چرا خداوند انسان را آزمایش می کند؟

بشر براثرکوتاهى و نارسایى دانش خود،دررفع هرگونه ابهامى ناچاراست ازدرآزمایش وارد شود درصورتى که این حالت براى خدامحال است.امتحان اوانگیزه دیگرى دارد که به فعلیت رسیدن قوه ها، تربیت و پرورش استعدادهاازآن جمله اند

به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله سبحانی، از مراجع عظام تقلید در پاسخ به پرسشی پیرامون فلسفه آزمایش انسان مباحثی مانند سنت بودن آزمایش، همگانی بودن آن بر مقیاس پاداش ها و کیفرها را مطرح کرده اند که در ادامه می خوانید.
سوال : آزمون به خاطر کسب آگاهى صورت مى پذیرد، خدا که از درون و برون، و گذشته و آینده انسان آگاه است چه نیازى به امتجان بندگان دارد؟
پاسخ: آزمایش هاى الهى، یک سنت همگانى است که به فرد و یا گروه خاصى اختصاص ندارد; بلکه تمام افراد، به تناسب امکانات و استعدادهاى خود، در معرض امتحان قرار مى گیرند. قرآن به همگانى بودن آزمایش هاى الهى تصریح نموده و مى فرماید: أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الجَنَّةَ وَلَمّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ البَأْساءُوَالضَّرّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَریبٌ [1]  «آیا گمان کردید که وارد بهشت مى شوید بدون این که حوادثى چون رویدادهاى گذشتگان به شما برسد، به آنان دشوارى و ناراحتى رسید و پیامبر و افراد با ایمان گفتند یارى خدا کجا است؟به آنان گفته شد یارى خدا نزدیک است».  البته این جمله «یارى خدا کجا است» نه به معنى اعتراض است، بلکه یک نوع دعا و درخواست کمک از خدا مى باشد. مهم ترین مسئله، آگاهى از انگیزه هاى امتحان است و یکى از آن ها این است که توانایى ها و شایستگى هاى نهفته در افراد، در سایه امتحان، نمود پیدا مى کند و از این طریق، افراد به کمال مطلوب خود نزدیک تر مى شوند. واگر امتحان و آزمایش در کار نبود، کمالات نهفته در درون افراد به صورت گنج پنهان باقى مى ماند و خود را نشان نمى داد. تشریح این مطلب که امتحان براى گروه هایى، مایه تکامل و نردبان ترقى است نیاز به مقدمه اى دارد که بیان مى شود:
تربیت و پرورش استعدادهاى نهفته
بشر بر اثر کوتاهى و نارسایى دانش خود، در رفع هر گونه ابهامى ناچار است از در آزمایش وارد شود در صورتى که همین حالت براى خدا محال است; ولى امتحان او انگیزه دیگرى دارد که مى توان از آن به فعلیت رسیدن قوه ها، تربیت و پرورش استعدادها نام برد. نیروهاى درونى انسان بسان همه منابع، بدون وسایل مخصوص، ظهور و بروز ننموده و از مرحله استعداد به مرحله فعلیت نمى رسد. وسیله اى که مى تواند این شایستگى ها را ظاهر سازد، همان امتحان و آزمایش است.
همگى مى دانیم فلزات در کوره آتش، آبدیده تر و تواناتر مى شوند وبر عمر فلز افزوده و به آن توان و ویژگى خاصّى مى بخشد. یکى از وسایل امتحان خدا، همان سختى ها و کمبود میوه ها و ارزاق است و انسان در آغاز کار با خود مى اندیشد که هدف از این کمبودها و دشوارى ها و به تعبیر قرآن ( البأساء والضرّاء ) چیست؟ ولى پس از اندیشه در مثال یاد شده «آهن در دل کوره» در مى یابد که این نوع مسایل، شخصیت ساز و استقامت آفرین است. بسان درختى که در دل بیابان هاى سوزان و بادهاى داغ قرار مى گیرد. به طور مسلم چنین درختى در مقابل ناملایمات مقاومت خاصى پیدا مى کند در حالى که درخت لب جویبار از مقاومت اندکى برخوردار است و در برابر تشنگى و خشک سالى و بادهاى ویرانگر، مقاومت و توانایى زیادى ندارد.
انسان مورد امتحان قرار گرفته و فشار دیده، آن چنان راه زندگى را مى آموزد که مشکلات براى او به صورت امر عادى در مى آید و براى ادامه ى زندگى، فکر و اندیشه خود را به کار مى اندازد و براى رهایى خود، چاره اى مى اندیشد و کمالى را که قبلاً به صورت زمینه در دل او وجود داشت به فعلیت کامل مى رساند.
البته انکار نمى کنیم که امتحان براى همه افراد مفید و سودمند نیست و همگان پیروزمندانه از آن بیرون نمى آیند; بلکه مى گوییم امتحان در زمینه هاى مساعد، مایه بالا رفتن کمالات و معرف روحیات نهفته انسان مى گردد.  قرآن از این انگیزه در این آیه یاد مى کند: ( ...وَلِیَبْتَلِى اللّهُ ما فى صُدُورِکُم و لِیُمَحِّصَ ما فى قُلوبکُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ) [2] «خداوند آنچه را که در سینه هاى شما است بیازماید، و آنچه در روحیات شما قرار دارد پاک سازد، خداوند از آن چه که در سینه هاست آگاه است».
جمله ( وَ اللّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور ) مى گوید ، هدف خدا از امتحان تشخیص واقعیات نیست; بلکه هدف، تربیت و آشکار ساختن زمینه هایى است که در کانون وجود انسان ها قرار دارد و به این حقیقت در لغت عرب «تمحیص » مى گویند.
امیر مؤمنان در سخنان کوتاه خود یادآور مى شود که، هرگز نباید ازخدا خواست تا ما را به امتحان نبرد; زیرا جهان آفرینش، جهان آزمون است. بلکه باید از خدا خواست که ما را دچار امتحان هایى نسازد که از عهده آن برنیاییم. آن گاه امام انگیزه آزمایش الهى را به این شکل بیان مى کند و آن این که: هدف آشکار ساختن صفات خوب و بدى است که به انسان شخصیت مى بخشد; مثلاً در برخى از مردم حساسیت هاى خاصى نسبت به بعضى از حوادث است و در افرادى زمینه ناراحتى به برخى از مسایل مانند داشتن دختر و کمبود مال نهفته است; در حالى که در برخى دیگر نه تنها چنین زمینه اى وجود ندارد; بلکه یک نوع رضایت مندى وخرسندى به تقدیرهاى الهى است. هرگاه این دو گروه به آزمون برده نشوند، این زمینه ها آشکار نمى شود و توان ها به فعلیت تبدیل نمى شود; در نتیجه گروهى از همین مسیر، تربیت کامل انسانى پیدا نمى کنند. [3]
تو گویى امتحان الهى نقش باغبانى را انجام مى دهد; آن گاه که باغبان دانه مستعدى را در سرزمینى مى کارد، دانه با استفاده از مواهب طبیعى شروع به رشد مى کند و با انبوهى از مشکلات روبه رو مى گردد و با طوفان هاى سخت و سرماى کشنده و گرماى سوزان آن قدر پیکار مى کند تا سرانجام شاخه گلى با میوه شیرینى را که به صورت دانه وجود داشت، ظاهر مى سازد. و اگر این دانه در کوران این حوادث قرار نمى گرفت، هرگز چنین کمالى را از خود نشان نمى داد و قوه و توان آن میوه نمى شد.
مقیاس پاداش ها و کیفرها

شکى نیست تنها داشتن صفات درونى، مقیاس پاداش و کیفر نیست; بلکه تا صفات خوب و بد انسان ظاهر نشود، هرگز نمى توان کسى را به دلیل داشتن برخى صفات درونى، به عذاب دچار ساخت یا پاداش داد و این صفات از طریق افعال و برداشت هاى انسان آشکار مى گردد و ظهور آن بدون این که انسان در بوته امتحان قرار بگیرد امکان پذیر نیست. و این خود یکى از انگیزه هاى امتحان خدا است که در سخنان امیر مؤمنان بدان اشاره شده است، «وإن کانِ سبحانَهُ أعلمُ بِهِم مِنْ أنفسهم و لکن لتظهر الأفعال التی بها یستحقّ الثّواب و العقاب [4] خداوند انسان را بهتر از خود او مى شناسد; ولى براى این که افعالى که ملاک پاداش و کیفر است آشکار گردد، آنان را در بوته امتحان قرا مى دهد».
جداسازى نیکان و بدان
سومین انگیزه براى آزمایش هاى الهى جداسازى خوب از بد است ; زیرا در جامعه اى که همه گروه ها خود را انقلابى قلمداد کرده و به ظاهر از آن دفاع مى کنند; در حالى که گروهى از آنان منافق و ضد انقلاب هستند، بهترین وسیله براى شناساندن افراد درست از نادرست و مؤمن از منافق، آزمایش هاى الهى است. در غیر این صورت همه گروه ها با نقاب انقلابى در یک صف قرار گرفته و از یکدیگر تمییز داده نمى شوند. قرآن در این مورد مى فرماید: ما کانَ اللّهُ لِیَذَرَ المُؤْمِنینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّى یَمِیزَ الخَبیثَ مِنَ الطَّـیِّبِ ... [5]«هرگز خداوند مؤمنان را بر آنچه که هستند وانمى گذارد تا ناپاک را از پاک جدا سازد». و در آیه دیگر مى فرماید: لیَمیزَ اللّه الخَبیثَ مِنَ الطَّـیِّبِ وَیَجْعَل الخَبیثَ بعضَهُ عَلى بَعْض فَیرْکُمَهُ جَمیعاً فیَجْعَلُهُ فى جَهَنَّمَ أُولئِکَ هُمُ الخاسِرُونَ [6] «تا ناپاک را از پاک جدا سازد و ناپاکان را روى هم قرار دهد، و همه را گرد آورده در دوزخ قرار دهد، آنان زیان کارانند»[7]

[1] . بقره/214.
[2] . آل عمران/154.
[3] . نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 93.
[4] . همان.
[5] . آل عمران/179.
[6] . انفال/37.
[7] . منشور جاوید، ج1، ص 261ـ 269.
پایان پیام/

 

 

کد خبر 240342

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha