به گزارش خبرگزاری شبستان، عصر روز گذشته هشتمین جلسه از سلسله کلاس های «هنر از منظر شهید آوینی» در بیستمین سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی با حضور یوسفعلی میرشکاک در کافه نخلستان اوج برگزار شد.
متن سخنرانی میرشکاک به شرح زیر است:
باید کردارمان شبیه به شهید آوینی باشد
شهید آوینی ذات اسطوره ای داشت و به همین دلیل به جایگاهی رسید که امروز می بینید و وی واسطه ای شد بین ما و آسمانیان. هر اندازه از آوینی و اندیشه اش بیشتر صحبت کنیم، از آن دورتر خواهیم شد، چون نزدیک شدن به آوینی و امثال آوینی در ساحت گفتار نمی گنجد، بلکه نزدیکی به ساحت اسطوره، مستلزم استقرار در عالم کردار است.
باید کردارمان شبیه به شهید آوینی باشد، اینکه می بینید از وی آثاری باقی مانده حجت این حقیقت اسطوره ای بود و باید بین ما می ماند تا متوجه شویم کسی که خود، اندیشه و وقتش را وقف دفاع مقدس، بسیج و شهدا می کند، یک آدم عادی نیست، یک حکیم است که از ساحت جهاد اکبر به جهاد اصغر آمده است و برای این امر غرامت سنگینی هم می پردازد.
کسی که به ساحت جهاد اصغر می رود، به این سادگی به شهادت نمی رسد
در عالم جهاد اصغر، ساحت، ساحت بخت است. بسیاری از کسانی که به شهادت رسیدند فقه، فلسفه و اثبات بلدند نبودند. کاغذ سپید نانوشته بودند و سرمایه شان فقط جانشان بود که آن را به جانان برگرداندند. عبور این آدم ها از دروازه شهادت هیچ منعی ندارد. کسی که از ساحت جهاد اکبر به جهاد اصغر می رود، به این سادگی به شهادت نمی رسد. برای همین است که شهید آوینی نه در مدت انقلاب و نه در مدت هشت سال دفاع مقدس شهید نشد تا بتواند برای کسانی که از این سنخ هستند یک حجت به یادگار بگذارد و آن حجت هم آثارش است.
حضرت علی (ع) علی القاعده باید در جنگ بدر به دلیل داشتن 80 زخم به شهادت می رسید ولی اینگونه نشد. در جنگ احد نیز این اتفاق نیفتاد. برای اینکه ایشان از ساحتی ورای ساحت جهاد اکبر آمده بود و محال بود راه شهادت در جنگ برایش باز شود. برای اینکه امیرالمومنین باید زنده می ماند تا کردار و گفتارش برای همه جهانیان باقی بماند.
شهید آوینی را مانند یک «چک» خرج می کنند
یادتان نرود امروز دو چشم انداز درباره شهید آوینی وجود دارد، اولین آن در مورد همراهی، هم زبانی و همدلی با شهداست و چشم انداز دیگر اینکه شهید را یک ماده برای تبلیغات سیاسی می بینند. افرادی 20 فروردین که می شود، شهید آوینی را مانند یک «چک» خرج می کنند؛ از روزی که آوینی به شهادت رسیده تا به الان این دو راه همیشه وجود داشته است.
یادتان نرود انقلاب اسلامی واقعه ای نیست که پشت سر باشد. بخشی از انقلاب مانند نهضت سال 57 و سایر نهضت ها یعنی نهضت مشروطه، نهضت صفویه، نهضت سربداران تا خلافت حضرت آدم پشت سر قرار دارند ولی بقیه افق یعنی ظهور امام زمان (عج) پیش روی ما قرار دارد و هر کس نگاهش غیر از این باشد، سیاست زده است و دین درست ندارد. هر کس بخواهد شهدا را خرج قدرت سیاسی کند، دین در دست ندارد و چنین افرادی مانع راه جوانان ما هستند.
شهید آوینی اگر مماشات می کرد، وزیر می شد
ما نیامده ایم که دنیا را آباد کنیم، سعی کنید با هر اندیشه ای که دارید، هرگاه دیدید چشم انداز از آخرت عطف به دنیا می شود، بدانید در اندیشه انحراف به وجود آمده و یقین بدانید شهدا و به طور مثال شهید آوینی اگر مماشات می کرد، شاید وزیر می شد ولی برای شیعه عمارت بر کل جهان به اندازه یک برگ گل مصنوعی نیز اعتبار ندارد.
