خبرگزاری شبستان: پس از سیاسی شدن بزرگترین اجماع اقتصادی سرمایه داران در روستای داووس و مطابق پیش بینی ها، بی نتیجه بودن این گردهمایی پر زرق و برق در شرایط کنونی، اتحادیه اروپا کاملا دچار یأس از آینده و عدم امیدواری به خروج از بحران شده است. بر این اساس این اتحادیه اروپایی پس از نا امیدی از اینکه خود بتواند با حفظ رویکرد های اقتصادی رایج خود، راه کاری برای برون رفت از بحران در داخل اتحادیه بیابد؛ تنها راه را در باز گشت به رویکرد های اسلاف خود دیده است. رویکردی که از بازگشت شیوه های استعماری حکایت دارد.
حمله نظامی به آفریقا به بهانه چند گروگان و افزایش تروریست ها در کشور های سیاه پوست، که اروپائیان را گروگان می گیرند و افزایش تمایل اروپا به لشگر کشی به قاره آفریقای ثروتمند- در معادن و کانی ها- اولین اقدام وارثان استعمار بود.
تاریخ اروپا و آمریکا، تاریخ انباشت سرمایه به وسیله استعمار رنگین پوستان است. استعماری که در نام خود آبادانی کشورها را یدک می کشد. این ماجرا در قاره آفریقا سابقه ای در حدود 700 ساله داشته و در آمریکای لاتین تقریبا شش قرن از عمر آن می گذرد.
آمریکای لاتین که به عنوان حیات خلوت ایالات متحده امریکا شناخته می شد، تا قبل از آن در استعمار کشور هایی همچون فرانسه، بریتانیا و چند کشور اروپایی بوده است. حال امروز که مردمان آزادی خواه آمریکای لاتین علی الخصوص آمریکای جنوبی، دست به عقب راندن ایالات متحده از منابع خود شده اند. اروپا دوباره- اما با سبکی جدید- سعی به ورود به قاره آمریکای جنوبی و آمریکای مرکزی دارد.
اما دلیل تفاوت رفتار اتحادیه اروپا در برخورد با آفریقا و آمریکای لاتین در چیست؟
متأسفانه با اینکه قاره آفریقا بر روی ذخایر ارزشمند انواع کانی ها قرار دارد، اما غرب همیشه با ایجاد و پر رنگ نمودن اختلافات، بحران های سیاسی را آغاز و گاه تا تکه تکه کردن یک کشور پیش می رود که سومالی نشانه بارز آن است. و جنگ ها و کودتاهای پیاپی در کشور های سیاه پوست نیز از آن دسته اند.
اما در قاره لاتین زبانان جریان هم اکنون متفاوت است، دولت های آمریکای لاتین هر چند که گه گاه دچار بحران های سیاسی می شوند، اما در کل کشور های با ثباتی بوده و رفتار هایی که در آفریقا رخ می دهد، در آمریکای لاتین امکان پذیر نمی باشد. لذا اروپا برای سوء استفاده از مستعمره های سابق خود در این کشور ها رو به مذاکرات تجاری آورده اند. اما برنامه ریزی برای ایجاد محدودیت برای ایران در کشورهای آمریکای لاتین که می توان از آن به دکترین مونروئه جدید یاد کرد، از جمله رویکردهای سیاسی است که در قبال کشورهای آمریکای لاتین اعمال می شود. لازم به ذکر است که رویکرد ایران تا کنون تعامل در زمینه فناوری با این کشورها بوده است، اما برنامه ریزی غربی ها برخورد خطی تولیدکننده- مصرف کننده می باشد.
نشست دو روزه سانتیاگو که در بیست وهفتم و بیست و هشتم ژانویه برگزار گردید، نمونه ای از این مذاکرات است. در این نشست، که هرمان رمپوی رئیس شورای اروپا، خوزه مانوئل بارسو رئیس کمیسیون اروپا، کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان حضور داشتند؛ سران اتحادیه اروپا تمام سعی خود را نمودند تا کالاهای خود را بدون محدودیت به بازار بزرگ و تقریبا جدید آمریکا لاتین سرازیر نمایند. اما خوشبختانه این بار بعید است که کشور های آمریکای لاتین فریب حیله های کهنه اروپائیان را خورده و بازار خود را در اختیار اروپا قرار دهند، آن ها می دانند که اجازه ورود آزاد به اروپا و کالا های اروپایی، به غیر از مسائل اقتصادی، مسائل سیاسی بین المللی و داخلی را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
در حال حاضر کشورهای امریکای لاتین بر سر نحوه تعامل و ارتباط با اتحادیه اروپا دچار اختلاف نظرهای جدی هستند و این موضوع فقط به کشورهای آلبا (ونزوئلا، کوبا، بولیوی، نیکاراگوئه، جمهوی دومینیکن، آنتیگوا و باربوردا و اکوادور) محدود نیست بلکه دیگر کشورهای منطقه نیز در زمینه های گوناگون با اروپا اختلافات مهمی دارند.
اتحادیه اروپا اعلام نموده است که با کشور های آسیایی نیز وارد مذاکرات تجاری خواهد شد. حال باید دید اتحادیه اروپا که به بازاریابی گسترده ای برای محصولات خود می پردازد، تا کی خواهد توانست تحریم ایران را ادامه دهد. تحریمی که نشانه های شکستش با تخلف های شرکت رنو از آن و مذاکرات چند روز پیش ایران و ایتالیا، مشهود شده است.
امید است تحریم هایی که نه چندان دور خواهند شکست، بازار ایران را دوباره به یک بازار مصرف گرا برنگردانده و رویکردی که به تولیدات داخلی به دلایل تحریم ها شده است، تغییر نکند.
پایان پیام/
نظر شما