به گزارش خبرگزاری شبستان از یاسوج،سید ناصر حسینی پور، نویسنده کتاب «پایی که جا ماند» عصرامروز در یادواره شهدای دانشجو در یاسوج با اشاره به ضرورت دشمن شناسی در عصر کنونی، گفت: اگر می خواهید قدر شهدا را بدانید، باید آن طرف خاکریزی ها را به خوبی بشناسید که مصداقشان افرادی چون حسین کامل بود؛ که در انتفاضه شعبانیه با ۶۰ تانک، خطاب به امام حسین(ع) می گوید: ای حسین، تو حسینی و من هم حسینم، بجنگ تا بجنگیم!
حسینی پور در ادامه با اشاره به مصادیق دیگری از آن ور خاکریزی ها در هشت سال دفاع مقدس، صدام را نمونه دیگری از این گروه عنوان کرد و گفت: صدام کسانی را که راه سرور و سالار شهیدان را انتخاب کردند و آسایش و راحتی را از تن خود راندند، نشناخت؛ پس باید تمام معادلاتش در جنگ علیه ایران به هم بریزد.
اگر می خواهید قدر شهدا را بدانیم باید آن طرف خاکریزها را بشناسیم
این جانباز و آزاده دفاع مقدس با بیان اینکه اگر می خواهیم قدر شهدا را بدانیم باید آن طرف خاکریزها را بشناسیم، تصریح کرد: در عراق مثلی به نام کباب ماهی عبدالمنعم در کنار رود دجله وجود دارد که بعثیها میخواستند بر فرزندان حضرت روحالله سرگذشتی همچون ماهیان رود دجله را پیاده کنند.
حسینی در ادامه با اشاره به مثل کباب ماهی عبدالمنعم عنوان کرد: در کنار رود دجله یک دیواره بتنی قرار دارد که در آن میخ های متعددی کوبیده شده و قلاب های ماهیگیری به آنها وصل است که این قلاب ها به صورت شبانه روزی ماهی هایی را صید می کند و هنگامی که مسافری از راه می رسد، یکی از قلاب ها را از آب خارج می کند و ماهی را از آب می گیرد و کباب می کند و سرگذشت این ماهی های نگون بخت در دست مسافران گرسنه است.
راوی کتاب «پایی که جا ماند» افزود: بعثی ها در زندان های مخوف صدام ما را به ماهی های کبابی عبدالمعم تشبیه می کردند که سرنوشتی آن گونه در انتظار داشتیم.
برخی برای آسایش راه پذیرش سلطه را انتخاب کرده اند
حسینی افزود:برخی برای ماندن خود در دنیای کنونی راه پذیرش سلطه را انتخاب کرده اند که از جمله اصلی ترین دسته سازشکاران می توان به حکام کشورهای عربی اشاره کرد.
وی، راحتی و آسایش را دلیل عمده این دسته برای پذیرش سلطه عنوان کرد و ادامه داد: این دسته از سلطه پذیران عاقبت روشنی ندارند.
حسینی راه دیگر را متعلق به فرزندان روح الله دانست و خاطرنشان کرد: این دسته کسانی هستند که وقتی برای خنثی کردن مین دو چشم خویش را از دست می دهند، امروز دیگر نمی توانند پس از گذشت بیش از ۲۲ سال صورت دختران خود را ببینند.
دستور داده بودند زنان خود را در ازای مبلغی طلاق دهند
وی به دیگر خاطره خود از زندان های عراق اشاره کرد و افزود: آنها به اندازه ای از ایرانی متنفر بودند که ما را موجود اضافی تلقی می کردند و می گفتند که خداوند سه موجود ایرانی، مگس و یهودی را اضافی خلق کرده است و به مردان عراقی که همسر ایرانی داشتند، دستور داده بودند زنان خود را در ازای مبلغی طلاق دهند.
حسینی پور با بیان اینکه برای اعتلای نظام جمهوری اسلامی زجرهای این چنینی کشیده شده است، گفت: جوانان و به خصوص دانشجویان باید به هوش باشند و بدانند که برای رسیدن این میوه به دست آنان خون دل ها خورده شده است.
جنبش دانشجویی اول انقلاب به بیراهه رفت
نویسنده کتاب «پایی که جا ماند» با اشاره به نقش جنبش دانشجویی در بعد از انقلاب اظهار داشت: نمی خواهم از جنبش دانشجویی اول انقلاب بحث کنم که به بیراهه رفت و یک جایی فرزندان عزیز بازرگان به خاطر بنی صدر، در خیابان ولی عصر ۱۸ هزار نفر را شهید می کنند.
انتقاد حسینی پور از روندکاری جنبش دانشجویی در طول سه دهه اخیر
حسینی پور افزود: در دوران دفاع مقدس اگر چه جنبش دانشجویی خوب وارد کار شد، اما پیشرو نبود و آن که پیشرو بود، جنبش دانش آموزی بود.
وی با انتقاد از روند کاری جنبش دانشجویی در طول سه دهه اخیر و با بیان اینکه بدترین سرگذشت این جنبش در دوره اصلاحات بود، افزود: در دوره اصلاحات دانشجویان برای دختر دانشجویی که به دلیل عدم تزریق یک آمپول پنی سیلین جان خود را در دانشگاه از دست داده بود، تحصن نمی کردند، اما برای دستگیری چند جاسوس داخلی که غلام حلقه به گوش استکبار شده بودند، ۱۰ روز تحصن می کردند.
