خبرگزاری شبستان؛ آیت الله مظاهری در بحث موانع سقوط انسان، از صبر و استقامت، به عنوان یکی از موانع مهم سقوط و انحراف انسان یاد و در این رابطه سه قسم از صبر فردی، یعنی صبر در عبادت، صبر در معصیت و صبر در مصیبت را شرح داده و در بخشی از سخنان خود موضوع «صبر خانوادگی و نقش آن در ممانعت از سقوط و گمراهی انسان» را تشریح کرده اند. قبل از ورود به این بحث، لازم است بدانیم موضوع «اخلاق در خانه» یکی از موضوعات کلیدی اخلاق است که اهمیّت به آن، علاوه بر سلامت خانواده، منجر به سلامت اخلاقی اجتماع می شود.
ادارۀ خانه به مثابۀ اداره یک کشور؛
برای ورود به مبحث خانواده، اگر خانه را به یک کشور تشبیه کنیم، اشتباه نکردهایم؛ زیرا ادارۀ خانه، در مقیاسی کوچکتر، شبیه به ادارۀ یک کشور است و از جهاتی ادارۀ یک خانۀ کوچک، ظریفتر و دقیقتر از ادارۀ یک کشور پهناور خواهد بود. در واقع همانطور که هر مملکتی برای اداره، نیاز به یک حاکم یا رئیس دارد، خانه هم رئیس میخواهد. قرآن کریم، مرد را رئیس و قوام خانواده میداند و میفرماید: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا»[1] یعنی ریاست خانه بر عهدۀ مرد است و تأمین حوائج و نیازهای زندگی هم وظیفۀ اوست. از سوی دیگر، خانه با ریاست تنها اداره نمیشود و نظیر مملکت که نیاز به ادارۀ داخلی دارد، خانه هم مدیر و مدبّر میخواهد و مدیریت داخلی خانه بر عهدۀ زن است. به عبارت رساتر، خانه با ترکیب عقلانیّت مرد و عواطف زن اداره میشود؛ زیرا قوّۀ تعقّل و خردورزی مردان بر احساسات و عواطف آنان غلبه دارد و عواطف زنان نیز بر تعقّل آنان غالب است و خانه با تعقّل تنها یا عاطفۀ تنها اداره نخواهد شد. یعنی همان طور که زنان معمولاً قادر به ریاست کلّی خانه نیستند، مردان هم نمیتوانند محیط داخلی خانه را مدیریت و اداره کنند و از این جهت زنان بر مردان برتری دارند.
فرزندان هر خانه نیز نظیر مردم هر اجتماع، باید فرمانبر و فرمانبردار پدر و مادر باشند و به قوانین خانه احترام بگذارند تا آن خانه و آن زندگی سالم و نمونه شود. به بیان دیگر، پدر، مادر و فرزندان یک خانواده سه رکن اساسی خانه هستند و فقدان هر کدام، موجب اختلال در نظام خانواده خواهد بود. مثلاً فقدان پدر موجب میشود که مادر و فرزندان فاقد تکیهگاه لازم برای زندگی و بیپناه باشند. فقدان مادر نیز منجر به کمبود عاطفه، مهربانی و احساسات در خانه میشود که حاصل آن سوء تدبیر و سوء مدیریت در خانه است. فقدان فرزند در خانه نیز، آن خانه را به خانهای خشک و ناقص مبدّل میسازد. در اینجا جا دارد یک دستور اخلاقی و سازندۀ اسلام عزیز را یادآوری کنیم که میفرماید: هنگام فوت پدر یا مادر در یک خانواده، همۀ اقوام و آشنایان وظیفه دارند جای خالی او را پر کنند؛ مردان باید نگذارند گرد یتیمی بر چهرۀ فرزندان آن خانواده بنشیند و همانطور که به فکر فرزندان خود هستند، به فکر آنها باشند. زنان نیز، خود را مادر فرزندان یتیم و آنها را فرزندان خود بدانند و نگذارند طعم تلخ بیمادری را بچشند.
اهمیّت این موضوع به قدری است که قرآن کریم، رها کنندۀ یتیم را در کنار تکذیبکنندۀ دین قرار میدهد و هر دو را نکوهش میکند: «أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ، فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ»[2] یعنی کسی که به ایتام و نیازمندان رسیدگی نکند، مسلمان نیست.
جایگاه محبّت در نظام خانواده؛
آنچه بیان شد، تقسیم وظایف قانونی در نظام خانواده بود. اما باید دانست که همانطور که در ادارۀ یک کشور، قانون تنها کافی نیست و حضور، پشتیبانی و علاقمندی مردم به عنوان اعضای کشور، رکن مهمّی برای پیشرفت و موفقیّت کشور محسوب میشود، خانه نیز علاوه بر قانون، سرسختانه محتاج مهر و محبت است و هیچ کس بدون محبّت، قادر به ادارۀ مناسب و مطلوب زندگی نیست. اساساً اجبار و اکراه و زورگویی در هیچ کاری نتیجه نمیدهد و اگر هم مثلاً اعضای یک کشور یا اعضای یک خانواده، از سر ترس یا در اثر تهدید یا برای کسب منافع، تسلیم قانون محض و بدون عاطفه و محبّت شوند، تسلیم آنان موقتی است و حتماً روزی نتیجۀ عکس میدهد. قرآن کریم بر مبنای همین حقیقت مهم، حتی دینداری اجباری و همراه با زور و اکراه را بیفایده دانسته و میفرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[3] منظور قرآن کریم از بیان این آیۀ شریفه این نیست که هرکس در انتخاب دین خود مختار است؛ زیرا دین مورد نظر خداوند برای دوران آخرالزّمان، طبق ادلّۀ عقلی و نقلی فراوان و آیات دیگر قرآن کریم، دین اسلام است. بنابراین قرآن کریم در این آیه، به یک حقیقت مهم اشاره میفرماید و آن اینکه: با اجبار و با زور و قلدری کسی مسلمان نمیشود و اگر هم بشود، دین او فایده ندارد. یعنی طبق آنچه در ادامۀ آیه آمده است، راه گسترش اسلام، تبلیغ و شناساندن حقیقت اسلام به بشریت است تا آنها خود و با میل و علاقۀ قلبی و باطنی به اسلام گرایش پیدا کنند. در واقع، اسلام عزیز برای دینداری آدمیان نیز محبّت را عنصر و عامل اصلی و اساسی قلمداد میکند. وقتی محبت و علاقۀ قلبی، در مهمترین موضوع زندگی بشر که همان انتخاب دین است، چنین جایگاه برجستهای دارد، معلوم است که ادارۀ مطلوب یک کشور یا ادارۀ مناسب زندگی بدون محبّت و بدون علاقۀ قلبی اعضای آن کشور یا خانواده، غیر ممکن است. بنا بر تصریح قرآن کریم، مهر و محبت و به تعبیری، موّدت و رحمت، لازمۀ زندگی است: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»[4]
بر این اساس، زندگی با نشاط و توأم با آرامش و آسایش، در پرتو محبت، رأفت و مهربانی اعضای خانواده و به خصوص زن و شوهر نسبت به همدیگر پدید میآید.
کمبود محبّت در خانه، چه بین زن و شوهر و چه بین آنها و فرزندان، منجر به فروپاشی نظام خانواده میشود و خانوادۀ بیمحبّت و عاری از رأفت و مهربانی، افراد ناسالم و پرخاشگر و افرادی که دچار بیماری روحی و روانی هستند تحویل جامعه میدهد که قادر به پیشرفت و تعالی روحی و معنوی و حتی پیشرفت مادی نخواهند بود.
