نقش امام معصوم در تمامیت حج چیست؟!

امامت شرط قبولی اعمال عبادی تلقی است نه شرط صحت اعمال، بر این اساس وقتی که شرط اعمال که امامت باشد وجود نداشته باشد بطورقطع مشروط که همان اعمال عبادی( نظیر حج) و امثال آن است نیز مورد قبول خدا قرار نمی‌گیرد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، جایگاه تکوینی امام در تمامیت حج یادداشتی است از حجت الاسلام الهی نژاد، عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت در بررسی ارتباط حج و ولایت از نگاه شیعه که در ادامه می خوانید.

پی بردن به اسرار معنوی حج درپرتو ولایت امام معصوم است
در بیان شاخصه‌های ولایت تکوینی گفته می‌شود که میان «ولی» و «مولی علیه» رابطه علی و معلولی برقرار بوده و دخل و تصرفی که «ولی» دارد دخل و تصرف عینی و واقعی می‌باشد یعنی «ولی» در تحقق و فقدان «مولی علیه» نقش اساسی دارد، با این نگاه می‌توان نقش امام معصوم(ع) را در امور دینی این چنین توجیه کرد که با نبود باورداشت امامت و عدم اعتقاد به آن، موجودیت باور‌های دینی (نظیر نماز ، روزه و حج و... ) زیر سؤال رفته و تمامیت آنها نیز به مخاطره می‌افتد یعنی همانگونه که درتکوینیات، وجود معلول(مولی علیه) وابسته به وجود علت (ولی)است، در این خصوص یعنی در مورد باورداشت امامت نیز به نوعی می‌توان همین رابطه را مشاهده کرد. زیرا با موضوع امامت آموزه‌های اسلامی عموما و آموزه حج خصوصا(یعنی حج واقعی و راستین و مورد در خواست خدا و رسول خدا(ص))تحقق می یابد. استاد جوادی آملی در این زمینه در کتاب صهبای حج می‌نویسد: رهبریهای ملکوتی اعمال و نیات و ادعیه و مشاهده آیات بینات و پی بردن به اسرار معنوی حج و مانند آن در پرتو ولایت تکوینی امام معصوم (ع) است که حج او امام حجّها بوده، پیشاپیش اعمال امت به سوی بارگاه قبول الهی صعود می کند و آنگاه اعمال دیگران به دنبال آن صاعد می شود»[1] ودر این خصوص (ولایت تکوینی امام) به آیات و روایاتی چند اشاره می شود: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا[2] امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آیین برگزیدم.

«کمال» بر کیفیت شیئ و «تمام» بر تمامیت آن دلالت می کند
جهت روشن شدن موضوع بحث ، لازم است پیرامون دو واژه «اکملت» و «اتممت» مفهوم شناسی صورت گیرد تا با توضیح آنها بیشتر به نقش تکوینی امام پی برده شود. زیرا واژه «کمال» با «تمام» تفاوت اساسی دارد، در حقیقت «کمال» بر کیفیت شیئ و «تمام» بر تمامیت آن دلالت می کند و تمامیت به معنای آن است که اگر آن چیزی که تمام کننده است نباشد قطعا آن شیئ تحقق پیدا نمی کند پس اگر ولایت امامان که تمام کننده دین است نباشد قطعا دین باقی نمی ماند. این تفاوت اساسی، میان دو واژه فوق در کلام شهید مطهری به خوبی منعکس شده است « تمام» براى یک شیئ در جائى گفته مى شود که همه آنچه براى اصل وجود آن لازم است، به وجود آمده باشد، یعنى اگر بعضى از آن چیزها به وجود نیامده باشد، این شىء در ماهیت خودش ناقص است[ به طورى که ] مى‌توان گفت که وجودش کسر بر مى دارد، مثلا نصفش موجود است، ثلثش موجود است، دو ثلثش موجود است و از این قبیل. مثلا ساختمان یک مسجد که براساس یک نقشه ساخته مى شود احتیاج به یک تالار دارد، تالار هم احتیاج به دیوار و سقف و درب و شیشه و [ ملزومات دیگر ] دارد. وقتى همه آن چیزهایى که این ساختمان احتیاج دارد که اگر آنها نباشد، نمى توان از ساختمان استفاده کرد، فراهم شد، مى گویند: ساختمان تمام شد. براى نقطه مقابل این کلمه، کلمه «ناقص» را بکار مى بریم. اما «کمال» در جائى است که یک شیئ بعد از آنکه «تمام» هست، باز درجه بالاترى هم مى‌تواند داشته باشد و از آن درجه بالاتر، درجه بالاتر دیگرى هم مى تواند داشته باشد. اگر این کمال براى شیئ نباشد باز خود شیئ هست، ولى با داشتن این کمال، یک پله بالاتر رفته است. «کمال» را در جهت عمودى بیان مى کنند و «تمام» را در جهت افقى. وقتى شیئ در جهت افقى به نهایت و حد آخر خود برسد، مى گویند تمام شد و زمانى که شیئ در جهت عمودى [ بالا رود ] مى گویند کمال یافت. اگر مى گویند « عقل فلان کس کامل شده است» یعنى قبلا هم عقل داشته، اما عقلش یک درجه بالاتر آمده است «علم فلان کس کامل شده است» یعنى قبلا هم علم داشت و از آن استفاده مى کرد ولى [ اکنون ] علمش یک درجه کمالى را پیموده است. پس یک انسان تمام داریم که در مقابل انسانى است که از نظر افقى ناتمام است، یعنى اصلا نیمه انسان است، کسر انسان است، مثلا ثلث یا دو ثلث انسان است و به هر حال انسان تمام نیست و انسان دیگرى هم داریم که انسان تمام هست ولى انسان تمام ، مى تواند کامل باشد، کاملتر باشد و از آن هم کاملتر باشد، تا به آن حد نهائى که انسانى از آن بالاتر وجود ندارد [ برسد ] که او را « انسان کامل» که حد اعلاى انسان است مى نامیم.[3]

تمام نبودن نماز، روزه و حج بدون ولایت به چه معناست؟

در کتاب مفردات واژه «تمام‌الشیئ» به معنای آخرین جزئی که شیئ به واسطه آن تمام می‌شود دانسته شده است، که در مقابل آن ناقص قرار دارد، و به تعبیر دیگر واژه «تمام» در مورد اجزا و ذوات و معدودات به کار می‌رود[4] چنان که در قرآن می‌خوانیم: وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَة[5] این آیه در جریان غدیرخم بعد از تعیین امیر مؤمنان علی (ع) به عنوان جانشین بلا فصل پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل شده است و معنا و تفسیر آن این است که با تعیین ولایت و امامت، دین با همه آموزه‌های آن تمام و کامل گردیده است، یعنی آموزه‌هایی نظیر نماز، روزه، حج و... بدون ولایت تمام نیست و بی شک تمام نبودن آنها به معنای این است که آن نماز و روزه و حجی که خداوند از انسان خواسته، تحقق پیدا نکرده است پس حجی که مورد در خواست خداست حج با ولایت است و همچنین نماز و روزه واقعی با ولایت تمام می گردد. بالتبع کسانی که آموزه‌های دینی را بدون ولایت بجا می آورند به مثابه آن است که از جزء اصلی آنها غفلت نموده‌اند و بالضروره روشن است که نبود جزء فقدان کل را به همراه دارد. چنانکه پیامبر گرامی اسلام(ص) در خطبه غدیر در این زمینه می فرماید: إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ لَخِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَاد[6] همانا امامت مقام پیغمبران و میراث اوصیاء است، همانا امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا (ص) و مقام امیرالمؤمنین (ع) و میراث حسن و حسین علیهما السلام است. همانا امامت زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است: همانا امامت ریشه با نمو اسلام و شاخه بلند آنست، کامل شدن نماز و زکاة و روزه و حج و جهاد و... به وسیله امام تحقق پیدا می‌کند

براى هیچ یک از مسلمانان در ترک ولایت ما رخصتى نیست
چنانکه امام صادق(ع) می‌فرماید: کَذَلِکَ هَذِهِ الْأُمَّةُ الْعَاصِیَةُ الْمَفْتُونَةُ بَعْدَ نَبِیِّهَا (ص) وَ بَعْدَ تَرْکِهِمُ الْإِمَامَ الَّذِی نَصَبَهُ نَبِیُّهُمْ (ص) لَهُمْ فَلَنْ یَقْبَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَهُمْ عَمَلًا وَ لَنْ یَرْفَعَ لَهُمْ حَسَنَةً حَتَّى یَأْتُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ وَ یَتَوَلَّوُا الْإِمَامَ الَّذِی أُمِرُوا بِوَلَایَتِهِ وَ یَدْخُلُوا مِنَ الْبَابِ الَّذِی فَتَحَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ لَهُمْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص خَمْسَ فَرَائِضَ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصِّیَامَ وَ الْحَجَّ وَ وَلَایَتَنَا فَرَخَّصَ لَهُمْ فِی أَشْیَاءَ مِنَ الْفَرَائِضِ الْأَرْبَعَةِ وَ لَمْ یُرَخِّصْ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی تَرْکِ وَلَایَتِنَا لَا وَ اللَّهِ مَا فِیهَا رُخْصَة[7] . این امّت گنه‏پیشه پس از رهایى پیامبر و رهبرى که پیامبرشان براى آنها گمارده بود به فتنه افتادند. پس خداوند تبارک و تعالى عملى از آنها را نپذیرد و حسنه‏اى از آنها را بالا نبرد تا از همان راهى به درگاهش روند که او مقرّر کرده، و از همان امامى پیروى کنند که به پیروى از او مأمور شده‏اند، و از همان درى که خدا و پیامبر به روى آنها گشوده‏اند درآیند. اى ابا محمّد! همانا خداوند عزّ و جلّ پنج فریضه را حتمى ساخته است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ما، و در مواردى چهار فریضه را بدیشان رخصت داده ولى به هیچ روى براى هیچ یک از مسلمانان در ترک ولایت ما رخصتى داده نشده است، نه بخدا سوگند در ولایت ما رخصتى نیست. همچنین حضرت امام رضا(ع) می‌فرماید:إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ[8] به راستى امام سر رشته امور دین، و نظام کار مسلمین، و مایه صلاح دنیا و عزّت أهل ایمان است. امام پایه و ریشه اسلام بالنده و رو به رشد، و شاخه بلند و والاى آن است، در پرتو امام است که: نماز و زکات و روزه و حجّ به تمامیّت رسد و کامل گردد. البته نقش باورداشت امامت نسبت به آموزه‌های اسلامی نظیر توحید و نبوت، از شرایط عمومی اعمال عبادی تلقی می گردد یعنی همان گونه که فقدان اعتقاد به توحید و نبوت فقدان آموزه‌های اسلامی را به همراه دارد، عدم اعتقاد به امامت نیز همین نقش را دارد به تعبیر دیگر چنین می‌توان گفت که امامت شرط قبولی اعمال عبادی تلقی است نه شرط صحت اعمال، بر این اساس وقتی که شرط اعمال که امامت باشد وجود نداشته باشد بطور قطع مشروط که همان اعمال عبادی( نظیر حج) و امثال آن است نیز مورد قبول خدا قرار نمی‌گیرد.

بدون کلیدِ امامت ورود به باورهای اسلامی ممکن نیست
از این رو می‌بینیم برخی از اندیشمندان شیعه، امامت را اصلی از اصول دین به حساب آورده[9] و چنانچه عدم قبول داشت توحید و نبوت و معاد، اسلام را به مخاطره می اندازد و اعمال عبادی را به ورطه سقوط و حبط منتهی می کند عدم باورداشت امامت نیز همین نقش را ایفا می‌کند. امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرماید: إِنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ الصَّلَوَاتُ [عَنِ الصَّلَوَاتِ‏] الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّکَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّیَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنْ أَقَرَّ بِوَلَایَتِنَا ثُمَّ مَاتَ عَلَیْهَا قُبِلَتْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ وَ زَکَاتُهُ وَ حَجُّهُ وَ إِنْ لَمْ یُقِرَّ بِوَلَایَتِنَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ أَعْمَالِه‏[10] چون بنده برابر خدا ایستد اول پرسش او از نمازهاى واجب و از زکاة واجب و از روزه واجب و از حج واجب و از ولایت ما خاندانست و اگر معترف به ولایت ما خاندان باشد و بر آن عقیده بمیرد نماز و روزه و زکاة و حج او پذیرفته است و اگر برابر خدا اعتراف به ولایت ما نکند خدا چیزى از اعمال او نپذیرد. در روایت دیگری امام باقر(ع) امامت را برای دیگر باورهای اسلامی به منزله کلید دانسته که در واقع بدون کلیدِ امامت ورود به باورهای اسلامی ممکن نخواهد بود پس فروعات اسلامی در پرتو باور به امامت قابل دست یافتن است. بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ قَالَ الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِن[11]‏ اسلام بر پنج پایه گذاشته شده است نماز، زکاة، روزه، حج و ولایت. زرارة گوید: گفتم کدام یک از آنها افضل مى‏باشند فرمود: ولایت از همه آنها افضل و کلید آنهاو راهنماى مردم به آن چهار پایه است. دو نکته در این روایت قابل توجه و تعمق است: الف) نخست این که این پنج مساله بى جهت در کنار یکدیگر چیده نشده‏اند، بلکه رابطه‏اى با یکدیگر دارند. نماز رابطه خلق با خالق است، بلکه بهترین زمان براى رابطه خلق و خالق هنگام نماز است. زکات رابطه خلق با خلق است، نیازمندان، با اجراى قانون زکات، بوسیله ثروتمندان، بى نیاز مى‏گردند و مشکلات اقتصادى آنها حل مى‏شود. روزه رابطه انسان با خویشتن است، با ایجاد این رابطه، انسان موفق مى‏شود که با هواى نفس خویش مبارزه کند، بلکه روزه سمبل مبارزه با هواى نفس روزه است. حج رابطه مجموع مسلمین با یکدیگر است تا با همفکرى و تبادل نظر، مشکلات و گرفتاریهاى جهان اسلام را حل کنند و مرهمى بر زخمهاى مسلمانان بنهند. و ولایت ضامن اجراى صحیح و تبیین کننده احکام این مسائل مى‏باشد. بنابراین، پنج اصل اساسى فوق، تصادفا در این حدیث در کنار هم جمع نشده‏اند بلکه رابطه‏اى منطقى و معقول با یکدیگر دارند.  ب) دیگر این که چرا ولایت از چهار اصل دیگر مهمتر و افضل است؟ همانگونه که در خود روایت نیز آمده است، ولایت تحقق‏بخش نماز و روزه و حج و زکات است و محتواى این عبادات و سایر عبادتها در سایه ولایت عملى شود، یعنى، بدون ولایت و حاکمیت اسلام، این دستورات نقشى است بر کاغذ، و همانند نسخه طبیب است که بدون عمل به آن، شفاى دردها حاصل نخواهد شد.»[12] امیر مومنان(ع) نقل می‌کند که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسِ خِصَالٍ عَلَى الشَّهَادَتَیْنِ وَ الْقَرِینَتَیْنِ قِیلَ لَهُ أَمَّا الشَّهَادَتَانِ فَقَدْ عَرَفْنَاهُمَا فَمَا الْقَرِینَتَانِ‏قَالَ الصَّلَاةُ وَ الزَّکَاةُ فَإِنَّهُ لَا یُقْبَلُ أَحَدُهُمَا إِلَّا بِالْأُخْرَى وَ الصِّیَامِ وَ حِجِّ بَیْتِ اللَّهِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ خُتِمَ ذَلِکَ بِالْوَلَایَة[13] اسلام بر پنج خصلت بنیاد شده بر دو شهادت، و دو قرین (همراه)، گفتند دو شهادت را می‌دانیم، اما دو قرین چیست؟ فرمود نماز و زکوه (این هر دو همراه یکدیگرند) هر کدام از این دو پذیرفته نشود مگر به دیگرى و روزه و زیارت خانه خدا براى آن کس که توانائى داشته باشد، و پایان آن ولایت است.

بر اساس روایات گوناگونی که ذکر شد، تمامیت باور‌هایی مانند نماز، روزه، زکات و حج در پرتو ولایت دست یافتنی است یعنی نماز، روزه، زکات و حج بدون ولایت ناقص بوده و تمامیت آن به مخاطره می افتد زیرا چنانکه بیان شد واژه «تمام» که در روایت گوناگونی آمده، در برابر واژه «ناقص» قرار دارد و همیشه موجودیت «کل» به همه اجزای خویش وابسته است، از این رو وجود همه اجزا موجودیت «کل» را به همراه دارد و در صورت فقدان همه اجزا یا برخی از آنها تکون «کل» تامین نمی شود. بر این اساس وقتی که ولایت نقش تمام کننده آموزه‌های اسلامی مثل نماز، روزه و حج را دارد، پس انتظار مقبولیت آنها بدون آن، انتظار بیهوده است.

پی نوشتها؛
[1] . جوادی آملی، عبدالله ، صهبای حج، ص97
[2]. مائده، آیه3
[3]. مطهری، مرتضی ، انسان کامل، ص18
[4]. اصفهانی،راغب، مفردات، ج1، ص168. المصری، شهاب الدین، مصباح المنیر، ج2، ص77
[5]. اعراف، آیه 142
[6]. کلینی، محمد، کافی، ج1، ص199
[7] . کلینی، محمد، کافی، ج8، ص271
[8]. کلینی، محمد، کافی، ج1، ص199 . طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج2، ص434

[9]. کاشف الغطا، محمد حسین آل ، اصل الشیعه و اصولها، ص107. البهبهانی، سید علی ، مصباح الهدایه، ص114. مجلسی، محمد باقر ، بحار الانوار، ج68، ص334. علامه حلی، المنتهی، ج1، ص543. مظفر، حسین ، عقاید الامامیه، ص93. الهمدانی، احمد الرحمانی ، الامام علی ابن ابی طالب(ع)، ص494
[10]. صدوق، محمد ، امالی صدوق، ص256
[11]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج1، ص361
[12] مکارم شیرازی، ناصر ، آیات ولایت در قرآن، ص71
[13]. مجلسی، محمد‌باقر ، بحارالانوار، ج65، ص380
پایان پیام/

کد خبر 234883

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha