سیمای حضرت زینب(س) در شعر فارسی

خبرگزاری شبستان: از نظر دانشمندان رجالى و حدیث‏شناسان، عدالت و اعتماد بانوى پاک و با فضیلت کربلا در زمینه بیان حدیث و مقامات علمى مورد تأیید قرار گرفته و صداقت و درایت او انکارناپذیر است.

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری شبستان، زینب کبرى‏علیها السلام بانویى سرشار از بینش و بصیرت بود که با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» دیروز و امروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگویى ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و معیارهاى حرکت ارزشى و ضدارزشى را براى همیشه ترسیم کرد. وى در حدود 6 سالگى، شایستگى حفظ خطبه استدلالى، عمیق و جامع مادرش فاطمه زهراعلیها السلام را داشت و این نشانه بارزى از رشد فکرى و بلوغ اندیشه و تعقّل دخترى است که در دامان عصمت و طهارت پرورش یافت و به زلال روح و کمال معنوى و قرب الهى رسید.

نام زینب کبرى‏علیها السلام به عنوان یکى از محدثان برجسته شیعه، صفحات کتب رجال را مزیّن کرده است. روایت‏هاى آن حضرت‏علیها السلام در منابع معتبر شیعه از جمله در کتاب‏هاى «من لا یحضره الفقیه»، «وسایل‏الشیعه»، «بحارالانوار» و... موجود است(6) که آنها را از مادر و برادرش حضرت سیدالشهداءعلیه السلام شنیده و براى دیگران روایت کرده است. اهمّ این احادیث بدین شرح است: داستان نزول مائده آسمانى براى حضرت زهراعلیها السلام، حدیث «امّ ایمن» در ماجراى دفن حضرت على‏علیه السلام، خطبه دفاع مادر از حق امامت و مطالبه فدک که سند اخیر را عده‏اى از مورخان و محدّثین نامدار شیعه همچون شیخ صدوق در کتاب «علل الشرایع» و علامه مجلسى در «بحارالانوار» آورده‏اند.

به هر حال این بانوى شجاع کربلا راوى حدیث از مادر و برادر خود بوده و از نظر دانشمندان رجالى و حدیث‏شناسان، عدالت و اعتماد این بانوى پاک و با فضیلت در زمینه بیان حدیث و مقامات علمى مورد تأیید قرار گرفته و صداقت و درایت او انکارناپذیر است.

 

 

سیمای حضرت زینب (س) در شعر فارسی

جایگاه ویژه حضرت زینب (س) خواهر با وفای امام سوم شیعیان به قدری است که در شعر فارسی این جایگاه نمود پیدا کرده است و از ایشان در قالب های متعدد شعری، یاد شده و در رثای امّ المصائب سروده های بسیاری موجود است.

 

رباعی ها:

ای پرچم کربلا به دوشت، زینب

قربان تو و خشم و خروشت زینب

تا موی سرت، سپید شد از غم دوست

شد کعبه ی دل، سیاه پوشت زینب

علی موسوی گرمارودی

*****

زینب که قیام کربلا زنده ازاوست

ایثارگری و صبر پاینده از اوست

از جلوه او چهارده قرن گذشت

امّا به خدا همیشه آینده از اوست

سازگار

*****

جا دارد اگر فلک کنون گریه کند

با زخم دل و سوز درون گریه کند

تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز

از بهر اسارت تو خون گریه کند

سیدهاشم وفایی

*****

در کرببلا به دردها درمان داد

جان داد ولی جان به ره جانان داد

بر برگ گل لاله نوشتند به خون

از هجر حسین، زینب آخر جان داد

سیدهاشم وفایی

*****

با داغ و فراق، آشنایی زینب

با درد و غم و عشق، دوایی زینب

سوگند به مظلومی زهرای بتول

تو فاطمه کرب و بلایی زینب

سیدهاشم وفایی

*****

زینب که دل و روح دلیری دارد

در یاری دین سهم کثیری دارد

همچون حسن و حسین و زهرا و علی

نیرویِ شکست ناپذیری دارد

مؤید

*****

بر حنجر خون، نوای عشقی زینب

دلداده و جان فدای عشقی زینب

در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شام

پیغامبرِ خدای عشقی زینب

شفق

*****

آن روز که آن فتنه به بار آمده بود

خورشید ولا بر سر دار آمده بود

با پای برهنه دشت ها را

زینب دنبال حسین سایه وار آمده بود

حسین اسرافیلی

 

غزل:

آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر

راوی روضه های محرم سفربخیر

 

خلوت نشین نیمه شب ندبه هایاشک

دلگیر بغض های دمادم سفربخیر....

 

یکسال ونیم غربت و دلتنگی وفراق

یکسال ونیم گریه ی نم نم سفربخیر

 

ای شاهد مراثی گودالقتلگاه

ای وارث مصیبت اعظم سفربخیر

 

بغض غریب خاطره های کبودِشام

امن یجیب کوچه ی ماتمسفربخیر

 

روی کبود ونیلی وآشفته یفراق

موی سپیدو خاکی و درهمسفربخیر

 

زلفی بخون نشسته سرِنیزه هارهاست

بانو به زیر سایه ی پرچم سفربخیر

 

 

اشعاری در رثای امّ المصائب:

چه بگویم که به من گشت چه ها در یکروز

هیجده یوسفم افتاد ز پا در یکروز

 

همرهانم همه گشتند فدا د ر یکروز

هستیم رفت ز دستم بخدا در یکروز

 

وای ازآن لحظه که از پیکر من جان میرفت

چه غریبانه حسینم سوی میدان میرفت

 

من عزیز همه بودم که حقیرمکردند

داغها بر جگر سوخته ، پیرمکردند

 

سیر دادند به هر شهر و اسیرمکردند

خاک را پرده ی رخسار منیرمکردند

 

هیجده دسته گلم را به سر نیدیدند

دور محمل همه بر گریه ی منخندیدند

*****

تو دیدی چشم تر آتش بگیرد

عزیزت پشت در آتش بگیرد

و بابایت سرش بر نیزه باشد

سر نیزه سر آتش بگیرد

تو دیدی پیش چشم باغبانی

درختی از کمر آتش بگیرد

شده آیا دلت هر روز هر روز

که از هرم خبر آتش بگیرد

چه حالی می شوی وقتی ببینی

برادر از جگر آتش بگیرد

برادر زاده هایت دیده باشند

که حلقوم پدر آتش بگیرد

تو دیدی خیمه های اهل بیت ات

به هنگام سفر آتش بگیرد

مگو دیگر که نزدیک است از غم

دل زینب دگر آتش بگیرد

مگو دیگر تعجب هم ندارد

ندیدی چشم ترآتش بگیرد

زهرا بیدجی

*****

سِرّ نی در نینوا می ‌ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا می ‌ماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ

پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود

چشمه ی فریاد مظلومیتِ لب تشنگان

در کویر تفته جا می ‌ماند اگر زینب نبود

زخمهء زخمی ‌ترین فریاد در چنگ سکوت

از طراز نغمه وا می ‌ماند اگر زینب نبود

در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ

در گلوی چشمها می ‌ماند اگر زینب نبود

ذوالجناح دادخواهی بی ‌سوار و بی ‌لگام

در بیابان ها رها می ‌ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب

پشت کوه فتنه جا می ‌ماند اگر زینب نبود

 

 

پایان پیام/
 

کد خبر 257021

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha