به گزارش خبرگزاری شبستان، پس ازخلق قیامهای مردمی تونس و مصر و سقوط دیکتاتورهای این دو کشور هنگامی که مردم لیبی علیه دیکتاتور نفرت انگیز خود معمر این دو کشور هنگامی که مردم لیبی علیه دیکتاتور نفرت انگیز خود معمر قذافی بلند شدند، مقامهای اسراییلی به خاطر بیداری عمومی بی سابقه و هشداردهنده مردم در جهان دچار بهت و حیرت شدند.
آویگدور لیبرمن وزیر امور خارجه اسراییل برای کوچک جلوه دادن قیام های مردمی جهان عرب ادعا کرده است که این بیداری ها تنها نشانه ضعف اعراب است و این در حالی است که جامعه بین الملل درست به نتیجه ای کاملاً متضاد با آنچه لیبرمن ادعا کرده است رسیده اند.
براساس گزارشی که روزنامه صهیونیستی هاآرتص در یکی ازشماره های خود آن را منتشر کرد لیبرمن مدعی شده است که جهان عرب به طور روزافزون در حال ضعیف شدن است.
نگرانی لیبرمن از اینکه شاید تحلیل های منطقی و عقلانی نشان دهد که چگونه تعرض های رژیم صهیونیستی در دهه های متمادی عامل اصلی بی ثباتی در خاورمیانه بوده است تصمیم گرفت در این مورد سفسطه کند و گفت: هر کس فکر می کند که منازعه اسراییل و فلسطین بخشی از مشکلات خاورمیانه است سعی دارد از واقعیت فرار کند.
واقعی است که لیبرمن بر آن صحه بگذارد باید یک واقعیت عجیب باشد اما او تنها مقام اسراییلی نیست که به جهان با چنین منطق خدشه دار و آلوده ای نگاه میکند.
هنگامی که لیبرمن مدعی شد که برای همه واضح و و مبرهن است که مشکل پیش روی آنها صهیونیسم نیست بلکه حماس و جهاد اسلامی است بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی همه توجه ها را به سوی متفاوتی که ایران و مصر پس از مبارک بود جلب کرد.
براساس گزارش جوبیش تریبون نتانیاهو در سخنرانی در کنفرانس روسای سازمان های یهودی اصلی آمریکا در بیت المقدس به شدت تلاش کرد تا برخی طرح های ایرانی خیالی را به آینده مصر ربط دهد.
وی در سخنرانی خود مدعی شد : رهبران غربی و رهبران ایرانی اینده ای یکسان را برای مصر نمی خواهند رهبران آمریکایی و اروپایی خواستار مصری آزاد، دموکراتیک، آرام و مرفه هستند اما رهبران تهران می خواهند شاهد مصری باشند که با خودکامگی و استبداد از پای درآورده شود همانطور که حقوق بشر در سه دهه اخیر در ایران سرکوب شد.
اگرچه شنیدن چنین اشاره های تاریخی ناقص و خدشه دار از سوی مقامات اسراییلی برای همه تبدیل به عادت شده است اما ادعاهای اخیر نتانیاهو کاملاً سردرگم کننده است دخالت سیایس تهران در مصر بسیار اندک و ناچیز بوده و هست اما مقام های اسراییلی مسائل خاورمیانه را تنها از دیدگاه خدمت به ساختار سیاسی خود و در جهت منافع آن تحلیل می کنند.
حفظ این سخنان فریبنده و موهوم کماکان برای اسرایل ضروری است زیرا در خدمت برآورده کردن اهداف مختلف آنها و ستون اصلی هاسبارای یا پروپاگاندای سیاسی رژیم صهیونیستی در طول سالیان متمادی بوده است.
هاسبارا در واقع همان تبلیغات شدید و پروپای گاندای صهیونیستهاست که وظیفه آن مظلوم نمایی و توجیه جنایت های اسراییل است.
رژیم جعلی اسراییل قبل و بعد از هر جنگی نیاز مبرم به یک عملیات هاسبارا دارد تا به بازسازی چهره خود در دنیا بپردازد و کارش را برای جهانیان توجیه کند.
حتی زمانی که ارتش اسراییل بیشتر نوار غزه را تخریب کرد و حدود هفت هزار شهروند فلسطینی را در یک جنگ 22 روزه کشته و زخمی کرد این تبلیغات شدید با قوت تمام ادامه پیدا کرد.
صهیونیست ها ادعا کردند که گرفتن زندگی این تعداد شهروند فلسطینی بهای ارزشمندی بود که برای ریشه دار کردن افراط گرایی اسلامی انجام شد.
اگرچه هاسبارای اسراییلی ها به طور مداوم در همه مسائل وجود داشته اما پیام رسمی رژیم صهیونیستی در مواجهه با قیام های مردمی عرب به نظر غیرواضح و مبهم می آید.
شاید دلیل این ابهام این حقیقت باشد که حرکت کنونی به سوی دموکراسی به شیوه های غیرخشونت آمیز در چه تعداد زیادی از کشورهای عربی اسراییل را کاملاً متعجب کرد.
در حقیقت تمایل اعراب برای اصلاحات و تغییر دموکراتیک کاملاً با تصویری که رژیم صهیونیستی و دوستانش در رسانه های غربی از مردم عرب ساخته بودند کاملاً متفاوت بود.
تصویری که اسراییل و متحدان غربی اش ساخته بودند این بود که اعراب توانایی انجام تغییرات مثبت را ندارند بلکه به طور موروثی عنان گسیخته و غیردموکراتیک هستند بنابراین رژیم صهیونیستی به عنوان تنها رژیم دموکراسی در خاورمیانه می تواند به عنوان بهشت ثبات و دموکراسی مورد اعتماد قرار گیرد.
مقام های اسراییلی سعی کردند تا پس از قیام کشورهای عربی شمال آفریقا این پیام را القا کنند اما این بار این تلاش ها به سرعت تحت الشعاع شعرهای میلیون ها عرب برای دموکراسی، آزادی و عدالت اجتماعی قرار گرفت.
دلیلی دیگر شکست اسراییل در بهره برداری از اوضاع متلاطم کنونی این است که تبلیغات اسراییلی معمولاً پیش از چنین خیزش هایی انجام می شود هاسبارای اسراییلی تنها زمانی بسیار مفید واقع می شود که این رژیم طرحی را ارائه می کند و ماهیت، چارچوب، جدول زمانی و موقعیت یک جنگ را تعیین می کند.
پروپاگاندای رسمی که قبل از جنگ غزه آغاز شد ظاهراً سازمان یافته تر از همیشه بود .نماینده سابق رژیم صهیونیستی در سازمان ملل، دن گیلرمن از سوی تل آویو احضار شد تا تلاشهای اسراییل در این زمینه را رهبری کند.
به گفته او تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک برای مثبت جلوه دادن جنگ غزه برای چندین ماه در دستور کار قرار داشت.
وزارتخانه هاسبارا پس از آن به طور دائم با نیروی نظامی رژیم صهیونیستی همکاری کرد تا اینکه منجر به هماهنگ ترین کمپین برای ورود به جنگ و فریب افکار عمومی شد اما هنگامی که مردم عرب به الهام از تونس انقلاب کردند واکنش بسیار دیرهنگام رژیم صهیونیستی حاکی از سردرگمی این رژیم داشت.
مقامهای اسراییلی یک بار دیگر نسبت به خطر و تهدید به گفته آنها افراط گرایان اسلامی که صهیونیست ها حماس و حزب الله را شامل آنها می دانند هشدار دادند و برخی دیگر نیز نسبت به یک توطئه ایرانی در گسترش این بحران هشدار دادند.
برخی صهیونیست ها متحدان ساقط شده عرب خود را مورد ستایش و تمجید قرار دادند در حالی که برخی دیگر خواستار تسریع در فرآیند صلح شدند.
عده ای از مقام های اسراییلی هر نوع ارتباط بین فقدان صلح و انقلاب های جهان عرب را انکار کردند اما درعین حال سیلوان شالوم، معاون نخست وزیر اسراییل که ایران را متهم به تلاش برای بهره برداری کردن از این موقعیت کرده بود کشورهای غربی را به خاطر طرد کردن متحدان در معرض حمله شان در منطقه مورد انتقاد شدید قرار دادند.
به طور کلی علت ناکارآمدی دور اخیر تبلیغات رسمی اسرایل را می توان به بهت زدگی و تعجب صهیونیست ها از برپایی قیام های مردمی جهان عرب نسبت داد.
بنابرگزارش کانتر پانچ اما این بار اگر یک هاسبارای بسیار جدی، کارآمد و پرهزینه برای مدیریت بحران اسراییل آغاز شود نمی تواند تفاوت خیلی زیادی در نتیجه کار ایجاد کند.
اگر یک کمپین چندین میلیون دلاری بتواند حمام خون اسراییل درغزه در سالهای 2008 و 2009 را مخفی کند یا توضیحی درباره آن ارائه دهد هرگز نمی تواند در پنهان کردن این حقیقت که اسراییل دیگر تنها دموکراسی در جهان عرب نیست موفق باشد.
پایان پیام/
نظر شما