به تعبیر رسول اکرم از روزی که خدا دنیا را خلق کرده، یکبار هم به دنیا نگاه نکرده، برای همین است که پیامبر می فرماید: دنیا زندان مومن و بهشت کافر است. برایتان مهم نباشد که فلانی از خون شهدا شروع به ساخت برج و غیره کرده؛ تمام توانایی ها بالاخره تبدیل به ناتوانی می شود و تنها سرمایه ای که برای انسان باقی می ماند، روح حضرت حق است که هیچ کس هم آن را از شما نمی گیرد.
خدا هر سرمایه ای بدهد، پس نخواهد گرفت
خدا سرمایه ای را که به شیطان داد علی رغم نافرمانی اش از او نگرفت. در همه ادیان داریم که خدا به هر کسی هر توانایی و سرمایه ای بدهد، پس نخواهد گرفت چون نیازمند پس می گیرد و بی نیاز احتیاجی به پس گرفتن ندارد و خداوند بی نیاز است؛ خدا اگر جان آدمی را می گیرد برای این است که انسان را بیدار کند و مرگ سرآغاز حیات است.
در واقع دو نوع مرگ آگاهی داریم مرگ آگاهی بصیر و مرگ اگاهی مرکب کسی به مدارجی از حکمت می رسد و به این نتیجه می رسد که تنها راه نجات از این جهان و امتحانات مرگ است اما نه مرگی که خودکشی باشد، البته رفتن به کربلا هم خودکشی است اولی چون به ناحق کشته می شود پس مرگ آگاهی بصیر کسب کرده است.
اگر ما بودیم آوینی را به بیمارستان منتقل کردیم
من به شهید آوینی تاکید می کردم که من را با خودش به سفر ببرد و آوینی چهارشنبه آخرین روز حیاتش گفت که ولایت من را قبول دارید؟ و منظورش از ولایت تفکر و اندیشه اش نبود، کسانی که با آوینی می رفتند، هر چه آوینی می گفتند گوش می دادند و زمانی که متوجه شدیم آوینی روی مین رفته، به اطرافیانش گفته بود که به من دست نزنید و آنها هم فقط نگاه می کردند در حالی که اگر ما بودیم آوینی را به بیمارستان منتقل کردیم.
اگر تقید نباشد، آثار آوینی به یک منبع درآمد تبدیل می شود
راه شهید آوینی این نبود که اندیشه دینی و هنر دینی را از مرتبه ای که هست ارتقا بدهد، همین مسئله که بسیجی حجت داشته باشد که اگر در ساحت اولیه مرگ آگاهی قرار دارد و آماده کشته شدن است، این رفتن به شهادت است و لزوما کسی که دارای اندیشه است، این توفیق را پیدا نمی کند که مرگ آگاهی مثبت پیدا کند. راه آوینی، اندیشه وی است و به صورت کلی تقید به شریعت، طریقت و حقیقت پیامبر اکرم است که اگر این تقید در وجودتان باشد، آرا و آثار آوینی کمکتان خواهد کرد اما اگر این تقید نباشد، آثار آوینی به یک منبع درآمد تبدیل می شود.
قرآن برای خیلی از افراد چه در داخل و چه در خارج از کشور به عنوان یک منبع درآمد به حساب می آید، یکی از نشانه های ظهور امام زمان این است که قرآن زینت شود ولی در حال حاضر عمل به قرآن در کجا قرار دارد؟!
باید نوشت تا فهمید
تا فرصت دارید آنچه را که در نهادتان وجود دارد را از قوه به فعل بیاورید، اول یاد نمی گیریم بعد بنویسیم .به این نکته توجه کنید؛ بلکه می نویسیم تا بفهمیم. اگر کسی منتظر این باشد که بزرگ ترین طراح و نقاش باشد، بعد از آن نقاشی را شروع کند، مطمئن باشد هرگز نقاش نخواهد شد، در بقیه امور هم همین طور است؛ وقتی امیرالمومنین خطاب به انسان می گوید «انسان فکر می کند همین موجود کوچک است در حالی که کل عالم در انسان پیچیده شده است» این به معنی این است که همه هنرها در انسان وجود دارد و اصلا انسان برای این خلق شد که میزان توانمندی حضرت حق توسط انسان به صورت مادی آشکار شود.
