به گزارش خبرنگار حوزه نشر خبرگزاری شبستان ، «صحراهای تفتیده اطراف مدینه شلاق می زند، پا اگر در جاده های این صحرا بگذاری، تازه می فهمی امروز چه روزی است، به روایت تقویم نه، به روایت تاریخ هم نه، بلکه به روایت غبار. اطراف مدینه را غباری عجیب فرا گرفته و درختچه های سرخمیده تک و توک زیر این غبار عجیب پنهان شده اند.
تا چشم کار می کند، صحرا هست و غبار و این چه روزی است که عالم را غبار فرا گرفته است؟ مدینه که کوفه نیست بگویی این شهر، شهرغبارآلودگی است این چه روزی است که این چنین مدینه شهر نور را غبارآلود کرده؟ نکند این غبار دل مردمان بی دل این سرزمین است به روزهای پایان عمر زهرا (س) نکند این روزهای سخت پس از رحلت نبی (ص) دلهای این مردم، غبارهای سالها گناه را بیرون ریخته است تا صدای زهرا (س) شنیده شود؟ این اطراف و اکناف سخت غبارآلود است و توبه شک افتاده ای نکند نور شهر نبی را این غبار از بین ببرد و تو بی نور برگردی؛ مگر می شود از این وادی نور، بی نور بازگشت؟ زهرا (س) بانوی نور است و تو اگر در همین گوشه ها توسلی بکنی، شاید اواخر شب چون تابوت نور زهرا (س) را خواستند بر دوش کشند، قبسی از نور را به تو هم پیشکش کنند پس به آرامی، طوری که صدایت به گوش مردمانی بی دل مدینه در روزهای رحلت رسول (ص) نرسد، طلب نور کن:
السلام علیک یا فاطمه زهرا (س)، یا بنت رسو الله (ص) و رحمه الله و برکاته.»
آنچه خواندیم بخشی از کتاب تازه منتشرشده اعترافات شهر خدا به قلم سید مجید حسینی است. کتابی که درعنوان کلی روی جلد آن در کنارعنوان اصلی نوشته شده «خرده روایتهای متن،حاشیه و امیر از سفر به حجاز و ریاض» و شاید همین عنوان است که خواننده با دیدن آن درمی یابد که با یک سفرنامه معمولی طرف نیست واین کتاب باید اثری متفاوت باشد.
البته کتاب را که ورق می زنی، می بینی که نویسنده هم قصد سفرنامه نویسی ندارد بلکه بیشترمشاهدات خودش با تشریح و قیاس خانه خدا با پایتخت عربستان(ریاض) درقالب یک مجلد با زبانی شیرین بازگو می کند. چنانکه می توان گفت«اعترافات شهرخدا» دیدگاههای خاص نویسنده است که با مشاهده نقاط مختلف در سفرمعنوی اش در ذهن او شکل گرفته است.
نویسنده «اعترافات شهرخدا» پیش از این نیز سفر نامه ای با عنوان «هاروارد مک دونالد» نوشته و تصویری خاص و البته متفاوت از دیده های خود ارایه داده است، چنانکه چهل و سه نمای نزدیک از سفر آمریکا را مقابل دیدگان خواننده قرار می دهد تا خواننده در کشف و شهود نویسنده با او شریک شود. در بسیاری از این مشاهدات مستند گونه، نویسنده خود را کنار می کشد تا هیچ چیز بین خواننده و تصویرِ روبه رو حایل نشود و کتاب اعترافات شهر خدا نیز که به همان شیوه نگاشته شده دو بخش کلی با عناوین «سفر به شهر خدا» و «سفر به شهر ظواهر» دارد.
در واقع در این اثر نویسنده کوشیده با زبانی ادبی نگاهی تیزبینانه داشته باشد و به خواننده اطلاعاتی خاص بدهد چنانکه در بخشی با عنوان «زیارت پیامبرما، زیارت پیامبر امیر» اینگونه آغاز می کند:«مغرب، دست در دست پسرم از ضلع جنوب غربی مسجد النبی وارد صحن شدیم و...» در خلال این نوشته به توصیف ظاهری مسجد النبی و تصویری از تاریخ این مسجد که بی هیچ زرق و برقی ساخته شده می پردازد و مشاهدات خود رابا به تصویر کشیدن سنگهای مرمرین برای خواننده بازگومی کند.
سینه سوخته مدینه، هنوز در جایی نفس گرم خود را به آسمان هدیه می کند؛ مسجد شیعیان
دربخش دیگری هم که با عنوان«مسجد شیعیان وقلب مدینه» چنین عنوان می کند: «و تو اگر روزها، زیر سنگهای مرمرین و مناره های ایتالیایی ساز مسجد پیغمبر، دنبال مدینه بگردی، وقتت راهدر داده ای. مدینه ای که از عرق جبین انصار و مهاجرین ساخته شد، قرنهاست زیر حشمت و جاه سلاطین عثمانی و سعودی مدفون شده و برج ها و مناره های بلند روی ان را پوشانده است اما سینه سوخته مدینه، هنوز در جایی نفس گرم خود را به آسمان هدیه می کند مسجد شیعیان.
مسجد شیعیان مدینه را شیخ عمری، روحانی دل آگاه شیعه، سالیانی پیش به مدد کد یمین و عرق جبین اش ساخت جوی آب مصفا، چند نخل خرمای خمیده، پرده سیاه السلام علیک یا اهل بیت النبوه. و ری هایی حاکی از سالها رنج و محنت، حاصل عرق جبین این مرد خداست و به پاداش این کار سی سال را در زندان گذرانده و بارها حکم اعدام گرفته این داستان را که می شنوی، احساس می کنی تازه جایی بوی مدینه می دهد بوی حسن بن علی (ع)، علی بن الحسین (ع) و رنج و محنت فاطمه (س).
قلب مدینه النبی در دل مسجد شیعیان مدینه می تپد و تا مدینه هست، مناره های این مسجدالنور تا عرش، ناله های محبین را می برد. پس باش تا به اقتدای علی (ع) دمی را در نخلستان شیعیان بیاسایی و با زائران عرشی مدینه اهل بیت نبی (ص) را زیارت کنی.
السلام علی ائمه الهداه و ساده الولا9 و ذاده الحماه و اهل الذکر و اولی الامر و بقیه الله و خیرته.»
روضه رضوان را فروختم به پذیرایی رسول خدا(ص)
راوی اعترافات شهر خدا پشت در روضه رضوان، همراه مساکین و بچه ها، طعام خانه زهرا (س) را که نان جوین است و آب گرم خانه علی (ع) که به رنج از چاه آمده، به اطعمه و اشربه بهشت نمی دهد آنجا مقیم می شود و روضه رضوان را به دو گندم می فروشد و چنین حکایت می کند که:
«و گفته اند که حرم نبی (ص) باغی از باغهای بهشت است و نامش را گذاشته اند روضه رضوان. هر کسی که قصد مدینه می کند، منتظر است برود روضه رضوان، باغ بهشت را سیر کند و تو در صحبگاه وقتی آفتاب هنوز زمین را نواز ش نکرده، از باب السلام که وارد حرم نبوی شدی، برو تا به روضه رضوان برسی و باغ بهشت را ببینی، ولی من نمی آیم! همین جا پشت ستونهایی که نوشته حد مسجدالنبی (ص) می نشینم اینجا پشت در مسجد پیغمبر است پشت دیوار خاکی مسجد نور. من داخل نمی آیم، همین جا می نشینم، گفته اند پیامبر مهربان دوستدار میهمانان است، دوستدار نمازگزاران مسجدش، اما به نظرم او عاشق فقیر است، دلباخته سائل است و من پشت دیوار کاهگلی پیغمبر، مصداق:« رب انی لما انزلت الی من خیر» فقیر شده ام و دوست دارم همین جا بنشینم، پیامبر را بخوانم پشت در روضه رضوان، جای بازی بچه هاست، جای مجانین است و آنها که بهشت راهشان نمی دهند پیامبر مهربان عاشق بچه هاست، مرجع مساکین است و تکیه گاه مجانین و بی کسان. آنها که داخل روضه رضوانند، میهمان پیامبرند و خادمان بهشت، خادمان آنان، اما این پشت دری، خود پیامبر (ص) دوستشان دارد، خودش پذیرایی شان می کند، خودش سیرشان می کند و من روضه رضوان را فروختم به پذیرایی رسول (ص) سادگی. پذیرایی پیامبر ساده است، غذا از خانه زهرا (س) می آورد و من اینجا پشت در روضه رضوان، همراه مساکین و بچه ها، طعام خانه زهرا (س) را که نان جوین است و آب گرم خانه علی (ع) که به رنج از چاه آمده، به اطعمه و اشربه بهشت نمی دهم!
که:پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت /ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم»
گفتنی است این کتاب دارای سه زاویه دید است ، راوی نخست خود نویسنده است و راوی دوم پسر یکساله اوست که بخشی از سفر نامه را روایت می کند و برجذابیت کار می افزاید و بخشی دیگری از کتاب هم شامل عکس هایی است که نویسنده از زاویه های مختلف سفرش گرفته است و با توضیحاتی آنها را در کتاب قرار داده است.
انتشارات سوره مهر اعترافات شهر خدا را برای نخستین بار در 216 صفحه و شمارگان 2500 نسخه 8500 راهی بازار نشر کرده است.
پایان پیام/
نظر شما