هدیه رهبری انقلاب به مردم چه بود؟

همین که فکرها مذهبی شدند و مذهب در متن زندگی آمد، مردم حاضر شدند زندان بروند، تبعید بشوند، شهید بدهند اما نجات پیدا کنند و این عامل پیروزی انقلاب بود.

خبرگزاری شبستان: در باور شیعه در زمان غیبت حضرت ولیعصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - هر حکومتی غاصب و ظالم است و تصرف در بیت المال توسط آنها حرام می باشد؛ به هر شکل و در هر قالبی باشد مگر آنکه نایب آن حضرت ـ که در زمان حال فقها هستند ـ حکومت را در دست بگیرد. شیعه همواره آرزوی تشکیل حکومت عدل و به سامان آمدن جهان را دارد. طبق این عقیده از نظر شیعه سیر تاریخ به سوی وضع آرمانی می باشد که با حضور حضرت ولیعصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - عملی خواهد شد و به قول حمید عنایت:
«آنچه به امیدواری شیعه به پیروزی نهایی بر ظلم و ظالم رنگ موجبیت تاریخی می دهد انتظار فرج و رجعت ـ ظهور‌ـ امام عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - می باشد. انتظار فرج و ظهور باعث شده که شیعه در آمادگی مستمر بوده و در زمان غیبت زمینه ظهور را فراهم کند.»[2]
حامد الگار در این مورد می گوید:
«ریشه انقلاب به موضوع امامت در دیدگاه شیعه و مسأله غیبت امام عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - و پیامدهای سیاسی آن عقیده ارتباط دارد که تجلی عینی اعتقاد به نیابت است. شیعیان هرگونه سلطه و اقتدار سیاسی را در زمان غیبت نامشروع می دانند.»[3]
 

عصیان مردم در هنگام جریحه دار شدن عواطف مذهبی
یکی دیگر از تأییدات این قسمت نظریه تحقیق عصیان مردم در هنگام جریحه دار شدن عواطف مذهبی است. مرحوم مطهری در این مورد می فرماید:
«... آن عامل تعیین کننده ای که همه عوامل دیگر را در بر گرفت و توانست همه طبقات را به طور هماهنگ در مسیر واحد منقلب بکند جریحه دار شدن عواطف اسلامی این مردم بود. مردم می دیدند که مقررات اسلامی عملاً چگونه دارد نقض می گردد.»[4]
و در جای دیگر می فرماید:
«در سال 55 رژیم تصمیم گرفت تاریخ هجری را تبدیل به شاهنشاهی کند. این کار از جنبه سیاسی و اقتصادی اهمیت نداشت. عواطف مذهبی مردم را جریحه دار کرد که رهبری چنین عملی را دشمنی با پیامبر و اسلام نامید و در نتیجه در مردم عصیان ایجاد کرد و از تحریک وجدان اسلامی آنها به بهترین وجه در پیشبرد نهضت بهره برداری نمود.»[5]
نویسنده کتاب سقوط ناگهانی در این مورد می گوید:
«یکی از عوامل سقوط رژیم جریحه دار ساختن احساسات مذهبی مردم مانند عدم مراعات عفت عمومی، به کار گماردن بهاییها در مشاغل حساس و تغییر تاریخ اسلامی به شاهنشاهی.»[6]
 

انفجار نور یا پیروزی انقلاب اسلامی
اینک به مرحله دوم فرضیه یعنی پیروزی انقلاب می پردازیم و شواهدی را ارائه می کنیم که می توانند ولو به طور نسبی به صحت نظریه دلالت کنند:
1- تحلیل رهبری انقلاب
تحلیل رهبری انقلاب و کیفیت رهبر شدن امام خمینی - رحمه الله علیه - و عناصر موجود در رهبری ایشان گواهی روشن است بر اینکه انقلاب اسلامی ایران در حد عامل اصلی پیروزی از فرهنگ و تاریخ و سیره شیعه اثر پذیرفته است.
مرحوم مطهری با طرح این سؤال که چه شد امام رهبر شد؟ می گوید:
«بی شک، از جان گذشتگی، مبارزه با ستمگری، دفاع سرسختانه از مظلوم، صداقت، صراحت، شجاعت و سازش ناپذیری رهبر در انتخاب او به مقام رهبری نقش داشته است اما مطلب اساسی چیز دیگر است. امام خمینی - رحمه الله علیه - از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمی خاست، مردمی که در طول تاریخ حماسه محمد - صلی الله علیه و آله -، زهرا - علیها السلام -، حسین - علیه السلام -، زینب - علیها السلام -، ابوذر... و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود. بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را، حسین را در چهره او دیدند او را آیینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود تشخیص دادند.»[7]
مردم از رهبری بر مبنای آیه شریف اطاعت از اولوالامر و به عنوان تکلیف شرعی اطاعت می کردند و به حرفهایش گوش می دادند. پس رهبری ثمره فرهنگ شیعه است و عنوان مرجع و عمل به فتوای مراجع از الفاظ مأنوس در فرهنگ و تاریخ شیعه است. یعنی آیا اگر امام مرجع نبود و یا از زبان فرهنگ مردم حرف نمی زد باز موفق می شد؟
مرحوم مطهری در جواب سؤال فوق می گوید:
«اگر امام پیشوای مذهبی نمی بود و اگر مردم ایران در عمق روحشان یک نوع آشنایی و انس و الفتی با اسلام نداشتند و اگر عشقی که مردم با خاندان پیامبر دارند وجود نمی داشت و اگر نبود که مردم حس می کردند که این ندای پیامبر - صلی الله علیه و آله - و ندای حضرت علی - علیه السلام - و یا ندای امام حسین - علیه السلام - است که از دهان این مرد بیرون می آید محال بود نهضت و انقلابی به این وسعت در مملکت ما به وجود آید.»[8]
در جای دیگر می فرماید:
«امام به این علت رهبر بلا منازع شد که علاوه بر اینکه واقعاً شرایط و مزایای یک رهبر در شخص ایشان جمع بود، ایشان در مسیر فکری و روحی و نیازهای مردم قرار داشت ولکن دیگران در این مسیر به اندازه ایشان قرار نداشتند. معنی این سخن اینکه امام با همه مزایای شخصی که دارا بود اگر اهرمهایی که روی آنها دست می گذاشت و جامعه را به حرکت در می آورد از نوع اهرمهایی بود که دیگران روی آن دست می گذاشتند و اگر امام منطقی را انتخاب می کردند که دیگران داشتند امکان نداشت در به حرکت درآوردن جامعه موقعیتی را کسب کند.»[9]
بنابراین رهبری امام مرهون مذهب و فرهنگ و تاریخ و سیره شیعه می باشد و لذا اگر به فرض عامل پیروزی انقلاب مردم، رهبری بوده باشد باز آنچه عامل اصلی پیروزی است مذهب می باشد؛ زیرا رهبری، مردم را با زبان و انگیزه و مذهب به حرکت وا می داشت و این ممکن نمی شد مگر اینکه رهبری از مقام مرجعیت دینی حرف بزند. برای همین است که در کتاب «بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی - رحمه الله علیه -» بعد از بیان ضرورت اینکه امام باید در فکر و انگیزه محرکی می بود که بتواند نظر عامه مردم را به خود جلب کند و جامعه روحانیت را با مردم هم صدا سازد و بدون آن نهضت امکان نداشت می گوید:
«در چنین حالتی امام می بایستی از موضع مرجعیت حرکت نماید و اولین شعار نهضت را در قالب های مذهبی بریزد تا از ریشه عمیق فکری مذهبی توده ها بهره مند گردد.»[10]
2- بیداری و آگاهی مذهبی مردم هدیه بزرگ رهبری
یکی از راه های سلطه استبداد داخلی واستعمار خارجی بر ملت، ناآگاهی یا غفلت آن ملت از خود و فرهنگ و مذهب خود است. یعنی به وجود آمدن یک حالت بی هویتی و سرگردانی. بدین جهت استعمار خارجی همراه با استبداد داخلی تلاش می کند برای سلطه ظالمانه خود یا ادامه آن، ملتها را از فرهنگ ملی و مذهبی خویش بیگانه کند، استقلال فکری و هویت آنها را بگیرد تا با ایجاد روحیه وابستگی به خود هیچ مانعی در راه چپاول ملتها نماند. غربیها در برخورد با مردم شرق به خصوص مسلمانان همواره این روش یعنی تحقیر فرهنگ و مذهب را به کار برده و خودشان را کعبه آمال معرفی کرده اند و بدین وسیله به سلطه دست یافته وادامه داده اند. بدیهی است راه نجات از چنین گرفتاری بیداری مردم است و هویت و شخصیت پیدا کردن مردم است و این هدیه ای بود که رهبری انقلاب به مردم داد و در پی این آگاهی از مذهب و فرهنگ و پیدا کردن شخصیت گم شده، انقلاب به پیروزی رسید. به عبارت دیگر همین که فکرها مذهبی شدند و مذهب در متن زندگی آمد، مردم حاضر شدند زندان بروند، تبعید بشوند، شهید بدهند اما نجات پیدا کنند و این عامل پیروزی انقلاب بود.
مرحوم شهید مطهری در این مورد می فرماید:
«رهبری توانست با آشنا ساختن مردم با فرهنگ و تاریخ خود این فکر تحقیر شده را از مردم دور کرده و استقلال و شخصیت بدهد، یعنی توانست به مردم بگوید شما خود یک مکتب و یک فکر مستقل دارید خود می توانید بر روی پای خود بایستید. همانا اباعبدالله الحسین - علیه السلام - مردم را آگاهی بخشید و به خوشان مطمئن نمود. در پی این آگاهی مردم بود که نهضت به پیروزی رسید.»[11]
و در ادامه می فرماید:
«رهبری انقلاب ایران از این طریق به مردم ما شخصیت داد خود واقعی و هویت اسلامی آنان را به آنها بازگرداند. این بزرگترین هدیه رهبری به ملت بود. او ایمان از دست رفته مردم را به آنان بازگرداند و اعلام کرد تنها اسلام نجات بخش است. او جهاد اسلامی را و وظیفه نوعی و دینی و بالاخره اجر شهیدان را مطرح کرد. مردمی که سالها آرزو داشتند در زمره یاران امام حسین - علیه السلام - باشند، به ناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند که امام حسین - علیه السلام - را به عینه می دیدند و همین باعث شد که بپا خیزند و از سرچشمه عشق به خدا وضو سازند و یک سره بانگ تکبیر بر هرچه ظلم و ستمگری است بزنند.»[12]
نتیجه می گیریم که قوی ترین حربه دفاعی این انقلاب و مؤثرترین اسلحه پیشرفت آن ایمان ملت به نیروی خویش و بازگشت به ارزشهای اصیل اسلامی است. ابرقدرتها از یک چیز وحشت دارند و آن آگاهی و بیداری مسلمانان است و راه این بیداری آشنایی با تاریخ و فرهنگ خودی است که رهبری انقلاب این کار را به وجه احسن انجام داد.
 پی نوشت ها:

[1] . همان، ص 43.
[2] . حمید عنایت، اندیشه سیاسی معاصر اسلام، ترجمه خرمشاهی، ص 51.
[3] . حامد الگاری، انقلاب اسلامی در ایران به نقل انقلاب اسلامی و ریشه های آن مأخدشناسی توصیفی (1)، ص 48.
[4] . مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 93 و 112 و بررسی اجمالی نهضتهای صد ساله اخیر ص 65 و محمدی، منوچهر، تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ص 90 و 103.
[5] . مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 42.
[6] . انقلاب اسلامی و ریشه های آن مأخذشناسی توصیفی (1)، ص 203، انتشارات معاونت امور اساتید.
[7] . مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 94.
[8] . همان، ص 40 و صحیفه نور، ج 1، ص 307 و 57-54 در مورد زبان آشنایی مردم.
[9] . مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 40.
[10] . حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 109-107، قم ، انتشارات اسلامی.
[11] . مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 93.
[12] . همان، ص 95.
منبع: اندیشه قم

پایان پیام/

کد خبر 225808

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha