به گزارش خبرگزاری شبستان، هرچند سعی شده همه فرهنگسراهای تهران به سینما مجهز شوند یا دست کم امکاناتی داشته باشند که بتوانند روی پرده فیلم پخش کنند، اما این طرح نه تنها هیچگاه مورد اقبال مردم قرار نگرفت، بلکه نتوانست گامی در حوزه فرهنگی محسوب شود. حال آنکه «میتوان از سینما به عنوان مکانی برای شکل دادن به الگوی زندگی اجتماعی استفاده کرد. سینما می تواند روزنهای باشد برای آموزش دوباره زندگی به شهروندانی که زندگی در کنار هم را فراموش کردهاند».
غفلت از سینماهای کلان شهر تهران، از سوی مدیریت شهری پایتخت موضوعی است که مینا اکبری در یادداشتی که در صفحه آخر روزنامه اعتماد امروز منتشر کرده به آن پرداخته است. او از این مدخل یادداشت خود را آغاز کرده که «وقتی یک تازه وارد برای نخستین بار به شهری سفر می کند، در پایان سفر وقتی از او درباره شهری که مدتی درآن بوده می پرسند، نخستین معیارش برای توصیف، شکل و قیافه و ظاهر است. او بدون شک درباره تمیزی خیابان ها، سطل های زباله، پیاده روها، تعداد متکدیان و رهگذران، تابلو های راهنما، مبادی ورودی، هتل ها، سرویس های بهداشتی، سیستم حمل و نقل و وضعیت ترافیک سخن خواهد گفت. او برای معیار خوب یا بد بودن شهر بدون شک اشارهای به فرهنگ و هنر جاری در شهر نخواهد کرد.
به گفته این نویسنده «اشاره به فرهنگ فقط در دو وضعیت اتفاق می افتد: وقتی مسافر برای یک سفر فرهنگی معین راهی آن شهر شده باشد یا آن شهر به خاطر یک موقعیت فرهنگی ممتاز مورد توجه باشد. کمتر اتفاق می افتد که مردم از مسافری تازه رسیده از تهران بپرسند که از سینماهای تهران چه خبر؟ یا از ساخت سینماهای تازه در تهران سوال کنند یا مسافر را سوال پیچ کنند که آیا سینما آزادی واقعا یک مالتی پلکس به معنای واقعی است؟ اینکه این سوالات هرگز از مسافران پرسیده نمی شود افشاگر نکته مهمی است که سال هاست به فراموشی سپرده شده است. تهران شهر فرهنگ نیست. شهری است که با مشکلاتش توصیف می شود. زمانی تهران نماد راحتی و پول فراوان و کارکم زحمت بود اما دیگر حتی به این هم شناخته نمی شود. بلکه تهران در چشم مسافرانش خیابان هایی است مملو از ماشین، بدون جایی برای پارک و با ترافیک بی پایان. شلوغی و گمشدگی در تهران بزرگ، زندگی و زمان را یک جا می بلعد».
نویسنده در ادامه یادداشت خود سینماهای بزرگ تهران را در ردیف همان چیزهایی میداند که تهران از آنها هویت میگیرد و مینویسد: «تهران بیشترین تعداد سینما را در کشور در دل خود جای داده. اغلب فیلم های ایرانی در تهران ساخته می شوند. مسکن و محل زندگی اغلب هنرمندان و ستاره های سینمای کشور است و بزرگ ترین رویدادهای سینمایی کشور در آن برگزار می شود. اما برای یک مسافر که به هر دلیلی به تهران آمده تهران شهر سینما نیست، شهر فیلم دیدن نیست، شهر ملاقات با هنرمندان نیست. شهر حضور در جشنواره ها و هفته های فیلم نیست، شهر بودن با فیلم و سینما نیست. بلکه شهری است بزرگ که سینماهایی دارد. در چشم مسافر هراسان در تهران که از شلوغی و آلودگی هوا در حال فرار است، بدون شک سینماهای تهران در ردیف همان چیزی هستند که تهران از آنها هویت می گیرد، مانند شلوغی و ازدحام و ترافیک...».
حال آنکه براساس این یادداشت «تهران می تواند شهری باشد با سینماهایی که در کشور نمونه ندارد. کیفیتی از نمایش در این سینماها ارائه شود که در سینماهای دیگر همتا ندارد. سینما می تواند برای تهران آبرویی بخرد که سفرهای یک روزه و تورهای خانوادگی برای دیدن فیلم های تازه و هنرمندان و رویداد های سینمایی از سوی شهرستان ها به سمت تهران راه بیفتد».
نگارنده زمینه ایجاد چنین ویژگیای برای تهران را در دست مدیران شهری میداند. «مدیرانی که اگر به جای حمایت از تولید فیلم و نمایش بی کیفیت فیلم ها با سیستم دی وی دی در فرهنگسراها دست بردارند میتوان از سینما به عنوان مکانی برای شکل دادن به الگوی زندگی اجتماعی استفاده کرد. سینما میتواند روزنهای باشد برای آموزش دوباره زندگی به شهروندانی که زندگی در کنار هم را فراموش کرده اند. تهران با سینماهای ممتازش می تواند بانی این خدمت بزرگ فرهنگی شود. مدیران شهری در طول این سال ها سینما و راهکار بزرگش برای آموزش و تربیت زندگی شهری درست به شهروندان را فراموش کرده اند».
نویسنده با این جمله یادداشت خود را به پایان رسانده که «لازم نیست برای هر چیزی تیزر بسازیم، کافی است نمونه خوبش را خودمان ارایه کنیم».
پایان پیام/
نظر شما