مجموعهى قوانین ما ممکن است قوانینى باشند که صددرصد با احکام اسلامى منطبق نباشند، یا قوانینى که از قبل ماندهاند یا برخى قوانین دیگر، که اینها بایست اصلاح بشود. معیار، این است که بر طبق قانون عمل بشود. عدل، اینجا تحقق پیدا میکند.
لیکن نکته این است که اگرچه تأمین عدالت عام و شامل، متوقف بر این زیرساختهاست، اما اینجور نیست که وجود این زیرساختها لزوماً به معناى استقرار عدالت باشد. ممکن است این چیزها را داشته باشیم، عدالت هم نداشته باشیم؛ از این باید ترسید. آنچه عدالت را تضمین میکند، انسانِ معتقدِ جازمِ عازمِ باارادهى خداترس است. از خدا بترسد، از غیر خدا نترسد. «فلا تخشوا النّاس و اخشون» را خداى متعال در قرآن میفرماید. اگر این شد، آن وقت با این دستگاههاى متنوع و امروزى و خوب، میشود به عدالت به طور کامل رسید. اگر این اراده نبود، در این اراده سستى و اختلال ایجاد شد، هیچ کدام از این دستگاهها به خودىِ خود عدالت را تأمین نخواهد کرد، بلکه گاهى حتّى زمینه میشود براى بىعدالتى. اصل قضیه این است. ما باید نگاه کنیم ببینیم خروجىِ کار ما عدالت است یا نه. اگر عدالت شد، آن وقت پیش خدا و پیش نفس خودمان و پیش خلق هم سرافراز خواهیم بود. یعنى وقتى ما عدالت را اجرا کنیم، درست است که در قضاوت ما یک نفر خرسند خواهد شد، یک نفر ناخرسند - قهراً اینجورى است دیگر. وقتى انسان قضاوت میکند، یک طرف را خرسند میکند، یک طرف را ناخرسند میکند - اما حتّى آن طرف ناخرسند هم در دل خود راضى است. اگر چنانچه عدالت را به خرج ندادیم، آن کسى هم که حکم ما به سود او بوده است، در دل به ما با بىاعتقادى، با استهزاء نگاه خواهد کرد؛ در دل به ما خواهد خندید. مسئلهى اساسى این است. باید همهى تلاش بر این باشد. عدالت هم از جملهى آن چیزهائى است که «الحقّ أوسع الأشیاء فى التّواصف و أضیقها فى التّناصف»؛ گفتنش آسان است، التزام به آن آسان نیست؛ خیلى سخت است. انسان با موانع بزرگى برخورد میکند. اگر عزم راسخ و توکل به خدا وجود نداشته باشد، انسان وسط راه خواهد ماند؛ این را باید در قوهى قضائیه دائماً تزریق کرد، دائماً باید این روحیه را در سرتاسر قوهى قضائیه پمپاژ کرد؛ که ما وظیفهمان تناصف است، ایجاد عدل است.
سختترین قسمت عدل هم عبارت است از آنجائى که طرف مقابلِ عدل، اقویا هستند؛ زیر بار نمیروند، زور میگویند، متوقعند. اینجا بایستى ایستادگى کرد. هنر قاضى این است، استقلال قاضى این است که در یک چنین مواقعى، فقط و فقط خدا را و مرّ قانون را در نظر بگیرد. در همهى قضایا - قضایاى فردى، قضایاى اجتماعى - اگر قانون ملاک عمل باشد، عدالت تأمین میشود.
نخبگان و خواص سیاسى بایستى مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همهى نخبگان است، خطاب به یک طرفِ خاصى، جناح خاصى نیست. همه باید مراقب باشند. همه بدانند این ملت، یک ملت یکپارچه است. احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کنند، آن یکى بیاید احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کند، اینها راه به جائى نمیبرد. وقتى شما متحد بودید، وقتى شما همدل بودید، وقتى شما احساس و ابراز اعتماد به کشورتان و نظامتان کردید، آن وقت این وسوسههاى خناسان بینالمللى، این سیاستمداران ظالم، مداخلهگر، دور از انسانیت، دیگر اثرى نخواهد کرد.
