به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری شبستان، به تازگی کتاب خاطرات محسن رفیق دوست با عنوان «برای تاریخ می گویم» از تولیدات دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. صفحات 432 تا 434 این کتاب به رحلت امام خمینی اختصاص دارد که به مناسبت سالروز رحلت آن بزرگمرد تاریخ عیناً تقدیم می شود. در این چند سطر رفیق دوست به عزل منتظری و نظر امام در مورد رهبری آیت الله خامنه ای نیز اشاره ای دارد که خواندنش خالی از لطف نیست.
به ایام رحلت امام رسیدیم، اولین سوالم این است که از چه مدت قبل پیش بینی این اتفاق شده بود و مشخصا شما در جریان نظریه پزشکان درباره بیماری لاعلاج امام بودید؟
از چند ماه قبل، شاید از دی 1366، صحبت بیماری حضرت امام بود. دکتر عارفی می تواند اطلاعات کامل تری به شما بدهد. من در این حد خبر داشتم که دستگاهی را روی قلب امام گذاشته بودند که به صورت بی سیم فرستنده با بیمارستان بقیه الله شماره 2 جماران در ارتباط بود و 24 ساعته آدم هایش عوض می شدند و قلب امام را کنترل می کردند.
تا زنده ام این کار انجام بشود
البته بیماری امام از سال های اول انقلاب مطرح بود.
این اواخر گفته می شد که نوعی سرطان دارند. این در بین مسئولان و خواص مطرح بود. وقتی امام اوایل سال 1368 می خواستند آقای منتظری را عزل کنند، بعضی از دوستان به ایشان گفتند صبر کنید. امام هم پاسخ دادند: «معلوم نیست وقت داشته باشم، باید تا زنده ام این کار انجام بشود.» تقریبا بعد از داستان عزل آقای منتظری، از اواخر فروردین 1368، حال امام بد بود و روزبه روز وخیم تر می شد. مطلبی که فقط پنج نفر می دانستند و کس دیگر نمی دانست و بعد در مجلس خبرگان علنی شد، همین مسئله جانشینی بود.
آسید علی آقا را دارید
پنج نفر چه کسانی بودند؟
مقام معظم رهبری، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای موسوی اردبیلی، آقای موسوی نخست وزیر و سید احمد آقا. این پنچ نفر در سال 1367 و قبل از بیماری امام یک روز خدمت امام می رسند و از ایشان سوال می کنند که ان شاء الله خدا به شما صد سال عمر بدهد، بعد از شما چه کسی؟ ایشان می گویند آسید علی آقا را دارید و ایشان را نشان می دهند. آقای خامنه ای آنجا به امام می گویند که همه ما را نهی کنید که این حرف را بیرون نزنیم. این قضیه می گذرد تا آن روز خبرگان، که گاهی شورای رهبری مطرح می شد و گاهی افراد مطرح می شدند، یک حرفی گفته میشد که امام به این آقایان مطالبی را گفته اند. من آنجا بودم. به آقا سید حسن طاهری خرم آّبادی گفتم که از قرار معلوم امام یک مطلبی را به بزرگان گفته اند و بهتر از همه این است که از آقای موسوی اردبیلی سوال کنیم. ایشان هم جزء هیئت رئیسه بود. از آقای موسوی اردبیلی پرسید، ایشان تایید کرد و چهار نفر دیگر آقایان هم تایید کردند. بعد آقای هاشمی آن را بین خبرگان عنوان کردند و این اتفاق افتاد. بعد از آن در چند سالی که سید احمد آقا بود و مرتب با ما جلسه ماهیانه داشت، می گفت در مورد آقای خامنه ای امام چند بار این مطالب را در مواقع مختلف گفتند؛ یکی از آن مواقع، زمانی بود که آقای خامنه ای به کره شمالی تشریف برده بودند و داشتند سان می دیدند و تلویزیون نشان می داد. من بودم و امام. امام فرمودند ایشان برازنده رهبری است. دفعه دیگری هم گفته بودند، ولی در آن جلسه پنج نفره رسما از امام سوال شده بود و امام هم ایشان را معرفی کرده بود.
آقایان بیایید با امام وداع کنید
شبی که امام رحلت کردند شما چطور مطلع شدید؟
من آن موقع کاره ای نبودم و در بنیاد تعاون سپاه فعالیت می کردم. تقریبا هر روز ظهر غروب یا شب به بیمارستان می رفتم. شبی که امام از دنیا رفت من از غروب آنجا بودم. داخل اتاق امام فقط احمد آقا با پزشکان بودند که از پشت شیشه پیدا بود. ساعت تقریبا نزدیک ده بود که احمد آقا از اتاق امام بیرون آمدند و گفتند: «آقایان بیایید با امام وداع کنید.»
چه کسانی بودند؟
همه مسئولان و علما حضور داشتند. بیرون اتاق امام دو اتاق آماده کرده و در حیاط فرش انداخته بودند. همین طور صف تشکیل شد. داخل اتاق رفتم و شکم امام را بوسیدم. حالت عجیبی به من دست داد. فشاری در قفسه سینه احساس کردم. از در بیمارستان شماره 2 جماران بیرون آمدم و پشت در کوچه نشستم. نیم ساعت نشد که گفتند امام از دنیا رفت. آن روز دو سه ساعت مانده به غروب آقای هاشمی پس از صحبت و مشورت با دیگر بزرگان گفتند بگویید همه خبرگان حرکت کنند و بیایند. همه حس کرده بودند که دوسه ساعت بیشتر نمانده است. زمانی که امام از دنیا رفتند بسیاری از اعضای خبرگان آنجا بودند و فردایش، که 15 خرداد بود، همه آمدند.
چه خاطره ای از تشییع و خاکسپاری امام دارید؟
من از نظر جسمی مشکل داشتم و جلو نرفتم. آقای ناطق بهترین راوی است.
پایان پیام/
نظر شما