خبرگزاری شبستان؛ زنان و مردان هریک از اعضای اجتماع انسانی هستند و قرآن از نظر حقیقی میان زن و مرد تفاوتی قایل نیست و اگر از نظر حقوقی نیز تفاوتی در بین باشد، بر اساس دلایل عقلانی است. تفاوت بین زن و مرد دو گونه است: «الف» تفاوت در ارزش، مقام و منزلت معنوی «ب» تفاوت های طبیعی میان زن و مرد. در رابطه با تفاوت در ارزش و مقام معنوی باید گفت:همان گونه که از آیات قرآن به دست می آید، دین اسلام نه تنها در این زمینه بین زنان و مردان تفاوتی قایل نیست، بلکه زن و مرد را در ارزش ها، مقام و منزلت معنوی و انسانی مساوی می داند(1) نمونه هایی از آیات قرآن که بدین مطلب تصریح دارند عبارتنداز: تساوی ارزش و مقام زن و مرد از نظر خلقت: قرآن کریم در آیاتی متعدد (2)، زن و مرد را از یک طینت دانسته و اعلام می کند که زن و مرد از «نفس واحده» خلق شده اند و مکمل یکدیگرند.(3) تساوی ارزش و مقام زن و مرد، در داشتن صفات برجسته و ارزش های والای انسانی و مقام معنوی.(4) تساوی زن و مرد از نظر ثواب (5) و عقاب (6) اعمال: قرآن در کیفر ها و ثواب اعمال، به زن و مرد به طور یکسان خطاب کرده، قبح گناه و اعمال حرام و کیفر آن ها و نیز ثواب اعمال را در مورد زن و مرد مساوی بیان می کند.
تساوی زن و مرد در تکلیف و مسئولیت پذیری: قرآن کریم با مطرح کردن زندگی آدم و حوا و رانده شدن آن ها از بهشت، هیچ یک را مسئول اصلی معرفی نمی کند و در بیشتر مواقع، هر دو را مسئول می داند (7) و حتی گاهی به صراحت می گوید: شیطان آدم را وسوسه کرد. قرآن با این بیان بر روی اعتقاداتی مانند اینکه «زن را عنصر گناه و شیطان کوچک مطرح می کنند» خط بطلان می کشد.(8) تساوی زن و مرد از نظر تعلیم و تعلم: از آیات قرآن کریم به دست می آید که همه مسلمانان اعم از زن و مرد باید به کسب علم و دانش اهتمام ورزند.(9) در حدیثی از پیامبر اعظم صل الله علیه و آله آمده است: «فراگیری دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.»(10) برابری زن و مرد در پیشگاه خدا: خداوند در قرآن می فرماید: ارجمندترین شما نزد خدا، خود نگهدارترین [پارساترین] شماست!»(11) در واقع قرآن ملاک برتری نزد خداوند را تقوا می داند چه برای زن و چه برای مرد.
تفاوت های طبیعی میان زن و مرد
تفاوت های موجود میان زن و مرد را نمی توان انکار کرد، تفاوت هایی که زن و مرد را از یکدیگر متمایز می سازند و همین تفاوتهاست که باعث تفاوت در حقوق و وظایف زنان و مردان می شود. یک. تفاوت های زیستی (جسمی) الف ـ تفاوت های اساسی تعیین کننده جنسیت. ب ـ تفاوت های ثانوی در اندام. برای مثال، به طور متوسط مردان درشت اندام تر، بلند قدتر، خشن تر و دارای صدای متفاوت با زنان می باشند. رشد عضلانی مرد و نیروی بدنی او از زن بیشتر است، مقاومت زن در مقابل بسیاری از بیماری ها، از مقاومت مرد بیشتر است و ...(12) از آنجا که بین نفس [روح و روان] و جسم، تناسب و ارتباط متقابل برقرار است، تفاوت جسمانی بدون تفاوت روانی و روحی ممکن نیست و این برای بقا و کمال جامعه و نسل بشری ضروری است. (13)
تفاوت های روانی
احساسات و عواطف زن، از مرد جوشان تر است، زن از مرد زودتر به هیجان می آید و سریع تر تحت تآثیر احساسات و عواطف خویش قرار می گیرد. زن طبعاً به زینت و زیور و جمال و آرایش علاقه دارد. احساسات زن بی ثبات تر از مرد است، زن از مرد محتاط تر و مذهبی تر بوده و مرد ها معمولاً جسورتر و شجاع تر هستند. احساسات زن، مادرانه و علاقه زن به خانواده بیشتر است و ...(14)
تفاوت های اجتماعی حاصل از جامعه انسانی، رفتار ها و مناسبات میان آدمیان
با توجه به تفاوت هایی که در توانایی و نقش اجتماعی زن و مرد وجود دارد عقل سلیم اقتضا می کند که برای انجام نقش ها، بین زن و مرد تفاوت قائل شویم، از جمله تفاوت هایی که می بایست در این زمینه پذیرفت، نقش ها و کار هایی است که زن و مرد هر دو امکان اجرا دارند، نقش های متناسب با ساخت جسمی و روحی زن، نقش های متناسب با ساخت روحی و جسمی مرد (15) و تفاوت در برخی احکام دینی نشأت گرفته از وحی است. تفاوت های طبیعی و فطری (جسمی و روحی) وظایف و تکالیف خاصی را بر عهده انسان ها (زن و مرد) می گذارد و به علت همین تفاوت هاست که برای مردان و زنان، احکام و تکالیف دینی خاصی معین شده است.(16) بعد از بیان تفاوت های بین زن و مرد و اقسام آن، لازم است نکاتی را مورد توجه قرار دهیم: با دقت در آیه 11 سوره نساء در می یابیم که قرآن کریم برای اهتمام به حق زن هنگام تعیین سهم ارث، ارث زن را اصل و مبنا قرار داده و آن را مسلم دانسته و معیار ارث معرفی می کند، آن گاه می فرماید: «للذکر مثل حظ الانثیین»؛ یعنی موقع بیان سهم برادر، نمی فرماید که خواهر نصف سهم برادر می برد تا معیار اصلی، سهم برادر باشد، بلکه معیار و اصل مفروض و مسلم را ارث خواهر که دختر میت است، قرار می دهد و سهم برادر را دو برابر سهم خواهر بیان می کند، تا اصل ارث زن قطعی و مفروغ عنه باشد.(17) این احتمال نیز وجود دارد که محور بودن دختر در آیه یاد شده برای جبران بی توجهی به دختر باشد.(18)
انسان برای درک راز تفاوتها از علم و حکمت کافی برخوردار نیست
در مورد برخی احکام فلسفه هایی ذکر شده است که بعضی از آن ها را عقل سلیم درک می کند و برخی از آن ها در منابع دینی به نام فلسفه احکام و اسرار عبادات آمده است که البته به صورت کامل نمی باشد و این مورد حکمت حکم است نه علت آن، و بعضی دیگر از احکام نه فلسفه آن ها در کتاب های دینی آمده است و نه عقل ما آن ها را درک می کند و ناگزیر از روی تعبد آن ها را می پذیریم و به آن ها عمل می کنیم، زیرا بر اساس علم و حکمت الهی بوده است. نکته جالب این که از آنجا که خداوند تمام قوانین حقوقی را بر اساس حقوق فطری و ویژگی های انسان تنظیم و تدوین فرموده است، در پایان آیه ارث (نسا / 11) دو اسم از اسمای حسنای الهی را یادآور می شود ... و آن «علم» و «حکمت» خداوند است «... ان الله کان علیماً حکیماً»، یعنی شما از علم و حکمت کافی برخوردار نیستید تا راز تفاوت را که در هسته مرکزی عدل نهفته است، در آن جستجو کنید، لیکن خداوند آگاه و حکیم است، همه علل تساوی و عوامل تفاوت را جمع بندی نموده و بر مدار حکمت، به صورت دستورهای معتدل حقوقی صادر می فرماید تا مسایل در سنت و مانند آن، از «تفریط» جاهلیت کهن، و از «افراط» جاهلیت جدید و مدرن مصون بماند.(19)
عدالت آن نیست که در تقسیم چیزی، به همه افراد به طور مساوی بدهند، برای مثال، در یکی از اتاق های بیمارستان که یک متخصص مسئول معالجه بیماران آن اتاق است، برای هر کدام با توجه به وضعیت آن ها دستور غذایی خاص می دهد، در دستور غذایی یکی چلو مرغ است و دیگری سوپ و به بیماری نیز اجازه غذا خوردن نمی دهد که ممکن است برای برخی جای تعجب باشد و بگویند چرا به همه یک نوع غذا نمی دهند؟
عدالت آن است که هر چیزی را به موقع و در جای خودش قرار دهیم و خداوند که حکیم و علیم است و خود خالق انسان ها می باشد، می داند که مصالح و مفاسد بندگان خود در چیست و از این رو، احکام را بر اساس مصالح و مفاسد وضع می کند، هر چند در ظاهر برای برخی افراد ناخوشایند باشد، بنابراین، آنچه ناپسند است، تبعیض است نه تفاوت.
هنگام قضاوت همه جوانب یک حکم را باید مدنظر داشت
احکام اسلامی به صورت اجزای یک سیستم و شبکه به همدیگر مرتبط هستند و گاهی با توجه به همدیگر حکم جدید وضع می شود، از این رو، در موقع قضاوت و داوری و اشکال گرفتن به یک حکم، باید به احکام دیگر بی توجه نبوده و از همه جوانب به آن نگاه کرد، برای مثال، داوری درباره تقسیم ارث زنان که از قوانین اقتصادی اسلام است، باید با توجه به قوانین اقتصادی دیگر اسلام باشد. اسلام مسئولیت اقتصادی خانواده را به مرد واگذار و بر او واجب کرده است، در حالی که در این باره به عهده زن هیچ مسئولیتی گذاشته نشده است، و از سوی دیگر، به هنگام ازدواج مهریه زن بر عهده مرد است که پرداخت آن عندالمطالبه بر مرد واجب می باشد، از این رو لازم است احکام و قوانین اقتصادی را به صورت یک شبکه و سیستم به هم پیوسته نگریست نه از هم گسیخته و جدا جدا.
در قانون ارث همیشه این گونه نیست که سهم پسر دو برابر دختر باشد و در مواردی از این قانون تبعیت نمی شود(20) از جمله :
مواردی که سهم زن بیشتر از مرد است
ـ موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در اینجا پدر 1/6 می برد و دخترش بیش از او.
ـ موردی که میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند، که در اینجا نوه ی پسری، سهم پسر را می برد (هر چند دختر باشد) و نوه ی دختری، سهم دختر را می برد (هر چند پسر باشد).
مواردی که زن به مانند مرد ارث می برد
ـ در صورتی که میت فرزند داشته باشد، هر یک از پدر و مادر 1/6 از سهم ارث را می برند، و سهم پدر از مال فرزند (در این مورد) بیشتر از مادر نیست. همچنین برادر و خواهر مادری میت به اندازه ی مساوی ارث می برند.(21) در وضع احکام و قوانین، قانون به صورت کلی وضع می شود و ناظر به موارد جزیی و استثنایی نیست و بر محور افراد دور نمی زند، برای مثال، اسلام مسئولیت اقتصادی خانواده را بر عهده مرد قرار داده و بر او واجب کرده است، از این رو در وضع قوانین، اسلام مرد را محور و رکن اقتصادی و نان آور خانواده می داند، حال اگر دختری مجرد و ازدواج نکرده باشد، موردی استثنایی است، ولی قانون، کلی و برای همه زنان است.
در رابطه با این اشکال که گفته می شود؛ در برخی روایات تبعیض حقوقی به ویژه میان زن و شوهر به چشم می خورد.» نیز توجه به چند نکته لازم است: اولاً: تمام روایات را بررسی کرده و مورد مطالعه قرار دهیم تا بتوانیم به صورت جامع و دقیق قضاوت کنیم. ثانیاً: هر روایتی که مشکل به نظر می رسد، باید به صورت خاص ذکر شود.
ثالثاً: بین تفاوت و تبعیض فرق بگذاریم، زیرا در بسیاری از روایات تفاوت ها بیان شده نه تبعیض، همان گونه که در بخش قبل بیان شد. علاوه براین اگر در بعضی روایات برخی زنان نکوهش شده اند، دلیلی خاص دارد.
ستایش ها و نکوهش ها
گاه حادثه و یا موضوعی در اثر یک سلسله عوامل تاریخی، زمانی، مکانی، افراد، و شرایط و علل و اسباب آن، ستایش یا نکوهش می شود. معنای این ستایش و نکوهش این نیست که اصل طبیعت آن شی قابل ستایش و یا مستحق نکوهش است، بلکه احتمال دارد زمینه خاصی سبب این ستایش و نکوهش شده باشد، بعنوان مثال اگر قبیله ای ستایش شود، احتمال دارد به خاطر آن باشد که مردان خوبی در آن عصر از این قبیله برخاسته اند و شاید در موقعی دیگر افرادی از آن قبیله مستحق نکوهش باشند و مورد نکوهش واقع شوند، (22) همان گونه که از بصره و کوفه نیز در زمینه هایی نکوهش شده، در صورتی که بصره رجال علمی فراوان تربیت کرده و کوفه نیز مردان مبارز و کم نظیری را به اسلام تقدیم کرده است و کسانی که به خون خواهی سالار شهیدان علیه السلام برخاستند، از کوفه برخاسته بودند. در نتیجه نمی توان گفت: «چون کوفه یا بصره نکوهش شده است، آن دو شهر برای همیشه و ذاتاً بد و سزاوار نکوهش اند.»
قضایای تاریخی در یک مقطع حساس زمینه ستایش و یا نکوهش را فراهم می کند و با گذشت آن مقطع، زمینه مدح و ذم نیز منتفی می گردد.(23) بخشی از نکوهش های نهج البلاغه در مورد زن نیز ظاهراً به جریان جنگ جمل باز می گردد(24) و یک قانون کلی و همگانی درباره عموم زنان نیست، بلکه با توجه به این که این خطبه بعد از جنگ جمل (که عایشه به راه انداخت) از امام علی علیه السلام صادر شده است، درباره دسته خاصی از زنان می باشد که در این گونه مسیر ها گام برمی دارند، (25)چنانچه ابن ابی الحدید از علمای سنی مذهب در شرح نهج البلاغه در مورد این خطبه می نویسد: «هذا الفصل کله رمز الی عایشه،(26) تمام این خطبه اشاره به عایشه است.» وگرنه چه کسی می تواند فداکاری های زنان بزرگ و با شخصیتی همچون حضرت خدیجه سلام الله علیها، حضرت فاطمه زهرا و زینب کبری علیهما السلام و دیگران را در راه اسلام، انکار کند، امیرالمومنین علیه السلام نیز برای آنان احترام فوق العاده ای قائل بود.(27)
پینوشتها:
1. قرآن در آیینه اندیشه ها، جمعی از نویسندگان سازمان تبلیغات اسلامی، ص 378؛ سیری در مسایل خانواده، حبیب الله طاهری، ص 28 - 32.
2. نسا 1؛ اعراف، 189.
3. تفسیر نور و تفسیر المیزان ذیل آیه1 سوره نساء.
4. تفسیر نمونه، ذیل آیه 35 سوره احزاب.
5. نساء، 124؛ نحل، 97؛ غافر، 40.
6. مائده، 38؛ توبه، 68.
7. طه، 117؛ اعراف، 22،20.
8. شخصیت زن از دیدگاه قرآن، هادی دوست محمدی، ص 42.
9. قرآن در آیینه اندیشه ها، ص 380.
10. میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ج 6، ص 463.
11. حجرات، 13.
12. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، ص 205 ـ 206.
13. منزلت زن در اندیشه اسلامی، محمد فنایی اشکوری، ص 15.
14. نظام حقوق زن در اسلام، ص 207 و 206.
15. منزلت زن در اندیشه اسلامی، ص 18.
16. همان، ص 20.
17. زن در آیینه جلال و جمال، عبدالله جوادی آملی، ص 347.
18. تفسیر نور، ذیل آیه 11 سوره نساء.
19. زن در آیینه جلال و جمال، ص 347.
20. زن در آیینه جلال و جمال، ص 346 و 345.
21. نساء، 12 و 11.
22. همان، ص 368.
23. همان، 369.
24. همان.
25. ترجمه نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی، ج 1، ص 389 ـ 390.
26. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید(المعتزلی)، ج 3، ص 319.
27. ترجمه نهج البلاغه، مکارم شیرازی، ص 390.
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.
پایان پیام/
نظر شما