خبرگزاری شبستان: گرایش به دین از اصلی ترین و کهن ترین گرایش های انسانی است که تاریخ از آن یاد می کند؛ با این وصف و در حالی که دین گروی به صورت یک پدیده فراگیر جهانی درآمده است، جویندگان حقیقت می خواهند این عطش فطری خود را از طریق آخرین صاحب شریعت آسمانی، پیامبر اکرم (ص) و عترت مطهر (ع) ایشان فرا بگیرند. از این رو در سلسله مباحث منشور عقاید امامیه این اصول از لسان آیت الله جعفر سبحانی در حوزه های مختلف و در قالب اصول ارائه می شود.
اصل شصت و دوم
عصمت به معنى مصونیت بوده و در باب نبوت داراى مراتب زیر است:
الف ـ عصمت در مقام دریافت، حفظ و ابلاغ وحى;
ب ـ عصمت از معصیت و گناه;
ج ـ عصمت از خطا و اشتباه در امور فردى و اجتماعى.
عصمت پیامبران در مرحله نخست، مورد اتفاق همگان است، زیرا احتمال هر نوع لغزش و خطا در این مرحله، اطمینان و وثوق مردم را خدشه دار مى سازد و دیگر پیام هاى پیامبر مورد اعتماد و اطمینان نخواهد بود، در نتیجه هدف نبوت نقض مى شود.
گذشته از این، قرآن کریم یادآور مى شود که خداوند پیامبر (ص) را تحت مراقبت کامل قرار داده است تا وحى الهى به صورت صحیح به بشر ابلاغ شود، چنانکه مى فرماید:(عالِمُ الغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً * إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْن یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً* لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رِبِّهِمْ وَأَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصى کُلَّ شَیء عَدَداً) (جن/26ـ28): او آگاه از غیب است، و حقایق غیبى را بر کسى آشکار نمى سازد، مگر آن کس که مانند پیامبر (ص) مورد رضایت او است، پس براى مراقبت از وى، پیش رو و پشت سر او، نگهبانى مى گمارد تا بداند (=محقق شود) که آنان پیام هاى پروردگارشان را رسانده اند، و خدا به آنچه نزد آنها است احاطه دارد، و همه چیز را شمارش کرده است.
در آیه یاد شده، دو نوع نگهبان براى صیانت از وحى وارد شده است:
الف ـ فرشتگانى که پیامبر را از هر سو احاطه مى کنند;
ب ـ خداوند بزرگ که بر پیامبر و فرشتگان احاطه دارد.
علت این مراقبت کامل نیز تحقق یافتن غرض نبوت یعنى رسیدن وحى خداوند به بشر است.
اصل شصت و سوم
پیامبران الهى، در عمل به احکام شریعت، از هرگونه گناه و لغزش مصونیت دارند، و اصولاً هدف از بعثت پیامبران در صورتى تحقق مى پذیرد که آنان از چنین مصونیتى برخوردار باشند. زیرا اگر آنان به احکام الهى که خود ابلاغ مى کنند دقیقاً پایبند نباشند، اعتماد به صدق گفتار آنها از میان مى رود و در نتیجه هدف نبوت تحقق نمى یابد.
محقق طوسى در عبارت کوتاه خود به این برهان چنین اشاره کرده است:«وَ یجبُ فی النبیّ العِصْمةُ لیحصُلَ الوثوقُ فیحصلَ الغرضُ»([1]): عصمت براى پیامبران لازم است تا وثوق به گفتار آنها حاصل شود، و غرض از نبوت تحقق یابد.
عصمت پیامبران از گناه، در آیات گوناگون مورد تأکید قرآن کریم قرار گرفته است، که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:الف ـ قرآن پیامبران را هدایت شدگان و برگزیدگان از جانب خداوند مى داند: (وَاجْتَبَیْناهُمْ وَهَدَیْناهُمْ إِلى صِراط مُسْتَقیم) (انعام/87).
ب ـ یادآور مى شود آن کس را که خدا هدایت مى کند، هیچکس قادر به گمراه ساختن وى نیست: (وَمَنْ یَهْدِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلّ)(زمر/37).
ج ـ معصیت را ضلالت مى داند: (وَ لَقَدْأَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاّ کَثِیراً) (یس/62).
از مجموع این آیات استفاده مى شود که پیامبران از هر نوع ضلالت و معصیت پیراسته اند.
افزون بر این، آن برهان عقلى که قبلاً بر ضرورت عصمت پیامبران اقامه کردیم، بر لزوم عصمت آنان قبل از بعثت نیز دلالت مى کند. زیرا اگر انسانى پاسى از عمر خود را در گناه و گمراهى صرف کند و سپس پرچم هدایت را به دست بگیرد، چندان مورد اعتماد مردم قرار نمى گیرد، ولى کسى که از آغاز عمر از هرگونه آلودگى پیراسته بوده به خوبى قادر به جلب اعتماد مردم خواهد بود. علاوه غرض ورزان و منکران رسالت مى توانند به سادگى روى گذشته هاى تاریک وى انگشت نهاده و به ترور شخصیت و مخدوش ساختن پیام وى بپردازند. در چنین محیطى، تنها انسانى که در اثر یک عمر پاکى و درستى «محمد امین» لقب گرفته، مى تواند با شخصیت تابناک خویش، آفتابوار حجاب تبلیغات سوء دشمن را کنار زند و با پایدارى و استقامت شگرف خویش، تدریجاً محیط تاریک جاهلیت را روشن سازد.
گذشته از این، بدیهى است انسانى که از آغاز زندگى داراى مقام عصمت از گناه بوده است، از انسانى که فقط پس از بعثت داراى چنین مقامى شده است، برتر است و نقش هدایتى او نیز بیشتر خواهد بود، و مقتضاى حکمت الهى این است که فعل احسن و اکمل را برگزیند.
اصل شصت و چهارم
پیامبران، علاوه بر عصمت از گناه، در موارد زیر نیز مصون از خطا بوده اند:
الف ـ داورى در منازعات: پیامبران از جانب خدا مأموریت داشته اند که بر طبق موازین قضا داورى کنند، یعنى از مدعى شاهد بطلبند، و اگر مدعى شاهدى نداشت، از منکر سوگند بخواهند، وهیچگاه با این میزان الهى مخالفت نکرده اند. ولى ممکن است شاهد عمداً یا سهواً بر خلاف واقع گواهى داده، ویا منکر به دروغ یا از روى اشتباه سوگند یاد کند و در نتیجه حکم پیامبر مطابق واقع نباشد، این نوع مخالفت ضررى به عصمت پیامبران نمى زند، زیرا او مأمور است بر طبق میزان الهى قضاوت کند، و آنجا که داورى او بر خلاف واقع باشد، او از خطاى حکم خود آگاه است، گرچه به خاطر مصالح اجتماعى مأمور به عمل بر وفق آن نمى باشد.
ب ـ تشخیص موضوعات احکام دینى مثلاً فلان مایع شراب است یانه.
ج ـ مسائل اجتماعى و تشخیص مصالح ومفاسد امور.
د ـ مسائل عادى زندگى.
دلیل عصمت در موارد سه مورد اخیر، این است که در ذهن غالب افراد، خطا در این گونه مسائل با خطا در احکام دینى ملازمه دارد. در نتیجه، ارتکاب خطا در این مسائل، اطمینان مردم را نسبت به شخص پیامبر خدشه دار ساخته و نهایتاً مایه خدشه دار شدن غرض بعثت مى گردد. هرچند لزوم عصمت در دو صورت نخست، روشن تر از عصمت در صورت اخیر است.
پی نوشت:
1-کشف المراد، ص 349، بحث نبوت
ادامه دارد/
نظر شما