خبرگزاری شبستان: بحث تولید علم و بومی سازی آن همواره از جمله مهمترین دغدغه های اندیشمندان در کشور محسوب شده است، به نحوی که تلاش جهت محقق شدن این مهم در سال های اخیر در میان قشر دانشگاهی مشهود است.
اما آنچه که مطرح می شود وجود موانعی است که سد راه تولید و بومی سازی علم می شود، در این راستا با حجت الاسلام و المسلمین احمد رهدار، رئیس موسسه قتوح اندیشه به گفت وگو نشسته ایم که حاصل آن از نظرتان می گذرد:
تولید علم و بومی سازی آن از جمله مواردی محسوب می شود که به ویژه در سال های اخیر در زمره مباحث داغ اهل علم قرار گرفته است، اما با وجود آنکه سخن از این مهم به وفور به میان آمده است، همچنان شاهد تحقق این مهم آن طور که باید نیستیم، نظر شما چیست؟ و اساسا به زعم شما چه موانعی در تولید علم وجود دارد؟
بسیاری از موانع به "منابع معرفتی" باز می گردد، مثالی در این رابطه می زنم، قرآن حرف برای گفتن دارد و کتابی برای تمام اعصار است، حال بیاییم و منابع دیگر را در نظر بگیریم، منابعی که تنها در حد یک کتاب برای دوره ای مشخص هستند و شاید بتوان در حدی از آنها استفاده کرد که بتوان چند پرسش ساده از آنها طرح کرد، در حالی که اگر سطح گسترده تری پرسش را طرح کنیم، می بینیم که پاسخی پیدا نمی کنیم، چراکه این منبع به لحاظ معرفتی رشدی ندارد، بنابراین از موانع تولید علم منابع حداقلی است، یعنی برای دانش پژوهی از منابع مطالعاتی محدودی در دانشگاه ها استفاده می شود.
آیا می توان چنین قلمداد کرد که نوع نگرش افراد به علم نیز می تواند عاملی برای اعتلا یا افول روند تولید علم باشد؟
قطعا، ممکن است برخی نگاه حداقلی و رویکرد مادی به مسائلی چون علم داشته باشند، این نگاه صرف و دغدغه مندی صرف مادی خود عاملی است که راه ورود به گستره های دیگر را می بندد چرا که تنها مراد فرد مسائل مادی شده است.
ضمن اینکه نوع مطالعه نیز بر نوع و جهت دهی فکر اندیشمند اثر دارد، اینکه صرفا اهداف مادی باشد سبب می شود تا روند تولید علم جلو نرود، برای مثال گاهی طبیعت را صرفا مادی نگاه می کنیم و یک وقت هم هست که به حیث ارتباط معنوی و رابطه با خالق به این پدیده نگاه می کنیم، این دو نگرش کاملا متفاوت هستند.
اما در این بین نقش عالمان کجاست؟ قطعا عدم وجود منبع های مطالعاتی و معرفتی نمی تواند تنها علتی باشد که ما در حوزه تولید از آن به عنوان مانع یاد می کنیم.
بله، ویژگی های شخصی عالمان در تولید علم بی تاثیر نیست، اول اینکه وقتی می گوییم عالم منظور نخبه نیست، برخی که نخبه هستند و درک دارند اما چون التزام به علم خود ندارند پروژه تولید علم در دست اینان به کندی پیش می رود، مثلا پزشکی که به خوبی می داند سیگار چه مضراتی دارد اما خود سیگار می کشد یا عالم دینی که می داند تهمت زدن بد است اما خودش عامل به عمل نیست، طبیعتا وقتی پروژه علمی توسط این تیپ آدم ها که خودشان عمل به علم ندارند، اداره شود نتایج حاصله حداقلی خواهد بود.
این موارد جزو مسائل مهمی قلمداد می شود که به شخص عالم باز می گردد. امروز دیگر بحث آسیب شناسی نیست، مشکل آن است که در دانشگاه های ما برخی اساتید در پاره ای موارد حداقلی عمل می کنند.
یعنی رکود در دانشگاه ها را تا حدی منوط به عملکرد برخی اساتید می دانید؟
بله، یعنی استاد دیگر آدمی نیست که اهل پژوهش و تفکر باشد، لذا عالمی که با علم و متعلقات آن کلنجار می رود تا ادراک و فهم را توسعه دهد با عالمی که صرفا هدفش شهرت، یا افزایش میزان کارش باشد، دو نوع تاثیرگذاری خواهند داشت.
آیا می توان این نوع عملکرد را به ساختار مرتبط دانست؟
بله بخشی از این مشکل به ساختار و سیستم نیز بر می گردد، اینکه فردی هست که ظرفیت ادراکی قوی دارد، از درک بالایی برخوردار است، التزام نیز به مدرکات خود دارد اما در نهاد یا ساختاری قرار می گیرد که در آن سیستم امکان توسعه وجود ندارد، مثلا مدیری که ظرفیت مدیریت و قدرت مدیریت اش بالاست اما او را در پستی گذاشته اند که در آن پست بیش از مقدار مشخصی از او کار طلب نمی کنند در نتیجه این شخص اگر ملتزم هم باشد، رسالت های خود را به حداقل می رساند چراکه از او مطالبه نمی شود، بنابراین نه تنها استعدادهایش شکوفا نمی شود که همان استعدادهایی هم که دارد تعطیل می شود، این مشکل به ساختار بر می گردد.
بنابراین نقش نهادهای تولید علم مانند دانشگاه در این راستا کلیدی است، به نحوی که نوع عملکرد دانشجو و استاد به نوع ساختار نهادهای دانشگاهی باز می گردد.
بله، در مقطعی می بینیم که دانشجویان کلاس بسیار با استعدادند، اما ساختار دانشگاه به آنها اجازه نمی دهد که اگر مثلا قرار بود دانشجو در مورد فلان شخصیت بزرگ اسلامی به تحقیق بپردازد امکان مطالعه زادگاه آن اندیشمند بزرگ اسلامی را داشته باشد، یا به منابع جدید مراجعه کند، همین است که دانشجو مجبور می شود که به تعدادی منبع محدود ترجمه ای اکتفا کند.
پایان پیام/
نظر شما