خبرگزاری شبستان: در شماره های قبل بررسی نمودیم که جامعه ایرانی هرچند که تا قبل از انقلاب نیز جامعه اسلامی نام داشت اما پس از انقلاب امام خمینی تاکید داشتند که نیاز به انقلاب فرهنگی است، و بیان کردیم که فرهنگ زمانی منقلب می شود که فرد فرد یک جامعه منقلب شده و تغییر کنند، و در آخر به این نتیجه رسیدیم که منظور امام خمینی تغییر در اندیشه دینی و نوع تفکر دینی فرد فرد جامعه بوده است.
موضوعات دینی و یا هر مفهوم از علوم انسانی دیگر، برای ورود به قلب و ریشه دواندن در درون انسان امروزی، نیازمند ایجاد عمیق مفاهیم و ملموس و عقلانی نمودن آن موضوعات است. چون انسان امروزی تا موضوعی را بررسی نکند و مجاب به صحت آن موضوع نشود، موضوع مزبور را نه اینکه در قلب خود حک نمی کند، بلکه آن را پس می زند. پس در نتیجه هرچند که اثبات اصول - با توجه به رشد عقلی افراد- آسان تر می شود اما اگر اثباتی ارائه نگردد، آن اصل صد در صد پذیرش نخواهد داشت.
در دین مبین اسلام، با توجه به اینکه نسخه اجرایی برای تمام اعصار است. همه چیز شفاف و قابل اثبات و بررسی می باشد (بغیر از انگشت شمار موضوعاتی چون زمان روز قیامت). در جامعه امروزی بعضی افراد با دریافت موضوع به صورت قلبی به این اثبات ها دست می یابند؛ و عده ای به صورت عقلی به این موضوعات خواهند رسید. به بیانی دیگر، اسلام دینی است که چه از طریق شهود و عرفان و چه از طریق منطق و فلسفه کاملا قابل فهم می باشد. اما متاسفانه در دوره قبل از انقلاب اکثر علما و روحانیون که مفاهیم را به جامعه منتقل می کردند، سطوح اولیه از مفاهیم که بیشتر همان ظاهر و اعمال ایجابی بود را به جامعه منتقل می نمودند. لذا بسیاری از اعتقادات عمق نداشت، عمیق نبودن ریشه های اعتقادی و عدم تسلط نسبی بر روی فلسفه دینی باعث خواهد شد تا هر باد ضد دینی غربی که وزیدن می گیرد، تعدادی از افراد جامعه از جامعه اسلامی جدا شوند و این همانی است که امام خمینی در صدد مبارزه با آن بودند.
ایشان فلسفه و عرفان را برای جامعه اسلامی امروزی که قرار است به ستیزه مستقیم و سنگین با فساد غربی و هجمه ضد دینی بپردازد، لازم می دانستند، اما متأسفانه این قسمت حساس و مهم، مغفول باقی مانده است. از انقلاب فرهنگی فقط تعطیلی چند ماهه دانشگاه بدست آمد و اخراج چند استاد و دانشجو، هر چند که این کار نیز کار غلطی نبوده است، اما انقلاب فرهنگی هم نبوده است. جامعه ای که در تمام دروس دانشگاهی و حتی در دروس رشته های انسانی و حتی رشته هایی چون رشته الهیات، ردپای پر رنگ فرهنگ غرب وجود دارد. در جامعه ای که جوان او هنوز اثبات اصول دین خود را بصورت مدقن نمی داند. وقتی هنوز کتاب های ما در مدرسه دانش آموز را به سمت هر جذابیتی سوق می دهد الا جذابیت دینی و نوجوان مدرسه ای، اثبات اصول دین را در کلاسی بی اهمیت و خسته کننده می گذراند و این موضوع در دانشگاه شدت بیشتری می یابد، پس انقلاب فرهنگی انجام نداده ایم. موضوع به اینجا ختم نمی شود. به جامعه نیز که وارد می شوید، مساجد و مراکز مذهبی نیز دچار این بیماری اما از نوع دیگر آن هستند؛ بسیاری از مساجد خروجی اعتقادی خاصی ندارند، فقط مأمن مذهبیون جامعه هستند، اما این بسیار کمتر از چیزی است که حضرت امام و مقام معظم رهبری به آن اشاره کرده اند. جای بسی تأسف است که در گذشته در مساجد حداقل به احکام پرداخته می شد اما امروز در برخی موارد، حتی در این زمینه نیز کوتاهی می شود.
برخی معتقد بودند که ورود عرفان و فلسفه به جامعه باعث خواهد شد تا جامعه با کند روی و تند روی در این موضوعات، از اسلام واقعی دور شوند. اما عدم ورود عرفان و فلسفه به جامعه و عدم پاسخ به نیازی که در نسل های جدید وجود داشت، باعث گردید تا فلسفه های انحرافی و عرفان های توهمی در جامعه برای خود جایی باز کنند.
حال، امروز می بایست به مبارزه با این اندیشه های دروغین پرداخت و فریاد زد که جوان عزیز، ما خودمان فلسفه و عرفان داریم. و این دوباره کاری را مدیون کم کاری و نیز بسته بودن محیط حوزه های علمیه و از همه مهمتر جدا شدن جایگاه روحانیون از جامعه هستیم.
البته همیشه می توان انقلاب را به ثمر نشاند، اما باید دانست که هرچه فاصله بیشتری بین انقلاب سیاسی و انقلاب فرهنگی باشد. بهای رسیدن به انقلاب بیشتر خواهد بود.
حضرت امام خمینی:
"ان شاء اللَّه، همه نقیصهها تمام مىشود. و شما امیدوار باشید به فضل خدا. همه این مسائل تمام مىشود. و شما سرفرازید پیش خداى تبارک و تعالى و پیش عالم. خداوند همه تان را حفظ کند."
پایان پیام/
نظر شما