خبرگزاری شبستان: فرا رسیدن روز ملاصدرا فرصتی را فراهم آور تا درباره تاثیر مکتب فلسفی صدرالمتالهین بر فلسفه اسلامی و روند فلسفه پس از وی تاملی کنیم. از این رو با محمد فنایی اشکوری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در این باره به گفتگو پرداخیتم که در ذیل می آید:
اهمیت و جایگاه حکمت متعالیه به عنوان مکتب فلسفی ملاصدرا در میان مکاتب مختلف فلسفه اسلامی چیست؟
حکمت متعالیه، آخرین مرحله سیر رشد فلسفه اسلامی است. فلسفه اسلامی از آغاز پیدایش تا کنون مراحل مختلفی را طی کرده و آخرین منزل آن، حکمت متعالیه است. این نظام فلسفی حدود چهار قرن است که به خصوص در عالم تشیع سیطره دارد و فیلسوفانی که پس از ملاصدرا آمدند پیرو و تابع ملاصدرا هستند و هنوز فلسفه ای که بتواند از ملاصدرا عبور کند و نظام جدیدی طرح شود به وجود نیامده است. بنابراین حکمت غالب و رایج امروز در جهان اسلام به خصوص شیعه همان حکمت متعالیه ملاصدراست.
حرف و نظر و سخن ملاصدرا برای انسان معاصر چیست؟
سخن ملاصدرا و در واقع فلسفه اش نوعی جهان بینی است. تصویری از نظام هستی و انسان و معرفت است و این مباحث فرازمانی است، یعنی اختصاص به عصر و دوره یا زمان خاصی ندارد. همه انسان ها در همه اعصار و قرون این مسائل بنیادی و ریشه ای را دارند. فلسفه ملاصدرا برای حل مسائل عملی و روزمره زندگی نیست که با تغییر شرایط اجتماعی عوض شود. مباحث فلسفه ملاصدرا مسائل بنیادی و علائق نهایی اندیشه انسانی است. بنابراین همان قدر که این قضایا برای انسان 400 سال پیش اهمیت داشته است، برای انسان امروز و انسان فردا هم اهمیت دارد.
انتقاداتی به فلسفه ملاصدرا از گذشته بوده و اخیرا هم عده ای موجی را ایجاد کردند. اگر به صورت کوتاه بخواهید به این انتقادها پاسخ دهید، به چه نکاتی اشاره می کنید؟
ما به انتقادات نظاممند، پخته و بالغ از فلسفه ملاصدرا برخورد نکردیم. بیشتر اشکالاتی که توسط برخی از افراد وارد میشود، معمولا افرادی هستند که خارج از حوزه تفکر فلسفی قرار دارند. از بیرون از فلسفه و بدون ورود در بعد فلسفه و آشنایی عمیق با مبانی فلسفی اشکالاتی را وارد میکنند که به نظرم اشکالاتی سطحی است یعنی فلسفه باید از درون خود فلسفه نقد شود.
فیلسوفی که فلسفه ملاصدرا را عمیقا فهمیده، ممکن است به ضعف های آن پی ببرد و به مرحله جدیدی از فلسفه دست پیدا کند. این نوع انتقاد و بررسی و بازبینی فلسفه را به پیش می برد ولی اشکالاتی که از بیرون حوزه فلسفه و توسط افراد غیرمتخصص، کسانی که گمان می کنند فلسفه با دین ناسازگار است یا فلسفه با علم ناسازگار است، مطرح می شود ارزش و تأثیر چندانی ندارد. این انتقادات، انتقادات اصیل و فنی نیست، یعنی چالشی را برای فلسفه ملاصدرا ایجاد نمی کند.
فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه بعد از ملاصدرا چه سرنوشتی پیدا کردند؟
فلسفه اسلامی بعد از ملاصدرا تا دوره معاصر تقریبا تحول اساسی قابل ذکری نداشته است. عمدتا فلاسفه ای که بعد از ملاصدرا آمدند مدرس کتاب های ملاصدرا و شارح و مفسر فلسفه او بودند اما در دوره ای که ما اکنون زندگی می کنیم فلسفه اسلامی وارد مرحله جدیدی شده است و متناسب با نیاز دوره معاصر پرسش های جدیدی را مطرح کرده است و وارد عرصه های جدیدی شده است. مثلا به طور کلی بحث معرفت شناسی، فلسفه دین، فلسفه اخلاق، فلسفه های مضاف مطرح شده و شهید مطهری جزء اولین کسانی بوده است که در این حوزه ها قدم های اولیه را برداشته است و اکنون بیشتر نسل جدید و جوان حوزه ها این دغدغه ها را دارند. این مباحث در مواجهه با فلسفه غرب مطرح شده است، مباحثی که بیشتر با زندگی و حیات فردی و اجتماعی ارتباط دارد. در واقع فلسفه اسلامی در اثر مواجهه با فلسفه غرب و پرسش های جدید توسعه پیدا می کند و شعب آن گسترده می شود.
پایان پیام/
نظر شما