قوه قضائیه؛ دادرس مظلومان
رهبر معظم انقلاب در سال89 قوه قضاییه را دادرس مظلومان دانسته و فرمودند:قوهى قضائیه به وضعیتى برسد که در سطح کشور، هر جائى، هر کسى احساس مظلومیت کرد، به خود نوید بدهد که میروم سراغ قوهى قضائیه، حق خود را میگیرم و مظلومیت خود را برطرف میکنم. این امید باید در دل همهى آحاد این کشور به وجود بیاید.
آن چیزى که اهمیتش از مسئلهى نیروى انسانى کمتر نیست، مسئلهى ساختار دیوانى قوهى قضائیه است. دائم باید به دنبال نو کردن ساختارها و بهروز کردن وضعیت قوه در مجموع ساختارى آن بود. عرض نمیکنیم که ما ثبات را از سازمان قوهى قضائیه بگیریم؛ نه، ثبات و استقرار، در عین نگاه نقادانه به شیوههاى دیوانسالارى غلط، که بعضاً میراث گذشته است و بعضاً تقلید از کشورهاى اروپائى است، آن هم از روشهاى منسوخ آنها. این نکتهى مهمى است؛ باید به این توجه کرد. گاهى ساختارها جورى است که کار مرافعه را مشکل میکند، نتائج را غیر اطمینانآور میکند، انسانهاى خوب را در خود غرق میکند. این هم یک مسئله است، که یک جریانى است؛ باید دائم توجه داشت.
یکى هم مسئلهى قوانین است. قوانین و مقررات در داخل قوهى قضائیه بایستى مورد توجه قرار بگیرد، مورد تجدیدنظر قرار بگیرد، قوانین لازم به میدان بیاید. البته ما اطلاع داریم که آئین دادرسى و قوانین جزا، با تفصیل فراوان، در چرخهى تصویب قرار دارد؛ این بایستى به کل قوانین تعمیم پیدا کند. گاهى یک قانون غلطِ باقیماندهى از دوران طاغوت - دورانى که اساس قوهى قضائیه بر مبناى غلطى بود - مشکلاتى را ایجاد میکند. تعارض در قوانین، مشکلات گوناگونى را براى دادگاهها به وجود مىآورد
یکى از چیزهائى که در مجموعهى قوهى قضائیه لازم است، عبارت است از عدم دخالت حب و بغضها و جریانسازىهاى سیاسى در درون قوهى قضائیه. یکى از خطرات بزرگ همین است که جوسازىهاى سیاسى اثر بگذارد بر روى مجراى صحیح قضاوت، و بر روى ذهن قاضى، و بر روى ذهن بازپرس، و مجموعهى چرخهى رسیدگى به پروندهها البته این هم باید باشد که همهى دستگاههاى کشور از قوهى قضائیه حمایت کنند تا قوهى قضائیه بتواند در این میدان، بدون نظر عمل کند.
اقتدار قوه قضائیه نیازمند زیرساختهاى انسانى و فنى
در تیر ماه 90ایشان درباره قوه قضاییه افزودند: قوهى قضائیه به دو عامل نیاز دارد تا بتواند موفق باشد. در هر نظامى، در هر اجتماعى، قوهى قضائیه حل و فصل کنندهى اختلافات و حاکم کنندهى عدل در مقابل ظلم و تجاوز و فساد و اینهاست. براى اینکه قوهى قضائیه در این هدف والا موفق بشود، به دو چیز احتیاج دارد: یکى قدرت و اقتدار - که باید قوى باشد - دوم، اعتماد؛ یعنى مردم باید به او اعتماد داشته باشند. قوهى قضائیه این دو چیز را نیاز دارد. اقتدار قوهى قضائیه را میتوان با همین زیرساختهاى انسانى و فنى - که در این زمینه، شرحى از پیشرفتها را رئیس محترم قوه دادند؛ بنده هم تا حدود زیادى در جریان کارهائى که انجام گرفته است، هستم - تأمین کرد. قوهى قضائیه با استحکام درونى، با تربیت و به کار گرفتن انسانهاى شایسته، فاضل، امین و درستکار، قوّت و اقتدار پیدا میکند. با وضع قوانین درست، با نظارتهاى متناسب، با بهرهگیرى از پیشرفتهاى گوناگون فنى و سازمانى و استفادهى از همهى دنیا، این اقتدار به وجود مىآید. ما از این که از دیگران یاد بگیریم - مکرر عرض کردهایم - خجالت نمیکشیم. ما از هر ملتى، از هر کشورى، از هر نظام قضائىاى در دنیا که یک نکتهى خوب و روشن در کار خود داشته باشد، استفاده خواهیم کرد، از او یاد میگیریم. البته چشمبسته به روشها و حرفهاى این و آن نمیگرویم؛ این غلط است. چون در دنیا اینجور رفتار میکنند، پس ما هم باید اینجور رفتار کنیم؛ نه، این غلط است. «و ان تطع اکثر من فى الارض یضلّوک عن سبیل الله ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون».(1) از روش این و آن اطاعت و تبعیت نمیکنیم. غربىها اینجورى عمل میکنند، شرقىها اینجورى عمل میکنند، فلان کشور اینجورى عمل میکند، پس ما هم بکنیم؛ نه، این غلط است. ما از تشخیص خودمان تبعیت میکنیم. یعنى وقتى دیدیم در نظام قضائىِ فلان کشور دورافتاده - بزرگ یا کوچک - این نکته وجود دارد که کار آنها را در امر قضا سهل کرده است و این فوائد را داشته است، عقل ما وقتى این را تشخیص داد، آن وقت این را عمل میکنیم. این تبعیت از او نیست، این تبعیت از عقل است؛ این خوب است. اینها براى قوهى قضائیه اقتدار مىآورد. تلاش زیاد، ابتکارِ روزبهروز و نوآورى اقتدار مىآورد. نمیتوان همین طور نشست تا امور در جریان عادى خودش پیش برود؛ مسئولین قوه باید نگاه کنند، ضعفها را پیدا کنند، مشکلات را پیدا کنند، گرههاى کور را پیدا کنند، اینها را با ابتکار برطرف کنند؛ ذهنهاى برتر و ذهنهاى ممتاز میتوانند کمک کنند؛ بحمدالله در درون قوه هم هستند، از بیرون قوه هم استفاده بشود. زیرساختهاى فنى تأمین بشود، زیرساختهاى انسانى تأمین بشود؛ این میشود اقتدار قوهى قضائیه؛ یک قوهى قوى و مقتدر که توانائى حرکت به سمت اهداف خودش را دارد. این رکن اول.
رکن دوم - که اعتماد مردم است - با تأمین عدالت امکانپذیر خواهد شد، با عمل دقیق و حکیمانهى به قانون تأمین خواهد شد. مردم باید اعتماد پیدا کنند. وقتى دیدند که قوهى قضائیه به قول خود در اجراى عدالت عمل میکند، اطمینان پیدا میکنند. حتّى آن کسى هم که علیه او حکم داده شده است، وقتى بین خودش و قلبش و خدایش خلوت میکند، تصدیق میکند که نه، حق با آن است. ممکن است در زبان و در ظاهر زیر بار نرود، اما قلباً قبول خواهد کرد. بنابراین یک حالت اعتمادى به قوهى قضائیه به وجود مىآید. این اعتماد لازم است.
عدالت مهم است. اگر بخواهیم عدالت در قوهى قضائیه جریان دائمى و عمومى و فراگیر پیدا کند، بایستى تقوا و نگاه بیطرفانه در حوادث کوچک و بزرگى که به قوهى قضائیه ارجاع میشود، حاکم شود؛ این را باید همه رعایت کنند، از بالا تا پائین. این یک نکتهى بسیار مهمى است. این، اعتماد ایجاد خواهد کرد.
یک چیزى که ضد حالت اعتماد مردم است، این است که افرادى علیه قوه - چه این قوه، چه قوهى مجریه یا قوهى مقننه - بنا کنند تشکیک کردن. عادت بدى پیدا شده است - البته این جدید هم نیست، اینها همیشه بوده است؛ اما خب، حالاها چون وسائل ارتباط جمعى متکثر است، همهگیر است، فراگیر است، بیشتر خود را نشان میدهد - این عادت بد، تشکیک کردن در گزارشهاست. قوهى قضائیه گزارش میدهد، یک نفر مىآید میگوید که از کجا معلوم اینها راست است. یک شبههاى به وجود مىآورد. قوهى مجریه گزارش میدهد، یکى پیدا میشود و میگوید آقا از کجا معلوم این آمارها درست باشد. تشکیک ایجاد میکند. عین همین قضیه در مورد قوهى مقننه هم هست. نمیشود زحمات یک مجموعهى انسانىِ فعال را با یک ان قلت بیجا و القاء شبههى بىمورد، همه را انسان زیر پا له کند؛ این غلط است. البته جلوى حرف کسانى که اختیار حرف زدن خود را ندارند، نمیشود گرفت؛ اما مسئولان متوجه باشند. رسانههائى که احساس مسئولیت میکنند، متوجه باشند؛ بىدلیل گزارشهاى رسمى مسئولان برجستهى نظام را زیر سؤال نبرند. هم در قوهى قضائیه این حرف هست، هم در قوهى مجریه این حرف هست، هم در قوهى مقننه این حرف هست. زیر سؤال بردن فعالیتها، زحمات را ضایع میکند. انسان مىبیند این ایام در مورد آمارهاى قوهى مجریه خدشه میکنند، در مورد اظهارات و آمارهاى قوهى قضائیه خدشه میکنند، در مورد اقدامهاى مثبت و فعالیتهاى خوب قوهى مقننه و مجلس القاء شبهه میکنند؛ این، اعتماد مردم را از بین میبرد. ما به عنوان کسى که مستمع و شنونده و مخاطب این گزارشهاست، باید هوشیارانه نگاه کنیم، اما گزارشها را تلقى به قبول کنیم. باید تلقى به قبول کنیم. البته در مواردى ممکن است یک آمار دروغ، آمار غلط، آمار اشتباهى هم داده شود؛ این را نباید تعمیم داد و شبهه کرد؛ این، اعتماد مردم را از دستگاههاى نظام، از بدنههاى نظام سلب میکند، ضایع میکند. مسئولین به این نکته توجه داشته باشند. بنابراین، این اعتماد هم خیلى مهم است.
یک مطلب دیگرى که در باب قوهى قضائیه و عملکرد قوه و بازخوردهاى این عملکرد در بیرون باید مورد توجه قرار بگیرد - که الان رئیس محترم قوه هم اشاره کردند - این است: خب، قوهى قضائیه با متهم مواجه است. یک نفرى متهم به یک معنائى میشود؛ قوهى قضائیه وظیفه دارد از راههائى که قانون معین کرده، برود تحقیق کند، تفحص کند و مشخص کند که این اتهام وارد است یا وارد نیست. صرف متهم شدن که جرم نیست. به هر کسى ممکن است یک اتهامى وارد شود. تا وقتى که از طریق قانونى جرم ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بیرون قوه، نه در تریبونها و منبرهاى رسمى، نه در وسائل ارتباط جمعى، کسى حق ندارد آبروى یک مسلمانى را ببرد؛ این بسیار مسئلهى مهمى است. بعضى اوقات انسان مىبیند روى قوهى قضائیه فشار مىآورند که آقا افشاء کنید. نه آقا، هیچ لزومى ندارد افشاء کردن. در موارد خاصى، بله، شارع مقدس مشخصاً و معیناً خواسته است که مردم مجازات را ببینند، یا مجازات شونده را بشناسند؛ اینها موارد خاصى است، مال همه جا نیست. بخصوص وقتى که در فضاى جامعه روحیهى تعمیم وجود دارد که یک چیزى را به غیر مورد خودش تعمیم میدهند، اینجا انسان خیلى باید احتیاط کند. تا وقتى جرمى ثابت نشده است، قطعاً نبایستى کسى را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نباید قرار داد؛ چون وقتى گفتید متهم است، افکار عمومى تفکیک نمیکند بین متهمى که هیچ گناهى نکرده است، با آن کسى که شواهدى بر گناه او وجود دارد
میکشند. دادگاه عدلى وجود دارد که در آن دادگاه عدل باید انسان جواب بدهد. زیر جواب میمانیم. تقوا یعنى همین را رعایت کنیم، همین را مواظبت کنیم.
بحمدالله قوهى قضائیه از اول انقلاب تا امروز در هر دورهاى یک قدم جلوتر گذاشته است؛ در هر دورهاى پیشرفتهاى باارزشى داشته است.
تحقق آرزوها در مسئله قضاء در کشور نیازمند ارتقاء قوه قضائیه
رهبرانقلاب درسال 91 فرمودند:اگر ما بخواهیم همهى آرزوهاى خودمان را در مورد مسئلهى قضاء در کشور، در یک جمله خلاصه کنیم، این کلمهى «ارتقاء قوهى قضائیه» محصول این خلاصهگیرى است. ما باید قوهى قضائیه را به طور دائم ارتقاء ببخشیم. همهى این گزارشهاى خرسند کنندهاى که چه امروز شنیدیم و چه آنچه که در گزارشهاى مکتوب و شفاهى به ما میرسد، به جاى خود در خور تقدیر و سپاس است؛ لیکن آنچه که متوقع است، ارتقاء قوهى قضائیه است به معناى کفایت عدل قضائى در کشور؛ این هم ممکن نخواهد شد، حاصل نخواهد شد، مگر آن وقتى که انسان خروجىهاى آن را مشاهده کند. همهى این مقدمات براى این است که در جامعهى ما عدالت قضائى تحقق پیدا کند. اگر عدالتِ قضائى شد، مفاسد برچیده خواهد شد، افراد ناصالح از دستاندازى به مراکز حیاتى جامعه دستشان کوتاه خواهد شد؛ صلحاء در مراکزى که شایستهى آن هستند، قرار خواهند گرفت. همهى اینها بسته به تمامیت و کمال قوهى قضائیه است. واقعا اگر نظام اسلامى بتواند قوهى قضائیه را آنچنانى که نظر اسلام است، آنچنانى که در منابع دینى و فقهى ما مطرح شده است، بسازد و سامان بدهد، اکثر مشکلات جامعهى ما ـ و هر جامعهاى ـ برطرف خواهد شد؛ مشکلاتى که ناشى از طغیانهاست، ناشى از خودخواهىهاست، ناشى از تعدىها و تعرضهاست، برطرف خواهد شد. بنابراین هدف باید ارتقاء قوهى قضائیه باشد. به هیچ حدى نباید قانع شد، تا آن وقتى که برسیم به سقف مطلوب. باید به سقف مطلوب برسیم. و به نظر من اگرچه این راهى طولانى است، اما قابل وصول است. اینجور نیست که ما بگوئیم خودمان را و دیگران را داریم به یک آرزوى دستنیافتنى دعوت میکنیم؛ نه، قابل وصول است. شما میتوانید. در کشور، ظرفیت و استعداد یک چنین چیزى وجود دارد. باید با تلاش، با ابتکار، با خسته نشدن، با بهکارگیرى امکانات و اشخاص و شخصیتهاى داراى ظرفیت، این راه را پیمود و پیش رفت.
ایشان ارائه گزارش اقدامات به افکار عمومی را امر مهمی دانستند و فرمودند:براى مجموعهى این کار، زیرمجموعههائى وجود دارد، که به بسیارى از آنها رئیس محترم قوه اشاره کردند؛ و من خرسندم از اینکه مىبینم توجه به این نقاط لازم وجود دارد، تلاشهائى هم براى آنها انجام گرفته ـ همچنان که در این گزارش مشهود بود؛ و چقدر خوب است که این گزارش و امثال آن در معرض افکار عمومى هم قرار بگیرد و معلوم بشود که این کارها دارد انجام میگیرد یا انجام گرفته است ـ لیکن من دو سه تا نکته را مورد تأکید قرار میدهم.
لزوم برنامه جامع، کامل و دقیق برای ارتقای قوه ی قضائیه از دیگر مواردی بود که دراین سال مد نظر رهبری قرار گرفت .ایشان در این رابطه فرمودند:اگر قوهى قضائیه براى ارتقاء خود، براى آن سرمنزلى که میخواهد به آن دست پیدا کند و برسد، یک برنامهى جامع و کامل و دقیق و همهجانبه نداشته باشد، پیمودن این راه یا ممکن نیست و با تناقضهاى گوناگونى مواجه خواهد شد، یا بسیار دشوار خواهد بود. بنابراین برنامهى جامع لازم است. این کارِ بزرگى است. رئیس محترم قوه در اولِ قبول این مسئولیت هم همین را گفتند و اعلام کردند. البته در آخرین گزارشى که به من دادند، گفتند اخیرا برنامهى پنجساله ابلاغ شده؛ لیکن حالا در بیانات ایشان شنیدیم که بناست ابلاغ کنند. این کار نباید تأخیر بیفتد. این کار، بسیار کار مهمى است. برنامهى جامع، اساسىترین کارهاست.
همچنین نکتهى اساسى این است که تهیهى برنامهى جامع، یک مسئله است؛ باز کردن مسیرهاى تحقق و عملیاتى شدن این برنامه، یک مسئلهى دیگر است. نباید به مجرد اینکه برنامه تنظیم شد و ابلاغ شد، احساس آسودگى کنیم؛ بگوئیم خب، این کار بزرگ انجام گرفت؛ نه، برنامهى جامع، یک نسخه است؛ این نسخه باید پیچیده بشود، تکلیف اجزاء آن به طور دقیق مشخص بشود و مصرف بشود. در بخشهاى مختلف بایستى این پیگیرى بشود تا این برنامهى جامع تحقق پیدا کند و عملیاتى شود.
ایشان افزودند:به نظر من، در عملیاتى کردن برنامهى جامع و هر آنچه که در داخل این برنامه هست ـ که من به دو سه نکتهى دیگر اشاره خواهم کرد ـ لازم است شتاب صورت بگیرد. توصیه به شتابزدگى نمیکنیم؛ اما شتابنده بودن حرکت، غیر از شتابزدگى است؛ با حوصله، با دقت، اما بدون تأخیر. یعنى «عدم تأخیر» را به عنوان یک اصل باید در کارها قبول کنیم. تأخیر باید تحقق پیدا نکند. طبق اصطلاحات رائج در اخلاقیات اسلامى، تسویف ـ «سوف افعل، سوف افعل»؛ خواهم کرد ـ نباید باشد؛ باید انجام بگیرد. آن وقتى که به نقطهى تشخیص و تحقیق رسیدیم، باید بلافاصله در اجرا اقدام بشود و تأخیر نبایستى صورت بگیرد.
علاوه بران احکام دادگاهها بایستى مطلقا از سهلانگارى و سهلگیرى به دور باشند. شما به عنوان یک قاضى محترم، حکمى که صادر میکنید، باید جورى باشد که اگر این حکم بنا باشد در معرض دیدِ متخصصین امور فقهى و حقوقى قرار بگیرد، شما هیچ دغدغهاى نداشته باشید؛ مطمئن باشید به این حکمى که صادر کردهاید. قاضى وقتى از دانش لازم برخوردار است و مراقب کار خود و حکم خود هم هست، باید جورى باشد که همان وقتى که این حکم صادر شد، حاضر باشد آن را در معرض دیدِ همهى کارشناسها و متخصصین قرار بدهد و بتواند از حکمِ خودش دفاع کند. اتقان حکم باید اینجور باشد. اندک سستى و ضعف در حکم، به کل بناى دستگاه قضائى ضربه وارد میکند. یک وقتى عرض کردیم؛ نقض مکرر احکام دادگاههاى بدوى در دادگاههاى تجدیدنظر یا در دیوان عالى کشور، نشان دهندهى این است که یا احکام دادگاههاى بدوى از لحاظ محتوائى نقص دارند و از اتقان برخوردار نیستند، یا از لحاظ شکلى نقص دارند و مقررات رعایت نشده. تصمیم بر این معنا بایستى در سرتاسر قوه رواج داشته باشد و مورد اذعان و قبول و پیگیرى باشد که احکام، اتقان داشته باشند.
ایت الله خامنه ای درباره دقت در رعایت دقیق مقررات بازداشت موقت فرمودند:یک مسئلهى مهم در مسائل قوهى قضائیه، مسئلهى زندانهاست. زندان، یک مجازات است. محبوس کردن انسان، محدود کردن او، یکى از مجازاتهائى است که در قانون جزائى ما هست، در مواردى در فقه اسلامى هم وجود دارد؛ ایرادى هم ندارد. ما باید کارى کنیم که اولاً این چیزى که به عنوان جزاى عمل و مجازات براى افراد تحقق پیدا میکند، در غیر موارد مجازات، مطلقا تحقق پیدا نکند. البته در قانون مواردى هست که در صورت توجه اتهام، به خاطر دلائلى، بازداشتهاى موقتى انجام میگیرد؛ اما در این بازداشتها، «موقت بودن» به معناى دقیق کلمه و به آن معنائى که روح قانون متوجه به آن است، باید رعایت شود. ممکن است کسى بگوید خب آقا، پنج ماه، شش ماه هم «موقت» است دیگر. بله، ده سال هم به یک معنا «موقت» است؛ اما آن قانونى که موقت بودن بازداشت را قید میکند، کوتاه بودن این زمان در آن مندرج است. یعنى چون چارهاى نیست و ناچاریم به خاطر این اتهام، به خاطر دلائل و استدلالى که پشت این حرف هست، بایستى قبل از اثبات جرم، زندانى شود، لیکن باید در کوتاهترین زمان، آن هم با رعایت شرائط قضائى انجام بگیرد. این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد.
ایشان خواستار به حداقل رسیدن مجازات زندان در قوه ی قضائیه شدند و فرمودند:در مواردى که مشکلات، مشکلات مالى است و اعسار وجود دارد ـ یکى از بحثهائى که با دوستان داشتیم، این بوده است که آیا باید اعسار اثبات شود تا اینکه مجازات برداشته شود؟ این مسئله مشکلاتى را به دنبال خواهد داشت ـ در آن مواردى که جرمى به معناى واقعى کلمه اتفاق نیفتاده است، نباید ما متوسل به زندان شویم. در مجموعهى قوهى قضائیه کارى کنید که مجازات زندان به حداقل برسد؛ این احتیاج دارد به تدبیر. البته تدابیرى اتخاذ شده؛ بعضى درست، بعضى نادرست ـ که نمیخواهیم وارد جزئیات و مسائلش بشویم ـ لیکن مجموعا زندان یک پدیدهى نامطلوب است؛ مشکلات زندان، تبعات زندان، تبعاتى که براى خود زندانى پیش مىآید، تبعاتى که براى خانوادهها پیش مىآید، تبعاتى که براى محیط کار پیش مىآید. بنابراین سیاست قوهى قضائیه را این قرار بدهید و دنبال کنید؛ فکر کنید، راه پیدا کنید، علاججویانه؛ یکى باید این باشد که مسئلهى زندان حل شود؛ هم از جهت اینکه جنبهى مجازاتىِ زندان تبدیل نشود به یک شىء دیگر؛ دوم اینکه هرچه ممکن است، مجازات زندان کاهش پیدا کند و تبدیل بشود به مجازاتهاى دیگر، تا تبعات زندان دامنگیر جامعه نشود.
یک مسئلهى دیگرى که در مورد قوهى قضائیه مهم است ـ البته مخاطب این، فقط قوهى قضائیه نیست؛ بیشتر، دستگاههاى تبلیغاتىاند ـ مسئلهى آبروى اشخاص است. خیلى باید مراقب حفظ آبروى اشخاص بود. شریعت اسلامى عِرض مؤمن را در ردیف جان او قرار داده. نباید قوهى قضائیه، دستگاهها، دادگاهها و دستگاههاى ادارى قوهى قضائیه، تحت تأثیر جوسازى تبلیغات رسانهها قرار بگیرند. خب، رسانهها انصافا در این زمینه مشکلاتى دارند؛ بخصوص حالا که این پایگاههاى رایانهاى راه افتاده، مشکلاتى وجود دارد؛ یعنى خیلى امورِ لازمالرعایه، رعایت نمیشود؛ حقیقتا اینجور است؛ این جزو نواقص زندگى ماست، نواقص کار ماست. خب، این در جاى خود علاج دیگرى دارد؛ علاج مسئلهى شایعات و کارهائى که در مطبوعات و غیر مطبوعات انجام میگیرد، مقولهى جداگانهاى است؛ اما قوهى قضائیه نباید تحت تأثیر قرار بگیرد. اگر چنانچه همهى مطبوعات، همهى پایگاههاى رایانهاى که فضا درست میکنند، جو درست میکنند، افکار عمومى میسازند، به یک سمتى هل دادند، قوهى قضائیه، آن دادگاه خاص یا دادسرائى که حالا مسئول پیگیرى یک پرونده است، بایستى کار خودش را انجام بدهد؛ هیچ تحت تأثیر نباید قرار بگیرد. این نکتهى بسیار اساسىاى است. اسم آوردن از متهمین، قبل از اثبات جرم، یا اسم نیاوردن، اما جورى بیان کردن که مثل اسم آوردن است، اینها اشکال دارد، ایراد دارد؛ اینها ارتقاء قوهى قضائیه و دستگاه قضاى کشور را یقینا دچار اختلال میکند. این هم یک نکته است که حتما بایستى مورد توجه قرار بگیرد.
رهبرانقلاب خواهان همکاری قوا با یکدیگرشده و فرمودند:یک نکته هم که به نظر من نکتهى اساسىاى است ـ اگرچه به کارکرد قوهى قضائیه ارتباط پیدا نمیکند، اما به حرکت و مسیر کلى قوه، چرا، ارتباط پیدا میکند ـ همکارى قوا با یکدیگر است؛ امروز کشور به این احتیاج دارد.
