به گزارش خبرگزاری شبستان، دلایلی بر لزوم عصمت امام اقامه شده که عمدهترین آنها از این قرار است: الف) انسان پیوسته در معرض خطا و گرفتار آن است. از این رو باید نمونه و الگویی مصون از خطا، نسیان و سهو به او ارائه شود تا مقتدای وی قرار گیرد. این مقتدا همان امام است. اگر سهو، نسیان و خطا در آن الگو نیز راه داشته باشد و مصون و معصوم از هرگونه لغزشی نباشد، لازمهاش تسلسل یا الگو نداشتن است که هیچ کدام قابل قبول نیست؛ زیرا الگو داشتن بـرای انسـانها ضروری است و تسلسل نیز باطل است.
ب) کتاب خدا، یعنی قرآن به تنهایی نمیتواند حافظ شریعت باشد؛ زیرا بسیاری از احکام شرعی را به صورت کلی ذکر کرده که نیاز به تبیین، تفسیر، تشریح و بیان جزئیات دارد. چنان که سنّت پیغمبر اکرم(ص) نیز به همین امور نیازمند است. از این جهت باید انسان معصومی متولی تبیین و تفسیر دین باشد تا انحراف در دین پدید نیاید. به تعبیر دیگر: امام حافظ شریعت است اگر خطا و نسیان بر او نیز روا باشد، وثوقی به تعبدیات و احکام تکلیفی که او بیان میکند، نخواهد بود.
ج) اگر خطا، نسیان و عصیان برای امام روا باشد، نهی از منکر کردن او و مخالفت کردن با او در همان موارد بر امّت واجب است، در حالی که خدای متعال در آیهٴ "أطیعوا الله وأطیعوا الرّسول وأُولی الأمر منکم"
اطاعت اولی الامر را همانند اطاعت از خدا و رسول(ص) بدون قید و شرط واجب کرده است و اگر مخالفت و نهی از منکر جایز نباشد، لازمهاش آن است که امام غیرمعصوم با رفتار غیر معصومانهٴ خود امر به معاصی و نهی از طاعات بکند و... مردم نیز از او اطاعت کنند!
د) هدف از نصب امام، اطاعت بیقید و شرط امّت و تسلیم محض بودن در برابر اوست؛ چون حجّت ویژهٴ الهی بر مردم است و اساساً قوام امامت و امّت به همین تسلیم محض بودن است. اگر امام جامعه، معصوم نباشد، امّت در برابر او تسلیم محض نخواهند بود و غرض از نصب امام نقض خواهد شد.
هـ) امام از لحاظ عقل و معرفت در مرتبهٴ بالاتری از امّت خویش قرار دارد. از این رو ثواب او بیشتر و عقاب وی شدیدتر از دیگران است. پس اگر معصوم نباشد باید در شرایطی وخیمتر از امّت قرار داشته باشد و این، موجب نقض غرض و به هم ریختن اوضاع میشود.
و) قرآن کریم نیز عصمت را از شرایط امامت میداند. زمانی که ابراهیم(ع) گفت: آیا از ذریهٴ من نیز کسی به امامت میرسد؟؛ "قال ومن ذرّیّتی" خداوند به او فرمود: عهد من به ستم پیشگان نمیرسد؛ "قال لا ینال عهدی الظّالمین". آنچه در این آیه مانع امامت معرفی شده، ظلم است، نه فسق. کسی که فسق فعلی ندارد عادل است لیکن نمیتوان گفت: "غیر ظالم" است. غیر ظالم به کسی گفته میشود که در تمام عمر مرتکب خلاف نشود.
حاصل آنکه ضرورت عصمت را با دو بیان میتوان تقریر کرد: اوّل: معرفت انسانی درجاتی دارد که آغاز آنها حسّ و تجربه، سپس ریاضی، بعد از آن حکمت و کلام و فراتر از همهٴ اینها عرفان نظری است و سلطان همهٴ علوم و ملکهٴ همهٴ معارف، وحی الهی است. هر کدام از این رشتههای معرفتی، میزان سنجش مخصوص به خود دارد که در حقیقت خطکش آن علم است و به کمک آن صواب و خطای آنها معلوم میشود، مثل منطق برای فلسفه، اصول برای فقه، حکمت برای عرفان و.... ولی برای ارزیابی وحی ـ که خود، عین میزان است ـ هیچ ابزار سنجشی وجود ندارد، یعنی نه با میزان برهان عقلی و ریاضی توزین میشود و نه با آلات حسّی مورد آزمون قرار میگیرد؛ زیرا احکام و حِکَم آن، غیبی و جزئی است و چنان که میدانیم احکام و حِکَم غیبی با آلات و ابزار حسی ادراک نمیشود تا مورد سنجش قرار گیرد همانطور که احکام و حِکَم جزئی با برهان عقلی و ریاضی تحلیل نمیشود. لذا چارهای جز معصوم بودن دریافت کنندهٴ وحی نیست.
دوم: اهمّیت هیچ علمی معادل احکام دین نیست؛ زیرا احکام طبّ هر چند مهم است ولی مرز اهتمام آن محدودهٴ حیات دنیاست چنان که سایر علوم اینگونهاند ولی منطقهٴ حکومت احکام دین، اعم از دنیا و آخرت است. لذا اشتباه در آن هرگز قابل اغماض نیست. صیانت از احکام دین ـ که به وسیلهٴ وحی الهی ابلاغ میگردد ـ جز به وسیلهٴ عصمت انسان کامل وحییاب نمیتواند باشد و چون مهمترین وظیفهٴ خلیفهٴ رسول اکرم(ص) تبیین، تعلیم، تعلیل، تبلیغ، املا و اجرای وحی است. از این جهت چارهای جز عصمت خلیفهٴ رسول گرامی(ص) نیست.(*)
برگرفته از ادب فنای مقربان، نوشته آیت الله جوادی آملی ج1، ص342
پایان پیام/
نظر شما