تأثیرگذاری قانون، نیازمند رأفت و مهربانی است
قرآن کریم با بیان نحوۀ موعظۀ لقمان حکیم به فرزندش، به بندگان میآموزد که هیچ کس با اجبار، اکراه، تهدید و ارعاب، تابع قانون نمیشود و تأثیر و نفوذ توصیه و نصیحت چه در خانه و چه در اجتماع، نیازمند عطوفت و مهربانی است: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ»[5] هنگامی که لقمان حکیم قصد توصیۀ فرزند خود به پرهیز از شرک را داشت، با پرخاش و تندی و قلدری، او را نصیحت نکرد؛ بلکه با جملاتی نظیر فرزندم، عزیزم و جانم، محبّت او را به خود جلب کرد و پس از آن، توصیۀ خود را با اقامۀ دلیل و با استدلال بیان کرد و به او گفت: «فرزندم! مشرک نباش؛ زیرا شرک ظلم بزرگی است.» بنابراین، اگر محبّت در خانه و بین افراد خانواده، حکمفرما باشد، خانه و خانواده، سالم و رو به پیشرفت مادی و معنوی هستند، وگرنه افراد آن خانه عقدهای و مضرّ برای خود و اجتماع خواهند شد. این موضوع، علاوه بر تصریح قرآن کریم، به تجربه و در عرف اجتماع نیز اثبات شده است؛ یعنی خانوادۀ پرخاشگر، تندخو و عاری از مهر و محبت، معمولاً فرزندانی ناراحت و زورگو و خودرأی دارند و نه تنها نشاط و شادمانی در چنین خانهای راه ندارد، بلکه تاریکی و ظلمت در آن خانه حکمفرماست و افراد آن مبتلا به مرگ تدریجی هستند.
بنابراین ریاست مرد و مدیریت زن در خانه، مرهون مهر و محبّت حاکم بین آنهاست و تربیت فرزندان صالح و شایسته نیز وابسته به همان مهر و محبّت و عطوفت و مهربانی خواهد بود.
تقسیم وظایف زن و مرد در کلام رسول خدا صل الله علیه و آله
روزی یک زن زرنگ به محضر رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلم رسید و عرض کرد: من پیغامی از سوی همۀ زنان عالم و حتی زنان نسلهای بعدی برای شما دارم و آن این است که چرا اسلام بین زن و مرد تبعیض قائل شده است؟ پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلم با تعجّب فرمودند: تبعیضی بین زن و مرد نیست. آن زن تعدای از کارهایی که مختص مردان است را نام برد و گفت: مثلاً زنان نمیتوانند به عباداتشان برسند یا در جهاد مشارکت کنند. پیامبر صلّیاللهعلیهوآلهوسلم به او فرمودند: به همۀ زنان اعلام کن و بگو: «إنَّ حُسن تَبَعّل إحْداکُنّ لِزَوجِهَا وَ طَلَبِهَا مَرضاتِه وَاتباعِهَا مُوافَقَتِه یَعدِلُ ذلِکَ کُلّهُ»[6] طبق فرمایش آن نبی گرامی، هر زنی که خوب شوهرداری، خانهداری، و بچّهداری کند، خانۀ او خط مقّدم جبهه میشود و ثواب جهاد دارد. خانمی که با انجام وظایف و با مهر و محبّت، شوهرش را از دست خود راضی و خشنود نگاه دارد، ثواب کسی که در خط مقدّم جبهه و در راه خدا جنگیده است را دارد. همچنین مردی که برای رفاه و آسایش همسر و فرزندان کار کند و با تلاش خود حوائج زندگی را برطرف سازد، در کلام رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلم ثواب مجاهد در راه خدا را دارد: «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه»[7] مردی که برای گذران زندگی خانواده تلاش میکند و پس از کار روزانه با خوشرویی و تبسّم وارد خانه شود و دل همسر خود را بهدست آورد و محیط خانه را با مهر و محبّت خود، با نشاط و گرم کند، ثواب مجاهدت در راه خدا را دارد. در مقابل، مردان یا زنان تندخو، خشن و ترشرو یا فرزندان بداخلاق و کجخلق که حرف پدر و مادر را نمیشنود و آنها را آزار میدهد، بسیار گناهکار هستند و در دنیا و آخرت، عاقبت سخت و پر مشقّتی دارند.
عاقبت تندخویی در خانه
یکی از اصحاب خاص پیامبر اکرم صل اللهعلیهوآله از دنیا رفت پیامبر گرامی در تشییع و در کفن و دفن او شرکت کردندو فرمودند: ملائکه الهی نیز برای تشییع او به زمین نازل شدند. هنگامی که رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلم با دست مبارک خود، لحد او را بستند و خاک روی او ریختند، فرمودند: قبر چنان فشاری به او داد که استخوانهای سینهاش در هم شکست و زیر منگنۀ الهی له شد. افراد حاضر گفتند: یا رسول الله او آدم خوبی بود، اهل جبهه و جهاد و مقیّد به ظواهر شرع بود و از لحاظ اعتقادی هم با ایمان بود! پیامبر مود: بله، او اهل بهشت است، اما در اثر تندخویی در خانه ناچار است فشار قبر را تحمّل کند.[8] فشار قبر در اثر تندخویی و سردی در خانه، مختص مرد نیست؛ بلکه زن هم اگر در خانه کجخلق باشد و محیط خانه را با نقزدن و توقّعات بیجا سرد کند و آرامش اهل خانه را با دیدن نواقص و کاستیها و ندیدن فضائل و نعمتها، به ناراحتی و ناآرامی مبدّل سازد، باید منتظر فشار قبر باشد.
تأثیر سازنده صبر در تعالی خانواده
نکتهای که اکنون مورد بحث است، اینکه عفو، گذشت، بخشش و ندیده گرفتن بدیهای طرف مقابل، به طرز عجیبی محتاج صبر و شکیبایی است؛ یعنی تا وقتی زن یا شوهر در خانواده در برابر ناملایمات خانوادگی و در رویارویی با عیوب و اشکالات سایر اعضای خانواده، صبور و شکیبا نباشد، نمیتواند به دستور سازندۀ قرآن کریم عمل کند و در نتیجه از حاکمیّت توافق اخلاقی در زندگی خود محروم میگردد که حاصل آن کمبود مهر و محبّت و صمیمیّت در خانواده است. بر اساس دستور قرآن کریم، هرگاه زن و شوهر خطا، اشتباه یا بدی از همدیگر دیدند، در وهلۀ اول باید همدیگر را ببخشند، ولی قرآن کریم این بخشش و گذشت را کافی نمیداند و توصیه میفرماید که اساساً باید اشتباه یا بدی یکدیگر را نادیده بگیرند، به روی همدیگر نیاورند و علاوه بر اینکه به دل نمیگیرند، طوری رفتار کنند که گویی اتّفاقی نیفتاده است. رتبۀ بالاتر عفو و گذشت که قرآن کریم در آیۀ دیگری بیان میفرماید، این است که اگر یکی از اعضای خانواده رفتار ناشایستی داشت، سایر اعضاء نه تنها او را ببخشند و خطای او را نادیده بگیرند، بلکه به او نیکی کنند: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»[10] انصافاً عمل به این دستورات قرآن کریم، صبر و استقامت میخواهد، اما این صبر و شکیبایی در خانواده، نتیجۀ بسیار شیرینی دارد و منجر به گرمی و ازدیاد محبّت در خانواده و سلامت اخلاقی و روانی اعضای خانواده خواهد شد.
کینهتوزی و به دل گرفتن و بهخصوص به رخکشیدن رفتارهای ناپسند اعضای خانواده بسیار مذموم است و در تعالیم اسلامی نکوهش شده است. در روایات میخوانیم که انسان کینهتوز، به صورت شتر محشور میشود و معلوم است که تجسّم عمل کینهتوزی، این است که افراد کینهتوز به شکل شتر وارد محشر شوند. قرآن کریم میفرماید: علاوه بر پرهیز از کینهتوزی و به رخ کشیدن کردار ناپسند دیگران، باید به آنها نیکی کنید، یعنی مثلاً اگر پدر و مادر از پسر یا دختر خود رفتار زشتی مشاهده کردند، باید با بزرگواری از او بگذرند و با احسان و نیکویی به او، وی را شرمنده کنند تا دست از رفتار زشت خود بردارد، اما دلگیرشدن و کینهتوزی پدر و مادر نسبت به فرزند یا بالعکس، عاقبت سخت و شکنندهای در قیامت دارد. همچنین اگر بین زن و شوهر در خانه نزاعی در گرفت و در اثر آن مرد از خانه بیرون رفت، حتماً باید موقع بازگشت، هدیهای برای همسرش تهیّه کند و ناراحتی قبلی را از دل او خارج سازد. زن نیز وظیفه دارد با رفتار نیکوی خود نسبت به شوهر و با زینت خود و خانه، مهیّای شوهر داری شود و هنگام بازگشت شوهر به خانه، به استقبال او برود و هدیهای به او تقدیم کند. این رفتار نیکو، از صبر و استقامت دوطرفه و دوجانبه ناشی میشود، ولی باید دانست که چنین خانهای نورانی است و پروردگار عالم علاوه بر آنکه از آن خانه و اعضای آن راضی است، فرزندان صالح و شایسته به آن زن و مرد عطا میفرماید و در قیامت هم آنان را از حساب و کتاب و مؤاخذۀ عقاب برزخ و جهنّم، معاف میفرماید؛ زیرا در آیۀ دیگری میفرماید: «وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُواأَلاتُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَاللَّهُ لَکُمْ»[11]
یعنی همدیگر را ببخشید و گناه همدیگر را ندیده بگیرید تا خداوند نیز غفران و رحمت خود را شامل حال شما کند و از حساب و کتاب قیامت و از عذاب جهنّم در امان باشید.
رسم زندگی از منظر اسلام
قرآن کریم، رسم زندگی را برای بشریّت به خوبی ترسیم فرموده است، امّا متأسفانه بسیاری از افراد از دستورات روحبخش خداوند متعال در قرآن کریم فاصله گرفتهاند و رسم و شیوۀ زندگی غربی را برگزیدهاند که حاصلی جز رواج بیعفّتی در زنان و بیغیرتی در مردان ندارد. این شیوه زندگی به نظام خانواده ضربات مهلکی وارد میسازد و زندگی را دشوار و بیمعنا میکند. خانوادۀ سالم و نمونه، از منظر قرآن کریم، خانوادهای است که افراد آن از سکونت و آرامش کافی برخوردار باشند و در کنار همدیگر با خوشبختی و همراه با مهر و محبّت زندگی کنند: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»[12] آنچه باید به آن توجه شود این است که سلامت خانواده، مرهون صبر، استقامت، ایثار، گذشت و فداکاری است و بر خلاف تصوّر غالب در اجتماع، خانواده، با ثروت، ریاست و جاه و مقام مرد و یا با حضور بینتیجه و اجباری زن در اجتماع، به سلامت مطلوب دست نمییابد، بلکه خانوادۀ سالم خانوادهای است که رسم زندگی اسلامی را برگزیند و از دستورات روحبخش قرآن کریم متابعت و از سیرۀ عملی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» پیروی نماید.
پینوشتها:
1. نساء / 34
2. ماعون / 2-1
3. بقره / 256
4. روم / 21
5. لقمان / 13
6. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 2، ص 153
7. الکافی، ج 5، ص 88
8. امالی الصدوق، ص 358
9. تغابن / 14
10. 22 رعد
11. نور / 22
12. روم / 21
منبع: برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری
پایان پیام/
بنابر تصریح قرآن کریم، مهر و محبت و به تعبیری، موّدت و رحمت، لازمۀ زندگی است وزندگی با نشاط و توأم با آرامش و آسایش، در پرتو محبت، رأفت و مهربانی اعضای خانواده و به خصوص زن و شوهر نسبت به همدیگر پدید میآید.
کد خبر 259338
نظر شما