من به شما عرض کنم؛ امروز قدرتهاى زورگوى عالم به این نتیجه رسیدهاند که باید همهى توان خودشان را صرف کنند، شاید بتوانند ضربهاى، خدشهاى بر جمهورى اسلامى وارد کنند. یعنى شیطان همهى نیروهاى خود را متمرکز میکند براى مقابلهى با این حرکت عظیمى که وجود جمهورى اسلامى و بقاء جمهورى اسلامى و پیشرفت جمهورى اسلامى در دنیا به وجود آورده است. این را اگرچه اقرار نمیکنند، اما تشخیص میدهند. این بیدارىاى که در دنیاى اسلام به وجود آمده است، این شوق و میلى که در تودههاى مردم نسبت به آرمانهاى اسلامى و هدفهاى اسلامى به وجود آمده، تشخیص میدهند که این به خاطر حضور جمهورى اسلامى در افکار عمومى دنیاى اسلام است. هر کار علمىِ مهمى که شما انجام میدهید، هر موفقیت اجتماعى یا سیاسىاى که شما به دست مىآورید، هر حرکت عظیم اجتماعىاى که در داخل کشور انجام میگیرد ـ از قبیل انتخاباتهاى پرشور ـ هر ایستادگى و مقاومتى که جمهورى اسلامى در مقابل زورگوئىهاى استکبار انجام میدهد که در دنیاى اسلام منعکس میشود، هر کدام از این کارهاى بزرگ یک مشوقى است براى ملتها که بر پایهى اسلام دنبال استقلال باشند. ملت ایران، اسلام را به عنوان پرچمى براى پیشرفت ملتها معرفى کرده؛ این را دشمنان میفهمند؛ لذا متمرکزند براى اینکه این کانون اصلى را از رونق بیندازند. همهى این جنجالهائى که در قضایاى مختلف ملاحظه میکنید ـ در قضیهى حقوق بشر، در قضیهى انرژى هستهاى و بقیهى قضایا ـ به خاطر این مقابله است. البته اسم خودشان را هم میگذارند «جامعهى جهانى»! جامعهى جهانى نیست؛ چند تا قدرت زورگوى دنیایند؛ آمریکاست و چند قدرت دنبالروِ آمریکا در این گوشه و آن گوشهى دنیا.
در یک چنین شرائطى، آنچه که براى کشور ما لازم، فریضه و قطعى است، این است که همهى دستگاههاى مسئول در کشور براى مقابلهى با این تمرکز دشمن، دست به دست هم بدهند؛ اینها در اینجا بر نقطهى حق تمرکز کنند. هرگونه واگرائى نیروها از یکدیگر، واگرائى قواى سهگانه از یکدیگر، به ضرر کشور است، به ضرر نظام است. همه باید با هم همکارى کنند، همه باید به هم کمک کنند. دولت، مجلس، قوهى قضائیه، همه در یک جبهه قرار دارند؛ آن جبهه، جبههى دفاع از اسلام است؛ دفاع از ملت عزیز و شریف است؛ دفاع از استقلال کشور است؛ دفاع از هویت انقلاب است، که به ملت ما و مردم ما هویت داد، بلکه به امت اسلامى هویت داد. امروز اهداف برجستهى ما اینهاست. لذا باید همکارى انجام بگیرد.
بعضى از بگومگوها، بعضى از خدشههائى که در کار یکدیگر میکنیم، کاملاً قابل خط خوردن از صفحهى همکارىهاست؛ اینجور نیست که یک چیزِ اساسى و اصولى باشد؛ غالبا توهّمات است. شما به عنوان قوهى قضائیه، سهم خودتان را به طور کامل ایفاء کنید.
اگر چنانچه هر یک از بخشهاى مختلف کشور، کار خودشان را متوقف کنند به کار طرف مقابل و طرفهاى مقابل، هیچ کارى انجام نخواهد گرفت. ما بگوئیم چون دیگرى به وظیفهى خودش عمل نکرده، ما هم کم بگذاریم، کوتاه بگذاریم؛ نه، ما وظیفهى خودمان را به طور کامل انجام بدهیم. این، علاوه بر اینکه یک اداى وظیفهى الهى و اداى حق الهى است، کمک هم میکند به این که دیگران هم وظیفهى خودشان را به طور کامل محقق کنند و انجام بدهند.
پایان پیام/
نظر شما