وی به واکاوی شهادت شهید علم الهدی و همرزمانش پرداخت و گفت: کسانی که در کنار بازرگان بودند و در دولت بنی صدر کار می کردند، به سازمان سیا گرا دادند که بخشی از دانشجویانی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند، اکنون در هویزه هستند و آمریکا برای رژیم بعث پالس فرستاد که کسانی امروز در هویزه هستند که روزی لانه جاسوسی را تسخیر کردند و پس از آن بنی صدر فرمان ۵ کیلومتر عقب نشینی به ارتش داد و بدن های اینها را شنی های تانک چندین بار له کردند.
جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس به جنبش دانشجویی در دوران سازندگی اشاره کرد و گفت: آن وقت که می گفتند یک نسل باید له شود تا نسل های بعدی پا بگیرد، حرکتی از جنبش دانشجویی مشاهده نشد.
شکاف طبقاتی در دوره سازندگی به دلیل خاموشی مطلق جنبش دانشجویی
وی، ایجاد شکاف طبقاتی در دوره سازندگی را به دلیل خاموشی مطلق جنبش دانشجویی در این دوره دانست و با بیان ویژگی این جنبش در دوره دولت کنونی اظهار داشت: جنبش دانشجویی در دوره دولت اصولگرا به طور کل خنثی بود، چراکه دولت شعارهایی را داد که دیگر جای حرف برای کسی باقی نگذاشت و جنبش دانشجویی نیز به همین دلیل خود را فارغ از حضور در صحنه و خلق شعارهای دیگر دانست و به همین اکتفا کرد.
در دوران اصلاحات، جنبش دانشجویی به یک گنداب و مرداب تبدیل شد
حسینی پور افزود: در دوران اصلاحات، جنبش دانشجویی به یک گنداب و مرداب تبدیل شد. خیلی حرف بزرگی است که کاری کنند جنبش دانشجویی علیه جنبش دانشجویی باشد و در زمان اصلاحات این اتفاق افتاد. وقتی که هاجر نویدی، دختر نوجوانی که به خاطر نبود پنی سیلین مرد، خبرنگار روزنامه ابرار از رمضان زاده، سخنگوی دولت اصلاحات نظرش را پرسید، با این پاسخ رمضان زاده مواجه شد که: هاجر نویدی شهروند درجه دو است!
وی ادامه داد: رئیس وقت بسیج دانشجویی دانشگاه اصفهان می گوید وقتی که دنبال چند دانشجو بودم که برای مرگ این دختر جلو وزارت بهداشت تحصن کنیم، ۱۰ نفر حاضر نشدند، ولی وقتی پرچم آمریکا را جلو دانشکده پزشکی کشیدم، دانشجویان تحصن کردند؛ و این گونه کاری کردند که یک جوان را علیه آرمان هایش نگه دارند.
جنبش دانشجویی دولت اصولگرای احمدی نژاد خنثی است
نویسنده کتاب «پایی که جاماند» جنبش دانشجویی در دولت اصولگرای احمدی نژاد را خنثی دانست و گفت: چون دولت احمدی نژاد انقلابی ترین شعارها را داده بود، جنبش دانشجویی نتوانست انقلابی تر از احمدی نژاد شعار بدهد و این باعث خنثی شدن این جنبش در دولت اصولگرا شد.
حسینی پور به جایگاه کنونی جنبش دانشجویی اشاره کرد و گفت: جایگاه جنبش دانشجویی در بیداری اسلامی، پیچ تاریخی و سوریه کجاست؛ سوریه ای که نقطه مقابل و خاکریز جبهه حق علیه باطل است.امروز در پاکستان، وهابی ها مدرسه هایشان را تعطیل می کنند و ۴۰۰۰ وهابی را به سوریه اعزام می کنند تا در آنجا بجنگند، ولی جایگاه و نقش ما در کجای سوریه قرار دارد؟
بنابراین گزارش؛'پایی که جاماند' خاطرات 811 روز اسارت سیدناصر حسینی پور از زندان های عراق در دوران رژیم بعثی است. این یادداشت های روزانه از 3 تیر 1367 آغاز می شوند و تا 22 شهریور 1369 ادامه می یابند و حوادث و رویدادهایی که در اردوگاه های عراقی اتفاق می افتد را روایت می کند.
سیدناصر حسینی پور، خاطرات روزانه اش را در تکه های کاغذ روزنامه و پاکت سیگار مدون کرده و هم زمان با آزادی٬ آنها را در عصای خود جاسازی کرده و با خود به ایران آورد.
عراقی ها او را به عنوان پیک شهید سردار علی هاشمی معرفی کرده بودند و این یعنی آغاز شکنجه های دردآور برای به دست آوردن اطلاعات؛ آن هم روی نوجوان 16 ساله ای که یک پایش هم قطع شده بود. بعد او یک ماه در بیمارستان بستری کردند تا حالش بهتر شود و سپس به پادگان صلاح الدین بردند، محلی که در آن حدود 22 هزار اسیر مفقود الاثر ایرانی که نام شان در فهرست صلیب سرخ ثبت نشده بود، به صورت مخفیانه نگهداری می شدند.
پایان پیام/
نظر شما