بشر امروز گرفتار تنبلی است
پیش از آنکه به این بیندیشید که چه کار کنید شروع کنید به فعالیت و قلم به دست بگیرید و بنویسید. انسان زمانی که شروع می کند به تخلیه ذهنش، در وهله اول ضمیر ناخودآگاه انسان تخلیه می شود. انسان همانند چاهی است که کنده نشده باشد؛ وجود آدمی لایه لایه است و اگر لایه ها را برای خودمان آشکار کنیم، به لایه ای می رسیم که دیگر نیازی به استاد نداشته باشیم اما متاسفانه بشر امروز گرفتار خودبنیادی است که یکی از ستون های عمده خودبنیادی تنبلی است.
کسی که به موسیقی گوش می کند، بیشتر از کسی که تار می زند از آن موسیقی لذت می برد. این مسئله در بقیه امور هم وجود دارد. خواندن رمان از نوشتن رمان لذتبخش تر است، شعر گفتن جان فرسایی است و ما برای همین عادت کرده ایم به تنبلی و ممکن است دیگر این فرصت به انسان داده نشود. پیش از آنکه ببازید بدانید که تاریخ ابدا تکرار نخواهد شد؛ از جهاد اصغر به جهاد اکبر آمدیم و اگر در عرصه جهاد اکبر توفیق نداشته باشیم به جهاد اصغر نخواهیم رسید.
می بینید که ائمه بعد از قیام امام حسین دیگر قیام نکردند؛ دعوت نامه ای برای امام صادق آوردند که امام صادق نامه را سوزاند و جواب نامه را نداد چون دیگر نیازی به قیام نداشتیم؛ تقارنی که در عالم وجود دارد در جهاد نیز وجود دارد.
خیلی ها بنده دنیا شده اند
عرصه مبارزه با دشمن تنگ تر از آن می شود که فکر کنیم با تظاهرات بتوانیم از آن خلاصی یابیم. خیلی در بین ما بنده دنیا شده اند و دنیا هم چیزی نیست که انسان سیر شود و دنیا سربی بیش نیست.
در این فرصتی که بعد از قطعنامه به ما داده شده و تا زمانی که دوباره این فرصت به وجود بیاید که قطعا هم این فرصت پیش می آید، این دفعه اوضاع به حدی نابسامان است که باید به نور حکمت از آن عبور کنیم.
روایت کردن کار محالی است و فردوسی با روایت خود در واقع شیعه را زنده کرده است ولی در حال حاضر باید عربی یاد گرفت و باید زبان قرآن را بفهمیم و در جنگ امروز اگر به حکمت مسلط نباشید، خواهید باخت و باید به نور حکمت از این تاریکی خارج شد.
بنویسید تا اندیشه تان آشکار شود
باز کردن درهای حکمت به روی خود با خودنگاری محقق می شود یعنی قلم را بردار و بنویس، فکر نکن بعد بنویس، بلکه بنویس تا اندیشه خود آشکار شود. به این بیاندیشید که چرا پیغمبران درس نخواندند، چون نیازی نبوده است.
اگر تمام توانمندی این سرزمین را جمع کنیم و بخواهیم حافظ، رودکی و فردوسی درست کنیم نمی شود؛ پس آنها از کجا آموخته بودند؟ چرا خدا یاد دادن علم به انسان را به خودش نسبت می دهد و می گوید من با قلم به انسان یاد دادم یعنی اینکه انسان فقط باید بنویسید و بقیه اش با خداست؛ زمانی که رسول اکرم وفات کردند هنوز پیامبر را دفن نکرده بودند که دعوا و اختلاف شروع پرهیز منفی باعث شده انسان در جا بزند انسان از خودش چیزی ندارد.
ادیسون همان کسی است که از مدرسه ابتدایی اخراجش می کنند و انیشتین را نیز از مدرسه اخراج کردند. خدا به هر کس، هر چه بخواهد می دهد، خدا می فرماید یادم کنید تا یادتان کنم؛ خداوند همیشه مبنا را انسان قرار داده اما عشق از خود خدا آغاز می شود.
کشور ما پر از آدم هایی است که مدرک دارند ولی معاف از تفکر هستند!
یاد بگیرید که بنویسید، البته نه برای مدرک گرفتن؛ کشور ما پر از آدم هایی است که مدرک دارند ولی معاف از تفکر هستند! اغلب آثار شهید آوینی هیچ ارجاعی ندارد؛ اندیشه ما از جان ما بر آمده و به حق می رسد اگر جان از طرف خدا برانگیخته شود، همه اندیشه ها باز می گردند.
همین که با قلم بنویسید و نترسید خدا کمک تان می کند
شهید آوینی با نام مستعار در مجله خودش مطالب زیادی می نوشت در اوایل انقلاب چون تعدادمان کم بود و دشمنانمان زیاد، مجبور بودیم هر کدام مان با 15 اسم و شیوه مختلف مطلب بنویسیم و این توفیق خدا بود؛ همین که با قلم بنویسید و نترسید خدا کمک تان می کند.
ما پاکتی داشتیم که می گشتند و هر روزنامه و مجله ای که اسم الله در آن نوشته شده بود را در آن پاک می انداختند و به قول احمد مجاهد سه صفر و یک 1 می شود الله یعنی برای همین «الله» رسول اکرم آن همه مصیبت کشید؟! شروع کنید به مجاهده درونی و بنویسید تا ببنیید از نوشته ها چه چیزی در می آید؛ من اولین شعرم را روی دروازه روستا نوشتم و بعد از چند سال دیدم شعرهایی که در سنین نوجوانی سروده بودیم را بچه های روستا می خوانند.
ما چون حشر همه هستی هستیم بنابراین حشر شیاطین و جن هم هستیم. انسان شهری با تمدن تکنیکی محجوب به حجاب های غیرطبیعی می شود. سیدحسن حسینی می گفت خوش به حال کسانی که در روستا هستند اما پنجره اصلی و بیکرانگی اصلی در درون انسان است این پدیده کارها را پیش می برد.
قدم گذاشتن در راه شهید آوینی پرستش ثمثال شهید آوینی است یعنی قدم گذاشتن در این راه تحقق، ظهور و پدید آمدن باطنمان است و کسی که قرار است در 60 سالگی دین را رها کند، بهتر است این کار را در 20 سالگی انجام دهد که حداقل دنیایش را حفظ کرده باشد.
بسیاری از علما می گویند هنر تیغ دو دم است
بسیاری از علما از هنر می ترسند و می گویند هنر تیغ دو دم است در حالی که فقه هم اینگونه است مگر خیلی از فقها و عالمان گمراه نشدند ولی چون هنر دعوت به مسئله خاصی نمی کند، از هنر واهمه دارند. ظاهرا لطمه هنر هم بیشتر است ولی در واقعیت اینگونه نیست. هنرمند اگر زمین بخورد فقط خودش از بین می رود ولی اگر عالمی به زمین بخورد و گمراه شود خیلی از مریدانش به خطا می روند.
به این مسئله که انسان برای چه آفریده شده بیاندیشید؛ مورچه و سایر موجودات نیز زندگی می کنند؛ همه موجودات به انسان متصل اند و انسان به خدا متصل است؛ پس بنویسید تا آشکار شود.
یکی از مصیبت هایی که بعد از انقلاب داشتیم این بود که شهدا را پاستوریزه و خیلی پاک به مردم نشان دادیم؛ کروبی این رسم را در بنیاد شهید راه انداخت و اولین مسئله ای که انسان را از خداوند دور می کند دروغ گفتن است؛ یاد بگیرید که هیچ زمان به خودتان دروغ نگویید اگر این اتفاق بیفتد تلالو انسان اتفاق می افتد در حالی که اگر به خودتان دروغ بگویید خداوند 124 هزار پیامبر را هم برای راهنمایی یک نفر بفرستد فایده نخواهد داشت.
کاغذ سفید مهمترین وسیله آشکار شدن انسان است و این اساس کار است والا اگر تمام علوم عالم را هم فرا بگیرید فایده نخواهد داشت.
عقل شما همواره مغلوب نفس شماست
عقل شما همواره مغلوب نفس شماست. عقل مخلوق است، نفس صفت خالقی دارد، مانند نفس اماره نفس خودش است اماره همان صفت مطمئنه و این سخن شمس الدین محمد ملک الدین تبریزی است، نفس در مکان اماره ای سوار عقل است و عقل را مجبور می کند که کارهای خلاف انجام دهد. عقل خادم نفس است. نفس لوامه می گوید چنین کاری زشت و عقل قبول می کند نفس مطمئنه شود. عقل مطمئننه می شود و اگر نفس فریب بخورد عقل فریب می خورد.
تشیع مانند آتش است و همه را می سوزاند و از آن خود می کند. برای همین است که فلسفه یونانی آخرش می شود پدیده شیعه؛ البته نه برای آنهایی که معتقد به فلسفه هستند بلکه برای کسانی که فلسفه را می فهمند و نقد می کنند.
یکسری موارد در این دنیا به کار می آید و رفتن به عالم آخرت راه دارد کتاب خدا، قول معصوم و شروع آن هم در وجود آدمی است.
میرزا اسماعیل دولابی خیلی شجاع بود
انسان باید خودش را متحول کند آن وقت خواهید دید که هیچ اندیشه ای تازه نیست و هر آنچه را که باید بدانید در شما ذخیره شده. همه ائمه می گویند که انسان با خواندن و فراگرفتن در واقع به یاد می آورد نه اینکه بیاموزد؛ در کل تاریخ اسلام بالاتر از سلمان و ابوذر و مقداد کسی نیست و شما می بینید که آنها بی سواد بوده اند. میرزا اسماعیل دولابی اولین کسی بود که در عرفای شیعه گفت شیطان وجود ندارد و این کار خیلی شجاعت می خواهد.
در هر ساحتی که انسان سیر کند، کلید در وجودش نهفته است
برای رفتن به بطن های هفت گانه باید به خودتان رجوع کنید چون بطن اول در وجود خودتان است؛ در اساطیر روم باستان داستانی است که خدایان زمانی که خواستند انسان را بسازند گفتند رمز وجودی انسان را کجا بیاندازیم که عده ای گفتند بیاندازیم داخل دریا، عده ای دیگر گفتند داخل کوه، عده ای دیگر هم گفتند بیناندازیم در آسمان که خدای بزرگ گفت باید بنیدازیم داخل وجود انسان؛ در هر ساحتی که انسان سیر کند کلید در وجودش نهفته است.
ما همه جای دنیا به دنبال اصل ماجرا می گردیم به جز در درون خود؛ ادبیات ما در کل 1400 سال قربانی های زیادی داده برای اینکه به ما بفهماند باید در درون خودت بگردیم و همه این حرف ها را در قالب شعرگذشتگان مان بیان کرده اند وی از صناعی به بعد هیچ شاعری مستقیم وارد این مسئله نمی شود.
اگر «ابراهیم همت» زنده بود امروز نویسنده بزرگی داشتیم
اگر از الان تا ابدیت توانایی همه فرشتگان را به شما بدهند و سرعت نور را نیز در اختیارتان بگذارند به هر اندازه که جلوتر بروید باز هم معصومین را در پیش رویتان خواهید دید؛ شما یقین بدانید که اگر ابراهیم همت زنده بود امروز ما نویسنده بزرگی داشتیم. عده ای می خواهند نویسنده شوند نه اینکه آشکار شوند؛ گفتار ساده ترین کار است و فیلسوف شدن ساده ترین کار در دنیاست.
حرف زدن در مورد موضوعات روز ساده است و حرف زدن در مورد عالم غیب از سخن گفتن در مورد موضوعات روز آسان تر است چون موضوعات روز در حال تغییرند ولی عالم غیب ثابت است تمام عالم از عالم فرشتگی، جان، جین همه در وجود انسان است.
عادت، عمل را از درون می خورد
پیش از هر سخنی ابتدا باید معنای سنت را از عرف و عادت جدا کرد هر آنچه که صورت عرف و عادت می یابد نسبت خویش را به حقیقت خود از دست می دهد و مثل میوه ای که از شاخه جدا شود در معرض فساد واقع می شود. عادت، عمل را از درون می خورد این سخن شهید آوینی است.
التزام به اندیشه آوینی یعنی در افتادن با عادت و این یعنی در افتادن با خود هر آنچه را که باید امروز انجام و پیش از آنکه کار به اجبار برسد شروع کنید.
جنگ ما مدام پیچیده تر و فرهنگی تر می شود آوینی 23 سال پیش اسم تهاجم فرهنگی را آورد؛ با هر هزار میلیارد نمی شود یک فرهنگ ایجاد کرد اما با یک حرکت خیلی ساده می شود این کار را انجام داد ولی نه در بیرون بلکه در دورن خود.
ضربه را باید از درون به خودتان بزنید تا نتیجه بگیرید بعد از عبور انسان ازبرزخ سفلا انسان وارد عالمی می شود که ملکوت وجود آدمی به انسان وارد می شود به طوری که هر طرف را نگاه می کند خود را می بیند بالاتر از این امر وصول به معصوم است اما این مقام را در همین عالم در یابید و انبیاء برای همین فرستاده شده اند.
هیچ موجودی در عالم از عرب ها عقب مانده تر نبوده است ولی ببینید با یک کار الهی که رخ می دهد عرب ها به یک فضایلی دست پیدا می کنند که هنوز هم به گونه ای به دیگران نگاه می کنند که گویی دیگران هیچ ارزشی ندارند. همه این وابسته به پذیرفتن کمترین وجه اسلام یعنی نبوت است عمده اسلام ولایت است که رسول اکرم ظاهرا نبی است ولی باطنا ولی مردم به حساب می آید.
کسی را که نخواهند در بهشت راه دهند اگر ساعتی 100 رکعت نماز هم بخواند آخر می لغزد. شیطان یک نماز داشته که 70 هزار سال به طول می کشید و آخر هم به خدا می گوید که به گونه ای عبادتت را می کنم که هیچ موجودی در دنیا عبادت را نمی کند. رسول اکرم می گوید: شیطان هر دو رکعت نمازش 70 هزار سال بود.
حدیث داریم در آغاز آفرینش جن، فرشته و انسان هر کدام یک صفت را انتخاب می کنند که فرشتگان عصمت را انتخاب می کنند جن قدرت را انتخاب کرد و انسان هم چاره را انتخاب می کند. هر چیزی که از تکنیک می بینید چاره اندیشی است و بشر با همین چاره اندیشی در حال بیچاره کردن خود است. علتش هم این است که نمی خواهیم آشکار شویم.
آوینی به جایی رسیده بود که با جدش نسبت عینی حضوری داشت
جز مرتضی آوینی چه کسی متوجه شد که حرف عبدالکریم سروش از برکسون گرفته شده است آوینی به جایی رسیده بود که با جدش نسبت عینی حضوری داشت.
بعد از شهادت آوینی با یکی در عالم دگان ارتباط برقرار کردیم و ماجرا را برای میرزاعلی اکبر معلم در میان گذاشتیم و یک روز در اتاق بودم که صدای مرتضی به وضوح شنیده شد که به من می گفت چرا باید توقع داشته باشی که اجنه به تو یاد بدهند و اگر چنان کنی اجدادم خودشان به تو یاد می دهند.
در هیچ کشوری به اندازه سرزمین ما آموزشگاه شیاطین وجود ندارد
شیعه کیست؟ کسی که گریه کند؛ همه عالم در مصیب امام حسین گریه می کنند و اینکه خودمان را در اندازه یک گیاه پایین بیاوریم خیلی زشت است. امیدوارم به جایی برسید که با احادیث ائمه سروکار داشته باشید. فهم مقام معصوم برای عده ای ضرر دارد و خودتان باید این فهم را بیاموزد. برای همین است که می گویم باید زبان عربی را یاد بگیرید؛ و در هیچ کشوری به اندازه سرزمین ما آموزشگاه شیاطین وجود ندارد.
اینکه ائمه می گویند برای ما صلوات بفرستید برای این است که با گفتار با آنها ارتباط برقرار کنیم و هرجا سخن از ائمه باشد آنها حضور دارند و فرشتگان اعمال را ثبت می کنند؛ همه عالم متعلق به حضرت زهرا است.
مرتضی آوینی با حضورش ما را دگرگون کرد شعار اصلی مرتضی بمیر قبل از اینکه بمیرانند بود و قطعا زمانی که دگرگون شدید دگرگون خواهید کرد؛ با کدام یک از ائمه بیشتر زندگی می کنید. عده ای با امام حسن مجتبی (ع) زندگی می کنند و می گویند از زمانی که امان حسن را شناختم دیگر سینه زنی نکردم نگاه کنید در این دایره با کدام ائمه بیشتر زندگی می کنید.
ایرانی ها اگر فرصت پیدا کنند سالی 10 بار گنبد و بارگاه را تعویض می کنند. نمی خواهد این کار را انجام دهید. گنبد و بارگاه دلتان را عوض کنید.
پایان پیام/
نظر شما