عقل و جان تابع فضایل اند نه ذکورت و انوثت

عقل نظری که وصفش اندیشه و علم است و نیز دل که در پی کشف و شهود است و جان که وصفش فجور و تقواست، نه مؤنث است و نه مذکر؛ چون علم، خواه علم حصولی یا حضوری، ذکورت و انوثت ندارد.

خبرگزاری شبستان: حقیقت هر کسی را روح او تشکیل می‏دهد و جسم او ابزاری بیش نیست که گاهی مذکر است و زمانی مؤنث. وقتی روح نه مذکر بود و نه مؤنث، قهراً بحث از تساوی زن و مرد یا تفاوت این دو صنف در مسائل مربوط به حقیقت انسان رخت برمی‏بندد.
قرآن کریم حقیقت هر انسانی را روح او دانسته و بدن را نه تمام حقیقت انسان و نه جزئی از حقیقت او بلکه آن را ابزار وی می‏داند و این منافات ندارد که انسان در نشئه دنیا، برزخ و قیامت، بدنی متناسب با همان نشئه و مرحله داشته باشد؛ زیرا همان‏طوری که در دنیا بدن فرع است، نه اصل و نه جزو اصل، در برزخ و قیامت نیز چنین است.
درد و رنج یا لذت و نشاط را روح احساس می‏کند؛ درد ناشی از صدمه دست را نیروی لامسه احساس می‏کند؛ نه جرم دست و این نیروی لمس، جزو شئون روح است که با تخدیر او دردی احساس نمی‏شود و هنگام غذا خوردن فک حرکت می‏کند و دندان می‏جود، ولی نیروی ذائقه لذت می‏برد که از شئون روح است یا در نوشیدن آب گوارا جرعه جرعه کردن، کار فضای دهن است، اما احساس رفع عطش، مربوط به روح است؛ پس بدن ابزاری برای لذت روح است که روح آن را از جایی به جایی منتقل می‏کند.
در جهنم نیز درد و رنج را روح می‏برد. ذات اقدس الهی می‏فرماید: وقتی پوست اینها در جهنم سوخت و خاکستر شد، باز پوست و گوشت می‏رویانیم تا آنها عذاب بچشند؛ نه پوست و گوشت آنان؛ ﴿کلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غیرها لیذوقوا العذاب﴾. چون عموماً نیروی لمس در همه جرم بدن و به ویژه در پوست مبسوط است و نیروی لمس به عهده پوست است، پوست تازه روییده می‏شود تا اینها درد را بیشتر احساس کنند؛ ﴿لیذوقوا العذاب﴾؛ نه اینکه پوست درد بکشد.
بنابراین، انسان در همه نشئات بدن دارد، ولی این بدن ها فرع است؛ نه اصل یا جزو اصل انسان. قرآن کریم بدن را که فرع است، به طبیعت و خاک و گل نسبت می‏دهد؛ ﴿إنّی خالق بشراً من طین﴾ و روح را که اصل است، به خداوند اسناد می‏دهد؛ ﴿قل الرّوح من أمر ربّی﴾، ﴿ونفخت فیه من روحی﴾.
منکران معاد می‏گفتند که انسان با مرگ نابود می‏شود و حیاتی پس از مرگ نیست؛ ﴿وقالوا ءَإذا ضللنا فی الأرض أءنّا لفی خلق جدید﴾، ولی ذات اقدس الهی در پاسخ به نبی اکرم‏علیه آلاف التحیة والثناء فرمود: ﴿قل یتوفّاکم ملک الموت الّذی وکِّل بکم﴾؛ به اینها بگو با مرگ در زمین گم نخواهید شد و تمام حقیقت شما متوفّا می‏شود؛ یعنی توفی و وفات است؛ نه فوت. فرشته، مأمور توفّی است و اگر در مرگْ چیزی از انسان فروگذار شود، استیفاء و توفّی نخواهد بود؛ پس تمام حقیقت انسان، جان اوست که قبض می‏شود؛ گرچه بدن بپوسد.
راه دیگر در تحقیق این مسئله که آیا دو صنف زن و مرد یا مساوی‏اند یا مُتمایز یا اصلاً دو صنف نیست، شناخت مایه‏های ارزش و فضیلت و نیز شناخت آن چیزی است که ارزش و فضیلت را به دست می‏آورد؛ پس فصلی عهده‏دار بیان مسائل ارزشی و فصلی دیگر، عهده‏دار بیان ارزشمندها و فاضل هاست.
آیاتی که علم و جهل، ایمان و کفر، ذلّت و عزّت، سعادت و شقاوت، فضیلت و رذیلت، حق و باطل، صدق و کذب، تقوا و فجور، اطاعت و عصیان، انقیاد و تمرّد، غیبت و عدم غیبت و امانت و خیانت را مسائل ارزشی و ضد ارزشی می‏داند، هیچ ‏یک از این اوصاف را نه مذکر می‏داند، نه مؤنث؛ چنان‏که موصوف این اوصاف نیز هرگز بدن مردانه یا زنانه نیست؛ یعنی بدن انسان، مسلمان یا کافر، عالم یا جاهل، متّقی یا فاجر، صادق یا کاذب، مُحق یا مبطل، فاضل یا رذیل نیست.
عقل نظری که وصفش اندیشه و علم است و نیز دل که در پی کشف و شهود است و همچنین جان که وصفش فجور و تقواست، نه مؤنث است و نه مذکر؛ چنان‏که فجور و تقوا، نه مذکر است و نه مؤنث. چون علم، خواه علم حصولی یا حضوری، ذکورت و انوثت ندارد، عالم نیز که به علم حصولی یا شهودی متصف می‏شود، نه مذکر است و نه مؤنث؛ پس در مسائل علمی، نه از جهت صفت و نه از لحاظ موصوف، سخن از ذکورت و انوثت نیست؛ ازاین‏رو دیگر نمی‏توان گفت: آیا در مسائل علمی، زن و مرد همتای هم‏اند یا متمایز؟
همچنین عقل عملی که موصوف مسائل اخلاقی است، مذکر و مؤنث ندارد؛ چنان‏که مسائل اخلاقی که به «عقل عملی» برمی‏گردد، مانند اراده، خلوص، ایمان، باور، تهذیب، صبر، توکّل و... هیچ‏یک مذکر یا مؤنث نیستند. اگر صبر، ذکورت و انوثت نداشت، صابر نیز مذکر و مؤنث نیست و لفظ صابره در مقابل صابر، دارای تأنیث لفظی است که در مسائل تحلیلی راه ندارد؛ زیرا در این صورت از باب «اخذ ما بالعرض مکان ما بالذات»، دچار مغالطه خواهیم شد؛ خواه به‏صورت تأیید و ابرام باشد یا به نحو تخریب و نقض.(*)
*برگرفته از کتاب زن در آینه جلال و جمال نوشته آیت الله جوادی آملی.
پایان پیام/
 

کد خبر 249136

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha